باز هم توطئه، خطر جدّيست، نيرو های مترقّی همّتی بايد!

 

روزيکشنبه 9 آپريل 2006 راديو اسرائيل به سرکردگی مناشه امير ايرانيان را تشويق به پذيرش حمله ليزری به تاسيسات انرژی اتمی می کرد و به آنها تلقين می نمود که از تلفات کم تری برخوردار می شوند!

 

استعمار پير هميشه از سياست تفرقه بيانداز و حکومت کن استفاده کرده. از آنجائيکه توده ناآگاه را می توان با ترفند خوب و بد کردن مذاهب به جان هم انداخت تا جائيکه با دست خود گور خود را بکند و تا ريشه کن کردن همنوع خود يعنی ريشه کن کردن ارتقا انسانی پيش رود  و موجب محروميت از برخورداری از يک زندگی انسانی در کنار يکديگر را  به نفع نيروی سوم که از اين رابطه بهره برداری لازم را کند، مورد استفاده ابزاری قرار می دهد.

امپرياليسم به سرکردگی امريکا در کشورهائيکه با ضعف مديريت مواجه هستند و به لحاظ داشتن نيروی نا آگاه بيشترين کميّت را دارا می باشند، در راستای منافع خود از اين ضعف استفاده کرده و با هيزم رساندن به آتش جهل و خرافات و دامن زدن به فرهنگ و دمکراسی عقب نگهداشته شده، از اين اهرم عليه نيرو گرفتن عنصر مترقّی و بالطبع به قدرت رسيدن اين عنصر و بر پائی رژيم و دولت مترقّی استفاده ابزاری می کند.

منطقه خاورميانه به لحاظ موقعيت ژئوپوليتيک و منابع  زير زمينی ميدان بازی امپرياليسم و استعمار پيرو کهنه شده است. کشور های خاور ميانه و نزديک که هميشه مورد تاخت و تاز ترفندهای تحميق و تحمير سازی و تحريمی قرار گرفته اند، حساس ترين منطقه و پربارترين عنصر تامين منافع امپرياليستی بوده اند.

باری در افغانستان بار ديگر در عراق، فلسطين، در پاکستان و بار ديگر در هند و بالاخره هميشه در اقليم پرآوازه  و پر برکت ايران.

امپرياليسم در افغانستان جهت مقابله با دولت مترقّی و ممانعت از نفوذ و بر قراری يک رژيم مترقّی از آنتی تز آن استفاده کرد. با حمايت غير مستقيم و کار سازنيروی ارتجاعی به جنگ و دفع نيروی مترقّی پرداخت و با استفاده ابزاری از توده ناآگاه که هميشه مذهب، افيون آنهاست به نفع خود استفاده کرد.

عنصر آگاه بر مذهب سوار است و نه مذهب بر او، ميان عنصر نا آگاه و هوليگان های ارتجاعی مذهبی و عنصر آگاه مذهبی تفاوت بسيار است. افيون مذهب، هميشه قربانيانش را از توده نا آگاه و هوليگان ها می گيرد که در واقع ابزاری بيش نيستند و توانائی تحليل کردن و دخل و تصرف از آنها گرفته شده است. طالبان چون مهره های ابزاری در ميدان بازی به کمک حمايت های امپرياليسم کوچک و بزرگ، عناصر  رژيمی که میرفت يک نظام مترقّی را پايه گذاری کند، از ميدان بدر  میکند. و بعد هم فتنه گر برای بدر کردن ماری که خود  در آستين پروراند و البته ملّت افغانستان را نيش زده و ديگر با قواعد بازی همخوانی ندارد و مزاحم آستين می شود با ترفندی ديگر که اين بار هم منافع امپرياليسم را تامين کند،او را از سر راه بر می دارد، که اينبار هم منافع امپرياليسم به نوعی ديگر تامين شده؛ يعنی ميدانی جهت استفاده از ابزار های ساخته شده جهت نابودی انسانها که بايد با يک تکنولوژی به روز شده جايگزين شوند و منافع مادی بيشتری  را باز توليد کنند. به قيمت خون هزاران انسان بيدفاع، از شر طالبان خود را رها کرده و با مهره های ديگری که از همان ايدئولوژی ارتجاعی مذهبی هستند  ولی با شکلی ملايم تر، ميدان بازی را برای چند صباحی ديگر اداره می کند.

 

در فلسطين نيرو های ايدئولوژيکی مذهبی ارتحاعی  را در مقابل عنصر مترقّی، غير مستقيم حمايت کرده و اين ترفند هميشه دور تسلسل را می پيمايد؛ ايجاد و تقابل عنصر عقب افتاده مذهبی در برابر عنصر مترقّی. تحليل بردن نيروی مترقی در دو حبهه، جبهه داخلی و حبهه بيرونی. امپرياليسم ولی از اين عمل خائنانه در برابر ملّت نجيب يک مرز و بوم  درس نمی گيرد و با نيرو رساندن به اپوزيسيون ارتجاعی راه ساز، موجب رشد فرهنگ ارتجاعی مذهبی شده و ار آنجائيکه با سياست های منفعت طلبانه خود خشم و نارضايتی مردم را فراهم می کند، نيروهای ارتجاعی را بهم نزديک تر کرده واز پيوستگی اين مرتجعين خودش هم رودست می خورد ولی، باز هم به نفع نيرو های مترقّی کنار نمی رود و دست از اين خصلت نفاق بيانداز و حکومت کن بر نمی دارد. پيامد اين سياست رشد نيرو های ارتجاعی مذهبی امثال حماس می شود. با ارتقاء حماس و حزب الله چوب لای چرخ مبارزات و تلاش های عرفات گذاشتند ، او را با ترفند و موذيانه از ميدان بدر کردند و حال خود از نيرو گرفتن حماس دچار سرگيجه شده اند و علنا پای روی ملاحظات به امر دمکراسی می نهند.

بوش که خودش با ترفند دمکراتيک انتخاب شده بود و بخاطر انتخابش جوانان امريکائی ازپاس های خود در اعتراض به او سلب مالکيت کردند و تقاضای پناهندگی در کشور ديگر را دادند، اکنون از اين انتخاب دمکراتيک ناخشنود است.

 

بوش و يارانش دموکراسی را اينگونه تعريف می کنند که دموکراسی در هر کشور معنی خودش را می دهد. با آگاهی و مغرضانه نسبيت فرهنگی را تعريف می کنند. در حاليکه دمکراسی که حکومت مردم بر مردم است و دموس قدرت را (کراتوس) است بدست می گيرد، با بينش خود تعريف می کند. چنانکه اين انتخاب در قلسطين اگر تقلبی در روال کارش وجودنداشته باشد، متاسفانه دموس ارتجاعی مذهبی را با روش دمکراتيک انتخاب کرده است. البته تا جائيکه به آزاد سازی کشور فلسطين از دست اشغال گران بر می گردد من انتظار ديگری از حماس ندارم ولی هرگز با نيروی ارتجاعی مذهبی نمی توان به نبرد با امپرياليسم و فرزندش صهيونيسم رفت، زيرا گزينه مترقّی نيست. امپرياليسم درمانده به لحاظ فرهنگی، چاره ای در مقابل عمل انحام شده و مار در آستين پرورانده ندارد جزاينکه با چرخش های استراتژيکی استقرار حماس را بپذيرد که برای او بهتر از استقرارجنبش رهائی بخش الفتح است؛ هرچه باشد استقرار يک جريان عقب افتاده مذهبی در طولانی مدّت بيشتر منافع امپرياليسم را تامين می کند.

اکنون يا حماس بايد پرنسيب های خود را زير پا بگذارد و يا امپرياليسم و صهيونيسم. امريکا 400 ميليون دلار هزينه کرد تا در انتخابات،  رقيب سکولار حماس؛ جنبش آزادی بخش فلسطين از او شکست بخورد. و آتش بيار معرکه و سر اختاپوس تروريسم ارتجاعی مذهبی که در ايران قرار دارد، با دست باز تری با خوردن مغز ها و جايگزينی آنها با پوسيده های متحّجرالفکر و فرصت طلب به پيش می تازد. جاهليت ، فناتيزم و تروريسم با مکيدن خون مردم ايران همچنان به قلع و قمع اقشار مختلف جامعه که شامل زنان که بطور مضاعف هم سرکوب مشوند، هستند از جمله: جوانان، کارگران، معلمان، اساتيد دانشگاه ها، دانشجويان و ...

 اين رژيم بی ريشه هنوز بر پا مانده، همراه با شعبه های ديگرش در جای جای دنيا با تبر های تحميق و تحمير کننده به ريشه کن کردن فرهنگ مترقّی مشغولند و دست نامرئی امپرياليسم در پشت اين تبر ها نقش هدايت کننده را بعهده دارند تا با استفاده ابزاری از نيرو های غير مترقّی که پتانسيل فراوانی جهت کلون سازی هوليگان های مذهبی ارتجاعی دارند، با ايده های دست کاری شده جهت تخريب فرهنگی و نهايتا ريختن آب به آسيابان رژيم جنايتکار آخوندی در ايران و غير مستقيم موجب پيش برد اهداف خائنانه امپرياليسم شوند.

 

امپرياليسم با تحميق توده های ناآگاه و از جنگ نيرو می گيرد و تغذيه می کند.

روزيکشنبه 9 آپريل 2006 راديو اسرائيل به سرکردگی مناشه امير ايرانيان را تشويق به پذيرش حمله ليزری به تاسيسات انرژی اتمی می کرد و به آنها تلقين می نمود که از تلفات کم تری برخوردار می شوند!  وقاحت تا کجا؟! چرا بايد انسانهای بيگناهی در راه به هدف رساندن بوش جنايتکار و ياران صهيونيستيش به خاک و خون کشيده شوند؟ جنگ يعنی ويرانی انسانها و منابع  و فرهنگ ارزشمند آنها،  جنگ يعنی نابودی، درد  و مصيبت و فقر ، يعنی تجاوز به زنان و شکنجه انسانهای تحت ستم.

تا ارتش ها و کارتل های اسلحه سازی و استثمار امپرياليسم وجود دارند جنگ  و نابودی با استفاده از تکنولوژی مخرّب و رقابت های جنگ آفرين و نابود کننده منابع انسانی و زيرزمينی هم وجود دارد. رژيم های قرون وسطائی و جنايتکاری مثل رژيم آخوندی فراماسونی در ايران، تمايل دارد از پاکستان فقير و حتی  اسرائيل و امريکا و اروپائيان عقب نماند و با داشتن بمب اتمی به پای بقيه دولت های جنايتکار دنيا برسد؛ دولت هائی که هرگز از مردمشان در رابطه با داشتن بمب اتمی و زباله های اتمی نظر خواهی نمی کنند و هر چند قدرتشان را از مردم گرفته اند ولی برای اصول و خواسته های موکلين مترقّی شان احترام قائل نيستند زيرا نان بلاهت توده مردم نا آگاه را می خورندو قدرت نجبگان را برنمیتابند و بدون سرسپردگی به شياطين نمی توانند بر اريکه قدرت فاسد خود سوار باشند.

بر اساس تحقيقات سيمور هرش روزنامه نگار محقّق امريکائی گزينه حمله نظامی مقبولترين سياست ميليتاريست های امريکائی است.

 وظيفه اپوزيسيون مترقّی در اين شرايط تعين کننده بسيار حساس و ويژه است. ايکاش اين همه اپوزيسيون رنگارنگ از آلترناتيو کردن خود واهمه نداشت و در اين شرايط سرنوشت ساز منتظر نمی ماند و خودش را وارد قدرت سياسی کرده و ميز خودش را می چيد. اقسوس اپوزيسيون مترقّی آنقدر محافظ کار شده که دارد از آنطرف پشت بام می افتد. از يک پلاتفرم اتحاد عمل سياسی فراگير خبری نيست. قرار است آلترناتيو مترقّی از کره مريخ وارد شود. آمين

زری عرفانی

زوريخ آپريل 2006

Za.erfani@freesurf.ch