سر نيزه ها را بايد شکست!

به انسانهای آزاده دنيا

 

زمانيکه معمّر قذافی تصميم گرفت در زراّد خانه اش را به روی ناظرين سازمان ملل بگشايد و از توليد انبوه تسليحات جنگی و تکثير آنها چشم بپوشد، مطلبی با عنوان" ارتش ها را بايد منحل کرد " تقرير کردم و امروز بيش از هر زمانی ديگر ضرورت وجودی چنين جنبشی را احساس می کنم. وظيفه سنگين ايجاد حرکت، جهت نهادينه کردن اين بينش در راستای ارتقاء حرمت انسانی، بر پائی يک کمپين جهانی رابعهده می گيريم.

زمانی که اين مبحث را مطرح کردم، همرزم هايم به من خورده گرفتند که مگر می شود بدون ارتش بود و احتمالا برداشت آنها اين بود که منظور من فقط شامل ايران می شود و به خودشان زحمت فکر کردن ندادند و به عمق اين مقوله پی نبردند.

 

ضرورت وجودی ارتش چيست؟ آيا برای دفاع از آب و خاک و منافع و از همه بالاتر جان انسان های يک کشور است؟ آيا ارتش، جهت دفاع از شهروندان عليه حمله احتمالی يک کشور ديگر متجاوز است؟ آيا قرار است که کشور گشائی شود و فجايع جبران ناپذير، نابود شدن انسانها و يا ناقص شدن مردم برای تمام عمر، ويرانی ساختمانها، آثار باستانی و بربادرفتن منابع ملّی و انرژی و غيره و ذالک تکرار شود؟

 

آيا اگر ارتشی وجود نداشته باشد، چگونه کشوری از آن سر دنيا به کشوری ديگر تجاوز نظامی می کند؟ آيا می توان جلوی بمب های مخرّب و تسليحات نظامی و تکنولوژی پيشرفته خطرناک را بدون دادن تلفات بسيار سنگين تا پای نابودی انسان وحيوان و گياه مقاومت کرد. پس داشتن ارتش، تيغی است در دست ستمگران، جبّاران و زورگو ها تا خود را بر ضعفا تحميل کنند.

 کشور قوی تر کشور ضعيف تر را می بلعد و دولت نا مردمی تا بن دندان مسلح حقوق شهروندانش را زير پا می گذارد  و با پشتيبانی ارتش و نظامی و ماشين جنگی و خونريزی و زور سرنيزه نفس همه را در گلو خفه می کند و با قلدری و شاخ و شانه کشيدن ها دمار از روزگار مردم سرزمينش وخودی و غير خودی در می آورد، در سطح ملی و بين المللی اعتلای انسان ها را به حقارت می کشاند و ضربات جبران ناپذيری به بشريت وارد می کند.

آيا بدون ارتش و نظامی می توان خاک کشوری را به توبره کشيد؟ جورج بوش اگر از پشتيبانی نظامی برخوردار نباشد آيا می تواند از آن سر دنيا به اين طرف به عراق حمله نظامی کند و ده ها هزار انسان بی گناه را به نابودی بکشاند؟ اگررژيم جنايتکاران، آخوند های تا خرخره فاسد از حمايت افراد نظامی و تا بن دندان مسلّح برخوردار نباشند، می توانند بهترين فرزندان اين آب و خاک را به سياهچال های نابود کننده اسير کنند و با شکنجه های قرون وسطائی آنها را از هويت و کالبد انسانی تهی گردانند.

زمانی که از ارتش صحبت می کنيم يعنی بودجه بسيار هنگفت سرسام آور نظامی در هر کشور، تکنولوژی مخّرب، کنسرنها و کارتل های اسلحه سازی و قدرت های دولت های مجازی. دولت های مجازی که در دنيا به جای ملت ها تصميم می گيرندو مهره ها را جا بجا می کنند و رئيس جمهور ها ابزار آنها می شوند و زندگی انسانها را به تباهی و سياهی می کشانند و چنانچه بخواهند در برابر اين قدرت ها به ايستند، زير آبشان را می زنند و با يک کودتای نظامی دولت آنها را سرنگون می کنند.

 

اگر در هزاره سوّم، انسان به اين بينش رسيده که ديگر نبايد به کشور گشائی پرداخت، پس ضرورت وجودی ارتش ها برای چيست؟ بايد ارتش ها را منحل کرد و قدرت آنها را به مراجع قضائی مستقل از دولت ها سپرد. آيا انسان قرن بيست و يکم به اين بينش و آزادگی رسيده که ديگر احتياج به ارتش نداشته باشد؟ آيا کشور های ضعيف می توانند در مقابل ارتش های کشور های قوی از خود دفاع کنند؟ آيا فلسطين خون چکان می تواند در مقابل توپ و تانک و تکنولوژی بسيار پيشرفته و هلی کوپتر های آپاچی و ستلايت افق 5 اسرائيل که با افتخار از آن ياد می کنند که اذعان می کردند می توانستند نوشته های نامه صدام حسين را روی ميزش بخوانند:( اين مغاير با حقوق فردی و خصوصی انسانهاست که اطاق خوابشان هم مورد بازديد اسرائيلي هاست، مخالف با کنوانسيون حقوق بشر است و اعتراضی هم به آن نشده زيرا ارتش قوی دارد و می تواند قلدری کند)  مقابله کند؟ البته که نه، جنگ به قيمت نابودی انسانها و آثار باستانی و منابع حياتی و تخريب ساختمانها و در کل فرهنگ انسانی که دچار جنگ زدگی می شوندو جبران ناپذير است، تمام می شود.

 

اين روز ها دوباره گردنکشی امريکا عليه سازمان ملل يکبار ديگر خاطرنشان کرد که اگر شخصی تصميم بگيرد که عقايد خود را بدون واهمه داشتن از عواقب آن توسط امريکای جهانخوار ايراد کند، سرش را می بازد و اکنون امريکا تصميم گرفته که حسابش را با کوفی عنان دبير کل سازمان ملل که در آخرين مرحله جرئت کرد بگويد که اين سازمان ملل است و نه سازمان دول، رسيدکی کرده و او را به سرنوشت همکار قبلی اش پطروس غالی دچار سازد.

 

اگر ما مردم ايران انتظار داريم از طريق رفراندم با نظارت سازمان ملل از شر هيولای رژيم خونخوار آخوندی رها شويم، چگونه می توان اين امر را از طريق سازمان ملل عملی کرد ، تا زمانيکه قدرت های مجازی با پشتيبانی ارتش و نظامی، سازمان ملل را تبديل به سازمان دول کرده اند. تصميم گيری های سازمان ملل ضمانت اجرائی ندارد، چگونه می تواند در برابر  خواسته ما مردم رنج و ستم کشيده پاسخگو باشد. ما اوّل بايد قدرت سازمان ملل را به آن برگردانيم و بعد بخواهيم که سازمان ملل مرجع بالاتری از قوه قضائيه در کشور ها جهت دادستانی برای ملل سرکوب شده باشد. بايد سازمان ملل را از اين حالت سمبوليک خارج کرد و قدرت واقعی را از دست کارتل های اسلحه سازی و نظامی گری گرفت و به مرجع آن، سازمان ملل داد. بايد دست جنايتکاران را از سازمان ملل کوتاه کرد.

 

بايد هزينه های سرسام آور ميلياردی نظامی ارتش ها را به سه بخش تقسيم کرد؛ يک بخش را جهت تامين قدرت به دستگاه قضائی مستقل و مترقّی و متعّهد کشور ها صرف کرد و بخش دوّم را به آموزش سيستماتيک حقوق انسانها در کشور ها اختصاص داد و بخش سوّم را به ديگر کشور های فقير و مردمی که حتّی از داشتن آب آشاميدنی محروم هستند، بخشيد.

تنها، با انحلال ارتش ها می توان برتری انسانها را بر آهن آلات بسيار گران و بسيار مخرّب و سوداگران فاقد ارزش ها انسانی، احيا کرد و اقتدار انسانيت را ارتقا داد. بايد فرهنگ لغات را تغير داد و واژه های مرد جنگی و جنگ آوری و نظامی گری را از آنها زدود اگر به هزاره سوّم و تکامل انسانيت قدم گذاشته ايم .

 

انحلال ارتش ها برابرست با انحلال کارتل های اسلحه سازی، برابرست با هزينه کردن بودجه بسيار سنگين آنها در راستای خدمت به مردم، به ملت ها به صاحبان اصلی سرمايه ها. ما انسانها حقّ داريم که بصورتی انسانی بدور از جنگ و خشونت و انسان ستيزی زندگی کنيم. ما انسانها حقّ داريم که سرنوشت خود را خود در دست گيريم و دولتها نمايندگان واقعی ما مردم زحمتکش باشند. ما انسان ها احتياج به بمب های اتمی برای مقابله و دفاع از خود نداريم. ما انسانها بايد حافظ منافع خود را ، قوه قضائيه متعهّد و مستقل ببينيم تا بلکه بتوانيم بدون دغدغه خاطر، و با رفاه لازم در کنار يکديگر زندگی کنيم، تا بتوانيم زندانها را هرچه خالی تر کرده و آنها را تبديل به موزه های تاريخ بربريت کنيم. ما انسانهای آزاده احتياج به ارتش های تا بن دندان مسلّح نداريم. تنها سازمان ملل بايد دعوی حقوقی بين کشور ها را حل کند و حافظ منافع ملل باشد. و دستگاه های قضائی کشور ها را تحت کنترل در آورد تا از تحقير و سرکوبی حقوق انسانها جلوگيری کند. سازمان ملل بايد قدرت منبعث از ملل را بدست آورد و نه حافظ منافع دولت ها باشد . بطور مثال در کميسيون حقوق بشر بخش ايران دو نفر از عوامل رژيم آخوندی به نام های رجائی خراسانی و هاشمی در آن نباشند، بلکه نمايندگان مردم ايران بايد آنها را جايگزين کنند.

به عنوان وظيفه خود در قبال بشريت تصميم گرفتيم که اين جنبش ضد ارتش را جهانی کنيم و از تمام انسانهای آزاده و مترقّی انتظار داريم که به اين کمپين بپيوندند، بلکه بتوان نسلهای آينده را از وجود نيروی نظامی پالوده کرد و همراه با رژيم های استبدادی بال نظامی آنها را هم به زباله دان تاريخ سرازير کرد. بجای شخم زدن انسانها بايد زمينها را برای کشاورزی شخم زد. من انسان، حق دارم که در صلح و صفا زندگی کنم. سرنيزه ها را بايد شکست تا رها شويم. رقابتهای تسليحاتی را بايد نابود کرد. ارتش که نباشد رقابت تسليحاتی و بکار گيری تسليحات جنگی و باز توليد آنها و پيدا کردن بازار  و ميدان استفاده برای آنها و ساختن بمب های اتمی، متوقف خواهند شد. بلکه بتوان مثل اشرف مخلوقات زندگی کرد.

 

زری عرفانی

زوريخ دسامبر 2004

Za.erfani@freesurf.ch 

 لطفا اينجا را امضا کنيد

http://www.petitiononline.com/3RE2005/