بيانيه 370 امضائي ويك دوپهلو گوئي تازه    

الف – بيقرار

اخيرا" بيانيه اي با عنوان هشدار درباره وضعيت حاكميت ملي واستقلال كشور با امضاء سيصد وهفتاد تن از افراد وشخصيتهاي سياسي واجتماعي وفرهنگي ودانشجوئي صادر شده بود كه با اشاره به وضعيت اسفناك كشورازمردم ايران خواسته، ودعوت شده بود تا با حفظ هوشياري ومراقبت از استقلال كشور ونگهباني ازحاكميت ملي كه سه دهه است مورد هجوم همه جانبه دوست ودشمن، خاصه دشمنان داخلي قرارداشته ، نيروي خود را مصروف برگزاري يك انتخابات آزاد، و(( دولتي)) متكي برآراء ملت نمايند تا شرايط برون رفت ازوضعيت كنوني فراهم آيد.

ضمن اينكه بايد صدور چنين بيانيه يا بيانيه هائي را محترم شمرد، ورويگرداني لاجرم ياران ديروزين نظام اسلامي بسمت مردم را مغتنم دانست، اما مضمون ومحتواي بيانيه بازهم بگونه اي تدوين وتبيين گرديده بود كه ذهن را اذيت مينمود. بيانيه ميگويد كه اگر درشرايط كنوني ((اليگارشهاي )) متعدد وپرقدرت حكومتي كه مثل بختك برسرنوشت ملك وملت سايه انداخته وچنگالهاي خون آشام شان كماكان درحال مكيدن خون از شريانهاي حياطي كشوراست، رضايت دهند تا انتخاباتي بگفته امضاء كنندگان باب ميل وسليقه باصطلاح ميانه روي هاي حكومتي، از قبيل ملي – مذهبي ها ، يا مجموعه اصلاح طلبان، مشابه آنچه كه درخرداد 76 وپس ازآن مجلس اصلاحات رخ داد، بوقوع بپيوندند، تمامي مشكلات مملكت حل، وبدين ترتيب نگراني امضاء‌كنندگان بيانيه ولابد هفتاد ميليون ايراني گرفتار وگرسنه ودرمانده رتق وفتق خواهدشد!

تعجب ونكته درخور توجه دربيانيه اين بود كه بازهم نويسندگان وامضاء‌كنندگان كه(( نوبليست)) معروف خانم شيرين عبادي نيز درميان آنها بچشم ميخورد، بازيركي خاص همه گذشته را رها كرده وبه باج دادن دولت احمدي نژاد پرداخته بودند. تنظيم كنندگان بيانيه عنوان نموده اند كه موضع گيري هاي غلط احمدي نژاد كه دربيانيه دولت ناميده شده ، همسايگان ايران را تشويق نموده تا با استفاده از ضعف موجود كشور، هريك سازي بنوازند، وهركدام به تناسب بنيه خود وپشتوانه هاي گوناگون سياسي چشم طمع برقسمتهاي ازخاك اين سرزمين داشته باشند ، كه مصاديقي را نيز دراين زمينه برشمرده بودند.

370 امضاء كننده بيانيه مورد بحث كه نام وامضاي اكثريت قريب به اتفاق شان در اكثر بيانيه هاي مشابه بچشم ميخورد، صرفنظرازاينكه بخشي ازآنها طي سه دهه گذشته در زمره محارم رژيم، وبخش ديگرهمواره جزومدعيان حكومت درحاكميت اسلامي بوده وتعدادي نيزبدليل وابستگي هاي تشكيلاتي وعقيدتي در جرگه سكوت كنندگان ومماشات گران بوده اند، ظاهرا"حالا هم تلاش شان براين است كه بنحوي رندانه همه كاسه – كوزه ها رابسر احمدي نژاد بشكنند، ودرنهايت اورامسبب همه بحرانها وآن چيزي معرفي نمايند كه مملكت با آن روبروست درصورتيكه ميدانيم چنين امري به هيچ وجه منطبق با واقعيات تاريخي نيست.

امضاء كنندگان با صدوراين بيانيه همچون گذشته درتلاش وتقلاء بوده تا چشم وگوش مردم راازواقعيات گذشته ، منجمله از عملكرد دولتهاي (( رفسنجاني و خاتمي)) ومجالس پيشين، خصوصا"مجلس ششم منحرف نموده وآنرا متوجه مسائل ديگري از جمله برجسته كردن اقدامات نابخردانه احمدي نژاد سوق دهند كه چنين امري بجز يك جفاي تاريخي نسبت بمردم ايران ولاپوشاني عملكرد مجموعه رژيم ودولتهاي قبلي نمينواند ترجمه وارزيابي شود.   

با دقتي نه چندان عميق ميتوان دريافت، هرآنچه كه در سطور بيانيه آمده عمدتا"برمحورعملكرد احمدي نژاد و دولت اصولگرا وبي كفايت اوميچرخد، بدون اينكه كوچكترين اشاره اي به منشاء اين نابساماني ملي و اصل قضيه كه همانا كليت نظام اسلامي است، شده باشد. براستي تا چه زماني بايد تعمدا"وبگونه اي برنامه ريزي شده سوراخ دعا را گم كرد وبمردم ايران آدرس اشتباه داد، گرچه كه هرنوع اقدامي دراين مسير، با هرهدف وترفندي، وبا ايما واشاره هردسته وگروه وپدرخوانده اي،  دقيقا"بمثابه انداختن تف سربالاست كه درنهايت بصورت خودشان بازخواهد گشت. 

اين قلم بدست ناچيز ، ميخواهم به فرهيختگان ونخبگان وانديشمندان و ... داراي همه چيز كه ذيل بيانيه را امضاء نموده اند، بگويم حالا كه سرشان رااز زير برف بيرون آورده اند، تكاني هم به خود بدهند تا فضاي حاكم براطرافشان را بهتر ببينند، وحقايق راآنطور كه هست تحويل مردم بدهند. چگونه ميتوان پذيرفت هرآنچه كه امروز دارد برملت ومملكت ميرود نشات گرفته تمام وكمال از عملكرد غلط احمدي نژاد – ومجلس هفتم باشد؟؟ چرا اين عزيزان به پيش زمينه هاي موجود كه موجبات ظهورچنين پديده شومي را فراهم نمود اشاره اي نكرد ه ونمي كنند؟ بدون مميزي بايد اعتراف ميكردند كه محمود احمدي نژاد ودولت او، يا شايد بهتراست گفته شود عارضه احمدي نژاد واليگارشي دولت ومجلس كنوني ميوه همان درختي است كه نهال، يا بذر آن دربهمن 57 دراين سرزمين غرس گرديد وطي سه دهه گذشته توسط ((اليگارشهاي )) پيشين آبياري شد. محمود احمدي نژاد نماد غائي ونهائي نظام توتاليتر – مذهبي وانحصار طلبي است كه با جذميت گرائي محض نزديك به سه دهه است با بي اعتقادي وبي اعتنادي كامل به مباني انساني، نه فقط >>حقوق ملت << كه كليه موازين حقوق بشري وحتي قوانين مصوبه خود را پايمال كرده وهرصداي اعتراض ونداي انتقاد آميزي راهم با شكنجه وزندان، وبا گلوله واعدام پاسخ داده است. 

قطعا"حضرات امضاء كننده بيانيه بيش وبهتر ازهركس ديگري براين مهم وقوف و وثوق دارند، دركشوري كه نظام حكومتي اش حتي يك بند از مواد قانون اساسي، مندرج درفصل مربوط به حقوق مردم را مراعات نكرده ونمكيند ونخواهد كرد، درنظام حكومتي كه مجلس آن بدون وجود شوراي دوازده نفر (( شوراي نگهبان )) كه تماما" بصورت مستقيم وغير مستقيم منصوب (( رهبر))هستند، فاقد مشروعيت و وجاهت قانوني است. دركشوري كه يك ماده ازقانون اساسي ((اصل يكصد ودهم )) كليه فصول و ديگر مواد قانون اساسي را درهم ميكوبد وعنان اختيارات مملكت يكجا در وجود يك فرد خلاصه ميشود، چه جاي برگزاري، انتخابات آزاد!؟ وچه جاي آنست كه صحبتي ازبرآورده شدن مطالبات مردم بميان آيد؟ اينگونه عبث انديشيدن وبيهوده گرائي تا كي؟

امضاء كنندگان بيانيه كشف كائنات كرده واعلام نموده اند كه ، پايگاه اجتماعي وملي (( دولت )) ايران ازهرزماني ضعيف ترشده وشكاف ميان ملت ودولت عميق ترگشته است. ((صبح كم الله بالخير)) معلوم نيست كه حضرات امضاء كننده از كدام پايگاه اجتماعي صحبت ميكنند، كه ضعيف شده است؟ اگرشكافي وجود دارد كه دارد، اين شكاف مربوط به امروز وديروز نيست. اصلا" وابدا" چنين نيست كه شكاف بوجود آمده بين ملت با دولت، منحصر به ملت بادولت كنوني باشد، بلكه اين شكاف عميق كه روز بروز هم برعمق وگستره آن افزوده ميشود ناشي ازپايمال شدن حقوقي است كه كليت اين رژيم طي سه دهه گذشته ازملت ايران بعمل آورده واتفاقا"بسياري از امضاء كنندگان اين بيانيه نيزدراين تضييع حقوق وحق كشي تاريخي به انحاء مختلف وصورگوناگون درآن نقش اساسي  وكليدي داشته اند.

امضاء كنندگان درفرازي ديگرازبيانيه صادره بدون توجه به دگرگوني هاي تاريخي واجتماعي و... وهمينطورتحولات بنيادي درعرصه جهاني، واصولا"اينكه همين حضرات چه نقشي درظهورچنين وضعيتي داشته اند، بازهم تلاش نموده تا ضمن بازگشت به گذشته دوركه هم اكنون بيش ازنيم قرن ازآن دوران ميگذرد، به تجليل ازدوراني بپردازند كه درعصرحاضردرمان كننده هيچ دردي ازدردهاي عديده اين ملت نيست. بايد به ايشان تذكرداد كه مردي چون مرحوم دكتر مصدق چه زماني وبه استناد كدام سند ومدرك تاريخي حاضرشد تابراي حفظ موقعيت خود دركنارانسانهائي چون خميني يا كاشاني ويا امثالهم قراربگيرد تاازآنطريق به اهداف سياسي خود دست يابد؟؟ وشما كه اورا بعنوان اسطوره وطن دوستي و ملي گرائي وچه و چه معرفي ميكنيد كه بحق هم همينطوراست، چه پاسخي براي آن همنوائي وهمگامي ساي 57 داشته وداريد؟؟ چرااين حقايق را براي مردم ايران، خصوصا" براي نسل جوان بازگو نميكنيد ومدام بدنبال بازگوكردن فرعيات وقهرمان سازيهائي هستيد كه هيچ ارتباطي بشما نداشته وندارد. مصدق بزرگ است چون بزرگ بود وانديشه هاي بزرگ داشت. شما ها كه بوديد و كه هستيد؟؟ شما چه كرديد؟؟ كارنامه شما چيست واگرقرارباشد كه به آن نمره اي داده شود، يقينا"همه تان نمره صفرخواهيد گرفت. همين حالا هم اگربشما واطرافيانتان اجازه ورود به نمايش انتخابات داده شود، بازهم صدايتان درنخواهد آمد. اين تجربه ايست كه مردم ايران آنرا با گوشت وپوست واستخوان لمس كرده اند. درحقيقت شما داريد مصدق را هزينه ميكنيد تا متاع ازدست رفته خودرا بيابيد. وچقدررذيلانه است.

برويد سخنراني نيمه تمام مهندس مهدي بازرگان دراولين مجلس اسلامي رابخوانيد. اگرقراربود كاري بكنيد همان زمان كه توي سرتان زدند وتحقرتان كردند، بايد انجام ميداديد ويا بايد ميگذاشتيد تا ديگران انجام دهند. نه اينكه در لباس ميرغضب وبعنوان خادم انقلاب وخوش رقصي درمقابل خميني وانقلابيون دراعدام اميران وافسران وسربازان و... نقش گزمه هاي انقلابي را ايفا نمائيد. عين سخنراني مرحوم بازرگان رامياورم تا حداقل نسل جوان دريابند كه چه براين ملت رفته وچه كساني دراين سيه روزي ملي وتاريخي نقش داشته وچگونه براي بقا وحيات ننگين سياسي شان يك ملت را به تباهي كشيدندوحالا هم تايه (( دايه))مهربان ترازمادرشده ومردم را به هشياري وبرگزاري انتخابات آزاد آنهم در بسترچنين رژيمي دعوت ميكنند. حضرات بايد بدانند كه اين نظام ازهمان روزنخست هم ضدمردمي بود وهم ضدايراني. نمونه اش را ببينيد. آنهم درمورد كسي كه يارصميمي امام درتمامي مراحل اين سيه روزي ملي بود. مهندس بازرگان.

 

نطق ناتمام مهندس بازرگان پیرامون انتخابات آزاد در مجلس اول    پنج‌شنبه، 11 بهمن 1386

مهدی بازرگان
 

راجع انتخابات مجلس آينده مي خواهم صحبت کنم. نهضت آزادي اولين گروهي خواهد بود که با مقابله با استبداد و رجعت طاغوت خواهد پرداخت. اما آرمان مشترک، يعني مثلث مقدس آزادي ملت، استقلال مملکت، استقلال جمهوري اسلامي با دو اصل مقدس ديگر، يعني حاکميت ملي و اجراي قانون اساسي، مخمسي تشکيل مي دهند که پنج ضلع آن وابستگي ملازم متقابل با هم داشته، حيات و قوامشان در گروي انتخابات آزاد مي باشد. اگر ما مجلس آزاد مستقلي نداشته باشيم که متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهوري اسلامي مانند سلف خود مشروطيت سلطنتي با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعي استبداد و نظام طاغوتي متکي به استيلاي خارجي خواهد شد. هميشه و همه جاي دنيا استبداد از روزي شروع شده است که يک شاه، يک خاندان، يک طبقه و حتي يک مکتب خواسته است ولو با حسن نيت و به قصد خدمت، خود را يگانه مالک، يگانه مسئول و يگانه مامور بر سايرين تصور و بر جامعه تحميل نموده، وقعي به رضايت و راي مردم ننهد. در حاليکه مجلس هاي شوراي واقعي و آزادي هاي اجتماعي، آخرين و بلکه يگانه سنگرهاي استقلال کشورها و ضامن بقاء و سعادت ملت ها هستند                                                     
شما نمايندگان محترم و کساني که زمام امور، فعلاً در اختيارشان است، دو راه در پيش داريد:     
اجراي انتخابات در شرايط و جو حاضرانجام انتخابات واقعاً آزاد و ملي بر طبق قانون اساسي
بديهي است که در شرايط حاکم و محيطي که روزنامه ها و رسانه هاي گروهي، راهپيمايي ها و اجتماعات، محاکم و منابر، نهاد ها و جمعه ها حالت انحصاري يک طرفه داشته، مخالفين و معترضين و غير موافقين، محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنراني هاي عمومي باشند و در صورت نامزد انتخابات شدن، نگران از حملات و خطرات شديد، خصوصاً در شهرستان ها باشند، با چنين احوال و اشکالات، هيچ انتخاباتي را هيچ آدم منطقي منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت                                                                               . 
عکس العمل طبيعي و معني دار مردم اگر به حال خود گزارده شوند، تعلل و تقليل مشارکت است، بنابراين از پشت اين تريبون اعلام مي نمايم که انتخابات خالي از آزادي و نظارت ملي و مجلس حاصل از آن فاقد کمترين اثر براي اهداف فوق و عاري از اعتبار و ارزش از نظر شرعي و قانوني و حقوقي بوده، هر اکثريتي که آورده شود و هر ادعايي که از استقلال و تاييد مردم بنمايند، مردود و باطل است.
انتخابات واقعاً آزاد اين است که اسماً و رسماً به دور از تبعيض و تظاهر و از هم اکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است، اعلام و اجراي آزادي گرديده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن، آن طور که قانون اساسي و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود؛ همه افراد ملت در اظهار عقيده و انتقاد و اعتراض در انتخابات نمايندگان خود آزاد باشند و از تهمت و تهديد...
(در این لحظه نطق پیش از دستور مهندس بازرگان به دلیل اعتراض شدید و شعارهای مرگ بر بازرگان نمایندگان و سکوت رضایت آمیز هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس نا تمام می ماند)

آري سئوال اينست كه چراهمان زمان كه ميتوانستيد وميشد كه يك ملت را ازچنگال اين حاكمان برهانيد سكوت را برفرياد وسازش ترجيح داديد؟؟ چراهمان زمان چون مصدق چهارپايه نگذاشتيد وبالا نرفيتد و مردم راازحقايق آگاه ننموديد؟؟ مگرمصدق در ميدان بهارستان بربالاي چهارپايه اي فرياد نزد كه مستظهربه راي ملتم. اوپذيرفته بود كه بايد فريادش را بزند وهزينه آنرانيز بپردازد كه پرداخت. چراشما حضرات چنين شهامت وشجاعتي ازخود نشان نداديد، وحالا كه با كمك همه جانبه تان يك ملت رابخاك سياه نشانده اند، بازهم صحبت ازانتخابات آزاد دربستر يك حكومت (( اتو كرات)) با انواع واقسام اليگارشهاي حكومتي بميان مياوريد؟؟ مصدق را رها كنيد. مصدق بتاريخ پيوسته ومرام اورا باشما سنخيتي نيست. اين رانيزبدانيد كه تاريخ هم درمورد او وهم درمورد پادشاه فقيد قضاوت خواهد كرد. زمان هزينه كردن اين ياآن شخصيت خوشنام براي تامين منافع ديگران سپري گرديده و بايد منتظر ماند و ديد كه حضرات امضاء كننده وديگراني كه داعيه آرمانهاي مردم خواهي دارند براي هزينه كردن تا كجاحاضرند بروند؟؟

آيا اين نيست كه اگرفردا رژيم اسلامي تفقدي نمود و به تعدادي ازهمان قماشي كه درمجلس ششم بودند اجازه حضوردرنمايش انتخابات را داد، همه اين حرفها بازهم به بايگاني وصندوقخانه احزاب وتشكل ها سپرده شود؟؟ بعيد ميدانم كه پاسخ منفي باشد، يا حداقل درعمل چنين نشود.

امضاء كنندگان درپاراگراف ماقبل پاياني بيانيه اظهارداشته اند: ما ترديد نداريم كه درانتخابات پيش روباتوجه به حذف گسترده نامزدهاي مستقل يا مخالف ومنتقد، ودرغياب مطبوعات آزاد واحزاب مستقل ودرشرايط پررعب ووحشت كنوني كه تعدادزيادي از فعالين دانشجوئي – كارگري – زنان – و... درزندان بسر ميبرند، شكاف وبي اعتمادي موجود بين دولت وملت عميق ترخواهد شد و...

دراين پاراگراف نيزبگونه اي بي شرمانه به مقايسه دوران قاجار وپهلوي پرداخته، واينكه اين دوسلسله براي بقاي خويش ثروتهاي ملي را هزينه جلب حمايت ازخود كردند وديديم كه چه شد.

بايد ازحضرات پرسيد كه مرادشان ازنامزدهاي مستقل و مخالف، وهمينطور مطبوعات آزاد واحزاب مستقل كدام حزب وكدام مطبوعات است؟ مگردرطي سه دهه گذشته بجزيك برهه كوتاه آنهم درهمان سالهاي نخستين فتنه وبعد هم مقطع كوتاهي دردوران موسوم به اصلاحات، دربستراين حكومت مطبوعات آزاد يا احزاب مستقل وجودداشته است كه حالا نبود وكمبود آنرا فرياد ميزنند؟؟ اگروجود داشته چرا دربيانيه نام ونشاني ازآنها بميان نيامده؟ اصولا"قبيله حاكم حتي همان اصلاح طلبانش كه اينروزها به هردريوزگي دست ميزنند وبقول مرحوم احمد بورقاني براي تصاحب يك صندلي به هركس وناكسي رو ميزنند هم هيچ اعتقادي به اصل آزاديها نداشته واگرنق ونقي هم كرده وميكنند براي سهم خواهي بوده ودرهمان محدوده اي است كه آنها آزاد باشند، چون معتقدند كه آنها نيز زما ني از خوديها بوده، وهرآنچه انجام داده اند دراين راستا بوده است تا نظام مورد علاقه شان پابرجا بماند.

اما درمورد مقايسه بعمل آمده بايد گفت زهي بي شرمي. خانمها وآقايان بيايند وبگويند كه در زمان سلسله پهلوي بجزمسئله بحرين كه بايد درجاي خود مورد بحث قرارگيرد، كدام باج دهي ازطرف آن پدرپسرصورت گرفته كه طي آن حتي يك ميليمتر از خاك اين سرزمين از پيكر مام ميهن جدا شده باشد. چرا حاكميت ايران بر اروند رود و اقتدار حق حاكميت برسه جزيره تنب وابوموسي رابا مردم ايران درميان نميگذارند وبجاي آن براي خوش رقصي در نزد حاكمان يا هردليل ديگري به تحريف تاريخ ميپردازيد؟؟؟ خودشما بخوبي ميدانيد كه پادشاه فقيد بدين جهت تاج وتخت خودرا ازدست داد كه ميخواست ازمنافع ملي ايرانيان درمقابل شركتهاي غارتگرنفتي دفاع نمايد، ودرست يا غلط درمقابل جيمي كارتررئيس جمهور وقت آمريكا اعلام نمود كه ما نميتوانيم نفت خودرابا نرخي نه چندان مطلوب دراختيارچشم آبي ها قراردهيم كه او نيزهزينه آنرا با كمك بسياري ازهمين امضاء كنندگان پرداخت نمود ونتيجه همين است كه بريك ملت مستولي گرديده است. چگونه بخود اجازه ميدهند كه سلسله پهلوي رابا سلسله عياش وبي مسئوليتي چون قاجارمقايسه نمايند؟؟؟!!       

امضاء كنندگان بيانيه درپاراگراف پاياني، ضمن دعوت مردم به هوشياري ومراقبت ازاستقلال وحاكميت ملي ازآنها ميخواهند كه متحدا" براي برداشتن موانع موجود ازسر راه انتخابات آزاد و بمنظور روي كارآمدن ((‌ دولتي متكي)) به راي مردم بكوشند وتوصيه مينمايند كه درمسير اين مسئوليت مهم وتا دستيابي به مقصود پرچم پايداري وهمبستگي را برزمين نگذارند و...

ضمن اينكه لازم است بارديگرازصدور چنين بيانيه اي (( گرچه خيلي دير)) وبسيار محافظه كارانه ودوپهلو قدرداني نمود، اما ذكراين مهم نيزضرورت مييابد كه توصيه افراد وشخصيتهاي امضاء كننده با يك كمبود اساسي ويك دوپهلو گوئي آذاردهنده مواجه است كه بايد دراين مورد چاره انديشي نمايند وتاكتيك مناسبي نيزارائه كنند. اينكه مردم متحد باشند، بسيار خوب. اينكه پرچم مبارزات مسالمت آميز بايد دراهتزازباشد، بسيار عالي. ولي اينكه براي نيل بمقصود نهائي كه همانا آزادي اين سرزمين ازشر وجود چنين حكومتي است، واين مهم چگونه بايد صورت بپذيرد، بيانيه هيچ اشاره اي بدان نداشته، وآنچه كه مد نظرامضاء كنندگان قرارگرفته اينست كه تمامي مشكلات ومعضلات ملت ايران درپرتوبرگزاري يك انتخابات آزاد وظهوريك دولت متكي به راي ملت گره گشاي تمامي دردها خواهد بود.

پارادوكس بزرگ وسئوال نهائي در پيوند با چنين كلي گوئي پرابهامي كه دربيانيه آمده اينست كه آيا مراد امضاء كنندگان از ظهورچنين دولتي كماكان دربستر وگستره نظام فعلي است، مشابه دولتي چون سيد محمد خاتمي يا چيزي شبيه به دولت او؟ يا نظام حكومتي كه مجموعه آن منبعث از راي ملت وقانون اساسي آن ناشي از اراده ملت ايران باشد؟؟ اگرفرض اول مدنظرباشد كه بنقل از عبيد زاكاني بايد گفت:  

(( دل بدين گنبد گردنده منه كين دولاب       ***       آسيابيست كه برخون عزيزان گردد.))

 واگرفرض دوم جاري باشد، بايد پرسيد كه امضاء كنندگان واصولا"اپوزيسيون داخل وخارج براي نيل به چنين هدف والائي، چه مكانيزم واتحادي رااتخاذ نموده، يا قراراست كه اتخاذ نماليند؟؟ چراكه درمتن بيانيه كوچكترين اشاره اي به اين مهم نشده وهنوز هم چرائي و چگونگي اين مسئله مهم در هاله اي ازابهام قراردارد.

                     ايران – تهران       15/ بهمن / 86