آتش زدن كيهان ، يعنی به آتش كشيدن وزارت اطلاعات !

فريدون گيلانی

Gilani@f-gilani.com

روز يكشنبه هفدهم آذر ماه 1386  ( نهم دسامبر 2007 ) ، دانشجويان ايران ، در دانشگاه تهران ، روزنامه كيهان را آتش زدند .  آن هم  نه يك نسخه و دو نسخه ، كه كپه ای از روزنامه كيهان را . دانشجويان مبارز ايران ، با آتش زدن روزنامه كيهان ، در واقع وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را در دانشگاه تهران آتش زدند .

سردبير روزنامه كيهان ، حسين شريعمتداری نماينده ارشد وزارت اطلاعات است . اين مامور ارشد اطلاعاتی ، هماني است كه با سعيد امامي مامور «واجبی خورده »‌ي وزارت اطلاعات ، سركرده قتل های زنجيره ای بوده است . وزارت اطلاعات، از ايدئولوژيك ترين و بی رحم ترين عناصر « سپاه پاسداران انقلاب اسلامی » ، زبده ترين آخوندهای حوزه علميه ، ماموران كار كشته ی سازمان امنيت حاكميت پهلوی ( ساواك)، زبده ترين عناصر حزب توده  ( كه قبلا از ماموران كا گ ب در حاكميت پهلوی بودند ) ، كارشناسان كهنه كار موساد ، سرويس اطلاعاتی بريتانيا (MI6) ، سرويس اطلاعاتی ايالات متحده (CIA) ، سرويس اطلاعاتی آلمان (BND) و ساير ابزارها و تجربه هائی از اين دست تشكيل شده ، و بخصوص به لحاظ اطلاعاتی و كامپيوتری و استفاده از مدرن ترين روش های استفاده از مواد شميائی و نرم افزارهای اطلاعاتی و  ساير زمينه ها ، بنا به گزارش های مطبوعات آلمانی ، در ترويزدورف و اشتوتگارت و مونيخ و ساير مراكز آلمان دوره های مخصوص ديده اند و به شيوه های مستقيم و غير مستقيم ، از آموزش ها و امكانات موساد اسرائيل نيز بی بهره نمانده اند . سرويس های خارجی ، اغلب با آدم های داخلی ( پديده هائی مثل ابراهيم يزدی و بسياری ديگر از اين قماش ماموران كد دار  CIA  و MI6 و موساد و BND  كه در ايران تكثير شده اند ) عمل كرده اند ، نه الزاما با اتباع اسرائيلی و انگليسی و آمريكائی و آلمانی ؛ اگر چه در خبر است كه اتباع آلمانی در مركز نيروهای انتظامی و سپاه و وزارت اطلاعات ، حضور مادی قابل رويت دارند ؛ همان گونه كه عناصر متعلق به گلبدين حكمت يار و اسامه بن لادن و اخوان المسلمين و حزب الله لبنان و حماس فلسطين و ....

 

احمد عليزاده « دادستان انقلاب » قائم شهر ( شاهی ) كه به خاطر تيرباران مجاهدين و فدائيان در آن شهر ، مدال لياقت گرفته بود و به عنوان نماينده مردم آن شهر به مجلس اسلامی راه يافته بود ، می گفت كه در آن مجلس گوش تا گوش ماموران انگليسی نشسته اند . ( نام شنوندگان اعتراف اين حاجی ، نزد من محفوظ است . ) آدمی كه خود را محسن اخلاقی معرفی می كرد و چند سال پيش مصاحبه اش از زندان يابانجی شعبه تركيه با نشريه نيمروز تيتر اول اين روزنامه بود ، با به صحنه آمدن محمود احمدی نژاد كه من مقاله ای با عنوان « ماموريت سلطان محمود احمدی نژاد » نوشته بودم كه منجر به ترجمه كتاب تكان دهنده بازی شيطان به وسيله صاحب اين قلم و به همت محمد حسيبی شد ، می گفت من در آن مقاله كشف تازه ای نكرده ام و او كه دريادار  سپاه و از فرماندهان موشكی سپاه بوده و اكنون خود را – مثل محسن سازگارا  از بنيان گذاران سپاه –  ، به اداره اطلاعات ايتاليا و لاجرم سی آی ا فروخته است ، می داند كه رده های بالای سپاه و وزارت اطلاعات ، اغلب يا برای انگليس كار می كنند ، يا برای سرويس های جاسوسی ايالات متحده و آلمان و ساير سرويس های اطلاعاتی . خود جمهوری اسلامی هم ، هم اكنون در اجتماعی شدن تضاد قدرت ، بخشی از خود را كه قبلا در مذاكرات حساس با اربابان قدرت شركت داشته اند ، به جاسوسی و خيانت متهم می كند . و ، سر انجام ، گزارش اخير تخمين اطلاعات ملي ايالات متحده (‌NIE) كه بر اساس گزارش مشروح شورای اطلاعات ملی (NIC) و دست كم شانزده سازمان جاسوسِ و اطلاعاتی ايالات متحده و بيش از هزار منبع اطلاعاتی داخلی و چند هزار منبع اطلاعاتی مقيم خارج فراهم آمده ، صدای منوچهر متكی وزير امور خارجه دولت « ولی امر » را هم در آورده كه : اين ها در داخل خاك ما جاسوسی كرده اند .

مساله فقط به محدوده ی « صدای آمريكا » به عنوان فرستنده رسمی سی آی ا و ماموران ايرانی كه برای سركشی به اموال و دفتر زدن در ايران و ديدار خانواده و تعريف از برج ها و اتوبان ها و صنايع نظامی و پيشرفت های اقتصادی ! ، توريستی زندگی می كنند و خيلی شان از سرويس های جاسوسی مزد و مواجب می گيرند ،ختم نمی شود . يا به جريان های انحرافی و وابسته كه در داخل كشور خود را اپوزيسيون معرفی می كنند و درست مثل گلبدين حكمت يار در جريان موسوم به جهاد افغانی ، ابراهيم يزدی در مراحل تدارك قيام 57 ، و ابوالقاسم كاشانی و روح الله خمينی در جريان 28 مرداد سال 32 برای براندازی دولت ملی دكتر محمد مصدق و بازگرداندان شاه امريكائی به تاج و تخت ، ميليون ميليون از  (MI6) و  (CIA) و (موساد) و (BND) آلمان پول می گيرند . حالا خرده ريز هائی مثل نوری زاده و سازگارا و عطری و افشاری و مشتی ديگر از اين قماش ، هيچ . اينان ، جز  بره هائی به حساب نمی آيند كه دنبال علف و عليق برای خريد كراوات می گردند . منتها ، رفيقی داشتيم در عرصه قلم كه هميشه می گفت اگر كسی را بشود به صد تومان خريد ، نفر بعدی او را به دويست تومان و نفر سوم به سيصد تومان می خرد و هيمن طور بگيريد برويد تا بالا . يعنی كه وقتی انسان تبديل به « متاع » شود ، مدام دنبال قيمت بيشتر می گردد و از اين بابت ، به قول ژان پل سارتر ، فكرش را هم مثل زير شلوارش ، امروز به فردا عوض می كند .

 

دانشجويان ايران ، از من و شمای خواننده بهتر متوجه ساخت و بافت وزارت اطلاعات شده اند.  و از ما بهتر می دانند كه چرا اين دستگاه مسلط ؛ يا عجالتا مسلط ،  چنين تاختی به دانشجويان و معلمان و كارگران و اهل قلم و هنر و فكر برده است . و خوب می دانند كه روزنامه كيهان ، ارگان چنين نهاد ظاهرا پيچيده ای است كه مامور سازمان امنيت آلمان در جريان ترور ناموفق صاحب اين قلم در دوم فوريه 1996 ، می گفت سه برابر سازمان امنيت آلمان مامور دارد .

مبارزه دانشجويان ايران ، باسردادن شعار مرگ بر ديكتاتور ! ، بالا بردن پرچم های سرخ برای دومين سال پياپی و آتش زدن ارگان رسمی وزارت اطلاعات در محوطه دانشگاه ، بسيار خطرناك تر از سال 1378 شده كه عكس های خامنه ای را پاره كرده بودند . در آن دور ، توهمی نسبت به سناريوئی به نام دو خرداد و دلال مظلمه ای به نام  سيد محمد خاتمی وجود داشت ، در اين دور اما ، كسی نمی گويد « وای اگر خاتمی حكم جهادم دهد »‌ ، و به جای آن ، مطالبه ي  وحدت جنبش دانشجوئی با جنبش كارگری ، و قصد به ميدان كشاندن توده ها را مطرح می كند . به قول ناصر زرافشان در مصاحبه ای با محمد حسيبی ، هويت و مضمون جنبش دانشجوئی ، نشان دهنده مرحله ديگری است . همين جا تاكيد كنم كه روز چهاردهم آذر ماه ريخته اند به خانه ناصر زرافشان و عجالتا ؛ آن گونه كه خود می گفت ، همه نوشته ها و مدارك اين وكيل عدالت خواه را برده اند . بنابراين ، مسوليت هر اتفاقی كه برای او بيفتد ، مستقيما بر عهده جمهوری اسلامی است و بر نيرو هاي مبارز ، نويسندگان ، سازمان ها ، احزاب ، هنرمندان و همه انسان های آزاديخواه است كه پيش از هر واقعه ای ، به موازات دفاع پی گير از جنبش های دانشجوئی و كارگری ، بر مساله ناصر زرافشان تاكيد بيشتری بورزند . اگر اتفاقی برای او بيفتد ، ما هم مسئوليم كه با حداكثر توان از اين مرد آزاديخواه دفاع نكرده ايم .

 

روزنامه كيهان ، ارگان رسمی وزارت اطلاعات است و مدام ؛ بنا به وظيفه سازمانی خود ، به جنبش دانشجوئی مي تازد . دانشجويان ما ، با آتش زدن ارگان وزارت اطلاعات ، زير آتش سنگين تری قرار گرفته اند . دانشجوی ما ، در اين دوره از هويت يابی سياسی ، در رضائيه فرياد سرداده است كه « اين جنبش دانشجوست ، نه جنبش آمريكا !‌‌ »  جمهوری اسلامی كه بنا به تعريف مختصری از وزارت اطلاعات ، خود به هر آخوری سر فرو كرده ، دانشجويان ما را به آمريكائی بودن و جاسوس بودن متهم می كند ، حال آن كه بنا به هزاران صفحه سند و مدرك ، خود آمريكائی و انگليسی و روسی و چينی و آلمانی و جاسوس ، و در نهايت ، دست نشانده اجنبی است .

اگر كار مبارزه مرحله ای پيش برود و مردم ايران ، ضمن حمايت از جنبش های دانشجوئی و كارگری ، در تائيد اقدام مقدماتی دانشجويان مبارز ، روزنامه كيهان ارگان وزارت اطلاعات را تحريم كنند ، كسی قادر نيست آنان را به خريدن ارگان رسمی تهاجم به جنبش دانشجوئی مجبور كند .

به پا خاستن ، راه های گوناگون دارد . نزديك تر شدن به فرزندانی كه صدای رسای دردهای مردم خويش اند و زير آتش هم از پا نمی نشينند ، يكی از اين راه هاست . پيروزی با مردمی است كه از مبارزات مستقل ملی پشتيباني كنند . ميهن پرست كسي است كه عليه حكومت ستمكار و آزادي ستيز بايستد . چنين باد !

 

يازدهم دسامبر 2007