يادداشت سياسی!
مقاله ای در ديدگاه (و نه فقط در ديدگاه ) منتشر می شود که نويسنده نسبت به
نقشه های سيا و موساد به " اپوزيسيون مترقی " هشدار داده است . تا اينجای
کار چيز غير طبيعی به نظر نمی آيد . سايتهای اينترنتی را که بگردی تقريبا
بطور روزانه می توان مطالبی از اين دست را يافت . آنچه که تازگی دارد واکنش
غير معمول مسئول نه چندان ناشناخته يک راديوی فارسی زبان خارجی ، يعنی
راديوی خوشنام ! اسرائيل و اعتراض تهديد آميز وی نسبت
به
گناه نابخشودنی مسئول اين سامانه اينترنتی در انتشار دروغ و جعليات ! می
باشد . خدا رحم کرده است که مسئول ديدگاه و خانواده اش ، در خارج از
سرزمينهای اشغالی ( ببخشيد سرزمين موعود ) زندگی ميکنند ، وگرنه ممکن بود
طور ديگری با او و نويسنده دروغپرداز مقاله مورد بحث برخورد شود !
منهم مثل علی ناظر نويسنده مقاله مذکور را نمی شناسم و نمی دانم که آيا
اساسا شخصيتی است حقيقی و يا نامی است صرفا مستعار . با اينحال انتظار
داشتم که اگر چه پاسخ مناشه امير برای او بيشتر جنبه مثبت داشته تا منفی (
چرا که باعث شده که امثال من نيز با نوشته هايش آشنا شوند ) ولی در مقابل
اين گستاخی میبايستی که سريعا موضع می گرفت و سکوت نمی کرد . ( حداقل تا
الان که چند روزی هم گذشته است . ) همانگونه که انتظار نوشتار ديگری که علی
ناظر در رابطه با مقايسه اين گناه نابخشودنی ديدگاه با گناهان قابل بخشش !
اسرائيل ، وعده داده است را نيز دارم .
و اما آنچه که مرا واداشت که اين يادداشت را قلمی کنم ، تنها يک چيز بود و
آن ادعای " امانت " و " صداقت " مناشه امير در رابطه با ارائه خبر از راديو
خوشنام اسرائيل و به تبع آن " اعتبار " و " محبوبيت " ادعايی او در رابطه
با راديوی مذکور می باشد .
برای هر کس که با الفبای کار ژورناليسم حرفه ای در جهان کنونی مختصر آشنايی
داشته باشد ، بی ربطی مطلق سيستم رسانه ای موجود ، از کتاب و روزنامه گرفته
تا راديو و تلويزيون ، با مقولاتی همچون صداقت و امانت در ارائه خبر بطور
خاص و مقوله اخلاق روزنامه نگاری بطور عام ، مثل روز روشن است . چه رسد به
بلندگوی تبليغاتی يک رژيم نژاد پرست که اساسا با هدف پيشبرد يک سياست مشخص
فرا دولتی و با پولهای هنگفت يک دولت راسيستی ( جدای از آنکه چه حزبی در
راس آن قرار داشته باشد ) پايه گذاری شده و به ده ها زبان ديگر هم برنامه
پخش می کند . مگر آنکه جناب مناشه امير معتقد باشد که انگيزه کار راديو
اسرائيل فقط و فقط عشق عارفانه دست اندرکاران آن به ايران و سعادت مردم آن
بوده و هزينه آن نيز نه از صندوق دولت اسرائيل که از منابع مردمی ، فی
المثل سهم امام ! تامين می گردد .
با اينحال ما فرض را بر اين می گيريم که در شهر کورها زندگی می کنيم و
ادعای " امانت و صداقت " جناب مناشه امير را نيز جدی می گيريم ! به همين
خاطر هم تنها با طرح سوالاتی چند از آقای مناشه امير يادداشت سياسی اين
هفته را ادامه می دهم و اميد دارم که ايشان هم اگر چه اين نگارنده نه ثقل
سياسی و نه شهرت نويسنده مقاله " هشدار به اپوزيسيون مترقی " را دارد ، اگر
پاسخی برای آنها دارند از ما دريغ نفرمايند !
جناب امير ! نظرتان را " صادقانه " راجع به آن چهار ميليون انسانی که توسط
مردم و دولت اسرائيل از خانه و کاشانه خود اجبارا رانده شده و هنوز پس از
گذشت دهها سال سه نسل از آنها در اردوگاه آوارگان زندگی می کنند و دولت
اسرائيل حتی حاضر به گفتگو ( پذيرش پيشکش ) درباره مسئله حياتی و انسانی
بازگشت آنها به خانه های خود نيست ، بگوييد و تفاوت آنرا با مسئله راندن
اجباری يهوديان اروپا توسط نازيها از خانه و کاشانه خود شرح دهيد ! برای
بسياری از انسانهای آزاده دنيا فارغ از هر رنگ و نژادی ، فهم اينکه چگونه
ممکن است خلقی که خود قربانی رانده شدن از خانه و کاشانه اش بوده است ،
بسادگی و بی هيچ عذاب وجدانی بر ويرانه خانه های انسانهای رانده شده ديگری
سر آسوده بر زمين گذارد ، بسيار دشوار است . " صادقانه " و با "امانت "
بگوييد اصلا واداشتن انسانها به ترک خانه و کاشانه خود و غصب اموال و
دارايی هايشان ، سياست به کنار ، عملی انسانی هست يا ضد انسانی ؟
خراب کردن خانه های فلسطينيان بر سر بزرگ و کوچکشان به جرم داشتن رابطه صرف
خانوادگی با عاملين عمليات انتحاری ، عملی است انسانی و يا ضد انسانی ؟
چندی پيش سربازان اسرائيلی دخترک کوچکی را به جرم نزديک شدن به حريم آنها
به رگبار بسته و پيکر کوچکش را سوراخ سوراخ کردند . اين سربازان مدعی شده
بودند که با تهديد عمليات انتحاری مواجه بوده اند و سن و سال کودک را تشخيص
نداده اند . متن نوار مکالمه ميان آنها و فرماندهان بالايشان که نشان دهنده
آگاهی کامل آنان به وضعيت کودک و حکايت از يک جنايت آشکار داشت ، مدتی بعد
در رسانه های اروپايی ، علی رغم فيلتر شدن حيرت انگيز اخباری از اين دست ،
منتشر گرديد .
هنوز تصوير آن کودک فلسطينی را که در آغوش پدرش و در مقابل چشمان صدها نفر
و دهها دوربين تلويزيونی ، با گلوله های سربازان اسرائيلی به تدريج و در يک
فاصله زمانی طولانی و علی رغم فريادهای درد آلود پدر ، به قتل رسيد در پيش
رو دارم . محال است که " انسانی " شاهد آن صحنه بوده باشد و تا ابد آنرا از
ياد برد . آقای محترم ! راجع به اين جنايت ضد بشری ، چند بار " صادقانه " و
با " امانت " خبر داديد ؟
می بينيد ! اصلا با شما بحث سياسی نمی کنم که وارد بحث سياسی با شما شدن ،
هيچ ضرری اگر که نداشته باشد ، نشان از مشروعيت دادن به شما و امثالهم می
باشد . بحث من فقط انسانی است ! آخر صحبت از صداقت و امانت کرده ايد که خاص
عنصر انسانی است و بيگانه با دنيای حيوانی !
در دنيای تحت حاکميت سيستم رسانه ای يا به اصطلاح جامعه رسانه ای ، تنها
انتقال عينی خبر ، نشانه بی طرفی و بی غرضی رسانه مربوطه نيست ، نوع رساندن
خبر ، شيوه بيان آن ، وصل و يا منقطع بودن آن از فضايی که در آن خبر واقع
می شود و خلاصه جايگاهی که در کل به آن اختصاص داده می شود و .. نقشی به
مراتب مهمتر و تعيين کننده تر از نقل ساده و هر چند واقعی آن دارد. حتی
جابجايی يک حرف ساده در يک جمله مهم خبری بعضا از يک نقش تعيين کننده در
ارتباط با تاثيرات شگرف اجتماعی آن ، برخوردار می شود .
در عالم مزاح ، مثالی می زنم ! فرض کنيد شما می خواهيد تيراژ روزنامه را در
شرايطی که هيچ خبر مهمی را هم در دسترس نداريد بالا ببريد و يا بالا نگه
داريد. مهمترين خبرتان هم گاز گرفته شدن مردی توسط سگی در خيابان می باشد !
تيتر درشت می تواند اين باشد : سگی مردی را در خيابان گاز گرفت ! اين تيتر
هيچ چيز غير طبيعی در خود ندارد . حالا کافی است که جای مرد را با سگ عوض
کنيد . در جمله هيچ چيز کم و زياد نشده است ! ولی در حاليکه جمله اول هيچ
چيز جالبی را در خود ندارد ، برعکس جمله دوم که حاکی از يک عمل غير معمول
يعنی گاز گرفته شدن سگی توسط مردی می باشد ، فروش بالايی را نيز برای
روزنامه به همراه خواهد داشت .
مثال آخرم بی شباهت با برخورد کاملا " صادقانه " و " امانتدارانه " مديای
غربی و اسرائيلی با تراژدی فلسطين نيست .
زنی را مجسم کنيد که در خيابان مورد تجاوز وحشيانه غول بی شاخ و دمی قرار
می گيرد . صحنه فجيع و درد آوری است . بويژه که حاضرين در صحنه نيز از ترس
آن نرينه وحشی ، جسارت دخالت در صحنه و جلوگيری از تجاوز را نداشته باشند .
در اين هنگام زن بيچاره برای دفاع از خود چنگ انداخته و چشم متجاوز را از
حدقه بيرون می کشد . فرض کنيد که فيلمبرداری هم در صحنه حاضر است و صورت
خونين و چشم از حدقه درآمده عنصر متجاوز را ثانيه به ثانيه ضبط کرده و کل
ماجرا را نيز با امانت کامل برای تلويزيون مربوطه می فرستد . تلويزيون هم
بی هيچ کم و کاستی و بی هيچ توضيح و تفسير اضافی ، فيلم را از نقطه ای که
زن چشم مرد را از حدقه بيرون می آورد به نمايش می گذارد . بارها و بارها
عجيب است در نمايش فيلم دست برده نشده ! دروغی گفته نشده ! با اينحال
بسادگی جای متجاوز و مورد تجاوز واقع شده عوض می شود اين همان کاری است که
مديای شما می کند . می بينيد ! نگفتن تمام حقيقت تنها دروغگويی نيست !
بيشتر از آن ، جنايت است !
اين آن گناهيست که نا بخشودنی می نمايد !
12 فروردين 1384