احمدی نژاد یا احمقی نژاد

 

به مناسبت روز قدس  رئیس جمهور “مردمی“ سخنانی بر زبان آورد که مایه خشنودی دشمنان و شگفتی مردم ایران شد. وی خواهان آن بود که کشور اسرائیل از روی نقشه جغرافیا حذف شود.

متعاقب بیان این خواست کارزاری تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی و در واقع علیه منافع مردم ایران و خواستهای بر حق مردم کشور ما توسط ارتجاع بین المللی که بهیچوجه بهتر از احمدی نژادها نیست در سراسر جهان آغاز شد که نتایجش تا نشست شورای امنیت سازمان ملل نیز کشیده شد. کوفی عنان دبیرکل سازمان ملل متحد، ایران را محکوم کرد که بعنوان امضاء کننده منشور ملل متحد آرزوی نابودی یکی دیگر از اعضاء این خانواده جهانی را دارد و این آرزو با روح منشور ملل متحد سازگار نیست. اسرائیل غاصب خواستار آن شد که ایران را از سازمان ملل متحد بیرون کنند. قطعنامه ای در محکومیت ایران صادر شد و جرج بوش و آریل شارون جامهای خویش را به سلامتی احمقی نژاد سر کشیدند و از خوش خدمتی که وی به آنها کرده است اظهار تشکر کردند. یکی از هنرهای آیت اﷲ خمینی در زمان حیاتش در این بود که در کوتاه ترین مدت ممکن، توانست حمایت نود درصدی مردم ایران را در زمان انقلاب به حمایت ده در صدی کاهش دهد. چنین استعداد سرشاری واقعا “هنر“ است. چنین شاهکاری فقط از یک احمقی بر می اید که از قعر تاریک تاریخ سر برآورده است. چنین استعدادی در کمتر انسانی یافت می شود.

احمقی نژاد پا در جای پای خمینی می گذارد و هنر دشمن تراشی وی را به ارث برده است. حماقت وی در این است که نمی بیند سیاست خمینی چه خسارت جبران ناپذیری به ایران زد و هنوز می زند. وی تلاش می کند آزموده را بار دیگر بیاموزد. 

قدری در این سخنان پس از اینکه تا حدودی آبها از آسیاب ریخته است تعمق کنیم. در این سخنان بوئی از زیرکی دیپلماتیک نهفته نیست. سخنان وی مظهر تمام نمای بلاهت محض است.

دو روئی امپریالیستها در عرصه دیپلماتیک

 

سخنان شبیه اظهارات احمقی نژاد تازگی ندارد، چنین بیاناتی در تاریخ جهان سابقه طولانی دارد. هیتلر وقتی می خواست دنیا را به خاک خون بکشد از المپیک برلن بعنوان المپیک صلح سخن می گفت و در خفا خویش را برای جنگ جهانی و تجاوز به شوروی سوسیالیستی تا دندان مسلح می کرد. وی نیز می خواست جهان را نابود کند و شوروی سوسیالیستی را از نقشه جغرافیا حذف نماید.

امپریالیست آمریکا وقتی با بمبهای شیمیائی و ضد بشری به جنایت علیه بشریت در ویتنام مشغول بود، نام این جنایات تکان دهنده و ضد بشری را حمایت از “دموکراسی و آزادی“ نهاده بود. استعمارگران برای غارت و چپاول جهان از اسلحه صدور مذهب مسیحیت و استقرار تمدن و جامعه مدنی در آمریکای لاتین و آفریقا و آسیا سخن می راندند. در همین اواخر شاهد بودیم که جرج بوش با دروغ بیشرمانه ایکه دوستانش بر روی آن خاک می پاشند تا تاریخ، آن را فراموش کند برای تدارک جنایاتش در عراق به اسلحه دروغ مبارزه با “سلاحهای کشتار جمعی“ متوسل شده بود و کالاهای جنگی خویش را در بسته بندی “دموکراسی و حقوق بشر“ به فروش می رسانید.

امپریالیستهای آلمان برای تجزیه یوگسلاوی و مستعمره کردن اسلوونی و کرواسی و تضعیف صربستان به اسلحه “حق ملل در تعیین سرنوشت خویش“ متوسل شدند و یوگسلاوی مستقل و قدرتمند را چنان پاره پاره کرده اند که سرزمین مسخره ای بنام بوسنی هرزه گوین هرگز امکان بقا  و زندگی مستقل ندارد. وضع کوزوو که امپریالیستها برایش دل می سوزاندند از وضع مردم بوسنی نیز بدتر است. کرواسی به مستعمره غیر رسمی آلمان بدل شده است.  بالکان آرام به بالکان قابل انفجار بدل می شود.

این تجارب نشان می دهد که امپریالیستها سیاستهای خویش را در پوششهای کاذب به فروش می رسانند. آنها همواره نیات شوم خویش را پنهان می دارند زیرا از مردم جهان می ترسند. می ترسند که مردم حقایق را بفهمند. چنین سیاست بورژوائی که سیاست بی پدر و مادر است همان سیاستی است که امروزه در عرصه مبارزه دیپلماتیک ظاهر می شود. مانور دادن برای فریب طرف مقابل و وارد کردن ضربه غافلگیرکننده در لحظه ای که انتظار نمی کشی، این از شگردهای جهان سیاست است.

تونی بلر نخست وزیر دروغگوی انگلستان که به جنایت در عراق اشغالی مشغول است مدعی شده است: “هرگز نشنیده ام که یک رئیس جمهور بخواهد کشور دیگری را نابود کند“. ما بیاد این آقای فراموشکار می آوریم که آریل شارون در پی نابودی و قتل عام مردم فلسطین است و مانع آن است که کشور فلسطین امکان بقاء پیدا کند. ما بیاد این سخنگوی استعمار می آوریم که در عصر استعمار این امپریالیستها بودند که مردم بومی افریقا، استرالیا، زلاند نو و سرخپوستان آمریکا را قتل عام کرده، نابود نموده و سرزمینهای آنها را تصاحب می کردند. ما بیاد ایشان می آوریم که امپریالیست آمریکا در عرض چند ثانیه با دو بمب اتمی صدها هزار ژاپنی را در هیروشیما و ناکازاکی نابود کرد. ما بیاد ایشان می اوریم که وینستون چرچیل نخست وزیر زمان جنگ انگلستان پس از پایان جنگ جهانی دوم خواهان تبدیل آلمان از کشوری صنعتی به کشاورزی بود تا برای همیشه نسل آلمانی را از روی زمین بر دارد و اگر رفیق استالین با این نظریه فاشیستی آنها مخالفت نمی کرد معلوم نبود امروز از کشور آلمان چه چیز باقی مانده بود. این ناشنوائی آقای تونی بلر نیز از روی ریاکاری است. نابودی مردم سرزمینهای “غیر خودی“ بهر صورت جنایتکارانه است ولی جنایتکاراته تر ریاکاری در این زمینه است. دلسوزی و اشک ریزی امپریالیستها برای اسرائیل اشک تمساح است و ریاکاری محض محسوب می گردد.  

نشریه اینترنتی اشپیگل اون لاین بیان می کند که آمریکائی ها از هم اکنون دست به تهیه و پخش یک بازی کامپیوتری زده اند که خریداران آن را به جنگ با ایرانی ها عادت می دهند. باید ایرانی کشی ملکه ذهن آمریکائی شود. ایرانی کشی یعنی “تروریست“ کشی، یعنی مسلمان کشی، یعنی تبلیغ و تحقق نظریات ساموئل هانتیگنون یهودی آمریکائی نویسنده کتاب “جنگ تمدن ها“ تا تئوری جنگ مذاهب جای خویش را در جهان باز کند و توجیه لازم را برای تسخیر چاههای نفت ایران و عربستان سعودی و لیبی و الجزایر و عراق و آسیای میانه در آینده بحرانی بیافریند. آمریکایها از هم اکنون در پی آن هستند که گزینه حمله به ایران را تمرین کنند و افکار عمومی برای ایجاد نفرت نسبت به ایرانیان را فراهم آورند. آنها همین کار را در زمان جنگ نخست جرج بوش پدر علیه عراق با کتاب “بدون دخترم هرگز“ آغاز کردند. آمریکائی ها مشابه همین برنامه های کامپیتوتری را در مورد عراق کرده اند که نشان می دهد چگونه می توان و باید در جنگ شهری و خانه به خانه در شهرهائیکه بی شباهت به فلوجه ، بصره و بعداد نیست “تروریستها“ را که همان مردم عراق باشند به قتل رسانید.

در آلمان هم اکنون در این مورد بحث می شود که چگونه باید این قبیل بازی ها را که مُبَلِغ آدمکشی است و می تواند بر تربیت نسل جوان تاثیرات منفی بگذارد ممنوع کرد. تولید کننده این بازیها شرکتهائی هستند که در اربطه تنگاتنگ با ارتش آمریکا قرار داشته و سفارشات خود و اطلاعاتشان را از آنها دریافت می کنند. در این بازی آمریکائیها وارد ایران شده دانشمندان ایرانی را قتل عام نموده، تاسیسات ایران را از بین برده و آمریکائیها را ناجیان بشریت جلوه می دهند. آمریکائی فقط به صرف اینکه آمریکائیست حق دارد بشریت را نابود کند. در تارنمای این شرکت نرم افزاری که بیانگر نظریات رامزفلد وزیر جنگ آمریکا است به صراحت آمده است: “از آنجا که راه حل سیاسی به هیچ جا نرسید و بعید است که تحریم ها نیز به نتیجه برسند، باید این مشکل را از طریق نظامی حل کرد“.

روشن است که امپریالیست آمریکا به ترغیب آدمکشی و جنگ طلبی علیه یکی از اعضاء سازمان ملل متحد مشغول است ولی نطق کسی در نمی آید تا زبان به اعتراض بگشاید. حال یک لحظه تصور کنید همین برنامه را فلسطینی ها در مورد اسرائیل تهیه کرده بودند آنگاه گوش شما را ماشینهای تبلیغاتی و افکار عمومی سازی صهیونیستی و امپریالیستی کر می کردند.

نابودی مردم ممالکی که مخالف امپریالیسم و صهیونیسم هستند، حذف ممالکی که مخالف امپریالیسم و صهیونیسم هستند از نقشه جغرافیا از نظر امپریالیستها و صهیونیستها مجاز است، فقط نباید لب به شکایت از جنایات امپریالیستها و صهیونیستها گشود. این همان ریاکاری بورژوائی است که بسیاری را به دام خویش می کشد. دشمنی با مردم، مردم هر کشوری که باشند جنایتکارانه است و این صفت بهتر از همه به امپریالیستها و صهیونیستها می چسبد.    

سیاست ننه من غریبم در عرصه دیپلماتیک

 

یک لحظه به اسرائیل نظر افکنید با خونسردی مردم فلسطین را قتل عام می کند و نام آنرا مبارزه با “تروریسم“ می گذارد. سالهاست سرزمین فلسطین را اشغال کرده است و از اقصی نقاط جهان یهودیان را به اسرائیل آورده شستشوی مغزی می دهد و برای شهید شدن در راه مذهب ابراهیمی یهودیت آماده می کند و مردمی را که قرنها در این سرزمین سکونت داشته اند از سرزمین ابا اجدادیشان می تاراند و تاکنون سه میلیون از آنها را تارانده است. اسرائیل نه تنها می خواهد بلکه در عمل نیز می کوشد کشور فلسطین را با همه ساکنانش از صفحه جغرافیا حذف کند. وی می خواهد همان کاری را به انجام برساند که احمقی نژاد فقط سفیهانه ادعایش را می کند. اسرائیل در این سیاستِ حذف کشور فلسطین از نقشه جغرافیا از حمایت بیدریغ امپریالیست آمریکا نیز برخوردار است. وی به سر پل امپریالیست آمریکا در منطقه بدل شده تا نفت منطقه براحتی و بی خطر جاری شود و در تمام اخلالگریها، تشنجات و عدم ثبات منطقه دست دارد و هم اکنون نیز دیواری به چند برابر دیوار برلن هم در طول و هم در ارتفاع بنا می کند تا فلسطینیها را در پشت و پای این دیوارها دفن نماید. این عفریت آدمخوار ولی همیشه چهره قربانی را بخود می گیرد و “ننه من غریبم“ راه می اندازد. نوکرانش را بسیج می کند تا در سراسر جهان در حمایت از اسرائیل که گویا تنها کشور “دموکراتیک“ منطقه است نقالی کنند و “کیبوتصهای“ اسرائیلی را تحقق سوسیالیسم جا زنند و برای ایران نیز آرزوی کیبوتص سازی نمایند. نوکران نقابدار آنها همان “سوسیالیستهای کیبوتصی یا کیبوتسی“ هستند.

اسرائیل دارای بزرگترین زرادخانه اتمی در منطقه است که جان صدها میلیون مردم منطقه را تهدید می کند. امپریالیستها به آنها موشکهای ضد پناهگاهها و یا تاسیسات بتونی زیر زمینی داده اند که هرگز جنبه تدافعی ندارد. این موشکها اسلحه تهاجمی هستند. ولی همین اسرائیل با موذیگری و با حساب زیرکانه شاهد تحولات منطقه است وخود را برای تغییرات در منطقه از جمله با فعالیت در میان کردها و آذربایجانیهای برای تجزیه ایران مهیا می کند. اسرائیلیها با دوراندیشی به مسایل می نگرند. آنها می بینند که تلویزیونهای لس آنجلسی اعم از چپ و راست نه تنها در ایران تاثیر مثبتی باقی نگذارده اند بلکه به “جوک“ بدل شده اند و مردم به آنها تف و لعنت می فرستند این است که آقای منشه امیر را که در این راه تجربه فراوان دارد و سالها صدای رادیو اسرائیل را گردانده است راهی آمریکا می کنند تا در این عرصه تجربیات خویش را به کار بگیرد. همه این دسیسه ها و توطئه گری ها بنام حمایت از “حقوق بشر“، استقرار“جامعه مدنی“، “نهادینه کردن دموکراسی“، مبارزه با “تروریسم“ و “اسلام سیاسی“ در کمال خونسردی و پرده پوشی انجام می گیرد. هر روز مطبوعات زیر نفوذ صهیونیستها و امپریالیستها که انحصار اطلاعات را برای هرگونه جعل و فریب مردم در اختیار دارند نقشه های تحریک آمیز حمله به ایران را منتشر می کنند و زبان به تهدید می گشایند.

امپریالیستها برای اجرای این دموکراسی تهدید و تجاوز به نیروی مادی و معنوی و هزینه فراوان نیاز دارند تا زمینه را برای هر تجاوزی آماده گردانند. تدارک جنگ روانی و ایجاد زمینه برای فریب افکار عمومی بخشی از این تدارک جنگ است.  احمقی نژاد بخشی از این هزینه را شخصا متقبل شده است و آب به آسیاب دشمنان ایران می ریزد. وی سفیهانه در پی آن است که دلایل “موجه و مردم پسند“ برای تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها به ایران، در اختیار دشمنان ایران بگذارد.

هر کس بر فشاری که امپریالیستها و صهیونیستها بر سر مسئله استفاده مسالمت آمیز از انرژی هسته ای به ایران می آورند نظارت داشته باشد و ببیند که چگونه تلاش می شود تا از دستیابی ایران به فن آوری هسته ای ممانعت شود شگفت زده می شود وقتی می بیند که نخست وزیر ایران عباراتی بر زبان جاری می سازد که فقط می تواند به ضرر ایران تمام شود. آنچه را که همه می بینند احمدی نژاد نمی بیند و یا خود را به نفهمی می زند.

 

خالی بندی و رجزخوانی احمقانه

 

در حالیکه امپریالیستها و صهیونیستها تا دندان مسلح شده و به تجاوز و غارت در سراسر جهان اشتغال دارند مسئولان رژیم جمهوری اسلامی بر اساس همان سیاست عربده کشی کلاه مخملیها به رجز خوانی مشغولند. هنوز موشکهای شهاب شان آزمایش خویش را در یک رویاروئی جدی پس نداده است با بزرگنمائی و لافزنی به زعم خودشان می خواهند دل امپریالیستها و صهیونیستها را خالی کنند. امپریالیست آمریکا سالها شبکه اینترنت را در زمان جنگ سرد برای روز مبادا ساخته بود و از آن تنها در زمینه نظامی استفاده می کرد بدون آنکه صدایش را در آورد. حال از آن تحقیقات در بعد از پیروزی در جنگ سرد برای مصارف اقتصادی و اطلاعاتی و جاسوسی و فرهنگی و ایدئولوژیک و نظایر آنها استفاده می کند. یکی خود را سفت می بندد و زبان به حلقوم می کشد و خویش را ضعیفتر از آن نشان می دهد که هست تا در روز نبرد از شگفتی و حیرت زدگی رقیب در اثر استفاده از امکانات مخفی اش کمال استفاده را بکند و دیگری اسب حماقت و لافزنی و خالی بندی برش می دارد و در عرصه توهمات و ذهنیگری بلندش کرده و بر زمینش می زند. این خالی بندیها و لافزنیها، صد تا یک غاز نیز ارزشی ندارد و حتی بدرد مصرف داخلی هم نمی خورد. امپریالیستها و صهیونیستها بهتر از همه از توان واقعی جمهوری اسلامی با خبرند. آنها می دانند که نه شهاب های آنها توانائی مقابله با موشکهای اسرائیلی و آمریکائی را دارند و نه ایران توانائی ساختن بمب اتمی را تا سالهای آینده دارد. آنها می دانند که این رژیم مورد نفرت عمومی است و از مردم کشورش باک دارد. این است که از تهدیدهای توخالی احمقی نژادها نمی ترسند و حتی خوشحالند که دیوانه ای سنگی را در چاهی می افکند که صدها ایرانی عاقل قادر نیستند آن را بدر آورند. امپریالیستها و صهیونیستها شاهدند که احمقی نژاد به نفع آنها کار می کند و این است که آنها با فشارهای مستمر خود از نظام احمقی نژادی بیشترین امتیازات را خواهند گرفت.

اسرائیل زرادخانه اتمی دارد ولی مجمع سازمان ملل علیه اش قطعنامه صادر نمی کند، اسرائیل می تواند صد دفعه ایران را از نقشه جغرافیا با این بمبهای اتمی که داراست حذف کند ولی سازمان ملل و آژانس بین المللی نظارت هسته ای به ریاست آقای البرادعی جلویش را نمی گیرند، اسرائیل زبانش زبان تروریستهاست و سه میلیون فلسطینی را آواره کرده و عملا می خواهد فلسطین را از نقشه جغرافیا حذف کند ولی آقای کوفی عنان صدایش به اعتراض گشوده نمی شود و رسانه های انحصاری صهیونیستی و امپریالیستی صدایشان در نمِآید تا اسرائیل را تحت فشار بگذارند تا به مرزهای سال 1967 عقب بنشیند. این موسسات و رهبران روش دیپلماتیک مزورانه ای دارند. احمقی نژاد به آلت دست کامل آنها بدل شده است. 

احمقی نژاد مرید خمینی

فراموش نکنیم که چنین سخنانی را برای نخستین بار احمد شقیری مصری که مبارزه مردم فلسطین را به شیوه اخوان المسلمین رهبری می کرد بر زبان آورد. وی می خواست یهودیان را بدریا بریزد. سپس خمینی در ایران خواهان حذف سرزمین اسرائیل از نقشه جغرافیا بود. احمدی نژاد به نقل از خمینی می گوید: “ امام عزیز ما فرمودند که این رژیم اشغالگر قدس باید از صفحه روزگار محو شود و این جمله بسیار حکیمانه است“. مقام خمینی گرچه یک مقام دولتی نبود ولی از مقام دولتی بسی فراتر بود. وی مرجع تقلید بود، همان نقشی را برای شیعیان ایفاء می کرد که پاپ برای مسیحیان ایفاء می کند. در آن زمان برخی از معترضین امروزی برای فریب مردم از سخنان خمینی حمایت می کردند. حزب توده ایران، سازمان اکثریت و نظایر آنها از جمله کسانی بودند که بدنبال خمینی سینه می زدند و مخالفین خمینی را به سازمان امنیت جمهوری اسلامی معرفی می نمودند. سنگ بنای سیاست امروزی را همان خمینی دیروزی پی گذاشت. این است که انتقاد امروزی آنها به گفتار احمدی نژاد ناشی از اپورتونیسم آنهاست و نه ناشی از اعتقاد واقعی.

احمدی نژاد سخنان امام “راحل“ را بر زبان آورده است و بر آن چیزی نیفزوده است. انتقاد به گفتار احمدی نژاد باید با نقد خمینی و اعتراض به ریشه این گفتار آغاز شود. نمی شود احمدی نژاد را به شلاق کشید و خمینی را از زیر ضربه به در آورد. باید به سرچشمه اصلی رفت و نشان داد که این تفکر فاشیستی از آن خمینی بوده است و حامیان سینه چاک خمینی از فاشیسم مذهبی حمایت کرده اند. اینان باید روزی پاسخگوی خیانتهای خود باشند.

احمقی نژاد فقط به علاقه اش برای کشتن یهودیان مباهات نمی کند وی در پاسخ اینکه “آیا درست است که شما با سعید امامی دوستی نزدیک داشته اید؟“ می گوید: “این سئوال شما را بنده می توانم جواب ندهم اما تنها می گویم که زمان دوستی بنده با مرحوم امامی از بهترین ایام زندگی ام بوده که همیشه به آن افتخار می کنم. و حتی همراه ایشان برخی ماموریتهای خارج از کشور را انجام دادیم. اما بهتر است وارد جزئیات نشوید و بیشتر حول و حوش انتخابات که امروز از اهم امور است سئوال نمائید“. این اظهار نظر ما را یاد ملا نصرالدین می اندازد که می گفت اگر بگوئید در دست من چه چیز پنهان است همه تخم مرغها را به شما می دهم.

احمقی نژاد از روی حماقتش دست خود را در جنایات علیه اپوزیسیون رو می کند. وی از بیان جزئیات ماموریتش واهمه دارد زیرا می داند که به جرم ترور و قتل می تواند تحت تعقیب پلیس بین الملل قرار گیرد. وی نه تنها قاتل دکتر سامی است بلکه بعنوان یکی از طراحین عملیات تروریستی در برون مرز بوده است. احمدی نژاد در ضمن مامور بازجوئی رفقای توفانی در زندان اوین نیز بوده و اکنون بیهوده تصور می کند چهره منحوس وی از یاد رفقای ما رفته است. 

صهیونیسم و یهودی ستیزی

 

حماقت احمدی نژاد که تفاوت میان صهیونیسم و یهودی کشی نازیها را نمی فهمد به آنجا کشیده است که احمدی نژادهای جمهوری اسلامی در صف هیتلر قرار گرفته اند. آنها خواهان آن هستند که همه یهودیان را بدریا بریزند و سر همه یهودیها را ببرند. این جانوران همان کسانی هستند که در جامعه ایران در سالهای پیش شایع می کردند که یهودیان بچه مسلمانهائی را که نامشان محمد است می دزدند، بر روی سینی پر از آرد می نشانند و تیغ بدست دور آن بچه مسلمان را می گیرند و بدنش را تیغ کش می کنند تا از خونشان آرد خمیر شود و آنها آن نان را با اشتها بخورند و جسد بچه مسلمان را از بین ببرند. این تفکر احمدی نژادهاست و بهمین جهت نیز خواهان حمایت از هیتلر است و مبارزه با صهیونیسم را با یهودی کشی و آدمسوزی در کوره های آتش یکسان می پندارد. مغز احمدی نژاد ظرفیت پذیرش مسایل تئوریک را ندارد.

ما کمونیستها که مارکس را آموزگار خویش می دانیم، واقفیم که وی یهودی بود، چارلی چاپلین این هنرمند قرن که به حمایت از پابرهنگان برخاسته بود یهودی بود، آلبرت اینشتین که بر ضد صهیونیسم مبارزه می کرد و حامی حقوق فلسطینیها و مدافع کمونیسم بود یهودی بود. چگونه می شود که با کشتار این انسانهای والا و میلیونها یهودی دیگر موافق بود و بر آن صحه گذارد؟ ما کمونیستها حتی موافق آن هستیم که با استقرار سوسیالیسم سرمایه داران را که در این مکانیسم و گرداب سرمایه داری اسیر شده اند نجات دهیم تا بتوانند زندگی شرافتمندانه ای را در پیش گیرند. ما حتی نگاهی بشردوستانه نسبت به سرمایه داران و البته نه نظام سرمایه داری داریم.

یهودی ستیزی و نفی امکان زندگی برای یهودیان به صرف یهودی بودن یک خواست ضد بشری و فاشیستی است.

لیکن صهیونیسم یک ایدئولوژی نژادپرستانه ضد بشری است که مدعی است قوم یهود ملت برگزیده ایست که بالاتر از ملل دیگر است و این مزیت را “یَهُوَه“(خدای یهودیان) به آنها عطا کرده است و لذا آنها محق اند سرزمینهائی را که در کتاب مقدس آنها، یعنی در تورات به آنها وعده داده شده است از وجود ساکنان غیر یهودی آن خالی کنند و در اختیار خویش بگیرند. آنها می خواهند یک حکومت مذهبی یهودی به همان سبک جمهوری اسلامی بنا کنند. این ایدئولوژی یک ایدئولوژی ضد بشری و خطرناک است و همه انسانها، همه نیروهای مترقی، دموکرات و انقلابی باید با این ایدئولوژی مبارزه کنند و تا نابودی آن بکوشند. این مبارزه مالا مبارزه ای برای نجات خود یهودیان نیز محسوب می شود. ما همانگونه که با ایدئولوژی نازیسم مخالفیم و برای نابودی آن مبارزه می کنیم حساب مردم آلمان را از این ایدئولوژیِ جدا می سازیم، ما همانگونه که با ایدئولوژی فاشیسم مخالفیم و برای نابودی آن مبارزه می کنیم حساب مردم ایتالیا را از این ایدئولوژیِ جدا می سازیم، ما همانگونه که با ایدئولوژی فالانژیسم مخالفیم و برای نابودی آن مبارزه می کنیم حساب مردم اسپانیا را از این ایدئولوژیِ جدا می سازیم، ما همانگونه که با ایدئولوژی لیبرالیسم امپریالیستی مخالفیم و برای نابودی آن مبارزه می کنیم حساب مردم ممالک امپریالیستی نظیر آمریکا را از این ایدئولوژیِ جدا می سازیم. احمدی نژاد مغزش گنجایش آنرا ندارد تا این تمایزها را بفهمد.

احمدی نژاد به علت بلاهتش قادر نیست که این تفاوت ماهوی را درک کند و عملا در همان راهی گام بر می دارد که صهیونیستها طالب آنند.

احمقی نژاد و دشمنان مردم ایران

 

این گفتار زمانی از حلقوم احمقی نژاد خارج می شود که همه امپریالیستها اعم از اروپائی و یا آمریکائی ایران را تحت فشار گذارده اند تا از حق برسمیت شناخته شده اش در توافقنامه های جهانی صرفنظر کند. اسرائیل که خودش دولت غاصب و متجاوزی است و باید در دادگاه نورنبرگ نظیر نازیها به محاکمه کشیده شود با زبان دراز خواستار آن می شود که ایران را از سازمان ملل متحد اخراج کنند. روسیه که خود متحد ایران است در وضعیتی قرار می گیرد که نمی تواند از بی شعوری سیاسی رئیس جمهور ایران بدون آنکه چهره خویش را از دست بدهد دفاع کند.

سلطنت طلبان ایرانی که متحد اسرائیل هستند و سیاست فاشیستی این دولت را تائید می کنند و مقاومت مردم فلسطین را مورد توهین قرار داده آنرا تخطئه نموده و اشغال سرزمینهای فلسطینی را تائید می کنند از ته دل از سخنان احمقی نژاد احساس شادمانی نمودند زیرا این بی شعوری سیاسی امکانی به آنها داده است تا از جنایات اسرائیل و بمبهای اتمی اسرائیل و نقض تمام مصوبات سازمان ملل در مورد اسرائیل توسط این کشور به حمایت برخیزند و کارزاری را در جهان در میان ایرانی ها به حمایت از آنها براه اندازند. آنها تلاش می کنند زبان انتقاد به اسرائیل را ببرند و هر منتقد به جنایات آنها را “جهود کش“ قلمداد کنند. اینکه اسرائیل ناقض تصمیمات سازمان ملل متحد است، اینکه اسرائیل حقوق بشر را به زیر پا می گذارد، اینکه اسرائیل سرزمینهای فلسطین را غصب کرده است و به فاشیستی ترین وضعی مردم فلسطین را به قتل می رساند، اینکه اسرائیل صد ها “زهرا کاظمی“ را که در پی تهیه گزارش از جنایات اسرائیل بوده اند تا کنون به قتل رسانده است، اینکه اسرائیل نیروگاه اتمی عراق را برخلاف همه قوانین بین المللی بمباران کرد، اینکه اسرائیل به ترور دولتی نظیر جمهوری اسلامی اشتغال دارد، اینکه اسرائیل مامورین شکنجه شاه و ساواکیها را در تل آویو آموزش می داد، اینکه اسرائیل بزرگترین دیوار ضد بشری را برای اسارت فلسطینیها بنا می کند، اینکه اسرائیل سه میلیون فلسطینی را تارانده و میلیونها فلسطینی را در اردوگاههای فلسطین محصور نموده است، اینکه آریل شارون اگر بدتر از احمدی نژاد نباشد بهتر از وی نیست و قاتل مردم اردوگاههای صبرا و شتیلا است، برای سلطنت طلبان ایرانی که متحد امپریالیسم و صهیونیسم هستند اهمیتی ندارد. منطق آنها منطق جنایتکارانه جرج بوش است.

باید حساب کسانی را که به سخنان احمدی نژاد انتقاد می کنند زیرا این بی شعوری دیپلماتیک را در جهت یاری به ماجراجوئی امپریالیستها و مغایر منافع خلقهای ایران می دانند از حساب کسانی که منتقد احمدی نژاد و دوست جرج بوش و آریل شارون هستند جدا کرد. این عده نیز بهمان اندازه احمدی نژاد برای منافع مردم ایران خطرناک اند. همه آنها از اشغال خاک عراق حمایت می کنند و تجاوز اسرائیل را به سرزمینهای فلسطینی به رسمیت می شناسند. همه آنها خواهان تجاوز امپریالیستها و صهیونیستها به ایران هستند. همه آنها دشمنان ایران و ایرانی هستند.       

آب رفته

احمدی نژاد پس از دسته گل نخستی که در مجمع عمومی سازمان ملل برای توزیع دانش اتمی به ممالک اسلامی به آب داد، این دست گل دومی بود که به آب می داد و خسارت این حماقت بحدی بود که در درون حاکمیت نیز بخشهای قدرتمندی به انتقاد از وی برخاستند و سعی نمودند که این اظهارات را رفع و رجوع کنند. هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تلاش عبثی کرد تا جلوی ضرر را از همانجا که منفعتش شروع می شود بگیرد. رئیس جمهور سابق بی عرضه ولی خندان نیز ندا داد که ما نباید تصور کنیم که رسالت مسلمان کردن مردم دنیا را بعهده داریم.  کاری که خود شخص محمد زورش به آن نرسید حتما احمدی نژادها نیز قادر نیستند به آن تحقق بخشند.

احمقی نژاد دسته گلی به آب داد که حتی متحدین جمهوری اسلامی نظیر روسیه و چین و هند و... نتوانستند از آن دفاع کنند. حقیقتا که این آقای نخست وزیر چقدر هنرمند تشریف دارند. به ظریفی گفتند که این مشکل را چگونه باید حل کرد گفت باید به حکمت سخنان رفسنجانی پی برد. گفتند داستان آن چه باشد، گفتا که روزی از ایشان پرسیدند نام بزرگراهی را که هشت ماه دیگر تمام می شود چه بگذاریم. فرمودند شهید احمدی نژاد.

                                     حزب کارایران(توفان)

                                     www.toufan.org