بيژن نيابتی
24 مرداد 1387
يادداشت سياسی
بازگشت روسيه به صحنه رقابتهای جهانی !
واکنش نظامی سريع و غير منتظره ارتش روسيه در رابطه با معضل گرجستان ، غرب را ظاهرا شوکه کرده است . ارتش روسيه تنها به منطقه کوچک اوستيای جنوبی بسنده نکرده و نيروهای خود را نه تنها به منطقه آبخاز که به خاک اصلی گرجستان نيز وارد نموده است . پیروزی روسيه در رابطه با مسئله گرجستان و تحميل شرايط خود و يک راه حل روسی به دولت متمايل به غرب ساکاشويلی ، نقطه عطفی در تعادل قوای منطقه ای و به تبع آن تعادل قوای جهانی خواهد بود . در اين مقطع و با توجه به مجموعه فعل و انفعالات سياسی در منطقه و بويژه در رابطه با معضل ايران ، هيچ چيز جلوی پيروزی نظامی روسيه و يک پيروزی سياسی متعاقب آنرا نخواهد گرفت .
انعکاس استراتژيک صف بنديهای جديد متعاقب اين جنگ که منتهی به تغييرات جغرافيايی مختصری نيز در منطقه می گردد ، مستقيما بر روی " طرح خاورميانه بزرگ " سر ريز شده و يک شکست تاکتيکی بسيار مهم به " استراتژی جهان تک قطبی " وارد خواهد کرد . تا همين حالا هم پس از گذشت هفت سال از آغاز جنگ چهارم ، اين استراتژی کوچکترين موفقيتی در صحنه جهانی نداشته و همه جا با سد قدرتهای خواهان سهم و حاميان" استراتژی جهان چند قطبی" مواجه شده است .
روسيه نيز همچون نظام" جمهوری اسلامی " ، دريافته است که تنها راه بقا در جنگل تعادل قوا و باغ وحش ايده ال " بوش ــ چينی " در کنار خلع يد از کلان سرمايه يهود و سرانگشتان دراز آن در ميان جامعه ، فقط وفقط مقابله به هر قيمت است . اينکار را پوتين با خلع يد از " برزوفسکی " و تحت کنترل درآوردن " قوسينکی" ، "آبراموويچ" و "خادوروفسکی" که ستون فقرات اليگارشی يهود را در روسيه پس از فروپاشی اتحاد شوروی تشکيل داده بودند ، انجام داده است . اگر چه که خود او نيز در آغاز با اتکاء به همين سرمايه کلان به حاکميت رسيده بود .
تقابل روسيه با ايالات متحده تنها امروز و در گرجستان آغاز نگرديده است . پوتين با مهره ايران آغاز کرده و راه بسياری را نيز با موفقيت تا کنون پيموده است . بديهی است که مسئله گرجستان تنها با جدايی اوستيای جنوبی و آبخاز پايان نمی پذيرد . بدون تعويض رژيم آمريکايی ــ اسرائيلی ساکاشويلی در تفليس ، گرجستان همچنان که اوکرائين ، به مثابه خنجر خيانتی در پهلوی روسيه باقی خواهد ماند .
اوضاع به هرطرف بچرخد با اينحال يک چيز ازهمين مقطع رقم خورده است . روسيه به صحنه رقابتهای جهانی بازگشته است . چيزی که از آن مهمتر است فهم جايگاه روسيه در تعادل قوای موجود است . در اين صحنه علی رغم تهاجم اخير و تغيير معادله قوا ، نقش روسيه در معادلات منطقه ای و نه حتی جهانی ، تنها يک نقش تاثير گذارنده قوی خواهد بود و نه تعيين کننده ! اشتباه محاسبه در رابطه با اين نقش از سوی هر دولت و يا نيروی سياسی ، نتايج مخربی را با خود به ارمغان خواهد آورد . نه اشغال دوباره جايگاه اتحاد شوروی توسط روسيه امکانپذير است و نه امکان تکرار "جنگ سرد ی " که اخيرا به موضوع بحث رسانه های بين المللی تبديل گرديده است . به اين اعتبار اگر چه تعويض رژيم در تفليس و کيف دقيقا در راستای منافع ملی و مصالح استراتژيک روسيه کنونی می باشد ، اما راه آن بی ترديد يک راه حل نظامی نمی تواند باشد . چرا که دوران تغيير کرده است ! نه مجارستان 1956 و نه چکسلواکی 1968 تکرار شدنی است . تنها افغانستان 1980 شايد !