جبهه متحد یهودی ستیز احمدی نژاد و آریل شارون

                                                                                                                                                                            

احمدی نژاد بازهم دست گل جدیدی به آب داده است و این آنگونه که گمانه زنی می شود نشانه سیاست و کیاست وی نیست. یا اینکه وی این سخنان را با تعمق احمقانه اسلامی بیان می کند تا در میان نیروهای عقب مانده عرب از حمایت گسترده برخوردار شود و جای پا باز کند و این موئلفه جدید را در معاملات سیاسی به عنوان عامل فشار مورد استفاده قرار دهد و یا اینکه این گفتار صرفا از روی کینه توزی و یهودی ستیزی صرف است و ریشه در وقایع یثرب(مدینه امروز-توفان) دارد. در هر دو صورت تفاوتی در شدت حماقت سیاسی و خسران آن برای میهن ما نمی کند. زیرا آن نیروی مذهبی در ایران که سیاست کاربردی طولانی خویش را بر روی عقب مانده ترین نیروهای متعصب مذهبی و یهودی ستیز منطقه قرار دهد و بر روی آنها ساده لوحانه حساب باز کند، در سیاست به جای آنکه به جلو نگاه کند به عقب چنگ اندازد چاه سرنگونی خویش را حفر می کند. روزی نیز خواهد رسید که بشدت از دست همین نیروهای سیاه مذهبی ضربات شکننده خواهد خورد و در بالای دست نظریات ارتجاعی آنها مرتجع سیاه تری عرض اندام خواهد کرد که هدایت کل آنها را حتی علیه احمدی نژادها به عهده خواهد گرفت. تجربه تضاد طالبان در افغانستان با جمهوری اسلامی و یا جناح سیاه خاتمی با جناح سیاه ترمصباح یزدی هنوز در مقابل ماست. کلید هدایت این جریانهای ارتجاعی در دست تهران نخواهد بود و سرانجام در دست امپریالیسم و صهیونیسم قرار می گیرد. باین دلیل ساده که ارتجاع سیاه متحد بالقوه و طبیعی امپریالیسم و صهیونیسم است و از همکاری با آنها گریزی نیست. ما شاهد نقش ارتجاعی جمهوری اسلامی، عربستان سعودی، یاران اسامه بن لادن در کشتار مردم صربستان و همدستی با امپریالیسم و صهیونیسم در تجزیه یوگسلاوی بودیم. این تجربه را همیشه تروریسم کور به ما نشان داده است که اسلحه انحرافی در مبارزه اجتماعی است. از این اسلحه همان اندازه می توانند نیروهای مخالف حاکمیت استفاده کنند که سازمانهای امنیتی و پلیس و گروههای جنایتکار و مهمتر از همه امپریالیستها و صهیونیستها برای نیات خویش آنرا به کار می برند. امپریالیست آمریکا حتی این امر را توسط آقای نگروپونته سفیر وقت ایالات متحده آمریکا در آمریکای جنوبی و عراق امروز سازمان داده است.

ناگفته پیداست که حزب ما با این شیوه مبارزه سر سازش نداشته و ندارد. نتایج این روش در مجموع منفی و انحرافی است.

احمدی نژاد بنظر ما احمقی نژاد باقی می ماند زیرا بهر صورت استعداد شگرفی در اتخاذ سیاستهای بی دورنما و احمقانه و جنجالی دارد. وی به نتایج آتی گفتارش با هر نیتی که بیان کرده باشد نمی اندیشد. وی نسنجیده دهان باز می کند و ابعاد ادعاهایش برایش روشن نیست.

احمدی نژاد به نفی کشتار قومی یهودیان پرداخته است. وی این کشتار را که بر اساس تصاویر، اسناد همه دول شریک در جنگ، شهود عینی، فیلمها، انتشارات علنی، سخنرانی ها، و اسناد سری خود نازیها، اعتراف شرکت کنندگان در این جنایت علیه بشریت به اثبات رسیده است براحتی نفی می کند. احمدی نژاد تاریخ را به سبک دروغپردازانه جرج بوشپط تونی بلر و آریل شارون می نویسد. وی با تکیه به نظریات روژه گارودی فرانسوی که در گذشته عضو حزب رویزیونیست فرانسه بود و سپس مسلمان شد و کتابی بر علیه دروغهای اسرائیلیها منتشر کرد و به همین جهت در فرانسه دموکراتیک محاکمه و محکوم شد، مدعی می شود که هرگز 6 میلیون یهودی به کوره های آدمسوزی و اطاقهای گاز اعزام نشده اند و اردوگاههای تربلینکا، آشویتش، داخائو،برگن بلزن، مایدانک، بوخن والد، مات هاوزن .... گنجایش این مقدار انسان را نداشته و ندارد و این اسارتگاهها مملو از آنها نبوده است. این مبالغه زمانی ابعاد غیر واقعی خویش را نشان می دهد که در نظر بگیریم که بسیاری غیر یهودیها و اسرای جنگی نیز در این اردوگاهها بسر می برده اند. پس گنجایش این اسارتگاهها باید خیلی بیش از شش میلیون نفر بوده باشد که بر هیچ مبنای منطقی و تاریخی استوار نیست. روژه گارودی این مبالغه را ریاکاری صهیونیستها معرفی می کند.

احمدی نژاد نیز از این ریاکاری صهیونیستها که اساسا دود ریاکاری و تقلبش به چشم یهودیان می رود سوء استفاده می کند و عملا جنایات نازیها را که صرفنظر از درجه کمیت آن یک واقعیت غیرقابل انکار است تخطئه می نماید. در اینجا مورد کمی مطرح نیست کیفیت این رذالت و جنایت ددمنشانه مطرح است.

در زمان جنگ جهانی دوم 25 میلیون انسان شوروی برای آزادی بشریت جان باختند که تنها 6 میلیون از آنها سربازان ارتش سرخ بودند. بقیه آنها انسانها غیر نظامی بودند که ارتشهای اشغالگر اروپا و نه تنها آلمان به رهبری نازیهای آلمانی برای ضربه زدن به نخستین دولت پرولتری جهان و ساختمان سوسیالیسم از دم تیغ گذراندند. ما از کشتار لهستانیها سخن به میان نمی آوریم. صهیونیستها و امپریالیستها در جهان طوری جلوه می دهند که جنگ جهانی دوم نه برای تقسیم مجدد جهان با هدف نابودی اتحاد شوروی و ضربه زدن به سوسیالیسم، بلکه فقط برای نابودی یهودیان آغاز شد. طبیعتا این یک دروغ محض برای کتمان حقایق است. در متن و حجم تبلیغات امپریالیستی و صهیونیستی از کشتار جمعی سرمایه داری نازیسم در خاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و قتل عام 25 میلیون انسان شوروی کمتر سخن می رود و اسنادش کمتر به چشم می خورد، حال آنکه تذکر و تکیه به این جنایت کم اهمیتتر از کشتار یهودیان نیست. ولی در عوض از نابودی 6 میلیون یهودی تمام صفحات رسانه های گروهی که در دست صهیونیستهاست پر است. تو گوئی جان انسانها بی ارزش است و تنها جان یهودیها ارزش دارد. قتل 25 میلیون انسان شوروی در پرتو کشتار 6 میلیون یهودی با زور تبلیغات رسانه های صهیونیستی براحتی حذف می شود و عملا انکار می گردد. پرسش این است که این چگونه تلاشی برای افشاء نازی هاست؟ این چگونه ادعای بی غرضی و احترام به همه جانباختگان بر ضد نازیها و قربانیان تجاوز و شکنجه نازیها می باشد. ریاکاری از سراپای این اشک تمساح وار برای یهودیان قربانی می بارد. یهودیان قربانی بمثابه ابزار تبلیغاتی مجددا قربانی سوء نیت و ددمنشی سرمایه داری می گردند. 

البته بسیاری از محققین از جمله روژه گارودی با دیده شک و تردید به رقم شش میلیون قربانیان یهودی توسط نازیها نگاه می کنند زیرا که در این اردوگاهها نه تنها یهودیان بلکه کمونیستها و سوسیال دموکراتها و کارگران سندیکائی و... اسیر بودند که ربطی به یهودیان نداشتند و در محاسبات صهیونیسم این عامل مهم اساسا به حساب نمی آید. بسیاری از همین یهودیان به جرم فعالیت کمونیستی و همکاری با بلشویکها به اسارت درآمده بودند و مجازات می شدند. ولی صهیونیستها را با واقعیت کاری نیست. آنها به رقم شش میلیون چسبیده اند و اگر رویشان می شد حتی این رقم را به 8 تا ده میلیون هم می رساندند. احمدی نژاد برای افسانه نشان دادن جنایت نازیها از همین ضعف سیاست صیهونیستها که به جعل و مبالغه مشغولند استفاده می کند.

اساسا نباید مهم باشد که تعداد یهودیان به قتل رسیده صد هزار نفر بوده و یا شش میلیون. تعداد اجساد نباید تنها بیانگر ماهیت یک جنایت جنگی به حساب آید. حتی اگر ده نفر را صرفا به علت تعلقات قومی به قتل برسانند، تعلقاتی که انتخابش از روز نخست هرگز در ید اختیار افراد آن قوم نبوده است، بنظر ما یک جنایت بشری محسوب می شود. مهم هم نیست که آنها یهودی باشند، به کولیها تعلق داشته باشند و یا مسلمان باشند. چنین اندیشه ای در اساس خویش بیمارگونه است و از تئوریهای سرمایه داران نازی بر می آمده تا با کشتن یهودیان، بلشویکها را که پیروان مارکس یهودی بودند نیز نفله کنند. در زمان نازیها، بلشویسم مترادف یهودی کشی قرار می گرفت و سرمایه داری کینه ضد کمونیستی خویش را در زیر پوشش یهودی ستیزی برای بسیج خرده بورژوازی به کار می گرفت. یهودی کشی از ماهیت سرمایه داری و تئوریهای وی بر می آید. صرف چنین اندیشه و عملی جنایت علیه بشریت است.

صهیونیستها ولی مشکلشان هرگز کشتار قومی نیست. کسی که وجدانش از کشتار قومی معذب باشد با تجربه از این امر هرگز خودش مرتکب کشتار قومی نمی شود. ولی اسرائیلیها خود با بی شرمی به کشتار قومی متوسل شده و عرب کشی و فلسطینی کشی را باب کرده اند. آنها اگر دلشا ن از جنایات نازیها گُر گرفته بود باید از 25 میلیون انسان شوروی نیز سخن می راندند. مگر آنها که با فداکاری خویش درهای اردوگاههای مرگ نازیها را گشودند و کمونیستها، سوسیال دموکراتها و یهودیان را نجات دادند انسان به حساب نمی آیند؟ ولی برای صهیونیسم کاسبکار صرف ندارد که قتل عام یهودیان را تحت الشعاع یک جنایت بزرگتری قرار دهد که 25 میلیون انسان را در بر می گیرد. ریاکاری امپریالیستها و صهیونیستها از این جا روشن می شود که تنها برای رقم شش میلیون حساب جداگانه ای باز می کنند و و اسرای جنگی، اسیران کمونیست و سوسیال دموکرات و فعالین کارگری را به حساب نمی آورند. همین ریاکاری از ماهیت ضد بشری آنها پرده بر می دارد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد تصمیم گرفته بود که صهیونیسم مترادف با نژاد پرستی است. پس از پایان جنگ سرد با فشار اسرائیل این مصوبه به زور و تهدید پس گرفته شد. حال آنکه در ماهیت نژادپرستانه صهیونیسم ذره ای تغییر نکرده است. با رنگ نمی توان ننگ را زدود. نفی عملی کشتار 25 میلیون انسان شوروی و غیر یهودیانِ انقلابی در اسارتگاههای نازی برای آن است که برای صهیونیستها فقط یهودیان انسانهای برگزیده اند و بقیه داخل آدم نیستند. صهیونیسم تئوری نژاد پرستی باقی می ماند حتی اگر احمقی نژاد با نفی جنایات نازیها میدان عوامفریبی را برای آریل شارون و جرج بوش باز بگذارد. آنها همانقدر برای قربانیان یهودیِ نازیها دل می سوزانند که احمدی نژاد و یا آریل شارون و جرج بوش دل می سوزانند. جنازه یهودی قربانی نازیها برای آریل شارون و جرج بوش هزار بار با ارزشتر و با صرفه تر است تا زنده شش میلیون از آنها.

تکیه صهیونیستها و امپریالیستها بر جنایات نازیها با حسابگری صورت می گیرد. هر وقت سخن بر سر باج گیری از آلمان و مهار کردن این امپریالیست است، پای قربانیان یهودی را آمریکا و اسرائیل به میان می کشند. هر روز بهانه ای جور می کنند تا از آلمان از نظر مالی قدرتمند، اخاذی کنند و در این رابطه است که افزایش تعداد قربانیان یهودی از یک طرف و به فراموشی سپردن قربانیان نازیها در شوروی از طرف دیگر اهمیت پیدا می کند. این دو موضوع دو روی یک سکه سیاست امپریالیستی هستند. حمله امپریالیستها و صهیونیستها به احمدی نژاد نیز با این انگیزه صورت می گیرد که باعث کندی حربه اخاذی آنها نشود و مهار امپریالیست آلمان را مختل نسازد.

آخر صهیونیستها خودشان به اعمالی در فلسطین متوسل می شوند که روی نازیها را سفید کرده اند. اگر تاریخ را با درستی بنویسیم باید تاکید نمائیم که این امپریالیستها و قبل از همه امپریالیست آمریکا به یاری کمپانی فورد و اوپل و جنرال موتور بودند که نه تنها در قبل از جنگ نازیها را از نظر تسلیحاتی و مواد راهبردی برای حمله به شوروی تقویت می کردند، بلکه حتی بعد از جنگ نیز از تعقیب آنها در آلمان غربی صرفنظر کرده آنها را برای مبارزه علیه کمونیسم بر سر کار آورده و کارشناسان جاسوسی و علمی آنها را به آمریکای جنوبی به یاری دربار واتیکان از راه رم فراری داده و بسیاری را که تجربه مبارزه با کمونیسم داشتند به ایالات متحده آمریکا بردند. این دستهای کثیف حال منتقد احمدی نژاد هستند. احمدی نژاد با آنها فرق ندارد. هر دو نافی جنایات ضد بشری هستند.

رفتاری که امپریالیستها و صهیونیستها در برخورد به جنایت نازیها در زمان جنگ جهانی دوم دارند رفتاری ریاکارانه است و این امر از دید افکار عمومی مردم جهان پنهان نمی ماند این است که آب به آسیاب نازیها و یهودی ستیزان می ریزد و برای احمدی نژادها در سراسر جهان در طیف راست متحد طبیعی جستجو می کند. هم اسلام بنیادگرای مرتجع و هم امپریالیسم و صهیونیسم از زوایای متفاوت به نتایج عملی واحد می رسند و آن ایجاد دنیائی نا امن برای یهودیان و زمینه ای مهیا برای نفی جنایات نازیهاست. زیرا جائی که حقیقت به گور سپرده شود و ریاکاری میدان پیدا کند هر آنچه که واقعیت انکار ناپذیر است نیز براحتی به زیر سئوال می رود. این آریل شارون قاتل صبرا و شتیلا و جرج بوش دروغگو قاتل مردم افغانستان و عراق است که به آسیاب احمدی نژادها آب می ریزند. یهودی فقط زمانی در جهان کنونی می تواند امنیت خویش را حفظ کند که به طبقه کارگر نزدیک شود و بر علیه امپریالیسم و صهیونیسم به مبارزه برخیزد. توسل به تئوریهای نژاد برتر سایرین را نیز تشویق می کند که به برتری قوم و یا نژاد خویش بیاندیشند و پاسخِ های را با هوی بدهند. این روش به تفرقه میان طبقه کارگر و خلقها دامن می زند و همیشه دست دشمنان انسانیت را در ادامه سلطه خویش باز می گذارد. مظلوم نمائی صهیونیستها و پیش کشیدن کشتار 6 میلیون یهودی و کتمان کشتار 25 میلیون انسان شوروی و ابزار سازی از جنازه یهودیان و قربانیان نازی برای اخاذی و زورگوئی در جهان از تبلیغات احمقانه احمدی نژاد به مراتب خطرناک تر و منزجر کننده تر است.

یک طنز نویس آلمانی که یهودی است به کنایه در انتقاد به احمدی نژاد در لفافه به این نکته ظریف اشاره کرده است که نفی “هلوکاست“ از جانب احمدی نژاد وجدانهای حفته در اروپا را از آن جهت معذب کرده است که پیدایش اسرائیل را، که بورژوازی اروپا آنرا خلاصی خویش از “شر“ مسئله یهودیان تلقی می کرد، تنها با نفی “هلوکاست“ بزیر پرسش برده و طرح موضوعی را که از نظر اروپائیان پرونده اش بسته شده بود مجددا در دستور کار قرار می دهد، زیرا آنگاه این واقعیت برملا می شود که یهودی ستیزی در اروپا ریشه کهنه تری از دوران تسلط نازیها داشته و دارد. احمدی نژاد حرف دل خیلیها از این آقایان معترض را بیان داشته است. نازیها بر آنچه بوده است بنا کردند و نه اینکه اختراع جدیدی کرده باشند. همین یهودی ستیزی در اروپا موئلفه مهمی در توجیه پیدایش کشور اسرائیل است. باین جهت خیلی ها خوشحالند که اسرائیل در فلسطین تاسیس شده و نه مثلا در قلب اروپا. آنها “مسئله یهود“ را باین ترتیب از سر خود باز کرده اند در عین اینکه یهودی ستیزی را به زیر خاکستر برده اند. نفی “هلوکاست“ از جانب احمدی نژاد جنبه یهودی ستیزی در قلب اروپا و قوم کشی آنها را برجسته تر می کند و پای همه را و نه تنها آلمان و اتریش بلکه ایتالیا و لهستان و فرانسه و بلژیک و دیگران را نیز به میان می کشد. دیوانه ای سنگی در چاه می اندازد که صدها عاقل از درآوردنش عاجزند.

ولی همین آقای احمدی نژاد که به نفی “هلوکاست“ پرداخته و به یهودی ستیزی دامن می زند به روی خود نمی آورد که “هلوکاستی“ که رژیم جمهوری اسلامی بر سر مردم ایران آورده است از همین زمره جنایات جنگی است. وی که فاقد قدرت تمیز است و احساسی نسبت به قتل عام یهودیان ندارد نمی تواند در عین حال “هلوکاست اسلامی“ را که در ایران ایجاد کرده است درک کند. “هلوکاست“ برای احمدی نژادها همیشه رحمت الاهی است. جمهوری اسلامی باید بداند که مردم دمار از روزگارش در می آورند. دماری آنچنانی که احمدی نژادها قدرت تشخیص “هلوکاست“ را بازیابند. 

 

  حزب کارایران(توفان)     

www.toufan.org