چگونه خدا مرد شد؟


اخگر فراهانی
انسان خدا را آفريد. خدا نيز مانند هر پديده ديگر، تاريخ خودش را داراست. آفرينش خدا محصول جهل و ناتواني، ترس و شگفتي بشر اوليه نسبت به طبيعت و پيچيدگي ها و خطرات آن بود. پا بپاي تكامل بشر مفهوم خدا و درك انسان از آن تغيير يافت. اگر در جوامع اوليه، انسان، خدا را در قالب بت ها و سمبل ها و اساطير متعدد مي پرستيد و به راز و نياز با آن مي پرداخت، با پيچيده تر شدن زندگي اجتماعي و شكل گيری جامعه طبقاتی و ظهور طبقات و ستم بر زن، به مرور اعتقاد به خدای يكتا جايگزين خدايان بيشمار و بت هاي ريز و درشت شد. ويژگي هاي خدا نيز، همزمان با گذر جوامع از مادر تباري به پدر سالاري فرق كرد. جالب اينجاست كه در ابتدا خدايان اوليه يا از جنسيتي برخوردار نبودند، يا به اشكال مونث و مذكر موجود بودند. تنها زماني كه نظام طبقاتي مرد سالار بر جهان حاكم شد، خدا نيز مرد شد. اين امر به بخشي لاينفك از مذاهب و اديان گوناگون بدل شد. از آن پس كليه اساطير، افسانه ها و سمبلهاي گذشته كه نشاني از نظام مادر تباري - مشخصا خداي زن - بر خود داشتند، مورد لعن و نفرين قرار گرفتند تا سلطه طبقات حاكم بر محكوم و سلطه مردان بر زنان حفظ شود.

خدا مخلوقي بود كه خالقش را به بند كشيد. هر چقدر روابط اجتماعي ظالمانه تر شد، نقش دين و خدا نيز مخرب تر و مضرتر شد. هر چقدر ستم بر زن نهادينه تر شد، مذهب و خدا نيز زن ستيزانه تر شد و به ابزاري براي تحميق انسانهائي كه اسير مناسبات ستمگرانه و استثماگرانه اند، بدل شد. خدا به خورشيدي دروغين مبدل شد كه تا زمانيكه انسان به گرد خويش نچرخد، او را به گرداندن حول خود وا مي دارد.
نوشته زیر نشان می دهد كه چگونه ادیان آسمانی یكتاپرستانه مشخصا دین یهود در رابطه با افسانه آفرینش، مرد سالاری را جایگزین زن تباری كرده است. لازم به ذكر است كه یهودیت پایه اسلام و مسیحیت نیز می باشد و انجیل و قرآن بر پایه تورات كتاب آسمانی قوم یهود نگاشته شده اند.
این نوشته، برگرفته از بخشهائی از كتاب «پدریت غاصب» (منشا ستم كشی مشترك زنان جهان) نوشته آزاده آزاد و مقاله ای بنام «اسلام در برابر فمینیسم» از همین نویسنده (مندرج در مجموعه سخنرانی های بنیاد پژوهشهای زنان ایرانی در سال 1997) می باشد.
نوشته با استفاده از منابع مذكور در سه بخش تنظیم گشته است. در بخش اول، بطور مختصر به پاره ای از خصوصیات مذهب الهه بزرگ و برخی سمبلهای آن اشاره می شود. مذهبی كه در آن الهه بزرگ بعنوان خدای باروری پرستیده می شد. می توان گفت كه اغلب ملل - هر یك به نوعی - چنین شكلی از مذهب را از سر گذرانده اند.
در بخش دوم، به روایت افسانه آفرینش توسط دین یهود پرداخته می شود.
بخش سوم به چگونگی سرنگونی مذهب الهه بزرگ توسط ادیان یهودیت، مسیحیت و عمدتا اسلام می پردازد.- اخگر فراهانی

مختصری در مورد مذهب الهه بزرگ خالق عالم
باستان شناسی، تاریخ، اساطیر و قوم شناسی شواهدی از اعتقاد جامعه زن محوری به الهه بزرگ، شكل تكامل یافته «مادر آغازین»، آفریدگار و نظام دهنده كیهان، صاحب اختیار سرنوشت بشری، ابداع گر، درمان كننده و جنگجوی شجاع را در اختیار مان می گذارد.
در طی حفاریهای باستانشناسی نقاط گوناگون جهان، دهها هزار كننده كاری و مجسمه الهه بزرگ یا الهه مادر، عریان و گاه منقوش به رنگ سرخ - سمبل خون ماهانه و زندگی - كشف گردیده است. كه در آنها ویژگی های مادری بطور اغراق آمیزی تصویر شده است: شكم متورم و بزرگ، پستانهای آویزان و باسن های بزرگ؛ اینها زنانی هستند كه در شرف زائیدن هستند.
این مجسمه های كوچك زنانه، با گل ساخته شده، یا در استخوان و یا سنگ تراشیده شده اند. آنها نمودار یك الهه مادر هستند، تجسم «زمین» كه در بطنش همه محصولات بوجود می آیند و در عین حال «زن» كه بهمان درجه سرچشمه زندگی است.
الهه بزرگ بمثابه مادر آغازین - جده و الوهیت حامی جماعت - مورد پرستش مردمان عصر سنگ قرار داشت. وی بخشنده باروری زنان و حیوانات ماده نیز بود.
در مذهب الهه بزرگ، یكنوع خویشاوندی میان زن و زمین، و یك نوع همبستگی عرفانی میان زن و گیاهان موجود بود. چنین پیوندهائی پیش از كشف كشاورزی نیز برقرار شده بود. زمین، همانند بطن مادری، بمنزله قلمروی مقدس بارداریهای بطئی نمودار می گشت. از آغاز بشریت حاصلخیزی زمین با باروری زن رابطه و همبستگی داشت؛ در نتیجه ، با پیدایش كشاورزی، زنان و الهه بزرگ مسئولین وفور كشت و زراعت گشتند. زیرا كه آنان از «اسرار» آفرینش با خبر بودند. از این پس بر پرستش حاصلخیزی زمین تكیه گذارده می شد.

شالوده اسطوره ای «كشاورزی - مادریت - ماه - مرگ»، زن و جنسیت زنانه را به ریتم های ماه، به زمین (كه با بطن مادری همسان گشته) و به «اسرار» گیاهان پیوند می داد؛ این «اسرار» برای تامین تولدی تازه، تولدی شگفت آور كه با افزایشی حیرت انگیز همراه است. «مرگ» تخم گیاه را طلب می كند. ماه و مار، كه از تجلیات مقدس الهه بزرگ اند، با حاصلخیزی گیاهان پیوند دارند. این پندار كه ماه گیاهان و خرمنها را می رویاند، بطور قطع به كشاورزی زنانه مربوط بود: در برزیل ماه را «مادر گیاهان» می خوانند و در فولكور مردمان ایران، «گرما»ی ماه، گیاهان و سبزیجات را می رویاند. (اكثر مردم ایران قبل از ظهور دین زرتشت به پرستش آناهیتا، الهه خورشید و آب و باروری و فرزندش میترا یا خدای ماه می پرداختند.)
الهه بزرگ نه تنها حامل زندگان (افراد بشر، حیوانات و گیاهان است) بلكه دربرگیرنده مردگان نیز بود. احترام به مردگان با پرستش الوهیت مونث در ارتباط بود. حتی در مناطقی مردمان دوره نو سنگی به پرستش جده های خود می پرداختند.
بسیاری از باستان شناسان و تاریخ دانان زنان را ابداع گر مناسك تدفین می دانند. رسم پاشیدن گل اخرای سرخ، جانشین آئینی خون و سمبل زندگی بر روی اجساد بطور عام و جهانشمول اشاعه داشت.

در جامعه زن محوری، ماه، مار و آبها سه سمبولی هستند كه با رجعت به زنان، بازنماگر و تجلی مقدس الهه بزرگ می شوند. در شالوده تجلیات تقدسی و اسطوره ای «زن - ماه - آب - مار» كه بمثابه دور «بشر - كیهانی - باروری» ادارك می شد، باروی زنان نقش اساسی داشته و با مار كه تغییر كرده و حلقه می زند با آبها كه پیچ و خم می زنند، و با ماه كه دگردیسی یافته و تجدید حیات می كند همسان می گشت. در مذهب الهه بزرگ طبیعتی متشابه برای زن و ماه تصور می شد. زیرا ماه نه تنها همانند زن «متورم» می شود بلكه سیكل دورانی آن نیز با سیكل ماهانه زن یكی می باشد. ماه بهنگام ظهور كوچك است؛ آنگاه بتدریج بزرگتر شده و به گردی كامل می رسد.
در مذهب الهه بزرگ باروری با آبها نیز همسان بود. خون ماهانه، كیسه مشیمه كه بهنگام زایمان می تركد و چین های متعدد شیار مهبلی با پیچ و خم آبها همسان بودند. آنها سمبل بطن همه امكانات زیستی بودند.

الهه بزرگ بشكل ماه آبها را كنترل می كرد و در واقع اغلب با تغییرات ماه باران باریده، و جذر و مدها با یك ریتم قمری هماهنگ می باشند.
مار حیوان زمینی، هم ذات، قمری و آسمانی، الهه بزرگ بوده و همانند ماه و زنان دگردیسی می یافت. مار سمبل تجدید حیات دائمی و سیكل قمری بی پایان بود كه همانند باروری زنانه بسته و باز می شد. مذهب الهه بزرگ طبیعت مارگون به ماه نسبت داده و معتقد است كه حلقه های مار به تعداد روزهای سیكل ماه است.
یكی دیگر از خصوصیات این مذهب، مناسك عیاشی دسته جمعی بعنوان تجلی اصل زن محوری «پرستش لذت» و نوعی عبادت به درگاه الهه بزرگ می باشد.
در جامعه زن محوری، عموما و نه منحصرا، این زنان بودند كه كاركردهای كاهنان را بر عهده داشتند و همه كاركردهای جادوئی و مذهبی توسط زنان در معابد انجام می شد.

دگردیسی افسانه آفرینش توسط دین یهود
دگردیسی های بزرگ فرهنگی مرتبط با گذار از سیستم مادر تباری به سیستم پدر سالاری در افسانه عبری آفرینش بازتاب یافته است. در «سفر تكوین» تورات، دو روایت آفرینش بشر كه از الهامات و اشكال ادبی متفاوتی سرچشمه می گیرد موجود است. یك روایتی است كه پیدایش زن و مرد را همزمان با هم دانسته و دیگری روایتی است كه همه چیز را در اطراف سرنوشت مرد تنظیم كرده، و آفرینش وی را پیش از زن قرار می دهد. متن اول آفرینش با حدیث عبری «لیلیت» یا «لیلا»، زن اول حضرت «آدم» كه در یكی از كتب تفسیر عرفانی تورات بنام «الفبای بن سیره» آمده مطابقت دارد. بنا بر این نقل، دو بشر اول، «آدم» و «لیلیت» مساوی هم بوده و در حالیكه از پشت به یكدیگر پیوسته اند، آفریده شده اند.
بزودی ستیزه ای میان آنان بر سر طریق عشق بازی - یعنی بطور دقیق تر بر سر اینكه كدامیك بر روی دیگری قرار گیرد - در گرفت. ستیزه ای كه بازنمای سمبولیك ستیزه بر سر برتری اجتماعی بود. «لیلیت» بدلیل عدم تساوی آفرینش با «آدم» حاضر به قبول اینكه وی رئیس خانواده باشد، نبود. ولی «آدم» با آشتی ناپذیری تمام اصرار داشت كه باید تنها ارباب زوج بحساب آید؛ مرافعه بدین سان شدت یافت. ازآنجا كه از پافشاری «آدم» كاسته نمی شد، «لیلیت» از «یهوه - خدا» تقاضای یك جفت بال - سمبل قدرت كرده - و از باغ عدن به بیرون پرواز نمود. آدم، كه عمیقا ماتم زده شده بود از «یهوه» استدعا نمود كه «لیلیت» را بوی بازگرداند.

«یهوه» سه تن ازفرشتگان را مامور یافتن «لیلیت» كرده و او را تهدید نموده اگر نزد شوهرش باز نگردد كاری خواهد كرد كه كودكان بیشماری زائیده و هر روز صدها تن ازپسرانش بمیرند. ولی «لیلیت» استقلال طلب و آزاد منش (این باز نماگر اعتقادات و ارزشهای زن محوری - مادر تباری)، از بازگشت به نزد شوهر سلطه جویش امتناع ورزیده و در پاسخ به تهدید های «یهوه» خود را برای خودكشی به دریای سرخ انداخت. برای كاستن از شدت فتوای «یهوه» فرشتگاه به او قدرت مرگ و زندگی بر همه نوزادان و قدرت نامحدود بر همه كودكانی كه در بیرون از پیوندهای زناشوئی متولد می شوند را اعطا نمودند. (حتی امروزه، زنان یهودی مومن از ترس از دست دادن نوزادشان، اورادی برای دور كردن روح «لیلیت» از بالای سر وی می خوانند.)
بالاخره «لیلیت» عاشق سامائل، ارباب فرشتگان مغضوب، كه طرافدر آئین مساوات بوده و فرهنگ پدر سالاری تازه را طرد می نمود گشته و بدستور «یهوه» همراه وی به جهنم فرستاده شد. بنا بر یكی از كتیبه های سنگی سومری، «لیلیت» الهه ای است كه در معبد «اینانا»، الهه بزرگ خدمت می كرده و مامور جلب مردان به معبد بوده است. با ظهور پرستش بیرحمانه «یهوه»، این زن مقدس، به موجودی اهریمنی و به سمبل زن «بد» بدل می گردد. در «كبل»، به همه اخطار شده كه باید از این فرشته خبیث كه باعث بدنیا آمدن كودكان بی پدر و «نامشروع» می شود احتراز جویند.
افسانه دوم آفرینش از حوا، زن دوم آدم در جامعه پدر سالاری، زن «اغواگر»ی كه تمامی بشریت را به هلاكت كشانید، سخن می گوید. «مرلین استون» تحلیل بسیار جالبی از افسانه زن ستیزانه آدم و حوا به ما می دهد. بنا به عقیده وی، در دوران ظهور پیامبران بنی اسرائیل، مارها، درختان مقدس و زنانی كه از مارها مشورت می جستند، تجلیات سمبولیك الهه بزرگ بشمار می رفتند. حوا سمبل زنانی شده بود كه الهه بزرگ (یعنی همان مار مونث) را می پرستیده، از اندرزهای وی پیروی می كرد و در نتیجه طرفدار سنت مادر تباری بودند. در افسانه باغ عدن، پیامبران مزبور كاركرد تمثیلی این تصاویر را حفظ نموده، ولی از آن برای اینكه زنانی مانند حوا را مسئول سقوط مردان و رانده شدن بشریت از بهشت جلوه دهند، استفاده كرده اند.
در فرهنگ باستانی اغلب نواحی جهان بویژه در خاور میانه و یونان و جزیره «كرت»، یك مار مونث آفریننده همه هستی تلقی می شد. این مار مقدس، تجسد الهه بزرگ و در عین حال یاور وی بود. مار سمبل باروری و رشد و نمو، ولی بیشتر سمبل دانائی و پیامبری بوده و در الهامات ربانی نقش عمده ای داشت.
درخت معرفت نیك و بد كه در آن میوه ممنوع می روید نیز پیوند مهمی میان داستان آدم و حوا و مذهب الهه بزرگ برقرار می كند. گچ بریهای دیوار معابد «كنوسوس» در «كرت» و اهرام مصر باستان، درخت انجیری را در كنار محراب نشان می دهد. با تناول میوه این درخت، كه «گوشت و شیره الهه» خوانده می شد، پرستندگان الهه بزرگ، همانند مسیحیان كه در مراسم عشا ربانی با مصرف نان و شراب با گوشت و خون و ذات مسیح در می آمیزند، با وی پیوندی ربانی می بستند. الهه بزرگ از معرفت نیك و بد برخوردار بوده و راز جنسیت و باز تولید زندگی را در اختیار داشت؛ در نتیجه تناول میوه های درخت مقدس او چنین معارفی را القاء می نمود: با ممنوع كردن میوه درخت معرفت، «یهوه -خدا» در واقع تعلق به مذهب الهه بزرگ و ارزشهای مادر تباری آنرا ممنوع می كرد.
لاویان و پیامبران عبری كه در پی استقرار و توجیه پدر تباری بودند، نكات زیرین داستان آدم و حوا را برای محو نابودی مذهب الهه بزرگ كه تكیه گاه سیستم مادر تباری بود ابداع نمودند.

1 - مذهب الهه بزرگ چنین می آموخت كه یك الوهیت مونث عالم را خلق كرده (زائیده) در حالیكه پرستندگان، مذهب جدید، «یهوه» این الوهیت مذكر را بعنوان آفریننده هستی برگزیده بودند. این، ازخواست اساسی نسب پدری است. آفریدگار یك مرد است.

2 - بنا بر مذهب الهه بزرگ، زن و مرد در یك زمان از خاك رس ساخته شده اند. در حالیكه در مذهب مردانه «یهوه»، تائید اینكه مرد در وحله اول آفریده شده برای بازخواست و توجیه نسب از راه مردان ضروری است.

3 - در مذهب «یهوه»، مرد از روی سیمای خدای مذكرش آفریده شده، در حالیكه زن نه تنها رونوشت سیمای مرد است، بلكه از او، و از یك بخش كوچك و بی اهمیت وی در آورده شده است: این سومین اقدام بازخواست تبار پدریست. واقعیت بیولوژیك و مادی بچه زائیدن توسط زن مانع آن نمی شد كه كاهنان و پیامبران قوم یهود ادعای غیر منطقی خود را مبنی بر اینكه این مرد نیست كه از زن بیرون می آید، بلكه این زنست كه از بدن مرد، از دنده چپ وی زائیده می شود، بسط و ترویج دهند.
اسطوره تولد «آتنا»، الهه یونانی، ازسر پدرش «زئوس» خدای خدایان، هدف مشابه ای را دنبال می كند: برای طبیعی و به حق جلوه دادن سیستم پدر تباری، بایستی بطریقی این واقعیت را كه این زنانند كه مردان را بدنیا می آورند فراموش، تكذیب و یا وارونه نمود. حوا -الهه، مادر همه زندگان (حوا در زبان عبری به معنای «مادر همه خویشاوندان» است)، كه در اصل نه تنها «یهوه - خدا»، بلكه آدم را نیز آفریده و او را بعنوان پسر - شوهر خویش بر تخت الهی نشانده بود، اینك نه تنها هر نوع قدرت آفرینش را از دست داده، (زیرا كه از این پس، آدمیان از «پشت» آدم اند و نه از بطن حوا) بلكه به نعمت قدرت آفرینش یك خدای مذكر و دنده چپ یك مرد است كه توانسته است به زندگی رو بگشاید.

4 - در تدارك افسانه آدم و خوا، لاویان و پیامبران عبری در تصریح به اینكه هر دوی آنان تصمیم به خوردن میوه ممنوعه نگرفتند دقت ورزیده و خیلی بروشنی فهماندند كه اول این حوا، زن بود كه میوه ممنوع را با پیروی از اندرز مار تناول نمود.
انتخاب مار مطمئنا اتفاقی نبوده است. از آنجا كه در مذهب الهه بزرگ، مار مشاور مانوس زنان و سمبل و حتی وسیله ابلاغ پندهائی بود كه الهه بزرگ به كاهنان و پیامبران مذكر و مونثش می داد، برای «یهوه» پرستان مهم بود كه نشان دهند كه مار منشاء بدی و رسوائی و بازنمای تهدید و خطر است. لاویان عبری با اظهار به اینكه ماران و زنان باعث سقوط همه بشریت شده اند، احترامی را كه اینان به عنوان مشاورین خردمند و مفسرین مشیت الهی داشتند، بمنظور ایجاد نفرت و سوء ظن لازم برای تحت انقیاد مطلق در آوردنشان، خنثی می كردند.

5 - بنا بر افسانه آفرینش، زن نه تنها پیش از مرد میوه ممنوع را خورده و از جنسیت خود آگاهی یافته است، بلكه مرد را نیز به شركت در تناول میوه، یعنی شركت در لذت جنسی، تحریص و ترغیب نموده است. حوا، زن «اغواگر»ی كه نهی خدا را خوار شمرد، سیمائی بود كه پیامبران «یهوه» برای منصرف نمودن مردان یهودی از آمیزش با زنان مقدس معابد برگزیده بودند، زیرا كه تسلیم شدن به «فریب» این زنان، به معنای بازشناخت تعلق مادر تباری فرزندانی بود كه از چنین مادرانی زائیده می شدند. این افسانه، در عین حال به منظور انصراف زنان یهودی از رعایت مراسم جنسی مذهبی باستانی، كه با وجود تهدیدات و تنبیهات پرستندگان «یهوه» هنوز هم بدان عمل میشد، نیز ابداع گردیده بود.

6 - كافی نبود كه زن بار ابدی سرزنش بخاطر تناول میوه ممنوع و اغوای آدم را بدوش كشد، لازم بود كه دردهای زایمان نیز دلیل و برهان اینكه عمل وی خطا بوده معرفی گردد. «یهوه» الوهیت مذكر، به حوا می گوید:
«من به رنجهای تو درد زایمان را خواهم افزود. تو با درد خواهی زائید.»
بدین ترتیب، از این پس اهل تورات انقباضات طبیعی مرتبط با زایمان را نه تنها دلیل قدرت مطلق الوهیت مذكر شان، بلكه بعنوان تنبیه ابدی زنان به خاطر آنكه به مردان چنین عادات زشتی یعنی میل جنسی را آموخته بودند تلقی كرده و همه زنانی را كه می زائیدند مجبور به همسانی خود با حوا و احساس گناه و شرمساری می نمودند و «یهوه» ادامه می دهد:
«تو با درد خواهی زائید. ولی به شوهرت رغبت خواهی داشت.»
به شوهر خود راغب بودن، مطمئنا فصیح ترین جنبه این افسانه است، زیرا كه خاطر نشان می كند كه «یهوه - خدا» بر نسب پدری، كه تنها با قناعت زن به شوهر خود می تواند تضمین گردد، صحه گذارده است. آنگاه «یهوه» حكمش را با این عبارات خاتمه می دهد:
«تو به شوهرت رغبت خواهی داشت و او بر تو حكمفرما خواهد بود.»
از این پس، شوهر از طرف خدای متعال اجازه داشت كه زنش را تحت استیلای خود قرار دهد، و زن بایستی كه تا ابد به خاطر نافرمانی از «یهوه -خدا» ی مذكر و گوش فرا دادن به مار - آفریدگار مونث - تقاص پس بدهد؛ از آنجا كه فقدان بصیرت خود را در باغ عدن نشان داده بود تنها كاری كه می توانست بكند این بود كه خود را تحت انقیاد مرد قرار داده و تسلیم قوانین و قضاوتهای وی شود.
بالاخره آدم و حوا از بهشت خدا رانده شده و مجبور به كار كردن برای زیستن گشتند؛ و به دنبال آن باعث شدند كه بشریت در سختی و تنگدستی بسر برد. در طول سه هزار سال تاریخ پدرسالاری، افسانه آدم و حوا افكار و احساسات میلیونها میلیون فرد بشر را نسبت به خصائص زن و مرد و روابط خانوادگی و اجتماعی آنان شكل داده است. همسان كردن زنان با حوا كنترل ذهنی آنان را تضمین نموده، و هر نوع گرایش به شورش را بنام شباهت با نافرمانی آغازین، محكوم و سركوب كرده و می كند.
منع پرستش الهه ها
توسط ادیان آسمانی یكتا پرستانه
برای عملی كردن، توجیه و قانونی كردن و تضمین و تقویت نمودن عالم گیری سیستم پدر تباری و قدرت پدری بایستی نشان داده می شد كه شكل تازه ازدواج و خانواده، مقوله ای الهی بوده و از جانب خدائی كه بر همه خدایان دیگر برتری دارد پشتیبانی می شود. این خدا همان خدای مذكر مردان هندو اروپائی و سامی بود، كه اینك به خدائی بی جنس، غیر جسمانی و انتزاعی كه با این وجود تمام ویژگی های یك مرد یا پدر برتر از همه كس و همه چیز را حفظ كرده بود، دگردیسی یافته بود. این خدا، «یهوه»، «اهورا مزدا»، «عیسی- مسیح»، «الله» و غیره نامیده می شود.
الغاء سیستم مادر تباری و مذهب الهه بزرگ و از میان بردن آزادی جنسی نسبی زنان در اصول و قوانین یهودی گری، مسیحی گری و اسلام پیش بینی شده بود. قوانینی توسط لاویان عبری برای منع پرستش هر «خدای دیگر»، بمنظور ناپدید كردن مذهب «اشراه» - الهه بزرگ - از سرزمین كنعان وضع گردید. این قوانین سخت و بیرحمانه ای بود كه بهودیان را مجبور به كشتن زنان و فرزندان خود در صورتیكه اینان حاضر به پرستش «یهوه - خدا» نشوند می كرد. كاهنان و پیغمبران بنی اسرائیل می دانستند كه مذهب «ملكه آسمان» كه زنان را در اداره اموال خود و برقراری روابط جنسی با هر مردی كه می خواستند آزاد می گذاشت، كار قانع كردن زنان یهودی به ملك شوهر شان شدن را مشكل می نمود. راه حل در آن بود كه آنان را با خشم «یهوه - خدا» و بدنامی ها و بدبختی های عظیم تهدید كنند. در حالیكه جلوی این زنان را در خوابیدن با بیش از یك مرد می گرفتند به شوهرانشان اجازه برقراری روابط جنسی با دو، سه یا پنجاه زن - اگر كه میل داشتند - می دادند. باكره بودن قبل از ازدواج و وفاداری به شوهر یك قانون الهی اجباری كه همه زنان می بایستی ازآن پیروی می كردند، گردید. بر طبق تورات، هر زنی می بایستی كه به یك مرد، ابتدا به پدرش و سپس به شوهرش تعلق می گرفت. در حالیكه شوهر اجازه گرفتن چند زن یا صیغه را داشت. زن از این پس در صورت از دست دادن بكارتش پیش از ازدواج و یا اقدام به «زنا» به آتش افكنده شده یا سنگسار می شد. بدین سان بود كه اخلاقیات جنسی پدر سالاری و ضد زنی كه زندگی زنان را تنظیم می نمود توسط پیامبران «یهوه» بنیان گزاری گردید. اینان به مذهب زن - محوری الهه بزرگ عنوان نادرست و مغرضانه «بت پرستی» را داده، آنرا یك پرستش عیاشی آمیز، منحوس و مفتضح اعلام نموده، زنانی را كه از نظر جنسی مستقل بودند، بویژه «گادیشتوها» یعنی زنان مقدس معابد «اشراه» (ایشتار) را كه در آنجا به منظور جلب باروری حیوانات، گیاهان و افراد بشر با مردان مختلف روابط جنسی آئینی برقرار می نمودند، فاحشه خطاب كرده و تعقیب ها و شكنجه ها و كشتارهای بیرحمانه صدها هزار تن ازپرستندگان الهه بزرگ را كه در فصول 11 - 9 توارت نیز نقل شده، رهبری نمودند. علت اصلی دشمنی عمیق پیروان «یهوه - خدا» با مذهب «اشراه» - الهه بزرگ در آن بود كه استقلال جنسی زنان در این مذهب كاملا بر خلاف اهداف مردانی كه می خواستند بنای خویشاوندی پدر تباری را بصورت قاعده ای عالمگیر در آورند، عمل می نمود: تا زمانی كه قواعد مذهب الهه بزرگ كه آزادی جنسی زنان را تشویق می كرد، برقرار بود، شناخت و باز شناخت پدریت فردی و تضمین تبار از راه پدر غیر ممكن می ماند.
در زمان عیسی - مسیح نیز، الغاء پرستش الهه بزرگ كه «ایزیس» و «آرتمیس» خوانده میشد، یكی از اهداف عمده حواریون، بویژه «سن پل» بود. خود عیسی نیز فرقه های گوناگون مذهب الهه بزرگ مانند آئین «بلعم» و فرقه «ایزابل» یكی از هزاران پیغمبر مونث تاریخ ر افشا می نمود. در انجیل مصریان این كلمات مسیح را كه بر علیه پرستش «ازیس» بیان شده است می توان خواند: «من برای نابود كردن آثار زن آمده ام».
مسیحیان از شكستن مجسمه ها و نابود كردن نص مقدسی كه به مذاهب بقول خودشان «بت پرستانه» یا «بربر» تعلق داشت فروگذاری نمی كردند. در قرون اولیه پس از میلاد، امپرطوری های رومی مسیحی شده، مذهب الهه بزرگ را به بهانه «غیر اخلاقی» بودن آن ممنوع كرده، معابد آنرا بسته و یا به كلیسا بدل نمودند. مجسمه ها و همه آثار تاریخی آنرا نابود و پیروانش را از دم تیغ گذراندند.
در جامعه قبیله ای عربستان قرن هفتم میلادی، طایفه مادری واحد بنیانی جامعه را تشكیل می داد و آزادی جنسی زنان - علاوه بر آزادی رفت و آمد به اماكن عمومی، آزادی معاشرت و گفتگو با مردان و آزادی انتخاب نوع پوشش و نوع فعالیت اقتصادی شان - بخش لاینفك این نظام اجتماعی بود. زنان به اختیار خود شوهران متعدد خویش را انتخاب می كردند و حق راندن آنان را هم داشتند. گوناگونی پیوندهای جنسی كه خصلت برجسته شان سستی وصلت های زناشوئی به طور كلی، و فقدان هر نوع سیستم قانونی برای تنظیم آن بود، بی قیم بودن زن چه قراردادی و چه قانونی، ارث نبردن زن و شوهر از یكدیگر به دلیل تعلق شان به طوایف متفاوت، روشهای آسان طلاق و نبود رسم نگهداشتن «عده» پس از طلاق و بیوگی، همه اینها نشان می دهند كه در دوران بی قیدی و خودمختاری زن عرب هیچ نهاد ثابت ازدواج وجود نداشت و پیوندهای زناشوئی به هیچ وجه با تعهد همراه نبودند.
در این دوران گذار، دو گرایش متضاد در بین انواع متعداد پیوندهای زناشوئی به چشم می خورد. گرایش مادر تباری - مادر مكانی انواع ازدواج های دوستانه یا «صدیقه» كه گرایش غالب بود، و گرایش پدر تباری - پدر مكانی - پدر سالاری ازدواج «بعل» یا ازدواج «ارباب - كنیزی»، كه از جانب بعضی مردان ثروتمند صورت می گرفت. ازدواجهای دوستانه چند شوهری بودند و فرزندان حاصل از آن به مادر و طایفه او تعلق می گرفتند، یعنی در چادر یا خانه مادر زندگی می كردند، از مادر نام می گرفتند و از مادر و دائی ارث می بردند. این ازدواجهای گذرا و دوستانه با تفاهم دوجانبه زن و مرد، در خانه یا چادر زن صورت می گرفت و زن حق بیرون كردن شوهر یا شوهرانش را داشت. پیغمبر اسلام، محمد ابن امینه، خود حاصل یكی از همین ازدواجهای مادر تباری بود كه بعد از اسلام نام «زنا» را به خود گرفت. او تا زمان حیات مادر با مادر و طایفه ی مادری می زیست. در ازدواج «ارباب - كنیزی» كه حاصل خرید یا ربایش زن بود، زن «شوهر - اربابش» را دنبال می كرد، بچه های او را حمل می كرده و برای او می زائید. «شوهر - ارباب» كه حق مطلق بر بدن كنیز عقدی خود را داشت، حق انحصاری طلاق را هم برای خود نگهداشته بود. پیغمبر اسلام، به منظور از میان بردن روابط خویشاوندی مادر تباری و استقرار و تعمیم پدر تباری و پدر سالاری، همه ازدواج های زن مدار و دوستانه را «زنا» و «نامشروع» اعلام كرد و ازدواج ارباب كنیزی «بعل» را تنها ازدواج مشروع و قابل قبول خدای اسلام خواند.
اعتقاد بادیه نشینان و شهرنشینان عربستان به تعداد كثیری از الوهیت های مونث در مقایسه با تعداد كمی از الوهیت های مذكر، هم ضامن امتیازات اجتماعی و فرهنگی برای زنان بود و هم بیانگر نگرشی مثبت و احترام آمیز نسبت به زن. در راس همه الهه ها و خدایان عرب، سه الهه عمده كه سه جنبه بزرگ - الهه ماه تلقی می شدند قرار داشتند. اولین آنها «اللات» بود كه مادر خدایان خوانده می شد- ماه و زهره ای كه هنوز هم سمبل فرهنگ عرب است؛ و بالاخره «المنات» یا الهه تقدیر بود كه قیچی ای برای بریدن نخ زندگی در دست داشت. الهه های دیگر مانند «مناف» و خدایانی چون «هوبال» و «الله» در سطح پائینتری قرار داشتند، هر چند طوایفی كه نظام پدر تباری را پذیرفته بودند، «الله» را مهمتر از الوهیت های دیگر دانسته و سه الهه ی عمده عربستان را «دختران الله» می خواندند. در شهر های مكه و مدینه و حجاز معابد متعددی برای پرستش همه این الوهیت ها بنا شده بود و گروهی از زنان و مردان كاهن، زندگی مذهبی مردم را اداره می كردند. معبد كعبه در مكه مهمترین معبد عربستان را تشكیل می داد مملو از مجسمه های الهه ها و خدایان بود. سنگ سیاه كعبه، كه سنگی است آسمانی، و برروی آن یك شكاف ونوس حك شده، به عنوان سنگ سیاه مادر، سمبل بزرگ مادر ماه و زهره یا «العزی»، مورد پرستش قرار داشت و مردانی كه مامور مواظبت از آن بودند «بنی شیبی» یا پسران پیرزن خوانده می شدند. پیغمبر اسلام هم تا پیش از چهل سالگی كه «الله» را به عنوان تنها خدای قابل پرستش انتخاب كرد، همانند بقیه اعراب به پرستش الهه های بزرگ عربستان می پرداخت و به درگاه آنان قربانی و هدیه تقدیم می نمود. نام واقعی عموی پیغمبر كه او را پس ازمرگ مادر به فرزندی پذیرفت «عبدالمناف» بود كه الهه بزرگ «مناف» را میپرستید و هرگز هم حاضر به پذیرش دین اسلام نشد.
در زمان حج سالیانه مكه كه به مناسبت جشن باروری و تجدید حیات یا عید پاك صورت می گرفت، زنان كاهن در معبد كعبه با مردانی كه از اقصی نقاط عربستان به زیارت می آمدند رابطه جنسی آئینی برقرار می كردند كه نوعی عبادت به درگاه الهه های بزرگ بود. در واقع، آزادی جنسی زنان عرب پیش از اسلام، كه پایه نظام مادر تباری بود، بخش جداناپذیری از دین الوهیت های زنانه را نیز تشكیل می داد. پیامبر اسلام حج سالیانه به مكه را حفظ نمود، ولی رسم آمیزشهای جنسی هم زمان با آنرا كه مانع تشخیص پدریت و عمومیت یافتگی نظام پدر تباری می شد تحت عنوان «زنا» حرام كرد. او پرستش همه الهه ها را نیز كه پشتیبان و ستایشگر قدرت زایش زنان و خلاقیت آنان در شعر گوئی، مهارتشان در سواركاری و جنگجوئی و شجاعت و آزادگی روحشان بود، باضافه پرستش هر الوهیت مذكری به جز «الله» را، تحت عنوان «بت پرستی» ممنوع كرد. به همین خاطر در قرآن می خوانیم:
«الله (نه) بت پرستی را تحمل خواهد كرد... نه مشركینی را كه ماده ها را می پرستند.»
بدین طریق اسلام روند گذار از سیستم مادر تباری به پدر تباری را تسریع كرد و زنان را تحت تسلط مردان قرار داد. و قرآن چنین حكم داد كه :
«مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بموجب آنكه خدا بعضی كسان را بر بعضی كسان دیگر برتر آفریده و بدلیل مخارجی كه آنان صرف نگاهداری اینان می كنند… زمانیكه از مخالفت و نافرمانی آنان (زنان) بیمناكید، نخست ایشان را نصیحت كنید، و اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری گزینید و اگر باز مطیع نشدند آنان را بزدن تنبیه كنید، چنانكه اطاعت كردند حق تنبیه ندارید»
بدین گونه بود كه اسلام روح زنان را به گور كرد و لاشه شان را به حراج گذاشت.


www.8march.com
zan_dem_iran@hotmail.com