بيانيه نشريه دانشجويی بذر به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن

اين طنين فرياد دختران دانشجو است، اين صدای چپ دانشگاه است:

هشت مارس، روز جهانی زن، خوشامد باد!

 

در جامعه ای که ستم بر زنان در آن بيداد می کند، تحت نظام استبداد مذهبی که جايگاه فرودست زن را قانونی و شرعی کرده است، مقاومت و مبارزه دائمی عليه مردسالاری اهميتی مضاعف يافته است. هر کس که رويای دنيايی متفاوت و آزاد از استثمار و ستم را در سر می پروراند بايد به صف اين مقاومت و مبارزه بپيوندد!

جنبش رهايی زنان از همان آغاز برقراری جمهوری اسلامی، از مراسم هشت مارس سال ١٣۵٧ يعنی کمتر از يک ماه بعد از قيام بهمن، نظام طبقات استثمارگر که رخت جديد مذهبی بر تن کشيده بود را به مصاف طلبيد. زنان مبارز و روشن بين در آن روز شعاری را فرياد کردند که فشرده يک حقيقت تاريخی بود: ما انقلاب نکرديم، تا به عقب برگرديم!

از آن روز تا به امروز، طبقه حاکمه با تيغ و اسيد، قانون و زندان، شلاق و سنگسار، با آيه و روايت و حديث، با حجاب اجباری و تجاوز و اعدام، هر کار که توانست کرد تا شايد اين نيروی قدرتمند و بيدار شده را به بند کشد. اما چنين نشد. ارزش ها و باورهای کهنه جا نيفتاد؛ شرع در مقابل نوجويی و نوانديشی شکست خورد؛ ستم به مقاومت دامن زد؛ تار موی آشکار، قانون قرون وسطايی را به هيچ گرفت. نافرمانی زنان، رژيم را به آنجا رسانده که بعد از گذشت سی سال مجبور است شکست خود در اسلاميزه کردن جامعه را با گماردن نيروهای سرکوبگرش در کوچه و خيابان برای «تامين امنيت اخلاقی و اجتماعی» اعلام کند.

يکی از عرصه های موثر در جامعه که در طول تاريخ معاصر، صدای شورش و نوگرايی و مبارزه عليه ستم و استثمار را بازتاب داده، دانشگاه است. طی سال های اخير، چپ دانشگاه همچون ققنوس از خاکستر سرکوب و کشتار خونين دهه ١٣٦٠ سر بلند کرده، پرچم آگاهی و ترقيخواهی و شورشگری را برافراشته است. دختران دانشجو نيروی بزرگ و رو به افزايشی را در دانشگاه ها تشکيل می دهند. موقعيت اين نيروی فزاينده، و جدال دائمی که ميان اينان با حصارهای ستم و خفقان (و مشخصا ستم جنسيتی) در جامعه و محيط آموزشی جريان دارد، دانشگاه را به لحاظ عينی به مکان مهمی برای فوران جنبش زنان تبديل کرده است. شرکت دختران دانشجو در شماری از راديکال ترين اعتراضات دانشجويی چند ساله گذشته، حکايت از اين ظرفيت انفجاری می کند. شعارهايی چون «ما زن و مرد جنگيم، بجنگ تا بجنگيم» اين راديکاليسم را بازگو می کند.

مطرح شدن مساله ستم جنسيتی در راس شعارها و خواسته های جنبش دانشجويی و مبارزه عليه شکل های گوناگون اين ستمگری در محيط های آموزشی، به واقع می تواند هوايی تازه برای جنبش رهايی زن را به ارمغان بياورد. اين مساله می تواند ضربه مهمی به تلاش رژيم برای تقويت پايه های ايدئولوژيک و احکام خرافی و قرون وسطايی اش در کل جامعه بزند. به علاوه، اين مسئله می تواند نقش تعيين کننده ای برای مقابله با گرايشات اصلاح طلبانه ای داشته باشد که می خواهند جنبش زنان را مهار کنند و آنرا به راهروها و دالانهای چانه زنی آخوندها با يکديگر وصل کنند و اين دروغ بزرگ را به مردم حقنه کنند که "اسلام با حقوق زن تضادی ندارد"  و از طريق آش نذری هم می توان به مطالبات زنان دست يافت.

حاکمان ستمگر به اين واقعيت آگاهند و خطر را خوب حس کرده اند. امروز بخش مهمی از تبليغات منظم رسانه ها و منابر جمهوری اسلامی به مسئله زنان و شيوه های مقابله با جنبش رهايی زن مربوط می شود. زنان هر روز بيش از گذشته به آماج تدابير فريبکارانه هيئت حاکمه تبديل می شوند و مشخصا در کارزارهای انتخاباتی و رقابت جناح ها وعده ها و دورنماهای ويژه ای برای آنان ارائه می شود. حركت زنان و جهت گيری های سياسی آنان، چنان وزنه سنگينی را تشکيل می دهد که قدرت های سرمايه داری امپرياليستی نيز برای پيشبرد منافع و اهداف خود در ايران، تدبيرها و سياست ها و تبليغات خاصی را برای زن امروز در نظر گرفته اند و می کوشند خود را صدای زن ستمديده ايرانی جلوه دهند. آنان در مقابل نظام پوسيده جمهوری اسلامی، نظام پوسيده ديگری را قرار می دهند که در آن نيز زن مايملک مرد بوده و مجبور به تبعيت از حق مردانه است.

در جمهوری اسلامی، سرکوب زنان مهمترين رکن ايدئولوژی و ابزاری برای تقويت بنيادگرايی اسلامی در منطقه است. به همين دليل سرکوب زنان جزيی از کارکرد دائمی و روزمره اين نظام است. از اينجاست که جداسازی در کلاس های درس و کتابخانه انجام می گيرد؛ از اينجاست که مقامات متجاوز و هرزه دانشگاهی از تعقيب قانونی مصون می مانند و قربانيان تجاوز از ميان دختران دانشجو به شکل های مختلف سرکوب يا به سکوت کشانده می شوند؛ از اينجاست که با اعمال فشار روحی و بهتان زنی های تبهکارانه، بسياری از دختران دانشجو را به ورطه خودکشی می رانند؛ از اينجاست که حراست را در خوابگاه ها به جان دختران می اندازند و دوربين های هيز جاسوسی را برای وارسی سر و وضع دختران حتی درون حصار خوابگاه به کار می اندازند؛ از اينجاست که طرح سهميه بندی دختر و پسر در رشته های تحصيلی، يا طرح بومی گزينی را به اجراء می گذارند تا از حضور هر چه بيشتر دختران در دانشگاه و نيز خروج آنان از محدوده های تنگ و خفقان آور شهرستان های سنتی و قيود سنتی خانواده، جلوگيری کنند.

همه اين ستم ها می تواند و بايد آماج مبارزه ما باشد. برای اينکه چنين مبارزه ای موثر و موفق به پيش برود، نه فقط جنبش دانشجويی و به ويژه بخش چپ آن بايد اهميت حياتی مساله را درک کند و سياست ها و شعارهای متناسب با آن را به کار بگيرد، بلکه خود دختران دانشجو بايد با شجاعت و ابتکار عمل در صف همه مبارزات جاری حاضر شوند و نقش پيشرو خود را در آنها تثبيت کنند. دختران دانشجو مبارزه سختی برای در هم شکستن باورهای کهنه و اخلاقيات سنتی منجمله در ذهن پسران درون جنبش دانشجويی پيش رو دارند. اين مبارزه و اين ايفای نقش ميسر نخواهد شد، مگر با متشکل شدن دختران دانشجو و در گام اول پيشروترين و آگاهترين آنان در تشکل های متنوعی که مشخصا ستم جنسيتی را در عرصه های مختلف نشانه بگيرد. فقدان چنين تشکل هايی يک کمبود آشکار و مهم در جنبش دانشجويی (و جنبش رهايی زنان) است. اين تشکل ها نمی توانند قانونی باشند و با علنی گرايی افراطی و خوشخيالی نسبت به دستگاه امنيتی خود را پايدار و سالم نگهدارند. رژيم سرکوبگر به اينها رسميت نخواهد بخشيد و به شکل های مختلف برای جلوگيری از سازمان يافتن و گسترش آنها تلاش خواهد کرد. اما همانطور که تجربه مبارزات در سراسر دنيا نشان داده، با پيگيری و استقامت و ابتکار عمل می توان سرکوبگران را عقب نشاند و با جلب حمايت توده ها (در دانشگاه و در جامعه)، حيات و فعاليت چنين تشکل هايی را در عمل تضمين کرد.

مبارزه برای ايجاد چنين تشکلهايی، در درجه اول نيازمند شالوده فکری صحيح است. اين امر هم برای تداوم مبارزه متشکل دختران دانشجو و هم تضمين جهت گيری صحيح آن ضروريست. فعالين چپ دانشگاه زمانی قادر به ايفای نقش در اين زمينه هستند که درک درستی از ساختار واقعيت مسئله ستم بر زن داشته باشند. ساختاری پيچيده، چند وجهی و چند لايه که با ستم طبقاتی در هم تنيده شده و از آن جدايی ناپذير است. ساختاری که امروزه نيروی قدرتمندی را در ايران و جهان به ميدان آورده که بدون تکيه بدان تغيير جهان و محو نظام ستم و استثمار قابل تصور نيست. فعالين چپ بدون اتکا به تئوريهای علمی و پيشرفته ای که طی تجارب انقلابی و مبارزات مهم عملی و نظری در قرن گذشته حاصل شده، قادر به ايفای نقش پيشرو در جنبش زنان نيستند. دامن زدن به بحث جمعی حول پيشرفته ترين تئوريهای علمی و کمونيستی در مورد مسئله زن امری ضروريست. ارتقا آگاهی فمينيستی هر فعال چپ بخشی از ارتقا آگاهی کمونيستی اوست.

اين امر در زمينه تجارب سامان يابی جنبش زنان نيز صادق است. نه تنها بايد به اين تجارب تکيه کنيم  بلکه بايد به تکيه به دانش و تجارب مبارزاتی فردی و جمعی دختران دانشجو و تحليل مشخص از شرايط مشخص به فرمهايی معين از تشکل و دامن زدن به اشکال مشخص از مبارزه دست يابيم و راه را برای تغييرات اساسی در جامعه هموار سازيم.

 برچيده باد جداسازی جنسيتی، حجاب اجباری، قوانين زن ستيز!

برچيده باد طرح سهميه بندی و بومی گزينی جنسيتی !

دست حراست از دختران دانشجو کوتاه!

دانشگاه پادگان نيست، مسجد نيست، گورستان نيست!

زنده باد هشتم مارس، روز جهانی زن!

اسفند ماه ١٣٨٧