ارزشهای سیاسی ـ اجتماعی جنبش جمهوریخواهی

   احمد بخردطبع

                                        

  1 ــ عینیت ، ذهنیت و عوامل گسست فکری ــ

مفاهیم جمهوریخواهی از آنجا که در قلمرو مسائل جامعه شناختی مورد بررسی قرار میگیرد، از نتایج و محاسبات درونی یعنی ذهن انسانی بر می خیزد و این اولین گام پیچیده ای است که جنبش مذکور از گزاره های داخلی خویش بسوی پراتیک اجتماعی روی میآورد. ولی علوم طبیعی برخلاف مناسبات جامعه شناختی ، چنین عملکردی ندارد و در برخورد با مسائل مطروحه از تحقیق و تفسیر خاص خود پیروی مینماید. از این نظر نمیتوان هر دو را در یک مسیر واحدی قرار داد. بعنوان مثال ، ارزشهای فرهنگی ، هنر و ادبیات ، از آنجا که در حیطه جامعه شناختی بررسی میشود ، سبک کار تحقیقاتی آن در آغاز درونی است و از نگاه مذکور به دنیای خارج راه مییابد. بعبارت دیگر زمانیکه از طبیعت صحبت میکنیم با مفاهیمی چون ماده ، زمان ، عناصر پیچیده فضائی ، حرکتهای متفاوت مواد طبیعی که تمامی شان خارج از ذهنیت انسانی موجودند، روبرو میشویم. در حالیکه مفاهیم جامعه شناختی در درون ذهنیت انسان شکل میگیرد و تعریف و تفسیر میشود و از آنجا به محیط خارجی راه مییابد. بنابراین علوم طبیعی به دلیل اینکه رها از ذهنیت انسانی است ، به محاسبات علمی دست مییازد و همه چیز را بصورت تحقیقات اثباتی ارائه میدهد. همانند فرمول فشار که نیروی وارده بر سطح را به اثبات میرساند.

ولی مفاهیم جامعه شناختی از درون ذهن انسانی برمیخیزد و از آنجا که شیوه های مداخله گرایانه ذهنیت انسان در برخورد به پدیده ها متفاوت است ، لذا تفسیر و تحلیل های گوناگونی از آن استخراج میشود. جنبش جمهوریخواهی یکی از این معیارهای جامعه شناختی فوق است. لذا فائق آمدن به راه حل های پیچیده ذهن انسانی، میتواند راه گشای آلترناتیوهای منطقی در رابطه با ارزش های واقعی آن گردد ، و آن زمانی است که ذهنیت و عینیت را در یکدیگر ادغام نمائیم. یعنی آنچه را که در ابتدا از درون برمیخیزند در گام های بعدی با عوامل بیرونی ترکیب کنیم که بصورت تحلیل مشخص از شرایط مشخص آن خواهد بود. در چنین چارچوبی، راه حل ما با در نظر گرفتن همه تجربیات کلی و جزئی در رابطه با عوامل فرهنگی ـ تاریخی و غیره، بررسی ها و نقادی و نیز بدیل های خود را ارائه میدهد و از بطن آن ، ارزش های واقعی را جمعبندی می نماید.

ولی آلترناتیوهای متفاوت دیگری از جمهوریخواهی است که به دلیل منافع فردی و گروهی، خویشتن را در ذهنیت اسیر میسازد و از آن فراتر نمیرود و تحلیل مشخص از شرایط مشخص ارائه نمیدهد. منافع مذکور میتواند به اشکال مختلف تبارز یابد. یکی برای اینکه به هدف غائی که همان قدرت است نزدیک شود، خود را به بخشی از حاکمیت متصل میسازد و دیگری به عوامل خارجی تکیه میکند و نیروئی نیز هر دو بخش را جهت پاسخ یابی به اهداف غائی خویش، اختیار مینماید. قطب بندی های مذکور از آنجا که از تجربیات فرهنگی ـ تاریخی و تحولات آن در راستای راه یابی به راه حل منطقی اجتناب می ورزند در ذهنیت خویش آگاهانه اسیر میشوند و آلترناتیوهای جدا از عینیت اجتماعی را تبلیغ نموده و به تئوری های ضد مردمی در می غلطند. زیرا مردم همان عینیت اجتماعی اند. بنابراین آنکه در تفسیرات و آلترناتیوهای جامعه شناختی، خود را در ذهنیت گرائی محبوس میسازد، استقلال جهان خارج را بویژه عامدا نمی پذیرد و در نتیجه خود را بمثابه نیروی بیرونی متظاهر میکند، ولی آنکه برعکس ، دو پدیده یاد شده را در ابتدا بطور منطقی تفکیک مینماید و با برسمیت شناختن استقلال شان، به تعمیم و تباین آن دو همت میگمارد، گام واقع بینانه و مثبتی در جهت اعمال اجتماعی برداشته و بطریق اولی در رابطه با مسائل سیاسی، به آرمانهای والای مردمی نزدیک میشود.

با این مقدمه میخواستم در رابطه با مقایسه ی جهان بیرونی و درونی ، دلایل پایه ای تفاوت های بسیاری مسائل موجود، از جمله پدیده جمهوریخواهانه را متذکر شوم و نقطه عطف و حرکت آغازین آنرا بر مبنای گسست بین عینیت و ذهنیت را برشمارم که مطابق با آن نیروئی به تحلیل واقع بینانه و جمعی به اوتوپیسم و یا تفسیرات اپورتونیستی روی میآورند.

                              

 2 ــ ساختار سیاسی جمهوریخواهی در عصر امپریالیسم ــ

جنبش جمهوریخواهی را نمیتوان از شرایط تاریخی آن جدا نمود. چرا که در هر دوره ای خاص عوامل و نهادهای سیاسی ـ اجتماعی جهت تحقق و برقراری آن ، متفاوت خواهد بود. لذا ارزش های واقعی جمهوریخواهی از شرایط امروزه استنتاج میشود و آن تفوق عصر سرمایه داری امپریالیستی در جهان است.

قرن بیست و یکم، تداوم چنین شرایطی است با این تفاوت که جهانی شدن هر چه بیشتر سرمایه (موندیا لیزاسیون) ، تراکم تولید و انحصارها را بسی گسترش داده و در نتیجه همگام با تمرکز هر چه بیشتر آن ، بیکاری و فقر را افزایش چندانی می بخشد. چیزی را که ولادیمیر لنین در کتاب خود بنام «امپریالیسم ، بالاترین مرحله سرمایه داری» ، طرح و تحلیل و بررسی مینماید. حال در چنین مسیری مجبورم جهت پاسخ دادن به معیارها و ارزش های جمهوریخواهی ، نگاهی کوتاه به عصر امپریالیسم نموده و از چنین زاویه ای مفاهیم و ساختار سیاسی آنرا بطور فشرده برشمارم. چرا که هر گونه تحلیل جدا از مناسبات غالب اقتصادی فوق ، ما را با جمهوریخواهی لیبرالی و بطریق اولی منطبق بر منافع امپریالیسم جهانی سوق خواهد داد. بینش مذکور فقط در رابطه با نیروهائی که به دنیای سوسیالیستی معتقدند، خلاصه نمیشود. بلکه سطح وسیعی از نیروها و اقشار اجتماعی متفاوتی را در بر میگیرد که مستقلانه بدور از منافع امپریالیستی می اندیشند و قصد ایجاد و تحکیم دولت مدرن در این رابطه را دارند. بنابراین استقلال از حاکمیت جمهوری اسلامی و نیز صهیونیسم و امپریالیسم جهانی ، تداوم همان خط و صدای سومی است که در جهت آرمانهای والای مردمی گام بر میدارد و جنبش جمهوریخواهی دموکرات و لائیک را از بطن مختصات و مشخصات آن استنتاج مینماید. از چنین زاویه ایست که به چند نکته کلیدی عصر حاضر فقط مختصرا اشاره ای مینمایم. همه میدانیم ، وقتی از امپریالیسم صحبت به میان میآوریم ، از تراکم تولید و تمرکز سرمایه و نیز ادغام صنایع با بانکها و در نتیجه از تحقق سرمایه مالی و بطریق اولی الیگارشی مالی و تقسیم جهان بحث صورت می پذیرد، که در این میان تراکم تولید و انحصارها ، نقش بارزی را در پهنه اقتصادی ایفا مینماید. تراکم مذکور، سرمایه های ثابت و نیز متغیر را در بر میگیرد که از میان شان تراکم تولید، جهش بیشتری در برابر نیروی کارگران (چه مادی و چه فکری) بر جای میگذارد. لنین در کتاب یاد شده ی فوق ، آمار دقیقی از صنایع و نیروی کار کشور آلمان را بررسی مینماید به ترتیبی که از سه میلیون و دویست و شصت و پنج هزار و ششصد و بیست و سه موسسه صنعتی، فقط سی هزار و پانصد و هشتاد و هشت، به واقع بزرگ است که همه چیز را در اختیار خود دارند، لنین ادامه میدهد : « ... از 8،8 میلیون نیروی اسب بخاری، 6،6 میلیون یعنی 75،3 در صد و از 1،5 میلیون کیلووات نیروی برق، 1،2 میلیون کیلووات یعنی 77،2 در صد سهم این موسسات میشود. کمتر از یک صدم مجموع موسسات بیش از سه چهارم کل نیروی بخار و برق را در اختیار دارند! 2،97 میلیون موسسه خرد و ریز (هر یک حداکثر دارای 5 کارگر مزد بگیر ) که 91 در صد کل موسسات را تشکیل میدهند، جمعا 7 در صد از نیروی بخار و برق را دارند! دهها هزار موسسه کلان همه چیز و چند میلیون موسسه خرد و ریز هیچ هستند.»1.

بنابراین تراکم و تمرکز سرمایه در عصر کنونی یعنی قرن بیست و یکم بسی شتاب بیشتری یافته است. یعنی به همان میزان که تکنیک ابزار تولید و بطریق اولی تکنولوژی رشد بیشتری مییابد، تمرکز نیز توسعه ی فزاینده ای یافته و به همان نسبت بیکاری و محرومیت اجتماعی را افزایش میدهد.  چیزی را که لنین در همان کتاب، پیش بینی نموده بود. وی عنوان داشت: «البته موجود بودن امکان برای کاهش هزینه تولید و افزایش سود از طریق بهبود تکنیک، تأثیر خود را بسود نوآوری اعمال میکند. ولی گرایش بسوی رکود و پوسیدگی که خصیصه انحصار است، بنوبه خود، تأثیر خود را حفظ میکند و در برخی از کشورها در برهه های زمانی معین تفوق مییابد. انحصار در زمینه تملک مستعمرات بسیار وسیع و پر ثروت یا مستعمرات دارای موقعیت مناسب نیز تأثیر خود را در همان جهت اعمال میکند. باری امپریالیسم عبارتست از انباشت عظیم سرمایه پولی در چند کشور معدود...»2.

واقعیت های امروزی را میتوان در سطور فوق مشاهده نمود. این را بویژه از آن نظر عنوان میسازم تا مرزبندی روشنی با نظریات «مایکل هارد» و «آنتونیو نگری» در کتاب مشترک شان بنام«امپراطوری» کرده باشم، که دوره کنونی دنباله منطقی همان عصر امپریالیسم است و رشد تکنولوژی، هزینه تولید را کاهش میدهد و همه میدانیم ابزار جدید کار، جای نیروی انسانی را اشغال نموده و بیکاری را افزایش بیشتری بخشیده و این خود، رکود و پوسیدگی اجتماعی ـ اقتصادی انحصارات را به معرض دید همگان قرار میدهد. لنین آنچه را که در رابطه با «انحصارات در زمینه تملک مستعمرات بسیار وسیع و پر ثروت» نام میبرد، امروزه میتوان در رابطه با تجاوز امپریالیسم جهانی در افغانستان و عراق و کلا منطقه خاور میانه و بطریق اولی در امیال و چشم اندازهای آتی که ایران باشد، مد نظر قرار داد. لذا ارزش ها و معیارهای واقعی در رابطه با تحولات جمهوریخواهی نمیتواند چشمان خود را در برابر واقعیت هائی که پیرامون ما را فرا گرفته است، ببندد و از کنار آن بی تفاوت عبور نماید. ساختار سیاسی جنبش جمهوریخواهی از دوره های سیستم سرمایه داری تجاری و صنعتی غیر انحصاری که در آن مناسبات اقتصادی در حد و مرزهای ملی صورت میگیرد ، با عصر امپریالیسم تفاوت ماهوی دارد و دقیقا از چنین زاویه ایست که نمیتوان دوره های متفاوت شان را در یک مسیر واحد و مشترک به تجزیه و تحلیل سیاسی کشاند. بر مبنای چنین برداشتی است که امروزه یادآوری باید نمود که جنبش جمهوریخواهی نمیتواند صرفا دموکرات باشد، زیرا خصیصه دولت مدرن فقط در دموکراتیسم آن خلاصه نمیشود. ما در جهان امروز کشورهائی را میشناسیم که با وجود اینکه معیارهای دموکراتیک را رعایت مینمایند و از انتخابات آزاد بهره میگیرند، ولی فاقد دولت مدرن میباشند. متاسفانه از این قبیل کشورها بسیارند و بعنوان نمونه میتوان از ایالات متحده امریکا و اسرائیل نام برد.

از طرف دیگر امپریالیسم نیز امروزه جهت کنترل جوامع، از چنین ترفندهائی سود می جوید. لذا با مجموعه مسائلی که طرح گردید، خصیصه جنبش جمهوریخواهی جهت برقراری دولت مدرن نمیتواند فقط در دموکراتیسم آن تفسیر و بررسی شود، بلکه رعایت و قبول جامعه مدنی و آزادی های فردی و تفکیک آن از سطوح سیاسی و نیز جدائی دولت از مذهب بعنوان نماد اساسی جامعه سکولار بررسی گردیده و در رابطه با قدرت سیاسی لائیک انطباق مییابد، و اینگونه نکته تکاملی دموکراتیسم را در اجتماع و دولت مدرن متظاهر میسازد و در یک تحول عظیم سیاسی با گسترش انقلابی آن ، پایه های قدرت را پی ریزی مینماید.

ولی هر تحول انقلابی به نیروی رهبری کننده نیاز دارد و تا زمانیکه نتوانیم به نیاز اساسی مذکور پاسخی منطقی دهیم، قادر نخواهیم بود در باره بدیل سیاسی آن گام مثبتی به جلو برداریم. از این نظر جهت رسیدن به اهداف غائی انقلاب و تحولات سیاسی، جامعه به نیروهائی نیاز دارد که قادر باشد با توانائیهای بی شائبه با هرگونه سازشی که بتواند سرنوشت تحولات را به مخاطره اندازد، ایستاده گی نماید و با قدرت هر چه تمامتر تا رسیدن به اهداف غائی به پیش رود. به دلایلی چند در عصر امپریالیسم، نیروی رهبری کننده نمیتواند بورژوازی باشد، زیرا از یک طرف منافعی در چارچوب سرمایه های جهانی دارد و از طرف دیگر تازه اگر به دموکراسی معتقد باشد، حاضر نیست جامعه مدنی را در راستای جدائی کامل آن از سطوح سیاسی و آزادیهای فردی و جدائی کامل مذهب از نهاد دولتی و برقراری دولت مدرن پذیرا گردد. آنچه میماند قدرت لایزال طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه است که همراه سایر اقشار و نهادهای مترقی جامعه تا تحولات انقلابی به پیش میرود. از چنین زاویه ای ارزش جمهوریخواهی دموکرات و لائیک با نیروی چپ و مواضع استقلال طلبانه آن گره میخورد و توانائیهای اجتماعی را بارور میسازد و در یک دموکراسی مشارکتی ، مردم را در رأس مسائل و برنامه های سیاسی دولت مدرن قرار میدهد.

بعد از تحول سیاسی مذکور، همه چیز تغییر اساسی مییابد و جامعه با آزمون های سیاسی، سرنوشت و اهداف دیگری خواهد داشت و آن تبلیغ و ترویج بسوی دنیای سوسیالیسم خواهد بود. بعبارت دیگر احقاق حقوق سیاسی در چارچوب جنبش جمهوریخواهی دموکرات و لائیک وظیفه خود را به پایان میرساند و رنگهای متفاوت سیاسی آن از یکدیگر منفک و جدا گشته و هر کدام در نهادهای واقعی اجتماعی خویش قرار میگیرند. در این میان نیروی سوسیالیستی با اتکا به قدرت کارگران و همه مزدبگیران در بستر تحول اجتماعی که دیگر زمینه بین المللی دارد، خود را آماده میگرداند.

نتیجه آنکه جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک در راستای برقراری دولت مدرن از تمامی نیروهای مترقی جامعه با ایده های مختلف آن و در بستر پیشبرد اهداف سیاسی بر مبنای خط و صدای سوم که همان استقلال سیاسی باشد، تحول انقلابی را بوسیله نیروی بارز و رهبری کننده آن، یعنی کارگران و زحمتکشان و همه مزدبگیران و اقشار و نهادهای پیشرو به پیش میبرد و دولت مدرن سیاسی را در عصر امپریالیسم برقرار میسازد. لذا چنین جنبشی با خصلت رادیکال خود در مقابل نئولیبرالیسم سرمایه داری ایستاده گی مینماید. هر آرایش دیگری در صفوف جنبش مذکور، حاکمیت دولت مدرن را با شکست فاحشی روبرو خواهد ساخت و انقلاب و تحولات سیاسی آنرا به بن بست خواهد کشاند.

در چنین روندی به باور من ، ارزش های جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک در خصایص کلی و اساسی زیر مشخص میشود.

1ـ اعتقاد به آزادیهای اجتماعی و بطریق اولی آزادیهای دموکراتیک. 2ـ باور داشتن به آزادیهای مدنی، حقوق فردی و جدائی آنها از سطوح سیاسی و نیز تفکیک کامل مذهب از نهادهای قدرت دولتی بمثابه جامعه سکولار و لائیک. 3ـ پذیرش خط و صدای سوم بعنوان استقلال از نظام کلریکال و نیز جهان امپریالیستی. 4ـ مرزبندی کامل با کلیت نظام جمهوری اسلامی و نیز رژیم کلریکالیستی آن. 5 ـ مرزبندی کامل با رژیم سلطنتی و بطریق اولی نظام پادشاهی و افشای آنان بعنوان نیروهای ضد مردمی و حامی امپدیالیسم و صهیونیسم. 6 ـ مرزبندی با جهان نئولیبرالی سرمایه داری، بعنوان آفت فقر و بیکاری و بدین ترتیب قرار گرفتن در صفوف مردمی. 7 ـ معتقد بودن به اینکه جمهوری دموکرات و لائیک فقط از طریق مبارزات خستگی ناپذیر نیروهای مردمی علیه قدرت سیاسی کلریکال حاکم میسر میشود و هر گونه سازش و زدوبند با جناحی از حاکمیت و یا با هر بخشی از نهادهای خارج از حکومت که در جهت بند و بست با امپریالیسم و صهیونیسم به پیش میروند، بمنزله بن بستی در راستای اهداف جنبش جمهوریخواهی فوق تلقی خواهد گردید و تحولات انقلابی آنرا با شکست مواجه خواهد ساخت. 8 ـ مرزبندی با رهبری نیروهایی که با دو رژیم، یعنی سلطنتی و جمهوری اسلامی همکاری داشته و با مشارکت در طرحهای پلیسی ـ سیاسی، باعث زندانی، شکنجه و قتل انسان های شریف، مترقی و انقلابی را موجب گشته اند.

در چنین زمینه ای ، اصول و شرافت سیاسی حکم میکند با آنهائی که در قتل و شکنجه انسانها شریک بوده، و یا با عناصری که با طبیعتی دزدانه، اموال مردم را تصرف و غارت نموده، مرزبندی کامل صورت گیرد.

                                                    

  3 ــ در مورد گسست ــ

از چند ماه قبل در جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک، شکافی صورت پذیرفت که در اطلاعیه ای به تاریخ 5 ژانویه 2007 اعلام گردیده است. ما در این رابطه پروسه دشواری را سپری میسازیم و به دلایل آن کاملا واقفیم و با مقاومت خستگی ناپذیر که از منطق مبارزات سرچشمه میگیرد، به پیش میرویم. چرا که حفظ کیفیت نظری ـ سیاسی، برای همه ما اهمیت بسزائی دارد. کیفیت مذکور در استقلال فکری ما نهفته است که در چارچوب خط و صدای سوم و در معیارهای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی تبارز مییابد و مرزبندی قاطع ما را با کل نظام جمهوری اسلامی، یعنی با همه جناحهای مختلف آن و نیز امپریالیسم جهانی و همه اقمار داخلی شان که به اشکال مختلف با سیاست بازی، خود را بدان لگام زده اند، بروشنی نشات میدهد. ما در این راه سخت و دشوار مبارزاتی، بعنوان یکی از نیروهای پیشرو در خارج از کشور، ترفندهای دموکراتیک سلطنت طلبان و نفوذ سازمان اکثریت و بطریق اولی  «اتحاد جمهوریخواهان» در صفوف « جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران» را بصورت علنی، بی محابا افشا ساخته ایم. آنهم زمانیکه بسیاری در چنین مناسباتی مهر سکوت بر لب داشتند، توطئه های سلطنت طلبان و هم پیمانان آنها را بعنوان یکی از نیرنگهای سیاسی در صفوف مردمی و در اتحاد با صهیونیستها، عنوان ساختیم. نتیجه و بهای سیاست مذکور، تهمت های سازمان یافته از طرف افراد معلوم الحال و ضد مردمی که حتا بعضی از عناصر در واقع راست لیبرال ولی چپ نما در صفوف جنبش جمهوریخواهی در آن نقش ایفا مینمایند، نتوانست عزم راسخ ما را در پیشبرد نظرات سیاسی، خدشه دار نماید. ولی چه باک، روند حادثات، صحت نظرات ما را در مورد آن بخش از جمهوریخواهان، باثبات رسانده است. آنها در تداوم حرکت سیاسی خود، به کنگره سازمان اکثریت پیام شادباش فرستادند و با «اتحاد جمهوریخواهان» در چارچوب حقوق بشر اعلام همکاری و اتحاد عمل نمودند. آخر مگر مبارزه جمهوریخواهان دموکرات و لائیک بر چه مبنائی است. آنچه مشخص است، عمده مبارزات ما در رابطه با تحقق حقوق بشر به پیش میرود. به هر صورت چنین توافق و اتحادهای عمل با نیروهائی که در رابطه با رژیم جمهوری اسلامی و نفی کامل نظام آن هیچ موضعی ندارند و از طرف دیگر با سلطنت طلبان گفتگوهای باصطلاح دموکراتیک ترتیب میدهند، مبارک باد! ما در هیچ شرایطی با دیکتاتورهای 57 ساله سلطنتی و کلا نظام پادشاهی وارد هیچگونه بحث و گفتگوهای سیاسی و از آنجمله حقوق بشری نخواهیم شد. زیرا عمل مذکور علاوه بر آنکه مشروعیت سیاسی بدانها می بخشد، از طرف ما کاملا سیاستی ضد مردمی ارزیابی میگردد. ما با اتخاذ چنین روشی در زیر تهاجمات وحشیانه این نیروها قرار گرفته ایم، چر که صدای ما، امیال و آرزوهای اپورتونیستها و از جمله سلطنت طلبان را به مخاطره افکنده است. مخاطره از این زاویه که از نفوذشان در جنبش مردمی افشاگری میشود. کاروان اینگونه افشاگری ها امروزه در هر کوه و برزنی به گوش میرسد و بسیارند که بر علیه شان موضع گیری مینمایند. آخر نمیتوان فرصت طلبانه از موقعیت جنبش جمهوریخواهانه استفاده کرد و با عنصر سلطنت طلب که در عین حال دزد اموال مردم در همین خارج از کشور است، مناسبات سیاسی و غیره بر قرار نمود. در چنین رابطه ای به خود حق میدهم که عنوان دارم، که از دیدگاه شرافت سیاسی و نیز امنیتی، آیا به ابعاد این فاجعه ها اندیشیده ایم!؟

به باور من جنبش جمهوریخواهی دموکرات و لائیک ما، بخش کوچکی از جنبش فراگیر در خارج از کشور است که باید با نیروها و عناصر مترقی و انقلابی وارد دیالوگ مستمر گردد. ما دست تمامی نیروها و دوستان و رفقا را در این زمینه جهت پیشبرد گفتمان سیاسی به گرمی میفشاریم. از طرف دیگر ما بر این نظر پایبندیم که در مورد نام جنبش جمهوریخواهان دموکرت و لائیک، باید روشی منطقی اتخاذ نمائیم. زیرا نام و امضا واحد با آن بخش از جنبش، نزد افکار عمومی موجب ابهام و سردرگمی میگردد. من بر این باورم که باید در مورد آن فکری اساسی نمائیم. ما تا اتخاذ تصمیم جدید در این رابطه مشخص، گفتمان درونی را به پیش میرانیم. تمام دوستان در پیشبرد سیاست مذکور اتفاق نظر دارند، فقط پیشنهادات در نحوه انتخاب آنست. آنچه مشخص است در مورد «جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران» تغییری ماهوی صورت نخواهد پذیرفت. فقط جهت تدقیق و خارج شدن از ابهامات و آشفتگی نزد افکار عمومی، مفهوم و کلمه دیگری بدان اضافه میشود. حسن نیت دوستان ما در چنین رابطه ای، پاسخی منطقی به نیازهای جنبش جمهوریخواهی دموکرات و لائیک خواهد بود و راه حل مناسبی در جهت پیشبرد اهداف و آرمانهای سیاسی اتخاذ خواهد کرد.

ما در جلسه پالتاکی عمومی که طبق تصمیم و دستور کار دوستان ما در اردیبهشت صورت خواهد پذیرفت به نظرات همه نیاز وافر داریم. بویژه رفقای داخل ایران میتوانند رهنمودهای لازم را همراه دوستان و رفقای برون مرزی به ما داده و در کار سخت مبارزاتی یار و مددکار ما باشند. ما در بستر خط و صدای سوم مبارزه را به پیش میرانیم و در این راه، ارزشهای سیاسی ـ اجتماعی جنبش جمهوریخواهی را از معیارهای عصر امپریالیسم استنتاج میکنیم. که در آن همه انسانهای مترقی و انقلابی با دیدگاه های متنوع فکری خویش شریک اند، با این تفاوت که در نکاتی اصولی اتفاق نظر داریم، که جمهوری دموکرات و لائیک زمانی میسر میشود که استقلال کامل ما علیه نظام مذهبی حاکم و هم چنین امپریالیسم جهانی ، متعین، تدقیق و شفاف گردد و این خود به مفهوم قرار گرفتن در جنبش عظیم مردمی است.