فرانسه

بالزاک "ساعدی " فرانسه

علیشلد لربچه

asolt@web.de

با قدري خيالپردازي نوستالژيك ، آلبوم عكس و تصوير بالزاك، بيننده را بياد ساعدي ، نمايشنامه نويس مبارز ايراني مي اندازد. ويكتور هوگو در سال 1850 در حين خاكسپاري بالزاك در پاريس،ضمن يك سخنراني تحسين آميز در باره او ميگويد : دوستان گرامي!،ما چندلحظه پيش، نويسنده و نابغه اي را به درون قبر سرازير نموديم كه او قبل از آن در بالاي سرمان،درميان ستارگان ميهن،درپشت ابرها و همراه آنها،به حركت درآمده بود.

بالزاك بين سالهاي 1799و1850زندگي نمود،پدرش كارمند دولت وقت در فرانسه بود. او غير از مقالات سياسي-اجتمايي و نقد ادبي، حدود صد رمان و نوول و چند نمايشنامه نوشت. به نقل از دوستان،او روزانه بيش از پنجاه ليوان قهوه تركي مي نوشيد تا همچون كارگر زحمتكش ادبي، در كارگاه كمدي انساني،به خلاقيت و سروصداي گوشخراش بپردازد. بالزاك خود ميگويد : من عجيب ترين آدمي هستم كه تاكنون ملاقات كرده ام.

بالزاك قبل از موفقيت در نويسندگي، ناشر و چاپخانه دار بود، ولي به علت بحرانهاي غيرقابل پيش بيني درآغاز سرمايه داري اروپا، ورشكسته شده بود. بدهكاريهاي غول آساي اين تجربه تلخ شغلي تا آخر عمر گريبانگير اوشدند.اوبه نظر صاحبنظران ادبي،پايه گذار واقعگرايي انتقادي در رمان است.اهميت بالزاك براي ادبيات مردمي و جهاني تا آن حد است كه مشاهير و صاحب نظراني چون : انگلس-لوكاچ-آدرنو-گوركي-برشت-پروست-هسه-وايلد-هوگو-تولستوي- زولا-فلوبر-بودلر و ديگران در باره اش مقاله و كتاب نوشتند.

استاندال مينويسد،آثار بالزاك به اين دليل محبوب هستند چون آنها نشانه عشق به بشريت ميباشند. مسايل و مشكلات سالهاي حدود 1830وآغاز سرمايه داري درفرانسه،موضوعات كنوني اكثر كشورهاي عصرمانيزميباشند. گويي نوشته هاي صدوهفتاد سال پيش بالزاك ، گزارشهاي فعلي دوران جهاني شدن سرمايه، درعصر ما نيز هستند.

انگلس مينويسد:آثارادبي رئاليستي بالزاك در مورد تاريخ اجتمايي فرانسه ميباشند . اهميت آنها براي تحقيقات علمي اجتمايي ما مهمترازمنابع اقتصادي،تاريخي و آماري ديگران بودند. لوكاچ ميگويد او در آثارش نشان ميدهد كه چگونه نظام سرمايه داري حتا به تحقير و فاحشگي ادبيات و فرهنگ ميپردازد، سيستمي كه از فكر و احساسات شاعر، گرفته تا كاغذ سهميه بندي شده،همه را به كالاي سودجويانه تبديل نموده. در اين جنگل انبوه و وحشي، فرد در مقابل فرد-و گروه در برابر گروه ، بي رحمانه با هم مي جنگند يا به رقابت مرگ و نيستي مي پردازند. بالزاك بابررسي سرنوشت فرد در دوره اي معين، وضعيت گروه،قشر يا طبقه اوراهم درجامعه به نقد مي كشاند. به اين دليل روش اورا واقعگرايي مي نامند. آثار او بعد از شكسپير،مهمترين گنجينه فرهنگ و سند اجتمايي درباره طبيعت انسان ، اين جاندار دوپا، هستند. بودلر ميگويد: در تمام آثار او گرمي و آتش زندگي شعله ور است. در او شوق و شور هنرمندانه و استعداد و توانايي هاي علمي همدست هستند. نام او هميشه در جمع دوستان و آشنايان ماحاضربود،گرچه اسمش جزو ليست دعوت شدگان نبود. لوكاچ،انگلس و هوگو رئاليسم او را نه تنها تحسين نمودند،بلكه اورايك انقلابي ناخواسته نام گذاشتند.

منتقدين، آثاربالزاك را بدين دليل رئاليستي ميدانند،چون اوشكست و سقوط طبقه حاكم و روي كارآمدن طبقه جديد را پيش بيني ميكند، گرچه او شخصا خود هوادار دولتمردان وقت بود. در زمان او با رشد بورژوازي و مطرح شدن شعار جمهوري خواهي و عدالت طلبي، طبقه اشراف و دربار سلطنتي وادار به تحويل قدرت گرديدند.

بالزاك به علت تجربيات شخصي خود ، منتقد-روزنامه نگار-نويسنده-ناشر-كتابفروش-وهنرمند راازجمله استثمارشدگان و قربانيان نظام سرمايه داري ميداند. او در يكي از مقاله هايش مي نويسد: ما خود نيز دكاندار سخن شده ايم.

گوركي ميگويد : من از طريق رمانهاي ترجمه شده، دوستدار اوگرديدم،اوازاين راه ،معلم و رفيق من شد. تولستوي به گوركي توصيه ميكرد، براي اينكه نويسنده توانايي گردد،بايدآثاربالزاك را دقيقا بخواند.

مجموعه آثار بالزاك دركمدي انساني است.از جمله ديگر كتابهاي او: آرزوهاي بربادرفته-خادمين شاه- فراز و فرود معشوقه هاي درباريان- جنبش دهقاني مشروطه خواه- و پدر گوريت ميباشند.

غالب آثار او شكوه و زاري در باره سقوط و به خطرافتادن طبقه اشراف هستند، گرچه او خود شخصا جانبدار قانون جاري و قشر حاكم زمان خود بود. شايد بدين دليل انگلس گفته بود، رمانهاي رئاليست بالزاك سلطنت طلب را به آثارناتوراليست زولاي جمهوريخواه ترجيح ميدهد.