بدترین زمان برای رژیم، بهترین زمان برای دشمنانش

 

کورش عرفانی                                                                           korosherfani@yahoo.com

 

از ویژگی های اصلی رژیم های استبدادی غیر عقلایی بودن آنهاست. این خصلت سبب می شود که مشکلات و مسائل متعدد انباشته شده و در یک مرحله از حیات چنین رژیم هایی آنها را به سمت موقعیت هایی بکشاند که نابودیشان را به دنبال می آورد. بنظر می رسد که جمهوری اسلامی در آستانه وارد شدن به مرحله ای است که مدیریت ضد عقلایی بیست و شش ساله ی کشور او را به اجبار به سمت آن کشانده است. تبدیل پرونده های اکبر گنجی و محمدی ها و زندانیان سیاسی به اموری لاینحل، شورش های مردم ستمدیده ی خوزستان و کردستان، نارضایتی کارگران و اعتصاب های پیاپی آنان، بیکاری گسترده، فساد و تباهی درون حکومتی، اختلاف با اروپا بر سر پرونده ی اتمی و ... چند نمونه از مشکلاتی است که جمهوری اسلامی باید در این مقطع با آنها دست و پنجه نرم کند.

انتخاب احمدی نژاد آغاز یک فاز جدید در حیات رژیم جمهوری اسلامی بود. سران نظام دریافتند که باید به گونه ای بمب فقر را خنثی کرده و در عین حال آماده ی اداره ی جنگی کشور باشند. جنگ اجتماعی از یکسو و جنگ اتمی از سوی دیگر. در چنین شرایطی که جمهوری اسلامی باید در دو جبهه بجنگد نمی تواند تفرقه و تشتت و چند گرایی هر چند ظاهری را در دل خود پذیرا باشد. به همین خاطر حذف عوامل مزاحم در داخل بدنه ی حاکمیت از ضرورت های آن می باشد : حذف اصلاح طلبان که به پایان تاریخ مصرف خود نزدیک شدند و از طرف دیگر ار میان بردن عوامل دردسرساز مانند قاضی مصطفی مقدس که ممکن بود برای پرونده ی زهرا کاظمی دردسر ساز باشد. به زودی کار به مافیاهای درون نظام و تیغ کشیدن علنی آنها به روی هم خواهد رسید. استراتژی بقا قربانیان خود را می طلبد. رژیم برای حفظ بقای خود مجبور به کندن و دور انداختن اعضای پیکر خویش است.

این فرصت مناسبی برای مجموعه ی مخالفان رژیم است تا با فعال شدن در تمامی عرصه ها و زمینه ها خطر، دردسرو مشکل برای رژیم بیافرینند. هم در داخل و هم در خارج ا زکشور. استفاده ی عقلایی از فرصت ها ایجاب می کند که ما بدترین زمانها برای رژیم را به بهترین زمان برای دشمنان رژیم بدل کنیم.

 

شرایط چه باید کرد را تعیین می کند

 

وقایع اخیر در خوزستان و بعد، ناآرمی های روزهای گذشته در شهرهای مختلف استان کردستان دو ویژگی عمده را دربرداشت : 1- سرکوب سرشار از خشونت بی حد و حصر و وحشیانه ی رژیم، 2- عمل گرایی مردم خشمگین در مقابل سرکوب. ویژگی اول تاییدی است بر اصرار رژیم بر روش کاری همیشگی خود در مقابل هر گونه اعتراض گری خطر ساز و ویژگی دوم، ابطال و بی پایه و اساس بودن سفارش های مضحک به مبارزه ی مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز را آشکار می کند.

رویارویی های مردم در کردستان نشان می دهد که قدرت بالقوه ی جامعه ایرانی برای مبارزه ی قهر آمیز بالاست. به آتش کشیدن خودروها، پایگاه ها و مراکز دولتی و نیز حمله به نیروهای رژیم نشان دهنده ی این است که بر خلاف تلاش های تبلیغاتی عوامل رژیم و سازشکاران و ناآگاهان اپوزیسیون در تاکید و ترویج روش مبارزه ی مسالمت آمیز، مردم در داخل کشور و در صحنه ی مبارزاتی بدون کمترین تردیدی هر فرصتی را برای تهاجم و تخریب نمادها ومحمل های مادی رژیم به کار می گیرند. سوزاندن بانکها، ادارات دولتی، وسایل نقلیه ی دشمن و نیز تنبیه و مجازات عوامل رژیم به خوبی حکایت از آن دارد که بخش فعال نیروهای مردمی راه درست مقابله با رژیم را تشخیص داده و بدون کمترین تردیدی عمل می کند.

در چنین موقعیتی می توان بر ضرورت مبارزه ی قهرآمیز به عنوان راه حل عملی براندازی رژیم تاکید کرد و اذعان داشت که بدون یک مقاومت عملی مسلحانه از جانب نیروهای مردمی هر گونه شانسی برای به زیر کشیدن نظام اسلامی از بین رفتنی است. این تنها با پاسخ عملی مشابه، یعنی با مقابله ی به مثل، است که می توان به برون رفت از بن بست مبارزاتی بیست و چند ساله ی گذشته باور داشت. رژیم جمهوری اسلامی جز با نبرد مسلحانه ی توده ای سرنگون نخواهد شد. در غیر این صورت باید منتظر سناریوی فروپاشی باشیم که علاوه بر زمان بردن سنگین ترین بهای ممکن را بر کشور و نسل های بعدی وارد خواهد ساخت.

در این راستا باید برای نیروهای فعال داخل کشور روشن ساخت که «شکستن ماشین دولتی» بهترین تاکتیک در شرایط کنونی است. این تاکتیک مبتنی است بر کنش هایی که سبب تخریب، نابودی و از کار افتادن دستگاه سرکوب دولتی می شود. راههای عملی این تاکتیک حمله و از کار انداختن وسایل، ماشین ها و امکانات مادی دشمن، نابودساختن مراکز و مکانهای متعلق به رژیم، فلج کردن ادارات و دستگاه های دولتی، برقراری اعتصابات، تظاهرات و تحصن ها، اشغال دفاتر و کارخانجات، به گروگان گرفتن مدیران و کارفرمایان برای احقاق حقوق خود، شناسایی، معرفی و تنبیه عناصر کوچک و بزرگ رژیم و نیز فلج ساختن دستگاه تبلیغاتی دشمن می باشد. به طور خلاصه هر گونه عملی که بتواند رژیم جمهوری اسلامی را در کارکردهای معمولی خود دچار اشکال ساخته و امکان اداره ی استبدادی و سرکوبگرانه ی کشور را از او سلب کند.

سازمانها و گروههای سیاسی و نیز فعالان مستقل که به براندازی باور دارند باید بدون تعارف، بدون واهمه و با بهره بردن از امکانات ارتباطاتی خود اقدام به آموزش و ترویج روش های قهرآمیز مبارزه نمایند. از میان بردن ترس در مردم ، شناساندن ضرورت مبارزه ی قهر آمیز و نیز معرفی و آموزش روش ها و تکنیک های آن از جمله کارهایی است که اپوزیسیون برانداز می تواند در راس کارهای خود قرار دهد. در این باره آنچه باید در عمل مورد تاکید قرار گیرد :

در داخل کشور :

-         گسترش تظاهرات، اعتصابات، تحصن ها و اعتراضات

-         برخورد عملی و قهر آمیز با آمران و عوامل سرکوب (بخصوص در صحنه ی مقابله)

-         ضربه زدن مسلحانه به نیروها و پایگاه های رژیم  (در هر بعد و اندازه)

-         شناسایی و افشای عمومی جاسوسان و مهره های فعال رژیم

-         فلج کردن دستگاه دولتی از طریق کارشکنی و خرابکاری های هدفمند و هوشمند

-         بهره بردن از نارضایتی های مردمی و میل دادن آنها به سوی ابراز عمومی در قالب تظاهرات و اعتصابات

-         ایجاد اعتماد میان افراد و قشرهای اجتماعی در جهت ایجاد یک آگاهی طبقاتی که ویژگی های مشترک سرنوشت اجتماعی قشرهای محروم جامعه را آشکار سازد.

در خارج از کشور :

-         برگزاری تجمعات اعتراضی در مقابل سفارتخانه ها و سایر مراکز وابسته به رژیم

-         طرح پرونده ی جنایت های گذشته و حال جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی

-         ملاقات با فعالان سیاسی و احزاب و گروههای مردمی برای افشای عملکرد سرکوبگرانه ی نظام

-         کمک به جهانی شدن اخبار و گزارشات مبارزات مردمی و جنایات رژیم

-         سازماندهی کمک های مالی، مادی و تبلیغاتی برای حرکت های اعتراضی تداوم دار مانند اعتصابات کارگری در داخل ایران

 

تمامی این کنش ها و بسیاری از فعالیت های دیگر از این دست می تواند توسط تشکل های سیاسی مخالف رژیم و یا نیروهای مستقل صورت گیرد. در شرایط کنونی لازم است از طرح موضوعات اختلاف افکن که حل آنها به وقت، مطالعه، داوری بی غرض وکارشناسانه در دل یک جامعه ی دمکراتیک دارد پرهیز کنیم و با تمرکز آگاهانه بر نقاط و منافع مشترک، یک جبهه ی فعال ضد رژیم جمهوری اسلامی بوجود آوریم. یک جبهه ی عملی و غیر رسمی که در آن، تشکل ها و افراد تمامی انرژی خود را فقط بر تضعیف دشمن ضد مردمی و ضد ایرانی تا مرز سرنگونی آن قرار خواهند داد.

به دلیل ضعف تجربه ی تاریخی و مشکلات فرهنگ سیاسی امکان شکل دهی به یک اتحاد سیاسی رهبریگر وجود ندارد اما بدیهی است با نزدیک شدن زمان فروپاشی نظام و جدی شدن این امکان بستر عینی مبارزه به گونه ای پر شتاب نیروهای نزدیک به هم و «قابل اتحاد» را گرد هم خواهد آورد و آنها را به سمت شکل دهی یک آلترناتیو هدایت گر سوق خواهد داد.

 

 www.korosherfani.com

07/08/2005