به بهانه نجات پاسارگاد

 

نازنينی که خود پرچم دادخواهی را در دست گرفته و در صف مقدم حرکت می کند میگويد به او گفته اند که تو در زمينه زنان و ديگر زمينه ها فعّال بوده ای چرا برای حفظ پاسارگاد قدم برداشته ای.

بار ها هم شنيده ام که يک فعّال حقوق بشر کار سياسی نمی کند و اين دو مقوله کار حقوق بشری و سياسی از هم جدا هستند.

بايد خاطر نشان کنم اولا، حفظ ريشه و پيشينه و آثار باستانی و ميراث فرهنگی حق يک ملّت بطور اخص و جامعه بشری بطور اعم است و چنانچه جانورانی به شکل انسان در راس يک کشور قرار بگيرند همان می کنند که طالبان در افغانستان کرد و آخوند ها در ايران می کنند.زمانيکه دولتی برای جان انسانها ارزش قائل نباشد، برای دست آورد ها و آنچه بدست آنها ساخته شده باشد هم ارزش قائل نيست. يک رژيم ارتجاعی آزادی ستيز، انسان ستيز و زن ستيز بينشش تا وسط بدنش جلو تر نمی رود  در همان محدوده جلو و عقبش متوقف می شود و هرگز نمی تواند به گذشته دور بيانديشد به آن سابقه و پيشينه و آثار باستانی که بيانگر گذشته و پيدايش يک ملّت و قوم و زبان و فرهنگ و تاريخ است. گذشته ای که بيانگر شناخت جامعه ايست که امروز به اين حالت تکامل يافته، جامعه ای که در آن زمان کوروش کتيبه حقوق بشر را به تاريخ اهدا کرده است. حقوق بشری که بعد از ساليان دراز توسط سازمان ملل به تصويب رسيد.

 

بايد خدمتتان عرض کنم بنده تمام مراحل زندگی را از هر زاويه که بررسی کنيم، سياسی می دانم. بعضی ها می گويند اين يک حرکت حقوق بشری است و يک فّعال حقوق بشر برای احقاق حقوق بشر فعّاليت می کند و سياسی نيست. مگر نه اينست که يک عنصر سياسی يک معترض است و برای پايمال نشدن حقوق خود و ديگر شهروندان و دفاع از آن به پا می خيزد، مگر می توان يک عنصر سياسی بود ولی از حقوق بشر دفاع نکرد و يا بالعکس نمی توان از حقوق بشر دفاع کرد و سياسی نبود، يک عنصر سياسی پيشرو آوانگارد همانند آن پيکانی است که نوک تيز آن برای رسيدن و اصابت کردن به هدف هر سّدی را از پيش پای بر می دارد تا بتواند به آن هدف که احقاق آرمان های والای انسانی است؛ دمکراسی، آزادی با عدالت اجتماعی  برسد. اين پيکان با فنومن هائی همراه است که به عنوان بازوهای اين پيکان عمل می کنند.

 

هنرمند ان متعهّد از جمله، خواننده متعهّد با صدايش، فيلم ساز با به نمايش در آوردن درد مردم. يک هنرمند تاتر با بازی کردن و متجّسم ساختن  درد مردم، يک نقاش با به تصوير کشيدن درد مردم و يک نويسنده با قلمش و يک شاعر متعهد با شعرش و يک رسانه گروهی با افشاگری در انعکاس درد مردم و آگاهی دادن و آموزش دادن به مردم آنها را جهت دفاع از حقوق پايمال شده شان آماده می سازند. ولی هر کدام از اينها به تنهائی تعين کننده نيستند و تمام اين فعّاليت های حقوق بشری بازو هائی هستند که در کنار اين پيکان قرار دارند و راه رسيدن اين پيکان را به هدف صيقل می دهندو اين پيکان تا به هدف نخورد نمی توان تغير اساسی ايجاد کرد.

ما گياه نيستيم و زندگی گياهی نمی کنيم. راه رسيدن به هدف بسيار سنگلاخ است و همه توان رسيدن تا به سر منزل مقصود را ندارندو عده ای از نيمه راه می برند. انسان نمی تواند به آنچه که در پيرامونش می گذرد به تفاوت باشد. انسان چه بخواهد و چه نخواهد سياسی است، زيرا اين خط و مشی و استراتژی و تاکتيک دولتمردان است که برای او تعين می کند که چه بپوشد، چه بنوشد و چگونه بيانديشد و چه بخواهد و چنانچه اين اقلّيت در قدرت از طرف ملت انتخاب نشده باشد و عنصر ملت هم بی تفاوت به آنچه می گذرد تلاش مذبوحانه جهت رسيدن به اهدافش را داشته باشد، جز به سراب هدايت نخواهد شد.

 حال که عده ای از ما نمی توانيم در نوک اين پيکان بسوی هدف حرکت کنيم و از آنجائيکه نمی خواهيم به جدول بزنيم و يا منفعل و مايوس به حاشيه پرتاب شويم، سعی می کنيم با اين دلگرمی که يک فعال حقوق بشر هستيم، به راه خود ادامه دهيم. در حاليکه بدنبال احيائ حقوق از دست رفته کودکان، زنان، کارگران، هنرمندان، زحمتکشان و دست آورد های آنان، حفظ و احيای آثار باستانی، حفظ و احيای ريشه ها و کند کردن تيشها هستيم، هر کدام به نحوی از توانائيهای خود و انرژی های متفرقه خود در راستای جلوگيری از پايمال شدن حقوق بشری و تعلقّات انسانی آنها تلاش می کنيم و می گوئيم که فعال حقوق بشر هستيم و کار  سياسی نمی کنيم.

 در حاليکه يک عنصر سياسی حتما بايد فعّال حقوق بشر باشد و گرنه از محتوا خاليست و يا يک فعّال حقوق بشر حتما سياسی است. زيرا هدف احيا و ارتقای حقوق انسانی است که يک عنصر سياسی بدنبال نهادينه کردن آن حقوق می باشد. حقوقی که بتواند عدالت اجتماعی را نهادينه کند و بدون همراهی و همگامی فعّالان بخش های مختلف جامعه امکان پذير نخواهد بود.  بدون بازوهای فعال حقوق بشری، آگاه کردن عنصر جامعه با حقوقش و تلاش بی وقفه در راستای شناساندن و احيای آن، پيکان عنصر سياسی مترقّی به هدف اصابت نخواهد کرد. فعاليت های حقوق بشری همان حرکت سياسی است و حرکت سياسی همان احيای حقوق بشر است و دمکراتيک بودن هر دو محرز، پس چه بخواهيم و چه نخواهيم همه ما سياسی هستيم و لی مبارزه و شيوه های گوناگون آن ما را متمايز می کند.

 هنگاميکه عنصر آگاه و پيشتاز تمام راه ها را آزموده و با افشاگری و آموزش و حرکت های به اصطلاح حقوق بشری نتواند با سردمداران دولتی ديالوگ برقرار کند، ناچارا به مبارزه قهر آميز کشانده می شود تا بتواند ازهرز رفتن نيرو و انرژی و زمان جلوگيری کند. آنوقت است که ديگر نمی توان برای احقاق حقوق بخشی از جامعه فعّال بود و بايد تير را به هدف زد تا همان فعّال حقوق بشر هم بتواند به خواسته اش دست يابد.آيا می توان در مقابل يک رژيم انسان ستيز و جانورانی انسان نما به حداقل ها دست يافت و جلوی انهدام فضيلت  انسانی و فرهنگ او را گرفت، فرهنگی به قدمت هزاران سال که بدست همين انسانها ايجاد شده؟ آيا میتوان جلوی نابودی پاسارگاد را گرفت؟ جانوارانی که در راس يک دولت ارتجاعی قرار دارند چه در افغانستان به نام طالبان و جه در ايران، آنقدر با فرهنگ و بينش ريشه ای بيگانه هستند که حتی برای انتقام گيری از خواسته انسانهای ريشه دار، دست به هر جنايتی می زنند. زمانيکه برای جان انسانها ارزشی قائل نباشند چگونه می توان انتظار داشت که برای آثار آنها ارزش قائل باشند و همانطور که ديديم يا ابلهانه به ديگران بخشيدند و يا با به زير آب کردن آن به ريش ديگران می خندند.

دانشجوئی که برای حقوق صنفی اش اعتراض می کند، معلّمی که برای جلوگيری از پايمال شدن حقّش بپا می خيزد، دانش آموزی که از شرايط زندگی اش ناراضی است، کارگری که کمرش زير بار مشکلات زندگی خورد شده است، هنرمندی که نمی تواند هنرش را آزادانه در معرض استفاده همگان قرار دهد، تنها يک راه پيش رو دارند و آنهم تغير دادن سيستم و نظام سوار برقدرت است و تا اين رژيم فاشيست و ارتجاعی و فاسد و جنايتکار بر اريکه قدرت تکيه زده، همه لنگ لنگان طی طريق می کنند ولی به سر منزل مقصود نمی رسند، زيرا انرژی ها قفل شده و شکوفائی در کار نيست.

 اگر امروز جلوی انهدام پاسارگاد را نگيريم فردا نوبت سی و سه پل اصفهان است و فردا های ديگر انهدام کشور و نيرو ی انسانی همراه با فرهنگ تاريخی آن. باشد که تلاش همه جانبه  و فراگير و فرا سازمانی جهت حفظ پاسارگاد سرآغاز جمع شدن تمام نيرو های مترقی زيريک چتر در راستای احيای فضيلت انسانی و نجات کشور در بندمان ايران از يوغ جانوران قعر تاريخ و رژيم قرون وسطائی آخوند های جنايتکار شود که اين لاشه متعّفن 26 سال است روی دست ملت ايران مانده و هر چه سريع تر بايد به گور سپرده شود.

انتخاب پاسداراحمدی نجات به رياست جمهوری نشان داد که ملّت تجيب ايران راهی جز متوّسل شدن به شيوه قهرآميز جهت سرنگونی رژيم جنايتکارن ندارد. يا بايد صحنه را خالی کرد و مشعل را به دست تازه نفسان سپرد و يا بايد در مسير اتحّاد فراگير و فراسازمانی و ارائه آلترناتيو تلاش کرد قبل از اينکه کشور به دست بيگانگان سپرده شود. باشد که کمپين نجات پاسارگاد اين امر ضروری و حياتی برای ملت ايران را ميّسر کند.

تلاش برای نجات جان انسانها و دستاوردهای آنها به يکسان وظيفه عنصر سياسی مترقّی پيشتاز است.

رزی عرفانی

زوريخ نوامبر 2005

Za.erfani@freesurf.ch