بصير نصيبی

صدای سينما معترض درجشنواره سينمای در تبعيد *

از ميان انبوه برنامه های فرهنگی وهنری که در سال 2003 در شهر گوتنبرگ سوئدبرگزار شد، 3 برنامه کانديد برای انتخاب بهترين های سال 2003 بوده است وجشنواره سينمای در تبعيد يکی از اين 3 برنامه انتخابی است /اين اتفاق مهم نشانگر اين واقعيت نيزهست که جشنواره فوق توانسته است علاوه برجلب ايرانيان، موقعيت شايسته ای در کشور ميزبان نير بدست آورد. اميد اين که من قادر باشم تصوير زنده ای از اين رويدار را ارايه دهم.

***

سالن انتظار سينما Hagabion گوتنبرگ سوئدکه با کافه تريای سينمامشترک است به تدريج از ميهمانان برنامه افتتاحيه ششمين دوره «جشنواره سينمای در تبعيد» پر می شود.

 پيش آغاز برنامه جشنواره را منصور حسينی به شکل زيبايی به ياری هنرمندان سوئدی و باعنوان وراسيون های مارش طراحی کرده است کارمدرني که آميزه ايست از موسيقی وحرکات نمايشی و پيام نفرت از جنگ و ستايش از صلح را در خود دارد . آنگاه در های سالن به روی ميهمانان گشوده می شود ودر مراسم ساده آغازجشنواره چند پيام خوانده می شود پيام کانون نويسندگان ايران در«تبعيد »را عباس سماکار ميخواند و بعد از پيام حسين مهينی مدير جشنواره /پيام فرناندوسولاناس سينماگر خلاق آرژانتينی(سازنده فيلم مشهور ساعت کوره ها[ 1966] همراه با سينماگر ديگر آرژانتينی يوگيتنو) خوانده می شود که خود سالها در تبعيد زيسته ، تکه ای از پيام مهم او برای جشنواره را نقل می کنيم:

ما که خودتبعيد را تجربه کرده ايم می دانيم که تبعيد بزرگترين تجاوز وخشونت به انسانهاست....تحقق جشنواره ای با موضوع تبعيد اقدامی برجسته است که دامنه آن از محدوده هنر فيلم فراتر می رود وپيوندهای دوستی بين ملتها رامحکمتر می کند خلاصه بگويم جشنواره شمايک جشن بزرگ فرهنگی است.

فيلم جذاب« فراتر ازروياهايت» ساخته هانير سالم Hanir Saleem  برای برنامه افتتاحيه انتخاب شايسته ای بود وهمان شب ميهمانی شام ساده ای در سالن کنفرانس دفتر جشنواره برگذار شد ومينااسدی که از نخستين سال برپايی اين جشنواره در کنار مابوده ونفس چنين حرکتی راستوده در ميهمانی شام آغاز جشنواره بار ديگر به گفته های هميشگی اش تاکيد ميگذارد و استقامت حسين مهينی وپايداری جشنواره رامی ستايد.

استقبال از برنامه های شب آغاز اين نويد را می دهد که جشنواره پرشور وگرمی را پشت سر خواهيم گذاشت.

برنامه ها ی جنبی

 امسال ششمين دوره ودهمين سال برگذاری جشنواره سينمای در تبعيد بود ودر همين راستا جشنواره به ديگر زمينه های هنر در تبعيد شعر؛عکاسی ونقاشی هم توجه نمود وهمچنين با توجه به حساسيت مسايل افغانستان يکی از برنامه ها ی جنبی بررسی مسايل افغانستان بود. ما قبل ازگزارش فيلمها اشاره ای خواهيم داشت به برنامه های جنبی

شعرخوانی ژيلا مساعد

برنامه شعر خوانی خانم مساعد شاعر معاصر در سالن اصلی جشنواره ارايه شد و ی اشعارش را به دوزبان سوئدی و فارسی بيان کرد که با استقبال مواجه شد آخرين شعری که وی خواند سروده ای طولانی بود با عنوان دادنامه. تکه ای از اين سروده را نقل می کنيم:

شما که/زنانتان/در حرم های خانگی/با کلاه گيس بور/منتظرعشق اند/ در روسپی خانه چه می کنيد/ در کوچه های افغانستان/سگان خانگی/از گوشت انسان سير می شوند/وماهيگيران جنوب/ به جای ماهی/دست وپای برادران گم شده ی خويش را/صيد می کن

نمايشکاه يادنگاره های زندان

تشکيل نمايشگاهی از کارهای زندان سودابه اردوان از فکرهای جالب دفتر جشنواره سوئد بود وسودابه خود در کنار نمايشگاهش؛ کتاب ارزنده ای را که از خاطرات زندان های جمهوری اسلامی وهمراه با طرح ها ونقاشی های دوران زندانش اخيرا منتشر کرده معرفی ميکرد. سودابه در مقدمه کتاب می نويسد:

امروز بعد از پشت سر گذاشتن تمام نا ممکن ها اين کتاب به چاپ می رسد ونقاشی هايی که توانسته اند از دست نگهبانان وتوابان جان سالم بدر ببرند؛ رندگی خود را بيرون از زندان ادامه دهند ... عکس هايی نيز که در سراسر کتاب به چاپ رسيده از ماکتی است که بيرون از زندان ساخته ام.ماکت از سلولی در بند 8 تنبيهی قزلحصار است  سلول در اصل برای 3 نفر ساخته شده است اما ما بيشتر از 40 نفر بوديم که در آنها به مدت نا معلومی زندانی شده بوديم.

نمايشگاه عکاسی وبرنامه ويژه برای زيبا کاظمی

زيبا کاظمی دانشجوی مدرسه عالی تلويزيون وسينما بود دانشجويان آنوقت مدرسه عالی (عباس سماکار و..) با او آشنايی داشتند فيلم پايان نامه تحصيلی وی که در جشنواره نمايش داده شد رقص مرگ نام داشت که البته فيلم برجسته ای نيست و بيشتر به سينمای متداول آنوقت نزد يک است وزيبا کاظمی خود نيز کار سينما را رها می کند وبه عکاسی روی مي آورد وکارش در اين زمينه برجسته وقابل اهميت است اما کوشش جشنواره برای يافتن فيلمی از او وبدست آوردن کارهای عکاسی اش قابل تقدير است.

زيبا کاظمی يکی از قربانيان حکومت جمهوری اسلامی است؛ رسوايی رژيم در پرونده قتل وی رسوايی باند دوم خردادی نيز هست. 

در برنامه ويژه زيبا کاظمی عباس سماکار سخنان کوتاهی را در ارتباط با دانشجوی هم مدرسه اش بيان کرد وپيرامون سانسور

 سخنرانی خوبی داشت همراه با او نماينده ای ازسازمان خبرنگاران بدون مرز سوئد ار اقدامات جمعشان برای روشن شدن

وضعيت پرونده اين قتل سخن گفت.

در بخش پرسش وپاسخ به اين مسئله اشاره شد که خبرنگاران بدون مرز در اکثر اطلاعيه هايشان انگشت اتهام را به سوی بخشی از رژيم نشانه می گيرند واين گونه اعتراضات که باعث خشنودی باند مشاطه گر می شود اصلا کار ساز نيست همانگونه که تاکنون هم صدها بار اين گونه سازمان ها بخشی از رژيم را محکوم کرده اند وهيج نتيجه ای به بار نيامده است ورژيم هرروز درنده خوتر از روز قبّل بوده است.اين جنايات را رژيم جمهوری اسلامی طراحی واجرامی کند و دوسعيد امامی يا مرتضوی ونام های ديگر نوکران گوش به فرمانی بيش نيستند .از نماينده خبرنگاران بدون مرز خواسته شد که در اطلا عيه های ديگر صدای اعتراض مردم در بند ما عليه کليت رژيم وهمه دارودسته های درون وپيرامونش باشند.

برنامه ويژه افغانستان

علاوه برنمايش فيلمهای مستند پيرامون مسايل ومصائب افغانستان در برنامه اصلی بحش ويژه ای هم در سالن کنفرانس فستيوال برای افغانستان در نظر گرفته شده بود در اين بخش  هم فيلمی که سير حوادث افغانستان را از محمد ظاهر شاه تا کنون بررسی می کند. نمايش داده شد.

 در همين برنامه ما با محمد شريف سعيدی شاعر خوب افغانی آشنا شديم که برنامه اش با استقبال حضار مواجه شدبا نقل تکه ای از يکی از سروده های وی( قصه خونين خانه ها) گزارشمان را با نگاهی به فيلمهای جشنواره دنبال می کنپم .

.... برشيشه های يخ زده وتار خانه ها/پيداست شکل سردی بسيار خانه ها/....آويخته است قصه خونين جامه ها/برميخ های رفته برديوار خانه ها/... هر صبح خون تازه به ديوار میزند/خورشيد تير خورده وخونبار خانه ها.

فيلمهای جشنواره

در جشنواره امسال 93 فيلم نمايش داده شد که تماشای همه فيلم ها برای من امکان پذير نبود وهمينطور برخی از فيلم ها به زبان سوئدی نمايش داده شد که برای ميهمانانی که از کشورهای ديگر آمده بودند کاملا قابل درک نبود واز جهتی ديگر برنامه های جشنواره بسيار گسترده بود. بررسی دقيق کار هادر يک گزارش نا ممکن است. من کوشش می کنم در حد توانم تصويری از جشنواره را برای مشتاقان غايب ارايه دهم ،چه بسا اثر خوبی که من از ديدن آن محروم مانده ام وجای خالی آن در اين گزارش حس خواهد شد؛ وچون مخاطب ما در سايت ها، فارسی زبانان هستند اين گزارش هم تاکيد بيشترش روی فيلمهايی است که ايرانيان ساخته اند يا محتوای آن برای فارسی زبانان ملموس تر است. بی آنکه بخواهم برای ايرانی بودن امتياز ويژه ای قايل شوم ،چرا که سينما يک وسيله بيان است که در مرز جغرافيايی هيچ کشوری نمی توان محدودش کرد. هرکوشنده از هرکجای دنيا که برای پيشبرد زبان سينما قدمی برمیدارد بايد کارش را ارج گذاشت .  همچنين در اين گزارش به بخشی از فيلمهای جشنواره، (سينمای معترض )توجه می کنيم اما فيلمهای خوب وبا ارزشی در جشنواربود که محتوای آن با عنوان اين گزارش همخوانی ندارد می بايستی به آنان نيز اهميت داد بدين جهت من در نوشتاری ديگر ومستقلا به اين گونه فيلمها هم خواهم پرداخت /با اين يادآوری گزارش بخشی از فيلمهای جشنواره را آغاز می کنم.

 فيلمهائی در ارتباط با افغانستان

سالها بودافغانستان ومردم درد کشيده آن با فراموشی حسابگرانه دنيا مواجه بودند. امريکا که خودطالبان رابه قدرت رسانده بود از اين موجودسرکش که به قواعد بازی تن در نمی داد ناخشنود بود وعذرشان را خواست هم اکنون هم اگر در افغانستان قرائت ديگری از اسلام   که بی چون وچرا منافع اينان را رعايت کند پياده شود با  خواست مشترک غرب هماهنگ تر است.جمهوری اسلامی افغانستان ره آوزد خواست مشترک غرب است که با عنوان تصميم لويی جرگه می خواهند حقنه کنند. البته جمهوری اسلامی هم در اين زمان بيکار ننشست وبی سروصدا خط وجهت امور فرهنگی افعانستان را با خواست خودش هم آهنگ کرد.اين مقدمه راگفتيم تابرسيم به فيلم خوبی که ميشايل وينتربتن (Michael Winterbotton) درباره افغانستان ساخته است با عنوان در اين جهان دو پسر افغان( جمال وعنايت) خود رامخفيانه قاطی گوسفندان وبارهای کاميون وزير واگن های قطار  می کنند ودر محاصره دلالان پاسپورت همراه با خانواده ای ديگر ازمسير ايران، ترکيه، پاکستان وفرانسه ميخواهند خودشان را به انگلستان برسانند وقتی می توانند به آرزوی خود برسند که جزجمال وبچه شيرخوار خانواده، بقيه فراريان در کاميون خفه شده اند ؛ اگر بخواهيم برای سينمای انسانی معياری بيابيم بيشک اين فيلم نمونه قابل اهميتی خواهد بود/ سينماگر موفق می شود با بهره از توانايی واستعدادخود با تصاويری زنده وجاندار؛ رنج ومصيبتی که به آن مردم تحميل شده است به روی پرده سينما منعکس کند. اين فيلم با بهره از غيبت موقت سينمای جمهوری اسلامی  ، جايزه خرس طلای جشنواره برلين را بدست آورد.

گذر

نوراهوپ فيلمی ساخته با نام گذر اين فيلم زندگی يک مرد افغانی را بازگومی کند که مقيم بلژيک شده است او که گذشته اش را فراموش کرده در اثر برخوردبا مردديگری بخشی از خاطرات گدشته اش را به ياد می آورد. فيلم از کارهايی ايست که بيشتر به فستيوال ها چشم دوخته است تا اکران در سينما های حرفه ای. نقش مرد افغانی را بهروز وثوقی بعهده دارد که نمی تواند خاطره بازيگری اش را در سينمای حرفه ای قبل از انقلاب زنده کند واگر اصلا مقايسه ضرورت داشته باشد جان لیزن که نقش مقابل او را بعهده دارد با تسلط وتوانايی بيشتری بازی می کند.

فيلمهايی ارتباط با فلسطين

از ميان فيلمهای مستند ويا گزارشی که در ارتباط با مسايل فلسطتين فراهم ونمايش داده شد مستند محاصره اثرسمير عبداله کاربرجسته ايست ؛ اين فيلمساز به هنگام محاصره اقامتگاه عرفات همراه او ونزديکان اوست. سمير عبداله اين روزها ی پر التهاب را با ژرف بينی تصوير می کند. دوربين حتی از آنچه بيرون از محوطه تحت محاصره می گذرد غافل نيست ؛ وانفجار ها وحوادث بيرونی از چشم کنجاو او پنهان نمی ماند اگر بخواهيم نمونه زنده ای از سينما / حقيقت را مثال بياوريم بيشک محاصره جای شايسته ای را خواهد يافت.

سينمای معترض ايران وفيلمهای مسلم منصوری

مسلم منصوری سه سال پيش از ايران خارج شده و از امريکا تقاضای پناهندگی نموده است.

مسلم همان زمان که در ايران بود مواد خام کارهای آخرش را مخفيانه از ايران خارج کرد و در امريکا وسوئد مراحل تکنيکی ومونتاژ فيلمها را به اتمام رسانيد.

 اين فيلم ها در همين زمان کوتاه در هر مجلس وهر برنامه ای که به نمايش گذاشته شده با موفقيت بسيار مواجه شده وبه خواست تماشاگران نمايش فيلم ها بار ها تکرار شده است.

 يک مستند /داستانی با نام محاکمه نخستين فيلمی است که مسلم خارج از ايران آماده کرده است. اين فيلم از يک قصه جذاب وبکر برخوردار است:

آقای متنيی کارگر کوره پز خانه تنها هنرمند شناخته شده در محدوده ورامين وقصبه های اطراف آن است او قصه نويس است وفيلم هم مي سازد تا حالا صد کتاب نوشته؛ تمام کتاب هايش دست نويس است او خود کتاب هايش را به خانه مردم ده می بردو وقتی خواندند دوبار ه پس می گيرد .

مردم ده می گويند که کتاب ها وفيلم های آقای متينی را دوست دادند زيرا که دردهای مشترک خودشان را بازگو می کند .همچنين فيلم های متينی برای مردم ده تنها وسيله سرگرمی است .

وسايل کار گروه فيلمبرداری بسيار ساده وابتدايی است آنان با دوربين 8 ميليمتری که زمانی تنها وسيله بيان غير حرفه ای ها بود کار می کنند.

 گروه فيلمبرداری متينی همان مردم ده هستند که هم در فيلم بازی می کنند وهم به هنگام مونتاژ وصدابرداری وتکميل فيلم همراه متينی هستند.

 گريمور فيلم دختر متينی است وسايل گريمش يک آينه است؛ کمی پودر ويکی ودو مداد سياه .

برای حرکت دوربين يا با اصلاح متداول تراولينگ؛ از الاغ ا ستفاده می شود ويا مردم خود فيلمبردار را به دوش می گيرند؛ آنان برای خودشان جلسات نمايش فيلم ونقد وبررسی هم ترتيب می دهند حتی جشنواره هم برگذار می کنند وبه خودشان جايزه هم می دهند/ بازيگران خود اکثريت تماشاگران را تشکيل می دهند. اما آنان در همان محدوده اين را درک می کنند که نبايد برای در يافت مجوز خودشان را به مقامات وصل کنند.

کتاب ها وفيلمهای متينی هر چه که هست از انديشه ای ساده ونيالوده مايه گرفته است. اما سر انجام راپرت به پاسداران می رسد آنان به گروه شبيخون می زنند وسايل آنان را ضبط می کنند ومتينی وهمکارانش را به زندان ميفرستند وگروه را متلاشی می کنند وسرانحام آنان را مجبور می کنند تعهد بسپارند که ديگر گرداينکارها نمی گردند ( اين فيلم در جشنواره فيلمهای مستقل نيويورک که مايکل موريکی از داورانش بود جايزه بهترين فيلم مستند را بدست آورد)

  کار ديگرمسلم منصوری اثر تکان دهنده اي است با نام زنان تن فروش( بر گور نبشته)

آنچه در مرحله اول به چشم می آيد شعور وآگاهی اينگونه زنان است که با تن فروشان سابق در شهر نوی تهران که معمولا از سواد در حد خواندن ونوشتن هم محروم بودند جدايشان می کند.

اينان خود می دانند که عامل بد بختیشان حکومتی است که زير نام جمهوری اسلامی مردم را به اسارت گرفته وارز ش های انسانی را به مضحکه مبدل کرده است.

 اين فيلم معلوم می کند که سکس وزياده خواهی جنسی دليل گسترش فاحشگی در ايران نيست بلکه فقر عمومی جامعه در اين زمينه نقش اصلی را بعهده دارد.

زنان خاطره هاي دردناکی را بازگومی کنند... از دخترانی؛ می گويند که در ازای تامين هزينه سفر خودشان را به راننده گان کاميون می فروشند ؛ زنی به صراحت می گويدکه برای نخستين بار به خاطر فشار های صاحب خانه که کرايه عقب افتاده اش راطلب میکرد. تن به تن فروشی می دهد.

 زن ديگرنيز می گويدکه وقتی ميخواهد در شرکتی استخدام شود به او پيشنهاد 25 هزار تومان حقوق می کنند ومعشوقه بودن.

دادگاهی که قاعدتا بايدمکانی برای تظلم خواهی باشد محلی برای دلالی محبت است، وقتی تن فروشی در مانده از مسئول دادگاه عاجزانه ميخواهد حتی در حد يک کنيز به درد های او توجه کند آقای رئيس پوزخندی بر چهره کريهش نقش می بندد وجواب می دهد من کنيز نميخوام؛خانم ميخوام

 زن ديگری از عشق مي گويد وارزش تن او هم آغوشی را نه يک رفتار ناپسند بلکه يک غريزه زيبا می داند اما با کسی که دوستش دارد نه در ازاء دريافت پول.

زن ديگری می گويد:.

 از نظر روحی هيچکس تو اين مملکت ارضاء نمی شه ممکنه کسی با من ده دقيقه سکس داشته باشه واز نظر جسمی ارضاء بشه اما از نظر روحی نه چون مملکتی نيست که بتونی حرف بزنی.

فيلم ديگر مسلم ( جنگ زدگان) در دهکده المپيک سابق تصوير برداری شده ؛جنگزدگان راکه خانه وزندگی شان را ار دست داده بودند به اين ساختمان نيمه مخروبه منتقل کردند بی آنکه کوچکترین توجهی به وضعيت آنان بکنند، ساختمان نه منبع سوخت دارد نه وسايل اوليه زندگی ونه امکان بازی برای بچه ها ونه هيچ دريچه ای بسوی دنيای بيرون.

در جمهوری اسلامی اين ساختمان لابد بدليل اين که باقيمانده طاغوت بود به حال خودرها شد . درمحوطه ساختمان ولگرد هاوفروشندگان مواد مخدر آزادانه مِيگردند وخانواده ها جرات نمی کنند بچه هايشان را حتی برای هواخوری از اطاقهايشان که به سلول های زندان شبيه تر است خارج کنند. يک خانواده با 6 بچه که در يک اطاق10 متری زندگی می کنند از زندگی دردناکشان می گويند:

مادر که شنيده است آقای خاتمی به درد مردم ميرسد عريضه در دست ؛خودش را به اتوموبيل آقای رئُيس جمهور می رساند اما در محاصره مامورين امنييتی قرار ميگيردچيزی نماده  بودبه جرم سوء فصد به جان حاج آقا به زندان سپرده شود.

دختر های بزرگتر ديگر به مدرسه نمی روند چرا که هزينه شهر يه مدرسه را نمی توانند تامين کنند؛

دختر کوچکتر هم چون نتوانسته مبلغی را که به هنگام دريافت کارنامه بايد پرداخت کند فراهم نمايد؛ کارنامه اش توقيف شده است،

اين دختران جوان در سنينی که بايد پر شور ونشاط وفعال به آينده بينديشند ، نا اميد وسرخورده در گو شه خانه مانده اند و از صبح تا شب فقط ميخوابند!!

 دختر 11 ساله خانواده معترض است؛ که خدا چر ا او را آفريده ايا او آفريده شده که زجر بکشد؟ او می گويد: چرا خدا مرا از روی زمين برنمِيدارد من حاضرم بميرم.

 وقتی از جمع آنها پرسيده می شود چه آرزوئیِ داريد همه آن تنها يک واژه مشترک را فرياد ميزنند: مردن!

چند نمای ساده ِيوسف اکرمی

نخستين نمايش اين فيلم 24 اگوست 2003 ودر مراسمی بود که به مناسبت سالگرد قتل عام رژيم در سال67 در تورنتوی کانادا برگذار شد در اين شب بيش از 300 نفر ايرانی وکانادايی با کاری برخورد کردند که جنايات رژيم  ضد انسانی جمهوری اسلامی را به نحوتکان دهنده ای به روی پرده منعکس می کرد .

 دومين نمايش اين فيلم در زوريخ بود وبه دعوت سازمان زنان مترقی که من خودهمراه فيلم به سوئيس رفتم .

در مراسم افتتاح دومين جشنواره سينمای در تبعيد کلن نيز نمايش اين فيلم با موفقيت توام بود.

 در پايان جشنواره سينمای در تبعيد گوتنبرگ هم نمايش چند نمای ساده با تائيد و تشويق تماشاگران مواجهه شده است هرچند کار روی اين فيلم هنوز کامل نشده  ومونتاژ فيلم نيز به خواست کارگردان تغييراتی خواهد کرد وبه همين دليل هم قضاوت نهايی ما به زمانی موکول می شود که کار فيلم از هر جهت تمام شده باشد.

 تهيه اين فيلم 3سال کار وزحمت را به همراه داشته است. جلب موافقت دهها زندانی سياسی که در شهر ها وکشور های ديگر پراکنده اند؛ ايجاد حس اعتماد درآنان؛ که براحتی جلوی دوربين خاطره های دردناکشان را مطرح کنند؛ ومصاحبه با کسانی که در سازمان ملل يا عفو بين الملل فعاليت کرده اند ؛هميطور بهره ازحضور چهره های شناخته شده جامعه ايرانی؛ کانادايی؛؛ استادان دانشگاه؛ نويسندگان وفعالان سياسی ؛در فيلم  کار ساده ای نبوده است.

 صحبت های آنان که در سياهچال های جمهوری اسلامی بسر برده اند تکان دهنده واثر گذار است ؛ ما که انگار فراموش کرده بوديم که بخشی از کسانی که هم اکنون عنوان اصلاح طلب را يدک می کشند خود در بافت حکومت بوده اند و نمی توانند در رفتار هايش سهمی نداشته باشند/ اين فيلم بار ديگر به يادمان می آورد که تنها مبارزه با کليت رژيم می تواند ما را به رهايی برساند. مينو حميلی يکی از مبارزان سياسی صادقانه از شهر محل تولدش سنندج می گويد؛ که چگونه مورد هجوم پاسداران رژيم قرار می گيرد. 7 هليگوپتربا خمپاره اندازبه شهر حمله می کنند مينوبه عنوان امدادگر در اطاق عمل بيمارستان کار می کند؛وشاهد است که چگونه بدن ها ی قطعه قطعه شده بچه ها ،زن ها ومردها ،پيرها وجوان ها را بايد جمع کند وبه باز ماندگانشان بسپارد./مينو سالهای جوانی اش را در سياهچالهای جمهوری اسلامی گذرانده و به وحشيانه ترين شيوه شکنجه شده است او به صراحت می گويد که چگونه شکنجه گر با رفتار های جنسی ميخواهد شخصيت مبارزان را خورد کند, مينومی گويد:

شکنجه گر از يک طرف مرا با کابل می زد واز طرف ديگر با آلت تناسلی اش ور می رفت.

 ديگر مصاحبه شوندگان مشاهدات درد ناک ديگری را بيان می کنند تجاوز به زنان حتی مردان در زندان های جمهوری اسلامی؛ امری عادی است وقتی بازجويان تهديد می کنند که شب برخواهند گشت؛ زندانی معنی اين جملات را در می يابند وبسيار اتفاق افتاده که زندانیان برای رهايی از اين سرنوشت دست به خودکشی می زنند/ زندانيانيُ که بعد از شکنجه و تجاوز به جنون مبتلا شده اند رقم بالايی رااشغال می کنند دختری را در 14 يا 15 سالگی د ستگير می کنند اورا در سلولی که از يک دستشويی کوچکتر بود دوسال نگه ميدارند وقتی برش می گردانند که ديگر ديوانه شده بود.

شکنجه شده ای انگشتان دستش را نشان می دهد که مثل بيماری خوره زير شکنجه تحليل رفته است

 برای کسانی که از فرامين مذهبی سر پيشی کنند نيز شکنجه تجويز می شد 17 ضربه شلاق برای 17 رکعت نمازخوانده نشده. 

درخت که بياد می آورد

مسعود رئوف فيلمساز جوان وبا استعداد ايرانی در زمينه نقاشی متحرک کار می کند وکارهايش در اين زمينه با موفقيت بسيار همراه بوده وجوايز بسياری نيز کسب کرده است . مسعوداما نسبت به رويدادهای سياسی بی توجه نيست او می داند که اگر او و ديگر جوانان خلاق از زادگاهشان رانده شده اند باعث وبانی اين اتفاق همان رژيمی است که هم اکنون مردم ايران را به اسارت گرفته وسالهای عمر ش همراه با جنگ وخونريزی زندان شکنجه واعدام بوده است.مسعود وظيفه خود می داند که در فيلمی مستند که محتوای آن در باره زندان های جمهوری اسلامی است ؛ چهره بدون رتوش حکومت اسلامی را بنماياند.وقتی حس مسئوليت انسانی با توانايی ها ی هنری آميخته شود نتيجه/ کار باارزشی تواند بود و«درخت که بياد می آورد» چنين اثری است .زندانيانی که در زندانهای جمهوری اسلامی گرفتار بوده اند ؛ خاطره های در دناک گذشته را بازگو می کنند ، گاه ياد آوری آن خاطره ها آنان رابه گريه واميدارد .

 دکتر رضا غفاری نيز سالها اسير زندان های جمهوری اسلامی بوده است.  وی در اين فيلم ودر فيلم چند نمای ساده نيز  حضور دارد وبه تفصيل وضعيت زندان هارا تشريح می کند. درخت ها... از لحاظ ارزش های سينمايی نيز اثری خوب وقابل تامل است. ساختمان سينمايی محکم ؛ مونتاز خوب و تصوير برداری سنجيده درخت ها... را يک اثر ماندگار کرده است .زبان فيلم انگليسی است شايسته اينکه کپی با زير نويس به زبان فارسی نيز تهيه شود تا ديالوگ ها ی فيلم برای جمع بيشتری مفهوم باشد.

 از معنی شب تا صدای شب

 معنی شب يکی فيلمهای ارزشمند سينمای ايران در تبعيد است اين فيلم علاوه بر حضور در اکثر جشنوار های ايرانی در تبعيد ؛در بيش از 15 جشنواره اروپايی وامريکايی شرکت داده شده ومنتخب اسکار 96 برای فيلمهای کوتاه داستانی بوده است. خلاصه قصه تمثيل گونه ی فيلم چنين است:

 فاطمه از خانواده ای متعصب ومذهبی عرب است که در هلند زندگی می کند او پنهان از خانواده کور ذهنش به کلاس رقص می رود وآنگاه که خانواده عکس های او را در حال رقص مييابند انگار که جرم بزرگی را کشف کرده اند/ قصد جان او را دارند وی را به بند ميکشند ودر صندوقی ميگذارند وبه جنگل  می برند تا با کشتنن او اين ننگ را از دامان خانواده پاک کنند اما دختر به ترفندی پدر وبرادر را می فريبد واز چنگال آنان می گريزد.

فيلم از نظر ساختمان کار کاملی است/ بازی ها يکدست وخوب؛ وريتم فيلم هماهنگ با محتوا ؛ موسيقی  با صحنه های فيلم بسيار ماهرانه تلفيق شده است.

 گذشت زمان نيز تاثيری بر زيبا يی وجذابيت فيلم نداشته است تا جهل و نادانی وتعصب سنتی ومذهبی  در جهان هست طرح وبررسی اين گونه مسايل ؛ زنده وتامل انگيزاست و به خصوص وقتی اين دردها با زبان سينما بيان شود وفيلمسازی مسلط چون مصطفی کلانتری (شور ش )کار را بسازد.

جديد ترين فيلم شورش باعنوان صدای شب هم در جشنوازه گوتنبرگ نمايش داده شد. اين کار نيز؛ ميخواهد با بهره از زبان طنز با تفکر های عقب مانده ای که در کنه وجود ما رخنه کرده وتازمانی يک خانه تکانی جدی ذهنی نداشته باشيم رهايمان نخواهد کرد، برخورد کند .

يک خانواده ايرانی که سالهاست در اروپا زندگی می کنند وقتی ميخواهند برای پسرشان زن بگيرند  دچار مشکل می شوند؛ دختر باکره در اينجا ناياب است يا بايد فرزند را راهی آن ديار کنند ويا عروس سفارشی؛ تضمين شده رابه اينجا صادر نمايند.اين خانواده راه دوم را انتخاب می کند ومراسم عقد شرعی هم با کمک پيام گير به سهولت به انجام ميرسد ودختر خانم هم پای به خانه بخت سفارشی می گذارد .در شب زفاف است که داماد در مي يابد که عروس باکره فرزندی در شکم دارد .و...

 هر چند مصطفی اين بار هم به روی مسئله ای انگشت می گذارد که به نوعی مشکلات اجتماعی ما وتعصبات وکورذهنی ها را نشانه می گيرد اما به عنوان يک نظر شخصی  هنوز هم برای من معنی شب؛ بهترين کار وی  وبعنوان يکی از کارهای باارزش  سينمای ايران در تبعيد در جای شايسته خود نشسته است .

 فيلمهای ديگر

امسال ودر بخش مرورآثار گذشته؛ چشم در برابر چشم ساخته منصور قدر خواه وجنايت مقدس ساخته رضا علامه آن ديگری از سعيد منافی نيز نمايش هايشان تکرار شد.البته اين فيلم هاطی اين سالها چه در کانال های تلويزيونی وچه در کلوب های سينمايی وسينما ها نمايش های متوالی ؛موفق وتاثير گذار داشته اند.

 امسال در جشنواره فيلمهايی نيز بود که در محتوايشان مسايل خارجيان مطرح می شود؛ مثل روکو؛هوشنک الهياری(که من به هنگام نمايش  در جشنواره ماکس افوس به تفصيل در باره اش  صحبت کرده ام) نون ونمک از رحيم رحمانيان؛ دوزن اميررضا زاده يا فيلم. ما ايرانی هستيم.. ازطناز اسحاقيان وسارا نجومی وسرانجام فيلم خانه جهنمی از سوسن تسليمی که موضوع آن مربوط به يک خانواده ايرانی مقيم سوئد بودو اعتراض بخشی ازايرانيان را باعث شد. همينطور جشنواره امسال به نسل جوان. هم فرصت داد که کارش را عرضه کند .پديده جعفری دختر 17 ساله مقيم سوئد نخستين تجربه اش را با نام دشت قاصدک ها راارايه داد. بررسی اين کار ها می ماند برای مطلب ديگری که در همين زمينه خواهم نوشت.سرانجام بايد از فيلم فوق العاده زيبای دولفين ساخته فرهادياوری. به نيکی ياد کنم اين فيلم؛ با زمان 45 دقيقه وبدون ديالوگ می تواند تماشاگر را تا پايان همراهی کند وحس وخواست کارگردان تنها با اتکا به تصوير وموسيقی متن به بيننده القاء می شود. همچنين اين فيلم می تواند سد ورود به سينما هايی که آثار حرفه ای را نمايش می دهند بشکد ودر اينگونه سينما ها به نمايش عمومی درآيد/می دانيم هيچ يک از فيلمهای صادراتی جمهوری اسلامی که پشتوانه قوی دولتی دارند و بعيد نيست برای نمايش آنها حتی باج هم پرداخت شود. نتوانسته اند از حد نمايش در سينماهايی نظير کلوب های سينمايی فراتر روند.

چند ياد آوری

 همانگونه که در آغازگزارش گفتم در اين جشنوار 93 فيلم ارايه شد البته اين شيوه درستی است که جشنواره برای ميزان بيشتری فيلم امکان نمايش فراهم کند ،اما  چه بهتر که برای فيلمهای بخش اصلی ميزان فيلم محدود تر وبرای هر فيلم دوبارنمايش در نظر گرفته شود وديگر فيلمها هم بدون حذف حتی يک فيلم می تواند در بخش ويژه نمايش آزاد داشته باشند .

 وديگر اين که جشنواره گوتنبرگ يک جشنواره بين المللی است ومی شود پذيرفت که زبان کشور ميزبان و زبان انگليسی، زبان رسمی جشنواره باشد/ اما حضور گسترده ايرانيان در جشنواره اين ضرورت را هم مطرح می کند که لا اقل خلاصه قصه فيلمهای سينمايی به زبان فارسی نيز بصورت فتوکپی در دسترس باشد به خصوص که برخی ازفيلمها به زبان سوئدی بود وفاقد زير نويس انگليسی.

حرف آحر

جشنواره سينمای در تبعيد دهسال کار وحرکت را پشت سر گذاشت

می دانيم که گرداندن وادامه چنين رويدادی با آنهمه کارشکنی ها وبا دست خالی چه معنی ای تواند داشت به خصوص بخشی از ايرانيان که راه مراوده با جمهوری اسلامی را گشوده اند ويا آنان که از همين جا به رژيم چراغ سبز نشان می دادند ميخواستند به هر شيوه ای که شده شر واژه درد سر آفرين تبعيد را ازسرشان دور کنند. حسين مهينی با قاطعيت جلوی اين گونه تفکر ها که پشت سرش آدمهای حکومت وکارچاق کن ها مخفی بودند ايستاد وامسال با استقبال بسيار گرمی که از دهمين جشنواره شدو تماشگرانی که تاپايان جشنواره همراه ماندند نشان داد ندکه واژه تبعيد وبار اعتراض آن خاری است در چشم حاميان پنهان وآشکار ننگين ترين حکومت روی زمين .

 اين موفقيت را به حسين مهينی ويارانش که با صداقت وايثار روزها وشب های جشنواره را به پيش بردندبايد تبريک وتهنيت گفت  .

بصير نصيبی 28 دسامبر 2003 زاربروکن/آلمان*اين جشنواره 24 تا 30 اکتبر 2003 برگذار شد

 نشانی جديد پست الکترونيکCinema-ye-azad@t-online.de تلفن 004968139224

 

 

.