تحريم انتخابات آخوندی

 

سال 76 يکی از سر فصل های مهّم در راستای دادن پاسخ نه به رژيم جنايتکار آخوندی بود و اتحّاد اروپا آماده همکاری با مردم ايران و گذاشتن احترام به انتخاب دمکراتيک مردم، متاسّفانه رای دهندگان با عملکرد اشتباه خود و برگزيدن سراب و آزمودن آزموده ، که ازخمينی تا خاتمی امتداد دارد  و انتخاب آخوند ديگری بنام خاتمی و باز هم تاسّف  بسيار از حضورقابل توجّه زنان در مشروعيت بخشيدن به رژيم فاشيست مذهبی با چهره آخوندی ديگر، مردم نا خواسته به تداوم رژيم قاتلان کمر همّت بستند.

البته اپوزيسيون مترقی انتخابات رژيم را تحريم کرد و نگارنده مطلبی با عنوان تحريم انتصابات و گذاردن امضاء به زير" بيانيه زمستان 76 " رای خودرا اعلام کردم.

 

مردم ايران در 25 سال گذشته در يک حرکت رفراندم دمکراتيک شرکت کردند ولی انتخاب اشتباه آنان موجب ايجاد فاجعه ای شد که بهای آنرا هم، بسيار سنگين پرداختند. حرکت رفراندم  چنانچه عملی گردد از پديده های يک نظام دمکراتيک است، وبه پای صندوق های رای رفتن هم از ابزار دمکراسی است، ولی زمانيکه يک آلترناتيو مترقّی وجود نداشته باشد تا مردم را هدايت کرده و خط و ربط دهد،فاجعه می آفريند. مانندبعضی مواقع در تاريخ کشور مان که با مصائب اپوزيسيون عقب مانده و خائن روبرو شده ايم از جمله بعضی اپوزيسيون های مارکسيست که بسيار ادعّا هم دارند ولی نتوانستند در يک سر فصل مهّم که همانا بعد از جريان دادگاه ميکونوس که اتحّاد اروپا روابط ديپلماتيک خود را با ايران قطع کرد وسفرای خود را از ايران بيرون برد، تحليل مناسب بدهند و عکس العمل در خور بکنند، بلکه به زير عبای آخوندخاتمی رفتند و موجب مشروعيت خريدن برای اين رژيم ددمنش شدند و نهايتاموجب به توهّم کشيدن مردم در داخل و به  تيغ  جلاّد سپردن اپوزيسيون داخل کشور و جنبش دانشجوئی و نابودی بيشتر مردم به لحاظ فرهنگی، اقتصادی و فرار نيروی انسانی به خارج از کشور و افتادن به دام مرگ و خود سوزی...شدند.

اپوزيسيون نادان هم به همان اندازه خاتمی شريک جرم است و در دردادگاه  مردمی محکوم؛ زيرا تحليل اشتباه يک شخص حقوقی به نام اپوزيسيون چپ ، فاجعه بار تر ازيک شخص حقيقی است .       

 

حالا که هر کودکی به اين نتيجه رسيده که تنها راه مبارزه و سرنگون کردن رژيم غاصب خمينی که با عنوان کردن جمهوری اسلامی( آری يا نه) مردم ايران را به گروگان گرفت، بايد اينبار از کلمه نه استفاده کند، اپوزيسيون عقب مانده تر از اين کودکان بعد از 25 سال به اين نتيجه رسيده که ديگر نبايد به پای صندوق رای رژيم رفت و مشروعيت برای آن خريد. نسل 25 ساله، ديگر يک جوان بالغ شده، می تواند راهش را بدون اپوزُيسيون خائن يا اهل مسامحه و يا اصلاح طلبان خودی داخل ، و يا متوهّم در خارج کشور، انتخاب کند.

 البته اگر "اتحاّد جمهوری خوا هان" ورشکسته و امتداد دوم خردادی  چوب لای چرخ روند سرنگونی رژيم در تماميتش، نگذارد. و يک اتحّاد از جمهوری خواهان مترقّی راه را برای به قدرت رسيدن مردم و سهيم شدن آنها در قدرت سياسی و انتخاب احسن کمک کند.

زمانی که يک جريانی، حزبی، فردی از پشتوانه ابزار مبارزه مسلحانه و سرنگون کردن رژيم جنايتکار آخوندی برخوردار نيست، که همانا داشتن يک ارتش آزاديبخش با مهارت، در داخل کشور در يک منطقه آزاد شده می باشد؛ که متاسّفانه در اثر فقدان داشتن اين ابزار برای سرنگونی رژيم منحط فعلی به جهت استقرار يک رژيم دمکراتيک و لائيک 25 سال به درازا کشيده شده است، پراکنده گوئی در مورد نفی رفراندم جز ياوه ای بيش نيست.

 

زمانی بايد رفراندم را محکوم کرد که آلترناتيو جايگزينی آنرا دارا بود. رفراندم به جوهر نظرسنجی است و نشانگر خواست و رای مردم در باره پديده به پرسش گذاشته شده است و بار راستگرائی و چپ گرائی ندارد، بلکه مورد به پرشس گذاشته شده دارای بار مثبت و منفی است . رفراندم از ابزار دمکراسی است و با دستکاری افکار عمومی با اين ترم سياسی جزبه بيراه بردن مردم اسير کشورمان چيزی عايدمان نمی شود. البته که از لزومات اپوزيسيون مترّقی است که حداقل يک گام جلو تر از مردم حرکت کند و يک شخص حقيقی و يا حقوقی اگر مدعّی پيشتاز بودن است ضرورت وجوديش با همين آوانگارد بودنش اثبات می شود.

 

وظيفه يک اپوزيسيون مترّقی آموزش دادن به توده های ناآگاه و هدايت کردن آنهابه سرچشمه معرفت و سيراب کردن آنهاست، البته اگر مسير را خود دانسته باشد. و اين هم جای بحث دارد که ممکن است هميشه اکثريت مردم  انتخاب درست نکنند و در يک نهاد دمکراتيک هم بايد به رای اکثريت لبيک گفت. منظور از اکثريت در اين مورد اکثريت کمّی در جامعه ايران است. ولی از آنجائيکه مردم ايران در داخل کشور 25 سال با گوشت و پوست خود مسائل و مشکلات عديده منتج از رژيم فاشيست آخوندی را لمس کرده اند و بيشتر از من و شما با درد آشنا هستند، و از ابزار براندازی مسلحانه برخوردار نيستند و يا توانائی استفاده از آنرا ندارند، تمايل به برگذاری رفراندم با نظارت مراجع بين المللی فعلا موجود را دارند و مطالبات آنان از برگزاری رفراندم، جايگزينی رژيم جنايتکار فعلی در تمامييتش با يک آلترناتيو دمکراتيک سکولار است و لا غير.

 پس از آنجائيکه اين خواسته  يعنی نفی جايگزينی با منافع ملی منافات ندارد ، چنانچه عملی باشد، احسن است و ازسر در گمی مردم زجر کشيده مان جلوگيری ميکند ؛ مشروعيت نظام آتی از خواست و اراده مردم سرچشمه می گيرد.

ولی تنها، رد کردن رفراندم و ارائه نکردن بديل آن جهت آزاد کردن کشور ايران از زير يوغ آخوندهای جنايتکار خائن، تنها وقت کشی و فرصت خريدن برای امپرياليسم های کوچک و بزرگ و شاه و شيخ های ريز و درشت و نهايتا پرپر شدن مردم ايران در داخل و خارج کشور است.

 

هنر اپوزيسيون مترقّی بايد اين باشد که بعد از تحريم انتخابات آخوندی، آلترناتيو دمکراتيک و سکولار را به جوامع بين المللی تحميل کرده و آنان را به گردن نهادن به خواست مردم ايران وادار کرده و از ايجاد شرارت و توطئه توسط مهره های خود انتخاب کرده اشان همچون سناريوی افغانستان و عراق حلوگيری کند.

 

زری عرفانی

ژانويه 2003

 

za.erfani@freesurf.ch