ثریا حاتم     

شیرین عبادی در ژنو

 

در سفر اخیرتان در ماه مارس به کشورهای اروپای غربی، که شهر ژنو در سوئیس و سازمان ملل متحد و نماد صلح صندلی پای شکسته اش نیز مورد بازدیدتان قرار گرفت. با حمایت  احسان نراقی یک سری سخنرانی های زنجیره ای برای شما سازماندهی شده بود. شما و دیگران به خوبی می دانید که احسان نراقی از معماران و برنامه ریزان بسیار نزدیک محمد رضا شاه بوده  است و پس از انقلاب نیز بیدرنگ تئوریسین و خط دهنده ملایان گردیدند. تا آنجا که بعضی ها به شوخی ایشان را آیت اله نراقی می خواندند. نیز می دانیم که دولت ملایان ایشان را هم به مانند اکثر خدمتگذاران خودشان دو سال به زندان افکندند.

 

 حالا سئوالی که پیش می آید این است که این آقا چگونه است که برای شیرین عبادی (فعال حقوق بشری) که در هیچ یک از سخنرانی هایش کوچکترین اشاره ای به لگدمال شدن شبانه روز حقوق بشر در ایران نمی کند (از ترس اینکه سه هفته دیگر به زندان افتخاری نروند) سخنرانی تشکیل می دهد و او را تحت عنایت و حمایت و حفاظت  شخصی قرار می دهند؟ ! خانم شما  مخالف جمهوری اسلامی نیستید و در خارج هم زندگی نمی کنید، بلکه در ایران کار می کنید، این مسئله را چگونه توضیح می دهید؟ هنگام معرفی در روز نهم مارس در دانشگاه ژنو احسان نراقی شما را به سه نقش آراست. 1- اولین قاضی زن در ایران 2- فعال حقوق بشر و زنان و کودکان 3- برنده جایزه صلح نوبل

 

نقش اول: قاضی زن در ایران

 

1- خانم عبادی شما زمانی به عنوان اولین قاضی زن دادگستری شهر هفت میلیون نفری آن دوره تهران از طرف محمد رضا شاه انتخاب شدید. شاه که از تار و مار کردن ملایان زبان دراز و پر گوی فراغت یافته و مرشد اعظم آنها روح اله خمینی را به مجاورت جد اکبرش حضرت علی رانده بود، بازماندگان پانزده خردادی هم با پول های باقی مانده از فروش نفت(که قسمت اعظم صرف خرید اسلحه می شد) آرام نگاه داشته بود. و برای سنگ تمام گذاشتن از شما که دختر جوان بیست و شش ساله و تازه دانشگاه حقوق قضائی را تمام نموده بودید و هیچ تجربه کاری و مراتب شغلی نداشتید. به خیال خودش پتکی ساخت که بر دهان آخوند بکوبد. از طرف دیگر هم زمان مشغول کشتن و از میان برداشتن آزادی خواهان در سراسری ایران بود.آنهائی که در پس پردهء خوش نقش و نگار (رستاخیزش) فقر و بیسوادی و بدبختی مردم را می دیدند!  شبی شاه به جام جم ظاهر شد و گفت (مه فشاند نور سگ عو عو کند) که آن مرد مغرور و سر مست از خون جوانان و آزاد زنان ایرانی، نمی دانست دولتش مستعمل است و مردم ایران که سگ خطاب شده بودند، چنان طومار حکومت پر خیانت و جنایتش را از هم می درند و او را به جائی می فرستند که لیاقتش بیش از آن نمی بود.

 

 

 نقش دوم : فعال حقوق بشر و مسائل زنان و کودکان

 

2- خانم عبادی شما به عنوان فعال حقوق بشر طبق اعتراف خودتان در زمان  پرسش و پاسخ در شب کنفرانس در دانشگاه ژنو ، اولین کسی هستید که حقوق بشر در خانواده خودتان نقض می کنید!! شما گفتید در منزل این شمائید که بر افراد مذکر خانواده که همانا همسر شما باشد، فرمان می دهید و حرف اول را می زنید. که خانم مترجم، که بانوئی بسیار محترم و با فرهنگ و در کار خود کار آزموده است. فرمان دهی

 و حرف اول زدن شما که نشئت از حق دیگری پایمال کردن می باشد. بسیار استادانه با جملهء (تحت تأثیر قرار دادن) افراد مذکر خانواده رفع رجوع فرمودند تا اروپائی ها شما را که ناقض حقوق نزدیکترین انسان به خودتان که همسرتان می باشند را  مطلع نشوند. چرا که بطور معمول اتباع کشورهای اروپائی چه افراد معمولی و چه تحصیل کرده هایشان با منطق با هم زندگی می کنند و هیچ یک بر دیگری فرمان نمی دهد و حقوق یکدیگر رعایت می کنند ( استثنا هم در همه جا وجود دارد) و نه در نزد فعالان حقوق بشری مثل سرکار خانم شیرین عبادی.

 

خانم عبادی شما به این تعریفی که از خودتان. دیگر فکر نمی کنم لازم باشد که از شما پرسیده شود، چرا از لگد مال شدن دائمی حقوق بشر در ایران سخن نگفتید؟ مثلا طبق آماری که از دستگاه های اطلاع رسانی نزدیک به دولت اسلامی از درون ایران،تعداد زنانی که برای گذراندن زندگی خود و گاه فرزندان خود تن فروشی می کنند 600 هزار نفر فقط در تهران است، یا مثلا تعداد کودکان خیابانی باز هم در تهران بیش از 200 هزار کودک است. دختران از یازده یا دوازده ساله هائی که توسط خانواده های بدبخت و فقیرشان به کشورهای خلیج و حتی این اواخر به پاکستان و افغانستان فروخته می شوند، آمار رسمی وجود ندارند.تعداد معتادان به مواد مخدر از بین دختران و پسران جوان به بی نهایت رسیده است. اگر اینها را به حساب فساد اجتماعی بگذارید و از ترس اینکه مبادا سیاسی شناخته شوید، سکوت اختیار فرمائید.

 

 هم چنین در مورد این همه اعدام و سنگسار و زندانی شکنجه و  تحقیر انسان زبان در کام نگاه داشته، ولی در عوض از برادر خواندگی دمکراسی با اسلام حرافی کنید. چون این موضوع زیاد مورد نظرتان نیست و علاقه ای به آن ندارید. مسئله ای نیست. ولی آیا واقعا شمائی که سال 1999 به خاطر دفاع از پرونده قتل فروهرها به زندان رفتید، و آقای ناصر زرافشان دفاع از شما را به عهده گرفت، از خودتان پرسیده اید که چرا هنوز که هنوز است آقای زرافشان در زندان است و شما آزاد هستید و به زندان سه هفته ای خودتان افتخار می کنید و تحویل فرنگی ها می دهید؟!

 

 شما مدعی حمایت از دانشجویان می باشید، ولی چرا این همه دانشجو خودکشی و خودسوزی می کنند؟ آخرین نفرات و تازه ترین آن سه جوان به نام های 1- محمد اسکندری پویا 2- محمود غزل سقلو 3- پویا فرگاهی از دانشگاه تبریز روز پانزده اسفند 1382 اعلام کرده اند که از دست آزار و اذیت مأمورین دانشگاه بزودی خودسوزی خواهند کرد. جای شکرش باقی است که اگر فعال حقوق بشرشان، لال بودن را ترجیح می دهد. لااقل وسائل پیشرفته اطلاع رسانی امروزه، فریادشان را به گوش مردم دنیا می رساند. شما با صدائی جدی و جمله ای کوتاه گفتید من یک وکیل هستم. بسیار خوب چرا از آقای زرافشان دفاع نمی کنید؟ او هم زندانی است هم بشر،شما هم وکیل و هم فعال حقوق بشر نامیده می شوید.

 

نقش سوم: برنده جایزه صلح نوبل

 

3- خانم عبادی اگر در تحولات اخیر جهانی در دو سه سال گذشته و حال کمی دقت کنیم، می بینیم، که چندان هم بی خود و بی ربط (همای اوج سعادت که می گریخت زخاک) بدون دلیل، دانه چین دام شما نشده است، همای اوج سعادت که می گریخت ز خاک  شد از امان زمین دانه چین دام شما! از نمایش آکروباتیک تروریستی، برج های نیویورک و پیدایش لقب کشورهای محور شرارت با حکام به قول جورج بوش و شکار تروریست در افغانستان و اشغال آن کشور و پس از آن سعی در تحمیق افکار عمومی جهانیان برای اشغال عراق به بهانه یافتن سلاح شیمیایی و اتمی وغیره، و بالاخره به خاک و خون کشیدن ویران کردن آنجا و مانند چهار پا در گل ماندن در عراق و هزارو یک مسئله دیگر، آمریکا و کشورهای اروپای غربی فعلا با سیاست شل کن و سفت  با ملایان تن در دادن. و ملایان هم از آنجائی که از درون پوسیده اند و موجودیت شان به موئی بند است. حاضرند همه چیزشان را بدهند و ارزش های خاص خودشان را تیر خلاص بزنند، تا بر سر حکومت و قدرت بمانند.

 

 ملت ما هم که از جهنم شاه و عقرب جرار به مار غارشیه جمهوری اسلامی به رهبری خمینی که از پیش برای سرکوبی تمامی نیروهای چپ (چه مذهبی و چه غیر مذهبی) پرداخته شده بود پناه برده بودند. در جهنم جمهوری اسلامی هم به مار خوش خط و خال خندان آن محمد خاتمی نه یک بار بلکه دو بار پناه بردند. که این آقای رئیس جمهور متخصص گفتگوهای تمدن ها تا به حال نه تنها هیچ کاری نکرده، که تنها و تنها حرف راستی که در تمام مدت ریاست جمهوریش از زبانش بیرون جهیده است همان است که گفت ( این جایزه ارزشی ندارد و سیاسی است،). زیرا که آقای خاتمی در عین بی عرضگی و بی اختیاری ، مرد با هوشی نیز هستند و به درستی تشخیص می دهند. که نلسون ماندلا را که اسطوره مقاومت و پرچمدار صلح و پارتیزان ضد نژاد پرستی را با هنری کیسینجر که از کاتولیک های جنوبی گرفته تا بودائی و ویتنامی مسلمان خاورمیانه دستش تا آرنج به خون مردمان آغشته است را نمی شود در یک ترازو گذاشت! و این جایزه جز یک و نیم میلیون دلار ارزش دیگری ندارد. خانم عبادی نمی دانم ضرب المثل (وصلش بلا هجرش بلا) را شنیده اید یا نه؟ غرض اینکه. دولت های غربی و آمریکائی یکه تاز میدان جهانی نمی توانند از ثروت های سرشار زیر زمینی ممالک جهان که اختیارش بدست دولتهای آن کشورها میباشد، چشم بپوشند.

 

و نه میخواهند سر به تن ملتهای جهان سوم، که به تروریستهای اسلامی شهرت داده شده اند، باشد. لشکرکشی و اشغال و جنگ هم بعد از تجربه عراق زیاد به مصلحت نیست، چون هم خرج زیاد دارد و هم تلفات انسانی که موجب مشکلات داخلی در کشورهای اشغالگر خواهد شد. بنابراین ترجیح میدهند که یک سری تخقیقات کج دار و مریزی بکار برند. مثلا در ایران. دیگر مرتکب اشتباهی در عراق شدن نمی شوند. سیاست گام به گام را پیش میگیرند. وقتی که می بینند حنای خاتمی و ( اصلاح طلابی اش) دیگر رنگ ندارد و موقعیت کودتا و شاه برگرداندن هم هنوز وجود ندارد. ملایان تحت سلطه هیئت مؤتلفه کذائی حاضر شد کمی از خر ارتجاع پائین بیاید ( یعنی شیرین عبادی در خارج مکشفه و در داخل محجبه باشد)را گردن ننهد و بپذیرند!

 

آنوقت است که نمایندگان این کشورها نام گیرنده جایزه صلح نوبل، را یک مسلمان از کشوری مسلمان و ثروتمند، انتخاب می کنند. و زن مسلمان و فعال حقوق بشری که ششماه تمام برای اعتراض به نقض حقوق بشر و زندانی سیاسی در کشورش اعتصاب غذا کرد و تا دم مرگ رفت. را نمی بینند و اعتراض او را هم نمی شنوند. او خانم راضیه نصراوی از کشور تونس که در آمدش بیشتر از توریسم است و هیچ شباهتی به ایران و سایر کشورهای مسلمان ندارد!. خانم عبادی. آنان که عمری ازشان گذشته باشد. نیک میدانند که بعد از سال 1332 ، دکتر محمد مصدق، به جرم ملی بودن و دوست داشتن کشور و ملتش، مغضوب شاه و رژیم کودتائی قرار گرفت، و بردن نامش جزا داشت.

 

چطور است شمائی که در یک مجله فرانسه زبان زنانه که پیش از ورود به ایران ( در زمان معرفی شدنتان برای جایزه صلح) گفته بودید مصدقی بوده اید از دست، شاهنشاه، پاداش گرفته اید؟!. بی شک شما برای خالی نبودن عریضه و مصرف خارجی این سخنان را گفته اید. وگرنه زمان ورودتان که ملبس به لباس دولتی جمهوری اسلامی بودید با صدائی بسیار رسا و شبیه به فریاد، چندین بار به مستقبلین که نماد صلح بر سرشان بود. گفتید. ( من سیاسی نیستم بخدا من سیاسی نیستم شلوغ نکنید) فرق مصارف داخلی و خارجی را میبینید؟! و آنها که باز هم . امیدبسته و دام بر نهاده بودن، اینبار هم دام خود را تهی یافتند!

 

امیدوارم، که مردم دیگر به دنبال قهرمان نروند، و خود را در یابند، که دری گرانبها هستند. و ماران غاشیه را بر خود توجیه نکنند. خانم عبادی، در زمان اعتصابات و بگیر و ببندهای اخیر انتخاباتی، هر روز از رسانه های اروپائی مشاهده می شد. زنان جوان نماینده ای را دیدیم که با روسری قرمز گلدار و زیبا و چادر سیاه پس رفته از روی سر! با صدای بلند از حق سیاسی خود که همانا(چهارچوب اصلاح طلبی خاتمی) باشد دفاع میکردند. همچنین خود شما را موقع ورود به ایران پس از جایزه، و چه پیش از آن در داخل با ( فوته سرخ) روسری مستطیلی ایرانی دیده ایم. و اما شما در روز هشت مارس که در ژنو بودید. برای( زنان سرخ پوش معترض سوئیسی) پیام فرستادید( که به خاطر سیاه بختی زنان کشورم من امروز را سیاه میپوشم). برای اروپائیها و ایرانیان خوش نشین و ییلاق قشلاقی و توبره و آخوری بسیار جالب است. ولیکن آنها که درد را می فهمند، گول تناقض گویی را هرگز نمی خورند. خانم عبادی به شما بعنوان یک زن تحصیلکرده و حقوق- دان. فعال باصطلاح حقوق بشر مذکر و مؤنث کودک و بالغ و برنده جایزه صلح نوبل. میباید تا ابد به حال خودتان گریه کنید وسیاه بپوشید! زیرا که از خود سلب لیاقت نمودید و این جایزه را که آقای خاتمی آنرا سیاسی دانست و راست گفت در خور خود ندانستید و آنرا در لیاقت آقای خاتمی (مرد) دانستید.

 

 شما اگر آن بانوی روسری قرمز مجلس که از حق خود دفاع میکرد و سایر زنان غیر مخالف دولت جمهوری اسلامی را نادیده گرفتید. حداقل (ام المومنین) خانم بتول خمینی، بیوه امام راحل را. که توانسته است عمری طولانی را با مردی چون خمینی که باعتراف خودش در هواپیما در زمان ورود به کشور (عاری از احساس بود) زندگی کند. خانم عبادی شما. مکررات دیگران را تکرار میکردید و می فرمودیداسلام و دمکراسی با هم منافاتی ندارند. اما تا کنون، هیچ یک از روشنفکرهای اسلامی از مرحوم دکتر شریعتی گرفته تا آقای طارق رمضان (مصری سوئیسی) نتوانسته. دمکراسی را در (چهارچوب دین قاب کند).شما هم بگفته خودتان یک وکیل هستید و بس.

 

خانم عبادی. در شب کنفرانس شما در ژنو، در جواب یکی از سؤالهای از پیش راست و ریست شده. سؤالی هم در مورد تروریسم مطرح گردید. و شما نیز زیرکانه از جواب و بحث درباره تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران که چندین و بطور گروهی در خارج و ادامه آن هنوز هم در داخل علیه مخالفان، طفره رفتید.

 

ولی در عوض از جملاتی که خانم لیلا شهید، نماینده دولت خود مختار فلسطین در فرانسه. که در مورد عملیات انتحاری فلسطینی های آواره و بی آینده که هر روز و شب مورد حملات زمینی و هوائی دولت اسرائیل قرار می گیرند وام گرفتید و آنرا به تروریسم جهانی تعمیم دادید. که هیچ ربطی به هم ندارند، و نه به تروریسم دولتی ملایان علیه مخالفان! شما بدین نحو بخیال اینکه از انتقام جوئی زیر دست. علیه بالا دست دفاع می کنید و توجه بعضی شاخه های سیاسی اروپائی که علیه سیاستهای امریکا هستند بخود جلب کنید. عملا بر تروریسم و کشتاربی گناهان صحه گذاشتید.

       در حالی که تا بامروز و تا آنجائی که دیده شده از تروریسم برای اشغال نظامی کشورها  

        استفاده شده است.

خانم شیرین عبادی. اگر جوان بدبخت فلسطینی خود را منفجر میکند. به خاطر تکه ای خاک وطنش است که بتواند با آسودگی زندگی کند ولی آنرا از او دریغ میدارند و او عاصی میشود. ولی، ولی، جوان دختر و پسر ایرانی و خانواده های ایرانی که در کشوری ثروتمند و دارای منابع غنی زیرزمینی و روی زمینی زندگی می کنند، چرا خود می کشند و می سوزانند؟! اینها چرا آینده ندارند. اینهادیگر (انتحارشان جزو عملیات انتحاری ای که شما آنرا با تروریسم جهانی یکی دانستید نیست) چرا شما فقط برای اینکه خطر نکنید. کلامی از بی آیندگی جوانان ایران نگفتید؟ چرا؟.......... دریغ و درد که

نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند                  همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی