همنشين بهار
 صل ِ َعلی ُمحَمد ، " گو ِگل " و " ياهو " خوش آمد

از نويسندگان خوب ميهنم وهمه کسانيکه با پژوهش و تحقيق َسر و کار دارند و اين نوشته برايشان " زيره به کرمان ُبردن " است ، با فروتنی تمام پوزش ميخواهم . مطلب زير را که در واقع يک " َسر نخ " بيشتر نيست ، تنها برای افرادی که مثل خودم ُمبتدی هستند ، تنظيم نموده ام و اميدوارم برای کسانيکه اولين بار با آن آشنا ميشوند دريچه تازه ای برای پژوهش و جستجو بگشايد
 پيش از اين در مقاله " فروغ جاويدان استدلال و منطق را برافروزيم " از جمله به موارد زير اشاره شده بود ـــ انديشه انسان همانند يک ُارگان زنده نياز به بازسازی و تجديد حيات دارد ـــ مطالعه و پژوهشی که از پراتيک و مسائل ُمبرم ، فاصله زيادی نداشته و در برخورد با پيچيدگی های جامعه  ما  راهنما باشد ،  يکی از ابزار آنست 

ـــ با غفلت و ِاهمال ما برای نوزائی و آينده نگری ، تاريک انديشانی که  گاهاً هوشياری ضدانقلابيشان را دست کم ميگيريم ، از َسر ِ نياز برای حفظ قدرت ، و قالب کردن خودشان به نسل جديدی که آنان را  َمَچل کرده اند، درعين پوسيدگی ، از منَبر اينترنت هم بالا رفته ! و با تطبيق کاذب فرصت طلبانه ، به چراغ ! مجهز ميشوند و ما را که از قدر خويش غافليم ، پشت َسر ميگذارند
ـــ امروز نه تنها جهان ما عوض شده که مهمتر از آن " ديد ما نسبت به جهان " نيزعوض شده است ، اين "تحول جهان شناسی" ست که برای شکستن ُبن َبست های انسانی ، فرهنگی ، اجتماعی و سياسی ،  ُدگم ها و قالب ها را زير سئوال می َبرد

ــ َدر و ديوار زار ميزند که جامعه ما آبستن تحولات تازه است و ما وارد يک مرحله بسيار حساس و دوره گفتماني جديدی شده ايم که بايد آن را خوب بشناسيم
ـــ نميتوان فرزند زمان خويش بود و پا به پای تحولات جهانی که َدم به ََدم هم نو ميشوند حرکت نکرد ، "  ُبکسوات کردن " همان و از قافله عقب ماندن نيز همان.

    نمی خواهم به علم و تحقيق که فی نفسه داراي ارزش ذاتي و حقيقي است ، تنها از منظر سياسی روبرو شوم ، اما اين واقعيت دارد که در زمانه ای که ابتذال به جنگ ارزشها آمده و عقل به تبعيد رفته است ، دراين زمستان بی برگی و در اين گرداب تاريخی که جان و جهان ما را می بلَعد ــ  برای مقابله با  َسم پاشی های نوکران استعمار و ارتجاع هم که شده ، ما بايد به خورشيد معرفت مجهز باشيم . ُپر واضح است که منظور فهم بيشتر است و نه لزوماً علم بيشتر! به قول حکيم فروسی : توانا ُبود هر که دانا بود ، دانائی ، ُبرنائی و قدرت می آَوَرد و اين ، َيد و بيضای آگاهی ، و َعصای َمعرفت ست که بر مار و مارمولک و جادو  َجنبل ِ دشمن پيروز ميشود .  دراينجا از داستان غم انگيزهزاران هزار جوانی که به دليل ُملا خور شدن انقلاب بزرگ ضد سلطنت 40; به پوچی و نهيليسم و هزار درد بی درمان ديگر دچار شده اند ، حرف نمی زنم و به مسئله ديگری اشاره ميکنم . نسل فکور امروز بهر دليل بر خلاف پدران و مادران خويش در مقطع انقلاب بزرگ ضد سلطنتی ،  ِِگرد مباحثی چون تکامل و تضاد و ديالکتيک و مبارزه طبقاتی و . . . نمی گردد ، درست يا غلط ، با گفتمان سال پنجاه و هفت و کلاسهای ارزنده " تبيين جهان " و ...جفت و جور و " َمچ " نيست و با موضوعات تازه ای چون ُمدرنيسم، پست  ُمدرنيسم ، جهانی شدن ، رابطه دين و قدرت ،عقل مدرن ، جامعه مدنی ، حقوق شهروندی ، گفتمان دموکراسی ... و جدائی دين از دولت ، روبروست ، نسل فکور امروز پرسشهای تازه ميکند : آيا جهان را بايد چندان تنگ کرد تا جامه تئوری ما بر قامت آن برازنده باشد ، يا جامه تئوری را چندان گشود که َبر اندام جهان چالاک آيد ؟ آيا اصلاً احيا ء و تکامل معرفت دينی راهگشاست ؟ آيا مسئله ر وز است ؟ يا بالکل بايد فاتحه دين را هم خواند ؟ چه چيز را ازدين بپرسيم و چه چيز را نپرسيم ؟ اصلا جوهر دين داری چيست ؟ عبادت و دعاست ؟ اخلاق نيکوست ؟ عرفان است ؟ خروش ، يا خضوع در برابر قدرت است ؟ چيست ؟ وقتی کسی خود و جريان خود را حق دانست ، آيا اين حق را هم دارد که همه چيز را تابع و خاضع بخواهد ؟ چرا معمولاً انقلاب فرزند ان خودش را می خورد ؟ آيا آنطور که " فوکومايا " و مبلغين " پايان تاريخ ميگويند ، عصر ايدئولوژی و آرمانخواهی به پايان رسيده است ؟ ... اگراين واقعيت دارد که برای مبارزه با ميراث خواران ارتجاع ، آشنائی با دغدغه های نسل جديد ضرورت دارد ــ  پس قبول اينکه ما کم ميدانيم و بايد بيشتر بدانيم نيز ضروری ست .(1) اگر طاقچه بالا نگذاشته و تا همين جا را پذيرا باشيم ، افتادگی و تواضع ، عصای دستمان خواهد شد و از خر شيطان پائين می آئيم 

 پيش از پرداختن به " گوگل " و پژوهش و ابزارآن ، می بايست به نکات زير که ُحکم " اذن ِ ُدخول " هر پژوهش و تحقيقی ست ، دقيقاً توجه کنيم . از آنجا که ِمتد کار در علم ، بيش از خود علم ارزش دارد ، برای شناخت دقيق يک مسئله ، به " شاه کليد شک " ، بله شک ، شک مقدس ، نياز داريم تا در دام " پيشداوری " ، "اسطوره سازی " و قياس های کور (2) نيافتيم . شک منطقی ، يا به قول " رنه دکارت " شک اسلوبی ، نخستين مبنای حرکت به پيش است . بدون چنين شک مقدسی که همنشين يقين است ، نه تنها قفل ها و ُدگم ها نخواهد شکست ، به ُبت ، نيز ُمبدل خواهد شد . شک مقدس (3) ، نخستين گام عليه جزميات و ُدگم های هر سيستمی اعم از مذهبی ، فلسفی ، علمی  و سياسی ست ، به شرط اينکه به " اصالت شک " و آنچه " اسکپ تی سيسم " ميگويند ، ُدچار نشويم ، يعنی دائم در شک و دودلی َدرجا نزنيم و فيگور نگيريم . شهامت انديشيدن داشته باشيم که لزوماً همه داده های سياسی ــ ايدئولوژيک ، َوحی  ُمنزل نيست و با کسب صلاحيت ميتوان در آنها چون و چرا کرد . برای رسيدن به " بام يقين " ازنردبان " شک مقدس " بايد بالا رفت و به فهم خويش ميدان داد. اينگونه به قول " کانت " از نابالغی خود کرده بيرون می آئيم  . وی ميگويد " روشنگری بَدر آمدن آدمی ست از نابالغی ... نابالغی يعنی ناتوانی در بکار ُبردن فهم خود بدون رهنمود ديگری ... که علتش نه کاستی فهم ، بلکه کاستی عزم و دليری در بکارُبردن فهم خويش بدون اجازه ديگری ست "  ( 4) نکته ديگراينست که بپذيريم جمود و قشريگری ــ که َسر از فاشيسم فکری و فلسفی می آَوَرد ــ نزاعش با تعمق و نوآوری ، حديث تازه ای نيست ، واقعاً بپذيريم که هر چيزی را در پرتو شناختن ضد آن ، يا غير آن ، يا رقيب آنست که بهتر ميتوان شناخت </ FONT>. الزام اين پذيرش ،  پذيرش حق مخالفی است که حتی با ما دشمنی هم می َورزد . ذهنيت خرد گريزو مخالف ستيز، جز اينکه با نفی ديگران خود را اثبات کند ، راه به جائی نمی َبرد . اگر گفته ميشود برای شناخت دنيا و انسان ، بايد مطالعه تاريخی کرد ، بی دليل نيست. يکی از روزنه هائی که تاريخ بر روی ما می گشايد ، شناخت اضداد و اغيار است ، تا ما اغيار و اضداد را نشناسيم ، ُمحال است به شناخت کامل اصل خود پی ببريم . جهان ما ، جهان تنوع و اختلاف و اضداد و ِاعداد است ، همه که نميتوانند مثل " کله قند " يکسان و قالبی باشند ! اگر اين واقعيت را درک نکنيم ، همه را از خود می رانيم و به قول حافظ " کسی مقيم حريم َحرم نخواهد ماند " فسيل خواهيم شد و باهرآنکس که بگويد بالای چشممان ابروست ! با چاقو ، و دندان قروچه حرف خواهيم زد ، اين قانونمندی ست و ُبروَبرگرد هم ندارد . حتی به پيامبرش نيز هشدار داده شد که از مهر و رحمت فاصله نگير ، اگر تندخوئی و تنگ نظر 740; کنی ، همه از دور و َبرت پراکنده خواهند شد ..." سيروا فی الارض " خروج از تنگ نظری ، ازخود بيرون آمدن و دعوت به مطالعه گونه گونی ها نيزهست . مثال می زنم : پريروز و ديروز و امروز مقاومت ايران ، زير ضرب بوده و فردا و پس فردا و پسين فردا نيز اضداد و اغيارخود را خواهد داشت . هم اينک نيز که استبداد مذهبی از دوز و کلکش با مدعيان صاحب اختياری جهان ، به جائی نرسيده ودماغ سوخته شده ، وفعلاً نتوانست تراژدی پارک اتابک را تدارک ببيند ، البته و صد البته علت برخی واکنشها مفهوم است . کسانی هم هستند که ابدا در صف دشمن قرار نمی گيرند ، شيله پيله ندارند ،ولی مثل نيروئی که خود را به قول خويش ، سپرده ، و به نقطه خارج از خود وصل است ، نمی انديشند و در دستگاه خودشان  به نتيجه ديگری می رسند . چه گناهی دارند ؟ بخصوص که به خيلی از ظرافتها اصلاً اشراف ندارند . يک نيروی َبرحق و پويائی که خود را آب ُکر ميداند ، از سخنانی که غال باً هم ياوه و بی پايه است ، چه هراسی دارد ؟ و چرا بايد جوش بزند و عکس العملی برخورد کند ؟ آصلاً چرا بايد همه تحليل ما را داشته باشند ؟ اگر جريانی خودرا حق دانست ، اين حق را هم دارد که همه چيز را خاضع و خاشع بخواهد ؟ اين باران رحمت ومهر ُبردباری ست که شجره طيبه مقاومت يک خلق را به برگ و بار می نشاند . باور داشته باشيم که چراغ حقيقت در طوفان کشمکش ها نخواهد ُمرد و َبر چهره معصومش شکنی و غبار نخواهد نشست . بنا بر " فلسفه شرور " نزاعها و چون و چراها ميوه های شيرين دارد. حتی ارزيابی دشمنانه ای را که با غرض و مرض رسانه ها و سايتهای دشمن همراه است ، نيز، بايد به روی چشم گذاشت ! اگر مثل کف های روی آب پوچ است که به قول قران " َفَيذ هَبُ  ُجفاءً " گور وُ گم ميشود واگرهم حقيقتی در آن نهفته است ، چرا بايد چشم و گوش خود را َبست که ُمرغ يک پا دارد ؟

  ُشبَهات  حتی اگر مبنائی جز غرض و َمرض هم نداشته باشد ، اثر معرفت شناختی دارند چون به ما ميگويند که به گونه ديگر نيز ميتوان به عالم نظر کرد . چون و چرا در مسائل ذوقی ، در شناخت و درک زيبائی يک اثر هنری ، يک ُرمان يا يک شعر . . . در قلمرو فلسفه ، حتی در پهنه علوم تجربی . . . همواره راهگشا بوده است . دعواهای هواداران نيوتون و لايپتنيس و انيشتين ، يا جنگ و َجَدل های دانشمندانی که " فيزيک کوانتم " را ُبت ميکنند ، همچنين برخوردهای طرفداران َپر و پا قرص هندسه اقليدسی ، با امثال " لباچفسکی " و ريمان و " موب يوس " ... همه و همه در عين تلخی ، شيرين است .تاريخ علوم مالامال از اين دعواهای ُپربارست ... بسياری از دين گريزان ِ شريف و خرد نواز ، از ابوالعلاء ُمعری ــ که جار ميزد : هر که دين دارد عقل ندارد و هر که عقل دارد ، دين ندارد ــ  تا مارکس ، که ندا در ميداد " دين افيون توده ها ، و خدا روح اين جهان بی روح است " از لنين و سارتر و نيچه و ياسپرس و اريک فروم ، تا ارانی و اميرحسين آريانپورو شعاعيان ، از تقی شهرام ومير فطروس وآرامش دوستدار و شجاع الدين شفا ، تا دکتر مرتضی محيط و کاخساز و شکرالله پاک نژاد... خدمات بزرگی به معرفت دينی کرده اند . آری هر چيزی را در پرتو شناختن ضد آن ، يا غير آن ، يا رقيب آنست که بهتر ميتوان شناخت 
به قول مولوی
پس به ضد نور دانستی تو نور ، ضد ، ضد را می نمايد درصدور 
اگر هميشه نور بود ، ما چگونه به درک تاريکی نائل نميشديم ؟ ... حالا پس از اشاره به " شک مقدس " و ارزش شبهات و مخالفت اغيار واضداد ، به موضوع اصلی بحث برگرديم که پژوهش به کمک جستجوگرهائی چون " گوگل " است ...  اين پرسش در برابر ما قرار ميگيرد که برای پيدا کردن جواب مسئله ای که دنبالش می گرديم ــ چه بايد بکنيم ؟  به دپو کردن ِ معلومات ! و گرفتن " ِکرم کتاب" که ويژه خوش نشينان و " بی َدردان " ی ست که دنيا را آب ببرد ، آنها را خواب ، اشاره نميکنم . همچنين ، منظورم در اينجا تحقيق علمی به معنی تخصصی و دقيق کلمه و يا پاسخگوئی به " اسرار ازل " که به قول حافظ شيراز " نه تو دانی و نه َمن " و مسائل بغرنجی چون " از کجا آمده ام ؟ آمدنم بهر چه بود ؟ " ، نيز نيست  . به مسائل ضروری وخيلی ساده اشاره ميکنم . گاه و بيگاه ما ِپی مطلب&# 1740; ميگرديم و نمی يابيم و يا به مفاهيم و مقولاتی بر می خوريم که به درستی نمی شناسيم و دنبال جواب ميگرديم . در گذشته بايدعلاوه بر فيش َبرداری و . . . و مراجعه به افراد صاحب نظر راهی کتابخانه ها و مجامع دانشگاهی ميشديم تا به کتب مرجع مثل معاجم و دائره المعارف های معتبر دسترسی پيدا کنيم و اين تازه به فرض آنکه " ُملا نقطی " نبوديم ، ودانشنامه ها و يا گنجينه هائی چون نامه دانشوران ، فرهنگ دهخدا  و کتاب نفيس دائره المعارف دکتر غلامحسين مصاحب (5) را می شناختيم و به کاوش درست ، علمی و ِمتديک هم آشنا بوديم ، پدرمان َدر می آمد و وقت بسيار زيادی می گرفت
 
تازه بايد لابه لای خطوط ريز کتاب های مرجع می گشتيم، به ميکروفيلم ها در مقابل نور نگاه می کرديم ، به نظريات تعداد اندکی متخصص و ادعا های غير مستند اين و آن گوش می کرديم ، به حدس و گمان متوسل می شديم ، و بالاخره دست از پا درازتر ! نادانی مان را می پذيرفتيم
من اينجا ميخواهم برای خواهران و برادرانی که حتی در خانه کامپيوتر و اينترنت وبرنامه فارسی ندارند و مانند من از آشنائی کافی نيز با اينترنت برخوردار نيستند ، روشی را توضيح دهم که به کمک آن برای جواب پرسشهای خويش با عقل جمعی و دريائی از پاسخ روبرو شوند . (6) منظورم اشاره به گوگل و روش ساده برای جستجو در آنست که حتی برخی از ُطلاب حوزه علميه نيز به ضرورتش پی ُبرده اند ! براستی اگر در گذشته نيز اينترنت و" گوگل " َحلال مشکلات بود ! چه ها که نميشد ! " ديدرو " و " دالامبر " ... و اصحاب دائره المعارف کيف ميکردند و سانسور هم نميشدند . هيچکس نميتوانست هيچ چيزی را رنگ قداست بخشد و " ُبت سازی " کند . همه چيز در َمعرض ديد و سنجش قرار ميگرفت . از مذاکرات مهم " پلنوم چهارم " حزب توده ، نه تنها توده ای های شريفی که بر خلاف امثال دکتر يزدی و عباس شهرياری ، مقاومت کرده وبر اصول خويش وفادار بودند ، با خبر م يشدند ، همه مردم ايران به کاسه های زير نمی کاسه پی می ُبردند و بالاخره کسی بود که آب در لانه مورچگان بياندازد . کتاب بی محتوای حکومت اسلامی يا کشف الاسرار خمينی ــ که بر خلاف کتاب صلوة " معراج السالکين " اش، که نثر زيبائی دارد ــ ُپر از ياوه بود ، همچنين بيانيه تغئير مواضع که تقی شهرام نوشته بودو ... ، حلوا حلوا نميشد . همه چيز در معرض قضاوت و ديد ، و در بوته نقد قرار ميگرفت ، آثار گرانبهای دکتر هشترودی و نيما و هدايت ، گم و گور نميشد . کتاب خوب مرتضی مطهری در باب اقتصاد اسلامی را ، با رضايت و " اوکی " خمينی ! امثال خزعلی و مهدوی کنی خمير نميکردند ، همه آثارکمال الُملک ،خليل َملکی ، دکتر ارانی ، جزنی ، آشوری و دکتر شريعتی و... را داشتيم ، کار مولف کتاب " الغدير " ، ُمعجَم المفهَرس ، منتخب الاثر ، الکاشف نهج البلاغه ، تاج العروس ولسان العرب . . چقدر ساده تر بود ...    هم اينک از شاهنامه و مثنوی و فرهنگ معين ولغت نامه دهخدا و دائره المعارف دکتر مصاحب ، که کتابش هم به زور گير ميايد ... خبر ندارم که روی سايتها هست يا نه ، اما ميدانم که بحار الانوار ، ُکتب أربعة ، وسائل الشيعه، مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحديد و . . . هم به صورت نرم افزار در دسترس است . نسل نو که اصلا و ابدا توی اين باغها نيست ودرست يا غلط ، فاتحه همه چيز را خوانده است ،  نيز َسر و کارش با " گوگل " است . کافيست َسری به بيشمار" وب لاگ " های جوانان ايران بزنيم ، تا " شير فهم " شويم و همه چيز دستگيرمان شود 
خلاصه کنم ... رفتن به کتابخانه ، ديگر سرآغاز اکثر تحقيقات آکادميک نيست . گوئی کتابخانه ها نيز باز نشسته ميشوند ! و بايد تنهائی خويش را بپذيرند . چرا ؟ چون گوگل می َرَود تا کم کم نقش يک کتابخانه جهانی را ايفا کند . فراموش نکنيم که عصر حاضر ، عصرانفجار و انقلاب اطلاعات‌ است‌ . بشر معاصر، از رهگذر کتب‌ ونشريات ‌، فيلمها و نرم‌افزارها ، امواج‌ صوتی‌ و تصويری‌ و شبکه‌های‌الکترونيکی‌ گوناگون‌ که به‌ او روی‌ آورده‌ ، با طوفانی‌ از آگاهيها و دانستنيها مواجه‌ شده . انقلابی ‌شبيه به رنسانس ، اگر نه به همان کيفيت ، با همان تاثير ، زندگی بشر را زير و زَبر کرده است
 
زمانی آلوين تافلر در کتاب جابجايی در بستر قدرت گفته بود که قدرت واقعی در دستان کسانی است که اطلاعات را دست دارند اما اکنون با انفجاراطلاعات و پديده اينترنت و ماهواره‌های خبری ، پردازش و نحوه استفاده از اين اطلاعات به نوعی قدرت واقعی است 
گوگل چيست ؟ گوگل اولين جستجوگری است که کاربردش هم چون شبکه برق رسانی و لوله کشی آب شهر، بخشی از زيربنای جامعه شده ،
البته غير از گوگل ابزارهای جستجوگر ديگری هم روی شبکه اينترنت وجود دارد که ياهو، آلتاويستا و لايکوس و ... از آن جمله اند . در َبلبشو و اوضاع ِ شير تو شير اينترنت ،که براستی سگ صاحبش را نمی شناسد ! " جستجوگر" هائی چون " گوگل " ، ايجاد نظم کرده و با آسان کردن دسترسی به آگاهی ، دنيا را تغيير داده اند ، بهمين دليل تاريخ نويسان به زودی دوران ماقبل گوگلی را عصر تاريکی نام خواهند گذاشت  
فعلاً سهم عمده ای از دانش بشر از شبکه اينترنت غايب است ، اما همين اندازه که  دست يافتنی است پهنه بسيار بسيار وسيعی را در برمی گيرد و امکان مقايسه اطلاعات را براحتی فراهم می کند. چگونه ؟ 
با نرم افزارهای پر قدرتی که دارد، به سرعت به همه سوراخ ُسمبه های شبکه اينترنت و تمامی سايتها َسرِکشی ميکند و يک خروار ! اطلاعات را جلوی ما ميگذارد
اين مسئله امکان می دهد که ما از نوعی ذهن دسته جمعی استفاده کنيم . مثل اينست که برای يک پرسش خاص ، همزمان ، با پاسخ دهها و صدها دانشمند و صاحبنظر روبرو شويم 
البته برای تحقيقات خيلی خاص و ظريف ، مشکل اين است که جست‌وجوگرهايی همچون گوگل فقط نازک‌ترين لايه از اطلاعات ديجيتالی شده را می‌گردند . اکثرشان به آنچه " وب ژرف " ناميده می‌شود و اطلاعات بانک‌های اطلاعاتی منزوی مانند کتابخانه‌ها را در خود جا می‌دهد، دسترسی ندارند . گوگل فقط اولين لايه‌های هر وب سايت را می‌گردد و وقتی ژرفتر می‌کاويم، تعداد صفحات موجود باعث می‌شود که مخ مان سوت بکشد . امروز به کمک ابزارهای جستجوگر اينترنتی می توانيم از ته و توی همه چيز سر در آوريم ، چرا ؟ چون انقلاب ديجيتالی ماهيت تحقيق را بکلی تغئير داده و دانش بشری ، لحظه به لحظه نو و هر پنج سال دو برابرمی‌شود . برای مثال ، روزانه فقط بيش از 10000 مقاله‌ی علمی چاپ و نشر می‌يابد . پنجره ها را بايد باز کرد تا انديشه هوا بخورد .  ُکافران ! و ُمنکران اين واقعيت ، بايد َکمَکی صبر کنند ، اگر شب ... بچه دراز است ! البته " گوگل " عروسک طالبان نفت و دلاراست و چون " کوسه " به فکر ريش خويش ، به همين دليل اهل بخيه ! و بورس و بورس بازی هم هست و گاه و بيگاه و به دلائل امنيتی ، نم َپس نميدهد ! و خود را سانسور ميکند . صفحاتی ظاهر ميشود که در آنجا نوشته شده " نات فاوند " يعنی " اين مطلب پيدا نشد"  . گرد و خاک 11 سپتامبر 2001 ، روی گوگل هم نشست !  تعداد سايتهای رسمی آمريکائی و غير آمريکائی که اطلاعات خود را تخليه کردند روبه فزونی نهاد . مطالب زيادی را راجع به غيرنظاميان برداشتند . خدمات جغرافيائی ، دسترسی به نقشه راهها ، نقشه تجهيزات زير ساختاری مخابرات، نقشه مدارس و بيمارستانها را ممنوع کرد . به اسم  مبارزه عليه تروريسم ، برخی شرکتها اطلاعاتی را که گروههای حفظ م حيط زيست به دنبال تلاشهای بسيارتوانسته بودند حق دسترسی به آنها را داشته باشند، حذف کردند . با همه اين اوصاف تا آنجا که به کاوش و تحقيق مربوط است ، هنوز گوگل حرف اول را ميزند و ما بايد با کارکرد آن آشنا شويم تا با دنيای جديد آشنا شويم ، تا علاوه بر کسب دانش بيشتر که چراغ راهنما و " علائم الطريق " ماست و فی نفسه ارزش ذاتی و حقيقی دارد ، با ِاشراف بيشتر و بيشتر، نقشه های شوم دشمنان آزادی را خنثی کنيم ، آنهم در اين شرائطی که " سنگها را بسته اند و سگها را رها کرده اند " و به قول نيمايوشيج
چهره سازان اين َسرای ُدرشت
رنگدان ها گرفته اند به کف
-------------------------------------------
 اکنون   شيوه استفاده از " گوگل " را توضيح ميدهم . از شما خواهش ميکنم قلم و کاغذ حاضر کنيد تا هرکجا لازم است ياداشت برداريد . فرض ميکنيم اصلاً کامپيوتر نداريم و از " کافی نت " های شهر استفاده ميکنيم  ــ اگر داريم که چه بهتر ــ ابتدا ءاين آدرس را در کامپ يوتر ،  وارد نموده و کليک ميکنيم

www.bitaweb.com
لطفاً همين الآن درهمين کامپيوتر که داريد اين مقاله را می خوانيد ، يک پنجره (وين دو) جديد باز کنيد و آدرس بالا را وارد نموده و کليک کنيد تا صفحه سايت " بيتاوب " هم ظاهر شود . حالا با ادامه مطلب قدم به قدم پيش می رويم  . وقتی آدرس سايت ارزنده " بيتاوب " را که فارسی هم هست ، کليک کرديم صفحه ای ظاهر ميشود که سمت راست آن به فارسی کلماتی چون پست الکترونيکی ، جستجو ، فارسی نگار و . . .   ديده ميشود . ما به آنجا که کلمه " جستجو " نوشته شده ، کار داريم . روی کلمه جستجو کليک می کنيم . جدول الفبای فارسی ظاهر ميش ود که پائين آن به فارسی " جستجودر گوگل " نوشته شده ـ البته موتورهای جستجو کننده ديگری مثل ياهو و " آلتاويستا " هم ديده ميشود ، به تجربه شخصی خودم " گوگل " کارآمد ترست . حالا هر مطلبی که ميخواهيم در باره اش بدانيم ، در مستطيل جلوی " جستجو در گوگل " به فارسی می نويسيم . چگونه ؟  چنانچه کامپيوتر شخصی و برنامه فارسی هم نداشته باشيم ، در همان " کافی نت " و با استفاده از جدول الفبای فارسی ِ سايت " بيتاوب " که با باز کردن آن ظاهر ميشود ،  مطلب خود را به فارسی تايپ و سپس روی " جستجو در گوگل " کليک می کنيم . به شرطی کم کم آشنا شويم که برای پاسخ به سئوالات خود ، چه کلمه ای را وارد کنيم ، دريائی از پاسخ جلوی ما ظاهر ميشود . بر فرض ميخواهيم در مورد " احمد شاملو " اطلاعاتی کسب کنيم .  روبروی " جستجوگر گوگل " به فارسی مينويسيم احمد شاملو . پس از زدن روی قسمت " جستجو درگوگل " که توضيح دادم ، صفحه ای ظاهر م يشود که آدرس اينترنتی مطالبی که مربوط به شاملو ست ، ديده ميشود . حالا هر کدام را که بخواهيم ، با کليک کردن " نسخه ذخيره شده " ميتوانيم ببينيم . يعنی همه جا روی " ُنسخه ذخيره شده " بايد بزنيم ، با اين کار ، در صفحه ای که ظاهر ميشود ، هر جا اسم "  شاملو " هست ، خوشبختانه با شبرنگ ، ُمشخص و جلوی چشم ما قرار ميگيرد . مي توانيم به ترتيب ، ديگر صفحات را هم بياوريم و ببينيم . البته " احمد شاملو " يک نمونه بود که مثال زدم ، ميتوان هر موضوع مورد علاقه ای را نوشت و جستجو کرد ، بسياری از جوانان فکور ما در ايران که اکنون به نظائر " کانت " و عقل نقاد خود بنياد ، علاقه نشان ميدهند ، روی موضوعات زير، که از طريق گوگل براحتی پيدا ميکنند ، کنجکاوی نشان ميدهند :  قرون وسظی ، رنسانس ، انقلاب صنعتی ، انقلاب کبير فرانسه ،  کمون پاريس ، انقلاب اکتبر، مکتب فرانکفورت ، حوادث بعد از فروپاشی شوروی و ديوار برلن ، ظهور کشو رهای جديد و دگرديسی ناتو ، رشد بنياد گرائی دينی ، گلوبلوزيشن ، فربه شدن چين و احساس خطری که غرب ميکند ، چاق و چله شدن اتحاديه اروپا ،  نقشه هائی که آمريکا در دست اجراء دارد تا همه جا نخود آش باشد ! طرح خاورميانه بزرگ جمهوری خواهان و جنگهای به اصطلاح آزاديبخش بوش و بلر ...   در همين سايت " بيتاوب " در باره فوت و فن های جستجو توضيحاتی داده و خود ما هم کم کم با َکلک های کامپيوتری آشنا ميشويم و ميتوانيم برای جستجو ، واژه های مناسب تری پيدا کنيم . اگر با زبانهای ديگر هم آشنا باشيم که َمحشر است و از حجم جوابهای داده شده هاج و واج ميشويم . بدون سايت " بيتاوب " که ضمناً با آن ميتوان به فارسی مقاله هم نوشت و . . . ميشود مستقيماً سراغ سايت گوگل رفت و بعد در قسمت انتخاب زبان ، مثلاً فارسی را وارد نمود . برای تحقيقات ژرف تر و تخصصی علاوه بر آنچه گفتم ، ميشود به " داتا بيس " های گوناگون دانشگاهی مراجعه نمود . برای مثال " داتابيس اريک " که مخصوص آموزش است ... برخی جستجوگرهای ويژه هم هستند که اطلاعات خاص خود را می فروشند و مثل گوگل و ياهو ... َمجانی کار نميکنند 
 آنچه اشاره نمودم توضيحات ساده کسی ست که خودش با الفبای کامپيوتر و اينترنت هم آشنا نيست ! آشنائی با موتورهای جستجو کننده ای چون " گوگل " ، برای خودم بسيار راهگشا بود ومی خواستم آنرا با شما قسمت کنم ، همين . اميدوارم به روی کسانيکه اولين بار با آن آشنا ميشوند ، دريچه تازه ای بگشايد . بار ديگراز نويسندگان خوب ميهنم و همه کسانيکه با تحقيق و جستجو َسر و کار دارند و اين نوشته برايشان " زيره به کرمان ُبردن " بود ، با فروتنی تمام پوزش ميخواهم

 پاورقی (1) :بخوان و بخوان و بخوان

читайте, читайте и читайте
چی تای ته ، چی تای ته ، ای چی تای ته

 که ازاين کلام لنين برداشته شده بود که " اگر ميخواهی به حکومت هيچ ديکتاتوری گرفتار نشوی ، فقط يک کار بکن : بخوان و بخوان و بخوان " هنوز هم، َبر در وديوارهای کشورهائی که شوروی سابق را تشکيل ميدادند ، ديده ميشوَد . اين جمله را که بازجويان ساواک نيز روی آن بسيار َحساس بودند ، دکتر شريعتی در پايان يکی از نامه هايش به احسان آورده بود


پاورقی (2) قياس های کور که در نقطه مقابل " استقرا ء " وبينات روشن ، محکوم ميشود بی پايه است ، وگرنه  " روش قياسی " که ُمنجر به پيدايش نظريات گوناگون در فلسفه رياضيات شده  در قرن بيستم ، توجه رياضيدانان را به خود جلب کرده ست



پاورقی (3) زکريای رازی کتابی دارد به نام " الشکوک الرازی َعلی کلام جالينوس ... " يعنی " ترديدهای رازی بر آرا ء جالينوس حکيم " ، آنجا ميگويد... علم و فلسفه زير بار تسليم ِصرف و تقليد محض و قبول بدون دليل قول اساتيد نمی شود و ساخت و پاخت با آرا ء بی دليل را ــ از ناحيه هر کس که ميخواهد باشد ــ جائز نمی شمارد و فيلسوف ، خود نيز نمی پسندد که شاگردانش چشم بسته هر آنچه استاد ميگويد ، بپذيرد . با احترام به امثال " فرانسيس بيکن " و " دکارت " که اسلوب تفکر و تحقيق علمی را رواج دادند ، اين نکته را ياد آوری کنم که قرنها قبل از عصر بيکن و دکارت ـــ رازی ، بيرونی ، ابن سينا ، غزالی ، ُسهرَوردی ، غياث الدين جمشيد کاشانی ، فارابی ، ابو سليمان منطقی بجستانی ، ابن مسکويه و بويژه " ابو َحيان توحيدی " ، از انطباق اسلوب علمی َبر معلومات ِحسی به وضوح صحبت کردند و به اکتساب و اقتدا ء ــ اپی گو نيسم ــ نسبت به گفتمان مسلط دوران که علم و فلسفه يونانی بود و به اصطلاح مو درزش نمی رفت ، پايان دادند و روی تجربه ، مشاهده ، اجتهاد ، استقرا ء و شک اسلوبی ، انگشت گذاشتند . محمد غزالی درکتاب  " المنقذ ِمن الضلال " که با عنوان " شک و شناخت " به فارسی ترجمه شده ، جوری مسئله شک اسلوبی را مطرح ميکند که کسيکه کتاب دکارت را هم در اين مورد خوانده باشد ، دو به شک ميشود که آيا براستی دکارت از اين اثر بی اطلاع بوده است ؟ که حتی عبارات و مثالها هم عين يکديگرست ؟ افسوس که اوج و رونق فرهنگی در شرق ، به علل گوناگون ازجمله عوامل اجتماعی و جغرافيائی ، تاخت و تاز مغول و... و به ويژه ستم و سرکوب جباران ، به نوزائی واقعی نرسيد و رو به نشيب نهاد.


پاورقی (4) گفته " کانت " به نقل ازاينجاست
BEANTWORTUNG DER Frage
Was ist Aufklrung

 پاورقی (5) اگر عمرم َوفا کرد ، در مورد دائره المعارف دکتر مصاحی ، که براستی گوهر بی بديلی ست ، خواهم نوشت

پاورقی (6)عنوان اين نوشته " صل َعلی ُمحمد ، گوگل و ياهو خوش آمد " طعنه به مرتجعينی ست که جز دروغ و َدغل ، و شتر سواری ُدولا ُدولا ، دين و آئينی ندارند . کسانيکه" چون به خلوت ميروند ، آن کار ديگر ميکنند " ، هزار پدر سوخته بازی در می آورند ، ظاهر و باطنشان يکی نيست و به قول قرآن " يقولون بافواههم ، ما ليس فی قلوبهم " . کسانيکه  هنری جز مسخ پيام انبياء و اولياء نداشته و ندارند .  هر ُمحققی که تاريخ عصر جاهلی را بشناسد ، حتی اگر هيستری ضد مذهبی داشته باشد ، نميتواند به نقش رهائی بخش محمد مصطفی که يارانش را به کسب دانش و علم از گهواره تا گور سفارش ميکرد و با دعوت به ِخردَورزی می پرسيد " هل يستوی الذين يعلمون و الذين لا يعلمون " ؟ آيا دانايان و بی خردان ، در يک َکفه قرار ميگيرند ؟
، بی توجه باشد . َصل ِ َعلی  ُمحمد ــ بيان يک احساس و درود بر اوست . منهای خوی تجاری " صاحبان گوگل " که چون کوسه به فکر ريش خويشند ، آنچه مربوط به دستاَورد دانش بشری ست وپژوهشگران از آن بهره مند ميشوند البته و صدالبته جای درود دارد