به نقل از ارگان مرکزی حزب کار ایران (توفان)

 

اشک تمساح برای قربانیان فاجعه “بسلان“

 

با فروپاشی امپراتوری سوسیال امپریالیسم شوروی ملتهای جهان شاهد بودند که رویزیونیستهای خروشچفی چه بلائی به سر طبقه کارگر و ملتهای زیر سلطه رویزیونیستها که شامل طبقه حاکمه همه ملتهای ساکن روسیه بودند در آورده اند. ناسیونال شونیستهائی که از آن دوره باقیمانده اند از جمله ناسیونال شونیستهای آذری میخواهند لاپوشانی کنند که افرادی مانند علیوف رویزیونیست در کمیته مرکزی “حزب کمونیست (بلشویک) اتحاد جماهیر شوروی“ نشسته بودند و در تمام ستم همه جانبه ای که به تمامی ملتهای شوروی روا میشد نقش اساسی داشته اند. آقای شواردنادزه که با کودتا و دسیسه قدرت سیاسی را در گرجستان به منزله محلل قدرت گرفت و سپس دو دستی تقدیم مامور تحصیل کرده و آموزش دیده “سیا“ بعنوان رئیس جمهور جدید گرجستان نمود خودش عضو کمیته مرکزی همان حزب رویزیونیستی بود و در ستم روا کنی به سایر ملتهای شوروی نقش اساسی داشت. نظربایفها نیز همه از این زمره اند.

مسئولیت تمام وضعیت بحرانی که در روسیه کنونی پدید آمده است بر گردن رویزیونیستها این دشمنان طبقه کارگر است. وقتی رویزیونیستها در اتحاد شوروی بر سر کار آمدند انترناسیونالیسم پرولتری و روابط برادرانه میان خلقها را گذاردند در کوزه و آبش را خوردند. ملت آذربایجان در کنار ملت ارمنستان زندگی میکرد و مشکلی بنام “قره باغ علیا“ میان آنها وجود نداشت. زیرا منافع کور ملی، نفرت ملی در پرتو شعله های گرمابخش انترناسیونالیسم پرولتری و منافع مرجح طبقاتی بی رنگ شده بود. آنها تلاش کردند که منافع “ملی“ را بجای منافع طبقاتی بگذارند و ما امروز با نتایج غم انگیز میراث رویزیونیستی در روسیه امپریالیستی امروز روبرو هستیم.

در قانون اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی دولت شوروی به همه مذاهب موجود در شوروی برخورد واحد داشت. در عین حال که مذهب امر خصوصی افراد بود ولی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نسبت به مذاهب بی طرف نبود و تمامی مذاهب را به عنوان پس مانده دوران جاهلیت بشریت بیکسان افشاء میکرد. هرگونه تبلیغات ضد مذهبی در شوروی سوسیالیستی آزاد بود و کتب فراوان علمی در زمینه مبارزه علمی با مذهب منتشر شده بود. این نشانه یک سطح عالی از تحقق دموکراسی پرولتری بود. اسقفهای ارتدوکس و ملاهای شیعه و سنی به پستوهای تاریخ خزیده بودند و در انتظار مرگ تدریجی خویش انتظار میکشیدند و دعا میخواندند. آنها هرگز به مخیله خویش نیز خطور نمیدادند که روزی رویزیونیستها به نجات آنها همت گذارده و دست نجات و همکاری به سوی آنها دراز کنند و نیازمند آنها بشوند. ملتهای شوروی و روشنفکران زحمتکشان نیز شاهد این برخورد پرولتری به مسئله ریشه دار مذهب بودند و آنرا مورد تائید قرار میدادند.

همینکه دست رویزیونیستها رو شد و ناچار شدند در تکامل خویش از رویزیونیسم به سوسیال امپریالیسم و از سوسیال امپریالیسم به امپریالیسم عریان و قبول اقتصاد بازار بجای اقتصاد دولتی و تقدس مالکیت خصوصی بر وسایل تولید پا بگذارند آنوقت نیز حربه مذهب برای تحمیق توده های مردم و حواله آنها به بهشت برین تا جهنم جامعه روسیه برایشان به امید آینده نا روشن قابل تحملتر باشد ضرورت پیدا کرد. سرمایه داری عریان به داروی مسکن مذهب، به افیون توده ها نیاز داشت. آقای “یلتسین“ عضو کمیته مرکزی “حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی“ به گورستانهای تاریخ روسیه تزاری رفت و عکسبرگردانهای “راسپوتین“ را از سوراخهای موش بیرون کشید، کلاهی بوقی و مقدس بر سرشان نهاد و عبائی بر گرده شان کرد و دهان کف کرده از ودکا و در حالیکه در محراب کلیسا تلو تلو میخورد کلیسای ارتدوکس را بیاری طلبید و آنها را به طور رسمی به حضور پذیرفت و از آنها تقدیر و تجلیل نمود، و به مبارزه علیه مذهب در زمان استالین کبیر تاخت و خود نیز دعاگویان رهسپار کلیسا گشت. رسانه های گروهی را به خدمت گرفت تا در مورد حقانیت دین مسیح  و بویژه بخش ارتدوکس آن تبلیغ کنند. “یلتسین“ و بعد از وی آقای “پوتین“ بیک نسبت از کلیسای ارتدوکس برای حفظ قدرت طبقه حاکم طلب یاری نمودند. امروز کلیسای ارتدوکس مانند دوران مخوف تزارها که انسانها را با شلاق به گاری می بستند تا اسبها استراحت کنند و برای جان هزاران سرباز روسیه که قربانیان جنگهای دولت تزار بودند دعا میکردند و آنها را از زیر کتاب مقدس قبل از رهسپار شدن به میدان بی بازگشت جنگ میگذراندند تا در موقع مرگ رستگار شوند،  باز به صحنه آمده است و در خدمت طبقه حاکم جدید روسیه قار گرفته است.

همین چند روز پیش در اوایل ماه سپتامبر سال 2004 تصویر مقدس مریم را که در انقلاب اکتبر از بین رفته بود با سلام و صلوات از طرف کلیسای کاتولیک و به ابتکار پاپ اعظم به روسیه با تبلیغات فراوان بازگردانیدند. این اثر که اصلش در انقلاب اکتبر نابود شد بازسازی گردید و بدلش را با سیاست موذیانه با نگهداری در اطاق پاپ به مدت ده سال تبرک کردند تا مجددا مقدس شود. حال این بدل مقدس شده را به روسیه بازگردانیده اند تا تصویر مقدس “مادر خدا“ به  زادگاهش بازگردد و کسی متوجه نشود که تصویر جعلی را باید بعنوان اصل قالب کنند. بگذریم که اصلش نیز تحفه ای نبود و جنبه مقدس هرگز نداشت چه به رسد به نسخه بدلی آن. لیکن کلیسا و بورژوازی روسیه به این گونه مساعدتها نیاز وافر دارند.

“یلتسین“ کار رویزیونیستها را به انتها رسانید و پرچم داس و چکش را که رویزیونیستها هنوز برای فریب طبقه کارگر شوروی و جهان حفظ کرده بودند با پرچم سه رنگ تزارهای مخوف روسیه این مظاهر ارتجاع سیاه در اروپا تعویض نمود. ولی پرچم سه رنگ تزار تجلی ستم ملی به ملتهای غیر روس بود که لنین وضعیت آنها را در دوران تزار به ملتهای زندانی تشبیه میکرد. لنین از زتدان ملل در روسیه تزاری سخن میگفت. استقرار سوسیالیسم در زمان لنین و استالین به این وضعیت خاتمه داد ول با روی کار آمدن رویزیونیستهای خروشچفی تزارها را مسیح وار از قبر تاریخ بدر آوردند. پرچم سه رنگ روسیه تزاری توهین مستقیم به همه ملتهای روسیه است.  

جهتگیری حکومت به نفع نوع خاصی از مذهب و آنهم نوع بنیادگرای مذهب مسیحیت نمیتواند در کشوری که میلیونها ملتهای تحت سلطه در آن مسلمان هستند موجی از دشمنی مذهبی و نفرت ملی ایجاد نکند. مردم هر روز در کنار غارت منابع طبیعی چچن و ستم ملی شاهد این تضییقات و توهینها و برتری طلبیها هستند. اگر قرار باشد دولت بی طرفی خویش را در مورد مذهب زیر پا بگذارد ولی از همه اتباع خود و حتی اتباع مسلمان مالیات بگیرد که آنرا در راه تبلیغ کردن کلیسای ارتدوکس هزینه کند نباید شگفت زده شود که ملتهای مسلمان این عمل را توهین به مقدسات و سنتها و فرهنگ خود تلقی کرده و به خشونت متوسل شوند تا خویش را از زیر سلطه روسهای ارتدوکس نجات دهند. در حقیقت دولت روسیه به دولتی باج گیر از مسلمانان برای تقویت اسقفهای ارتدوکس بدل شده است. این دولت روسیه است که مذهب را از گورستان تاریخ روسیه در آورده و با آن ملل روسیه را علیه هم تحریک کرده و همبستگی ضد ارتجاعی آنها را بر هم میزند.

این موج خشونت در زمانیکه ایده آل سوسیالیسم در روسیه از بین رفته است و مذهب به تکیه گاه نظری انسانها و ملتها بدل شده است که در آن راه نجات بشریت و پایان دادن به ستم ملی را می جویند براحتی ابعاد غم انگیز و هولناکی بخود میگیرد. گروگانگیری کودکان در مدرسه ای در شهر “بسلان“ در قفقاز وآنهم نه در چچن بلکه در “اوستیای شمالی“ north ossetien که منجر به سیصد سی و پنج قربانی و بیش از 600 زخمی شد بهیچوجه اقدام موجهی نیست.  این منطق درست است که روسها وحشیانه شهر سیصد هزار نفره “گروسنی“ پایتخت چچن را با خاک یکسان کرده اند و صدها کودک چچنی را بیرحمانه به قتل رسانده اند. این درست است که ملت چچن زیر سلطه تزارهای نوین در روسیه است و از حقوق ملی خویش محروم گردیده است، ولی این درست نیست که مدعیان مبارزه برای رفع ستم و برسمیت شناساندن حق حیات با هویت مستقل ملی خویش به همان وسایل ناموجهی متوسل شوند که روسها به آن توسل میجویند. چنین روش نا امیدانه و کور و بدون هدف در مبارزه فقط انزجار افکار عمومی را بر علیه مقاومت مردم چچن بر می انگیزد و دست تزارهای نوین را در قتل عام آنها آزاد میگذارد. این روش مبارزه میتواند براحتی مورد سو استفاده دشمن نیز قرار گیرد. همه امپریالیستهای جهان یک صدا از قتل عامی که روسها براه انداختند تحت عنوان اینکه راهی برای “پوتین“ نمانده بود حمایت کردند. جرج بوش به حمایت “پوتین“ در عراق نیاز دارد حال چه ضرری دارد اگر وی از کیسه مردم چچن ببخشد. آقای گرهارد شرودر صدراعظم آلمان فدرال حتی انتخاب قلابی عامل دست نشانده مسکو در چچن را خیلی “دموکرات منشانه“ مورد تائید قرار داد. البته جای شگفتی نیست که آقای شرودر مفهوم دموکراسی طبقاتی را بهتر از روشنفکران چپنمای ضد کمونیست ایرانی میفهمد و بدان عمل میکند.

ناسیونالیسم شونیسم کور که نفرت ملی را تبلیغ میکند و به قتل عام متوسل میگردد فقط میتواند به تقویت نفرت ملی منجر شود. پان اسلامیسم ارتجاعی نیز راه نجات مردم چچن نیست. مردم این حیطه تنها با همکاری با کمونیستهای اصیل شوروی، با  لنینیستهای بزرگ آن کشور میتوانند به ایجاد جبهه گسترده ای علیه امپریالیست روس، بر ضد ستم ملی و جدائی دین از دولت دست بزنند. با این برنامه روشن و انترناسیونالیستی است که موفق به کسب اعتبار بین المللی شده و افکار عمومی را به سمت خود جلب کرده و با پاکیزه نگهداشتن صفوف خود میدان را بر  پرووکاتورها و جاسوسان دشمن تنگ میکنند.

تهاجم سربازان روس به مدرسه در حالیکه صدها کودک در آن گرفتار گروگانگیرها بودند و انتشار اخباری مبنی بر مین گذاری، وجود اعراب در میان چچنها که صحت و سقمش قابل بازرسی نیست و یا مسلح کردن افراد شخصی غیر مسئول و اعزام آنها به سمت مدرسه در حالیکه آشفته بازاری که بوجود آمده بود قابل کنترل نبود، صحنه های دلخراشی از بربریت به نمایش گذارد. در این مبارزه جای یک رهبری کمونیستی انقلابی خالیست تا جنبشی را که خواستهایش محقانه است به راه درست بکشاند و مانع شود به اقداماتی متوسل شوند که انزجار برانگیز است و جنبش محقانه ای را به انفراد کامل بکشانند. توسل به بنیادگرائی اسلامی به مسلخ بردن مردم چچن و تضعیف جنبش مقاومت آنها است و اقبال جهانی نمی یابد.

در کنار این وضعیت مغشوش فراموش نکنیم که چچن شاهراه انتقال نفت بحر خزر به روسیه و اروپاست. امپریالیست روسیه نمیتواند نظارت بر این شاهراه را براحتی از دست بدهد. وی در چچن به همان بازی ای دست میزند که امپریالیست آمریکا در عراق دست زده است.

دولتهای ترکیه، گرجستان، آذربایجان، آمریکا و انگلیس و اسرائیل در بحران چچن منافع حیاتی دارند. زیرا وجود یک منطقه بحرانی یاری میکند تا نفت بحر خزر از گرجستان و ترکیه بگذرد و به اسرائیل برسد و بدست آمریکا و انگلیس که سرمایه گذاری هنگفتی در احداث لوله های انتقالی نفت از بحر خزر به دریای سیاه و جنوب ترکیه به بندر جیهان در دریای مدیترانه کرده اند بیافتد. بحران چچن یک جنگ فرسایشی علیه امپریالیست روسیه است تا در مرزهای جنوبی خویش همیشه مشغول باشد. حمایت رئیس جمهور آمریکا از „پوتین“ در مبارزه علیه تروریسم فقط در حرف است وگرنه چه کسی است که نداند گروههای مسلح چچنی همیشه به گرجستان که زیر نظارت سربازان آمریکائیست عقب نشینی میکنند و از طریق اینترنت شرکتهای آمریکائی حمایت میشوند. هم دولت ترکیه و هم دولت انگلستان به وضوح از گروگانگیرهای چچنی ها حمایت کرده اند. دولت ترکیه در سابق امکانات زیادی در اختیار تروریستهای چچنی قرار داد تا در دریای سیاه یک کشتی را به گروگان بگیرند و تا قبل از تسلیم شدن حساب شده و برنامه ریخته شده، همه مطبوعات جهان را به کمک تبلیغاتی طلبیده تا روسیه را زیر فشار بگذارند.

دولت آلمان فدرال از تحویل دادن یک زن چچنی منتسب به “بیوه های سیاه“ که همسرانشان بدست ارتش روسیه به قتل رسیده اند و گویا چندین سرباز روسی را به قتل رسانده و تحت تعقیب است به دولت روسیه خوداری میکند. علیرغم اینکه سفیر روسیه در برلن آقای ولادیمیر کوتنیفWladimir Kotenjew  مدعی است که دولت آلمان بدرخواست استرداد آنها پاسخی نمیدهد، دولت آلمان ادعا میکند که درخواست کتبی مبنی بر استرداد مجرم از کسی دریافت نکرده است. دولت روسیه بارها به دولت آلمان برای حمایت از اقلیت چچنی در این کشور انتقاد نموده است و از آنها خواسته است که ممالک اروپائی به مجاز شمردن برگذاری سمینارهای مربوط به چچن که توسط افراد تحت تعقیب در روسیه صورت میگیرند خاتمه دهند. دولت روسیه از جمله مدعی است که سرنخ ترور تاتر مسکو در دست احمد ساکایف  Achmed Sakajew است که یکی از سیاستمداران چچنی بوده و برای افشای زورگوئیها و جنایات روسیه در چچن به برگذاری نشستهائی در دانمارک اقدام کرده است. مطالبه استرداد وی از جانب روسیه را دولت دانمارک به استناد اینکه مدارک ازنظر آنها کافی نیست رد کرد و اجازه داد که آقای احمد ساکایف عازم انگلستان شود. دادستان کل روسیه از دولت انگلستان خواسته است این سیاستمدار چچنی را بعلت “جنایات بزرگ“ و دست داشتنش در برنامه ریزی برای گروگانگیری تاتر موزیکال مسکو که منجر به قتل بیش از صد نفر در مسکو گردید به دولت روسیه مسترد دارد ولی دولت فخیمه انگلستان این امر را رد کرده است.

نشریه وزین هفتگی آلمانی اشپیگل در شماره 6 سپتامبر 2004 خود در باره همدردی دورویانه سران کشورهای جهان با “پوتین“ و تقبیح تروریسم مینویسد: “واقعا تلگرافهای همبستگی از خارج چقدر ارزش دارند؟  این پرسشی است که درروسیه مطرح است.  در حالیکه همزمان با آن “وزیر خارجه“ دولت زیرزمینی چچن در آمریکا از امتیاز پناهندگی سیاسی برخوردار است، “وزیر فرهنگ“ اش در انگلستان است، “وزیر بهداشتش“ در فرانسه است و وزیر “امور اجتماعیش“ که بورس “بنیاد هاینریش بول“ دارا است در آلمان بسر میبرد؟ آیا این است مبارزه جهانی ضد تروریسم؟“.

حزب کار ایران “توفان“ در نشریه دوره ششم سال سوم شماره 33 آذر 1381 خود در مقاله ای تحت عنوان “ “توفان“ و مسئله چچن“ نوشت: “اسناد منتشر شده در اینترنت نشان میدهند که تروریستهای چچن که با اسامه بن لادن همکاری میکنند تارنمائی با نشانی (www .kavakaz .org) در آنجا دارند که شرکت آمریکائیCogent Communication  در واشنگتن در 24 ژانویه بنام آنها ثبت کرده است. در آمد مالی این شرکت از جانب منابع مالی شرکتهای آمریکائی IN-Q-Tel. و                      

Metacarta تامین میشود. این دو شرکت در رابطه مستقیم با سازمان جاسوسی آمریکا قرار دارند. مرکز این سازمان در شیکاگو است و بنام National Security(NSA) آمد و رفت اطلاعات و داده ها را در اینترنت ضبط، ثبت و کنترل میکند و از آدرس تارنمای تروریستهای چچنی مطلع است.“

در این جا ما با یک تظاهر دورویانه هومانیسم روبرو هستیم. این تظاهر به بشر دوستی از مظاهر روشن لیبرالیسم بورژوائی است. دلسوزانی ظاهری برای گروگانها و بمباران وحشیانه هزاران نفر در نجف، فلوجه، سامره و بغداد و ناصریه و... 

مفسرین سیاسی بر این نظرند که گروگانگیری اخیر در مسکو باید به روسیه حالی کند که برنامه اتمی خویش را در مورد رژیم تروریست ملاها در ایران متوقف کند. اگر روسها با تقویت تروریسم در ایران غرب را تهدید کنند باید خودشان قربانی همان نوع ترور قرار گیرند که در ایران به تقویت ریشه آن مشغولند.

این درگیری تضادِ منافع ها در چچن که صرفا ناشی از بی عرضگی روسها و حضور عربها در چچن نیست ابعاد وسیعتری دارد که به بهای از دسترفتن جان انسانها تمام میگردد. گرچه به ظاهر جنگی مذهبی در گرفته است ولی این جنگ در ماهیت خویش جنگی ملی و برای رهائی از زیر سلطه روسیه امپریالیستی است که ستم ملی را در تظاهر به ارتقاء مذهب مسیح  در مقابل اسلام به مرحله جدیدی از تعصب بر کشیده است.

قفقاز همانگونه که حزب کار ایران(توفان) در نیم دهه پیش پیشگوئی کرد به مرکز جدیدی از بده و بستانهای امپریالیستی و تلاش برای تجزیه ایران ونفوذ اسرائیل در این منطقه و تسلط امپریالیستها غربی در بازارهای روسیه و تهدید ایران بدل میگردد. مردم ایران نباید نسبت به سرنوشت مردم چچن بی تفاوت بمانند. این سیاست سیاستی است که ارتجاع بین المللی در طرحهای منطقه ای خود در نظر گرفته است. راه پیروزی مردم چچن راه پیروزی طبقه کارگر است نه راهی که خود را بدست پان اسلامیستها بسپارند تا قبر آنها را زودتر بکنند. علیرغم این جاهلیت و مرتجع بودن پان اسلامیستها هرگز نمیتواند مجوزی باشد تا جنایت علیه بشریت را توجیه کند. هرگز نمیتوان خلقی را به جرم اینکه مذهبی و متعصب است و فرهنگش به آن گونه ای نیست که ما میپسندیم قتل عام نمود. این نوع برخورد طبیعتا برخورد کمونیستی نخواهد بود. راه مبارزه روشن و درست راه مبارزه ضد امپریالیستی است چه برعلیه امپریالیست روس و چه آمریکا و چه انگلیس. ملعبه دست امپریالیستها قرار گرفتن فقط ادامه فاجعه است.

 

صفحه توفان در شبکه جهانی اینترنتWWW.toufan.org                                                  

نشانی پست الکترونیکی                                                               toufan@toufan.org

شماره دور نگار در آلمان فدرال                                                               96580346/069

آدرس:                                       Toufan  Postfach 103825,     60108 Frankfurt                 

 

 

                                                                      ٭٭٭٭