بحران سرمایه داری پرچم سوسیالیسم را بر میافرازد

 

در این روزها بحران مرکز سرمایه داری جهانی یعنی بازار ها ی مالی و بانکهای امریکا شدید تر شده و به اروپا و همه دنیا کشیده میشود. ستونهای ستبر سرمایه داری جهانی یکی پس از دیگری به خاک میافتند. همه بانکهای سرمایه گذاری امریکا که بر راس سرمایه مالی جهانی و "اربابان دنیا" نام داشتند در عرض چند روز از صفحه روزگار پاک میشوند. در 29 سپتامبر، بورس نیویورک بزرگترین سقوط تاریخ خود را در یک روز تجربه میکند. در همین روز و روز پس از آن، بورس ایتالیا 22 در صد سقوط میکند(1).

 

دولتهای بزرگ، دستپاچه و هراسان، پرده پوشی ها را کنار گذاشته و به "نجات سیستم" برمیخیزند. دولت امریکا که پرچمدار عدم دخالت دولت در اقتصاد است و از خرج چند میلیون دلار برای بیمه پزشکی فقیران آن کشور شانه خالی میکند اینک میلیونها دلار و میلیاردها دلار نه بلکه تریلیونها دلار برای نجات بانکها و بانکداران امریکا بر عهده میگیرد. بسیاری از اقتصاددانان،  این بحران را خطرناکترین بحران پس از بحران بزرگ و معروف دهه 1930 میدانند که به جنگ جهانی در سال آخر آن دهه انجامید. آیا در این مورد  آینده این بحران و نتایج بزرگی که بر همه دنیا خواهد گذاشت چه خواهد بود؟

 

"سارکوزی" رئیس جمهور دست راستی و دوست نزدیک بانکداران فرانسه میگوید: "این بحران، بحران سرمایه داری نیست. این بحرانٍ سیستمیست که از ارزشهای سرمایه داری دور  افتاده و به سرمایه داری خیانت کرده است."(2)

 

ولی این بحران، سیستمی است. یعنی درست است که از قرض دادن سنگین بانکهای امریکائی سرچشمه گرفته و از ورشکستگی میلیونها  امریکائی روی قرض خانه هایشان شروع شده و به ورشکستگی بانکهای امریکائی و اروپائی و سپس سقوط بورسهای سهام دنیا کشیده شده و رسانه های گروهی آنرا بحران مالی امریکا یا بحران مالی جهانی نامیده و  به حرص و طمع بانکداران یا اشتباه مسوولان نسبت میدهند ولی در واقع،  این بحران از سرشت سرمایه داری نظام تولید جهان ما برمیخیزد و طمعکاری افراد و سیاستهای مسوولان هرچند ممکن است در ابعاد فاجعه یا دیر و زود شدن آثار آن  موثر باشد ولی بحران تقصیر هیچکس جز خود نظام  سرمایه نیست.(3)

 

و دقیقا برای نجات سیستم بود که در میان مخالفت شدید مردم، کنگره امریکا در هفته گذشته پس از مخالفت اولیه سرانجام تصویب کرد که اوراق قرضه بی ارزش شده و غیر قابل وصول بانکهای امریکا   با 700 میلیارد دلار از جیب مالیات دهندگان امریکا خریداری شود. "بن برنانکه" زئیس بانک مرکزی  یا فدرال رزرو امریکا در پشتیبانی از این برنامه خطر پایان یافتن سیستم را با صدای بلند اعلان کرد و گفت: "اگر ما این کار را نکنیم ممکنست دوشنبه، اقتصادی نداشته باشیم."(4) "توماس فریدمن" در نیویورک تایمز نیز برای جلب پشتیبانی برای این برنامه  هشدار داد: "این  ذوب شدن،  سیستم را بخطر انداخته است"(5).  ومدیر عامل صندوق بین المللی پول که همواره به کشورهای فقیر، درس آزاد گذاشتن بازارها و  عدم دخالت میدهد، اینک،  نوبت این برنامه  "نجات"  که رسیده، طرفدار برنامه ریزی شده و میگوید: "یک برنامه ناکامل بهتر از این است که هیچ برنامه ای نداشته باشیم."(6) 

 

بدین ترتیب  دولت امریکا  بجای کمک به مردمی که قادر به پرداخت قرض خانه هایشان نیستند و از خانه هایشان بیرون انداخته میشوند به یاریِ سرمایه مالی  می شتابد و میکوشد سود آنها را  به حساب  همه مردم بالا نگه دارد. زیرا دولت امریکا در دست سرمایه داران مالی بزرگ است و طبعا منافع آنها را پیش میبرد. خود آقای  "پالسون" وزیر خزانه داری که اختیارشبه دیکتاتوری بر چگونگی خرج برنامه 700 میلیاردی  خواهد داشت تا دو سال پیش در راس بزرگترین بانک سرمایه گذاری امریکا یعنی  "گلدمن ساخس" بود.  بانکداران و دلالهای مالی تا وقتی  با اختراع انواع "فرآورده های مالی" و خرید و فروش این کاغذها که پایه و ارزش واقعی آنها مشکوک بود، میلیاردها  سود میبردند، لیبرال بودند و میگفتند دولت نباید به امور "خصوصی"  آنها دخالت کند ولی حالا که ضرر میکنند و آن ارزشهای کاغذی فرو میریزد، "سوسیالیست" شده اند و یاری  دولت  را میخواهند: سود آنها خصوصی و ضرر آنها اجتماعیست. برای مثال حقوق و مزایای مدیر عامل بانک سرمایه گذاری ورشکست شده "برادران له مان"  فقط در سال گذشته 45 میلیون دلار یعنی تقریبا ساعتی 17000 دلار بوده و در 15 سال گذشته حقوق و مزایای این شخص به 500 میلیون دلار رسیده است(7). ولی اینک که وقت ضرر آمده این میلیونها دلار را کسی از این شخص پس نمیگیرد؛ بلکه همه مردم هستند که باید ضررها را بپردازند.

 

دولت امریکا فقط در چند هفته گذشته برای نجات بانکهای خصوصی آن کشور تریلیونها دلار دیون آنها را ضمانت کرده که این  تعهدها به بدهی نجومی فعلی دولت امریکا که 5400 میلیارد دلار است میافزاید و آنرا احتمالا دو برابر خواهد کرد(8). و اصل و فرع این قرضها را مالیات دهندگان امریکا و، مستقیم و غیر مستقیم، سایر مردم جهان، بویژه در کشورهای زیر سلطه، باید بپردازند. پس این بحران از یکطرف  بسیاری از سرمایه داران ضعیف را از پا میاندازد و به تمرکز سرمایه و انحصاری شدن بیشترسیستم میانجامد (که در حال حاضر در بخش بانکهای امریکا شاهد آن هستیم)؛ واز طرف دیگر  توازن نیروها در جهان را هم بهم میزند وشاهد رویاروئی های جدیدی در صحنه جهانی خواهیم بود؛  ولی سرانجام بار سنگین بحران بر دوش مزد و حقوق بگیران در سراسر جهان گذاشته خواهد شد که با مالیاتهای سنگین،  بیکاری، گرانی هزینه زندگی، گرسنگی،   بیماری، و نهایتا حتی  جنگ، آنرا خواهند پرداخت.

 

برنامه های "نجات"  دولت امریکا و مشابه آن برنامه ها که  در اروپا و سایر جاها  بنفع  بانکداران اجرا میشود  و یا در دست بررسی است، برای نجات سیستمی است که بر اساس بیعدالتی بنا شده و برای سود حرکت میکند. اکثریت مردم نفعی در نجات این سیستم ظالمانه و بحران زا و جنگ آفرین ندارند. راه نجات اینها در نجات نیافتن این سیستم است.

 

جواد صنم راد ـ  5 اکتبر 2008

 

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

 

زیرنویسها:

1.    هرالد تریبون اول اکتبر 2008.

2.    تایمز مالی 26 سپتامبر 2008. 

3.    مالی شدن یا فینانسیالیزاسیون عظیم روند انباشت سرمایه، خودش راه حل بحران و خودش تشدید کننده بحران است، چنانکه این روزها شاهد آن هستیم. در باره این پدیده و ریشه یابی بحران فعلی به زبان انگلیسی  مقالات چندی در مونتلی رویو هست. به زبان فارسی به مقاله من بنام "بحران جهانی سرمایه داری"  نوشته بهمن 1386  رجوع  کنید.

4.    هرالد تریبون دوم اکتبر 2008.

5.    هرالد تریبون اول اکتبر 2008.

6.    هرالد تریبون دوم اکتبر 2008.

7.    هرالد تریبون 18 سپتامبر 2008.

8.    تایمز مالی 22 سپتامبر 2008.