همنشین بهار
ای کاش من هم یک دائی جان ناپلئون بودم !
در دافعه افکار دائی جان ناپلئونی و « توهّم ِ توطئه » ، و « کار ، کار ِ انگلیسیا ست » ! بسیاری از ما ، با « پا منبری های بوش و بلر » هم آواز می شویم و با روضه خوان های رویتر و بی بی سی و C.N.N و ... که مُدامِ به صحرای « القاعده » و مَل قاعده ! گریز می زنند ، به پیشانی مان می کوبیم و فریاد « وا تروریستا » سر می دهیم ، در حالیکه به قول حافظ :
ما از برون ِ در شده مغرور صد فريب
تا خود درون پرده چه تدبير مي کنند
***
تئوری توطئه Conspiracy Theory و « تو مو می بینی و من پیچش مو » فقط خاص ما ایرانیان نیست و در فرهنگ سياسي سایر ملل [۱] هم دیده می شود و با اینکه بسیاری آن را یک نوع بیماری می شناسند که عملاً در خدمت استبداد قرار ميگيرد ــ ریشه در واقعیت های تلخ زندگی مردمی هم دارد که همواره با دوز و کلک ستمگران روبرو بوده اند .
کسانی که از هدفداری این هستی ِقانونمند ، تنها تسلیم و بی دردی می فهمند و ذکر و فکرشان اینست که « سرنوشت هركس روي پيشونيش نوشته شده ! » ــ دست هاى نامرئى را هم که لابد از كناره هاى تايمز و كاخ سفيد ظاهر می شوند در همه رویدادها دخیل می بینند .
***
کارل پوپر و دانيل پایپز و دکتر سروش ... نیز ، تئوری توطئه را نمی پذیرنذ .
کارل پوپر ، نویسنده کتاب « حدس ها و ابطال ها » که به يکي از خانواده هاي سرشناس و قديمي زرسالار يهودي تعلق دارد ، در سال ۱۹۴۸ ، [یعنی زماني که بند و بست ِصهيونيستها براي اعلام رسمي موجوديت دولت اسرائيل به شدت در جريان بود] در دهمين نشست بينالمللي فلسفه در آمستردام به طنز گفت :
اینکه برخی معتقدند همه چیز حاصل نقشههايي است که دیگران کشیدهاند ، شکل ابتدايي از خُرافه است که کهن تر از تاريخيگري و نتيجه دنيوي شدن خرافههاي ديني است . باور داشتن به خدايان ِهومري ، که توطئههاي آن ها مسئول تقلبات « جنگ هاي تروا » بود ، اکنون از ميان رفته و جایش را صهيونیست ها ، صاحبان انحصارات بزرگ ، سرمايهداران و استعمارگران گرفته اند .
« دانيل پایپز » Daniel Pipes ، نیز ، با نوشته هایش به این بحث دامن می زند . او یکی از تئورسین های بوش و هواداران پَر و پا قرص حزب ليكود اسرائيل است که تبلیغ می کند فرهنگ سياسي مردم خاورميانه متأثر از توهّم توطئه است .
جدا از دکتر سروش در « رازدانی و روشنفكری و دينداری ، و ... » ، یرواند آبراهامیان، دکترکاتوزیان و احمد اشرف نیز با کتابِ خوبی تحتِ عنوان «ُجستارهایی در باره تئوری توطئه » ، این دیدگاه را که زیر هر کاسه ای نیم کاسه ای است ، زیر ضرب گرفته اند ...
***
هالیوود تئوری توطئه را توی بوق می کند !
گرچه در سياست آمريكا (و غرب) به شدت تئوری توطئه نقد می شود و این برداشت واقع گرایانه را كه پشت هر ظاهری باطنی هم تهفته است ــ مسخره می كنند ! اما به خصوص در سینمای هاليوودی می بينيم كه داستان های فيلم و نقش های منفی آن در نهايت از يك جا سرچشمه می گيرد . يعنی يك نفر است كه همه ِ دسیسه ها زیر سر او است و در نهايت نيز از هر دامی نجات می يابد ! قهرمانان شکست ناپذیر .
جيمز باند ، جك رايان، جيسون بورن، آستين پاورز ، و ...
فيلم « تئوری توطئه » از « مل گيبسون » ، « نوازندهی پيانو » از « پولانسکی » ، و بخصوص فیلم «مترجم» ساخته سیدنی پولاک ، که بر روی حکومت های سرکوبگر آفریقا متمرکز شده ، و ... نشان می دهد که در درون هر انسانی [حتا اگر ظاهراً با تئوری توطئه هیچ میانه ای هم نداشته باشد ! ] یک « دائی جان ناپلئون » خفته است که با کوچکترین تلنگری بیدار می شود .
هالیوود بر خلاف فيلم هاى جاسوسى دهه ۱۹۹۰ كه تمركز آن بر تكنولوژى و طرح هاى تعقيب و گريز بود ، با پرداختن به درگيرى هاى داخلى سازمان سيا و اف بى آى ، سياست هاى آمريكا در خاورميانه ، جنگ مخفيانه سيا عليه شوروى سابق در افغانستان ، و نبز ، با به تصویر کشیدن خاطرات مأموران ارشد سازمان سيا از جمله جيمز انگلتون مأمور پرسابقه ضد اطلاعات، اكوريچ آس و رابرت هنسن و ... ، نشان می دهد در پس پرده چه تزویرها و توطئه ها جاری است .
***
گرچه تیر از کمان همی گذرد ــ از کماندار بیند اهل خرد
آنها که بر اسب قدرت می تازند بیش از دیگران گرفتار توهم توطئه می شوند . مثال فراوان است ... رفتار امثال جنتی و مصباح یزدی و همه شاگردان « مک کارتی » در عصر جدید ، که شب و روز از توطئه دشمن دَم می زنند تا به بهانه آن مخالفین خویش را از میدان به در کنند ــ به اندازه کافی گویا است .
امثال سوهارتو دراندونزی ، پینوشه در شیلی، موبوتو درکنگو، گلتیاری در آرژانتین، سادات و مبارک در مصر، ُمشرّف در پاکستان، نظامیان در ترکیه، سلطان مراکش، ملک حسین و پسرش در اردن، آپارتاید در افریقای جنوبی، اسمیت در رودزیای پیشین ( زیمبابوه) ، شارون در اسرائیل ... نمونه های روشنی هستند . سروقت ِ خودمان بیآئیم .
گذشته های دور را رها می کنیم ... از رضاشاه ، نیز که ۱۶ روز بعد از اشغال متفقین ، در رابطه با سرمقاله روزنامه اطلاعات که به روسیه و انگلیس بند کرده بود ، گرفتار تئوری توطئه شد و روزنامه مزبور را تا زمان استعفاء و خروج از کشور تعطیل کرد ــ می گذریم .
می دانیم که تحليل محمد رضا شاه از اوضاع كشور نیز ، در يكي دو سال قبل از انقلاب برمبناي همین تئوری بود . او در خاطراتش همه چیز را از چشم کمان داران اصلی یعنی آمريکا و انگلیس می بیند !!
[بگذریم که برای همه کسانی که با ذره ذره ِ وجودشان انقلاب بزرگ ضد سلطنتی را درک کردند ، روشن است که دیدگاه اعلیحضرت و همه کسانی که اینگونه می اندیشند ، همه ِ واقعیت را منعکس نمی کند . کمان داران اصلی مردم ایران بودند و آنان با تمام وجودشان خواهان تغئیر بودند هر چند مرتجعین آنهمه شور و آرزو را چون گلی پرپر کردند ...
آمریکا و انگلیس و ... هم وقتی دیدند زمام امور از دست شان در رفته است ، مجبور شدند، بله مجبور شدند پشت شاه را خالی کنند . آنان برای کنترل اوضاع خواهان روی کار آمدن کسانی بودند که اولین ویژگی اشان دشمنی با نیروهای انقلابی و مترقی بود و برای همین هم مایل به نوعی مصالحه شدند ، هایزر به ایران آمد . ارتش اعلام بی طرفی کرد و سولیوان و بهشتی وقره باقی ... به این در و آن در زدند و باقی قضایا ] بگذریم ...
آخوندهای حاکم نیز که که با نظرات برژینسکی و کنفرانس گوادلوپ [بخصوص بعد از آمدن ژنرال هایزر ... آشنائی دارند!] ــ به خوبی می دانند که
« صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي » !
***
در درون همه ما یک « دائی جان ناپلئون » نهفته است .
درست است که « ما وقتی دچار شکست و ناکامی می شویم به جای نگريستن به خويش و درک کمبودها وکم کاری های خود با توسل به تئوری توطئه ، دست انگليس و عوامل خارجی را عمده می کنیم و بر روان زخم خورده خود مرهم می نهیم » ، درست است که با تكيه بر تئورى «توطئه» عنصر «توده اى» را از هرگونه دخالت در تغييرات سياسى معاف می می داریم ، درست است که اساساً نظریه توطئه ازجانب کسانی مطرح می شود که یا عاجز از درک و شناخت پیچیدگی های دنیای سیاست هستند یا دل شان نمی خواهد آنچه را که می بینند همانطور که هست قبول کنند و پناه بردن به تئوری توطئه کارشان را آسان می کند ... اما قبول کنیم که در عمل بیشتر ما که با شاه و شیخ هم درافتاده ایم ، بوی دائی جان ناپلئون می دهیم !
مگر در انتخابات آمریکا که بوش را رو آوردند ، در گزینش « پاول ولفوويتس » رئیس پیشنهادی کاخ سفید برای بانک جهانی و در جلو انداختن احمدی نژاد از دیگران و ... بیشتر ما به نوعی به تئوری توطئه متوسل نشدیم ؟ شدیم یا نه ؟ مگر کسانی که تئوری توطئه را نفی می کردند خودشان دچار توهم توطئه نشدند ؟ مگر با طرح اينكه همه اين سروصداها خیمه شب بازی ، صوری و صرفاً يك بازی است ! جفنگ نبافتند ؟
مگر وقتی می خواهیم مخالف خودمان را از چشم دیگران بیاندازیم ، هزار تا صفحه پشت سرش نمی گذاریم و با توسل به همین دیدگاه طرف مقابل مان را عنصر مشکوکی که معلوم نیست دُمش به کجا بند است ! معرفی نمی کنیم ؟
ما همه اش فکر می کنیم دارد علیه ما توطئه می شود و ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا ما را به زمین بزنند !
آیا آنچنانکه احمد اشرف نیز گفته است ريشههاي تاريخي اين توّهم به ثنويت كهن ايراني (تقسيم جهان به دو بخش نيك و بد)، و به اساطير آفرينش ايران از دوران باستان ميرسد ؟
انگار از همان روزی که ايران همزمان با " انيران " زاده ميشود ، هدف توطئه بيگانگان قرار ميگيرد. توّهم توطئه بيگانگان برعليه ايران از همان آغاز پيدايش ايران زمين در ژرفاي تفكر ايراني جاي ميگيرد ... گوئی سرگذشت ايران ، داستان دشمنيها و كينهتوزيها و توطئهچينيهاي بيامان و پيگير اين همزادان است !
آیا توسل به تئوری توطئه يکی از سازوکارهای دفاعی انسان از بُعد ِ روان شناختی - در قالب فرا فکنی - است ؟
آیا در فقر عنصر آگاهی ریشه دارد ؟
آیا برای ساده کردن تحليل و ايجاد حالت اقناع ، کاستن از انتقاد به بهانه بهره گيری بيگانگان ، ايجاد نفرت روانی از مخالفان و توجيه ضعف های داخلی است که به آن متوسل می شویم ؟
آیا برای اینست که دنيای سياست عرصهای پيچيده است و بازيگرانی زيرک و ماهر دارد و گاه بسياری از عوامل و انگيزههای اصلی از ديد ما پنهان میماند و توضيح شان برای ما دشوار است ؟
و آیا دليل محبوبيت سریال دائی جان ناپلئون [۲] در ايران اين است که مردم ما هيچگاه خود را عاملی تعيينکننده در اداره جامعه نيافتهاند و میهن شان را هميشه قدرت های ديگری که ربطی به آنها نداشته است ــ اداره میکردند ؟
***
چرا زیر هر کاسه ای ، نیم کاسه می بینیم ؟
مردم عادی که با اهالی استبداد ، اصلا و ابدا میانه خوبی ندارند ــ نیز ، نه به « مو »، نه به « ابرو »، بلکه به «پیچش مو »، و به «اشارت های ابرو » متمایل می شوند . چرا ؟ چرا در همه چیز توطئه کشف می کنیم ؟
اسکناس هائی را که عکس آیه الله مُدرس رویش بود و گویا !! در ريش اش عکس يک روباه پنهان شده بود و طراح آن را هم مخفيانه اعدام کرده بودند !! که یادمان هست ؟ [ اسکناس هائی که هم اکنون نیز استفاده می شود ! ]
علت شیوع اخبار نادرست و کشف توطئه در هر چیز چیست ؟
چرا در هر زماني كه رخدادي مي بينيم ، به جاي تفسير عوامل ايجاد آن، گمان ميبريم كه زیر هر کاسه ای نیم کاسه است ؟ فراموش نکنیم که اين نوع تحليل ها مختص افراد كم سواد نيست بلكه تحصيل كرده ها را هم شامل ميشود . آیا خود شما با این موضوع برخورد نکرده اید ؟
آیا علت روان شناسانه اين نوع تفسير در جامعه ما این است که بخصوص در دوره استعمار كلاسيك ، و امپرياليسم جديد بیگانگان مثل روباه ، زیرزیره و به صورت پوشيده ، نقشه می کشیدند تا سر خلق الله شیره بمالند ؟ آیا از جمله به این دلیل است که بخصوص از حدود ۴ قرن پیش كه «آنتونی شرلی و رابرت شرلي » به دربار صفويه رفتهاند ، مرتباً دارد در میهن ما توطئه ميشود ؟
آیا به این علت است که اجداد ما این داستان را هم تعریف کرده اند که انگلیسی ها تریاک را بسیار ارزان به ایرانیان می دادند و بعد شیره و سوخته اش را بسیار گران می خریدند تا یک جامعه را مبتلا کنند ؟
بد نیست یادآوری کنم که رسانهی دولتی حکومت بريتانيا که از قضا بزرگترين "بنگاه سخنپراکنی" جهان هم هست و بسيار مهم در اثرگذاری بر افکار عمومی است ــ در ۱۲ فوريه امسال با ديد ترديدآميز ، توطئه بیگانگان را مورد نقد قرار داده و با کنار هم قرار دادن برخی نمونه ها که بيشتر شايعه است تا منطبق بر « تئوری توطئه » ــ کوشش نمود دیدگاهی را که به دستهای پنهان پشت صحنه ، نیز ، توجه می کند ، آلوده به بدبینی و پارانویا (تشويش و هراس از توطئه مخفي ديگران عليه خود) ، جهان سومی و عقبمانده معرفی کند !
***
آيا همه آنچه در دنيا اتفاق میافتد ، «راستا حسينی» است ؟
آیا واقعاً در تحولات معاصر ايران هیچگونه توطئه جدّي خارجي ، حضور نداشته است ؟ آیا حضور کلمه « امان » بخصوص در ادبیات شفاهی مردم ما از جمله یادآور این نیست که نیاکان ما همواره در برابر اقوام اجنبی و خلخالی های خودی ! نیاز به « امان » و امان نامه داشته اند و ستمگران هرگز دست از سرشان بر نمی داشتند ؟
بگذریم ...
از واقعیت [نه توهم ِ ] توطئه فراماسونري ، که فقط به کشور ما اختصاص ندارد ، به این دلیل که در باره اش چیزی نمی دانم می گذرم . مثالی از دوران مشروطه می زنم .
آیا یکی از نقشه های انگلیس این نبود که در اوج رنج و شکنج آزادیخواهان برای مشروطه ، به راحتي با دولت مظفرالدين شاه ، رویهم بریزد و قرارداد نفتي را منعقد كند ؟ آیا در گرد و خاک تحریم تنباکو و اعتراض به « قرارداد رژی » ، قرارداد ننگین دارسي به راحتي مقدمات تشكيل بزرگ ترين شركت نفتي جهان در آن زمان را فراهم نکرد ؟
آيا وجود سفارت دولت فخيمه بريتانيای کبير در ايرانِ دوره قاجار که آخوندها و کَسان ديگر در آن بست می نشستند توهم توطئه است ؟ آيا نقشی که « لورنس عربستان » به عنوان افسر اطلاعات انگليس و ... بازی کرد گویای خیلی چیزها نیست ؟ آيا تعيين «مرزهای خاورميانه» توسط بريتانيای کبير هم توهم توطئه محسوب می شود ؟
البته که نظام عالم با توطئه نمي گردد ، اما آيا به راستی همه آنچه در این دنيای واژگون اتفاق میافتد ، "راستا حسينی" است ؟ آيا اسناد جاسوسی سازمان سيا ، و اطلاعات منتشر شده از سازمان جاسوسی انگليس که به روشنی از دخالت آخوندهای مرتجع در تضعيف دکتر مصدق و سرنگونی او سخن میگويند، و تاکيد می کنند از آنها باید در سرنگونی دکتر مصدق استفاده نمود، دروغ است ؟
آيا وجود « شاپور رپورتر » ، مظفر بقايی ، ارتشبد حسين فردوست ، یا کودتای ۲۸ مرداد برای اثبات توطئه ها کافی نيست ؟ آیا در میهن ما ، پشت مساله نفت همواره جريانات مشکوک فعال نبوده و نیست ؟
آیا در داستان قتل های زنجیره ای و به اصطلاح خودکشی سعید امامی همه پرده ها کنار رفته است ؟ آیا عَلَم شدن ناگهانی ِ سازگاران حکومت آخوندی و قربان صدقه های امثال « مایکل لدین » تصادفی ِ تصادفی است ؟ آیا سازمان دیدبان حقوق بشر محض رضای خداست که فریاد « وادموکراسی » سر می دهد و با وزارت خارجه آمریکا همنوائی می کند و ... ؟ آیا بمباران مجاهدین ، ساخت و پاخت دولت های به اصطلاح لائیک اروپا با حکومتی مه به نام دین نسق می گیرد ، و همزمان کابوی بازی در پاریس [و ... ] از نیات آلوده پشت پرده حکایت نمی کند ؟
یا این نمونه ها که برشمردم واقعیت دارد یا به قول احمد اشرف كه حتا تأثير و نفوذ دولت ايالات متحده آمريكا در تحولات ايران زمان جنگ جهاني دوّم و پس از آن را هم چيزي بيش از يك توّهم زاييده اذهان «توطئهپردازان ايراني» نمی دانند ! "نگاه بيمارگونه" به پديدههاي سياسي- تاريخي ست ؟!
***
بوش و بلر عاشق سینه چاک آزادی هستند !
اگر از دست هائی پشت پرده صحبت می کنم منظورم بر خلاف نظر دکتر عبدالکریم سروش [در صفحه ۲۹ روشنفكري و دينداري ] ، « هيچكاره بودن همگان و همه كاره بودن چند صحنهگردان و توطئه گر » نیست . ایشان که به طنز می گویند : تراشيدن دشمن موهوم بهترين گريزگاه و تئوری توطئه بهترين تحليل است ، الآن شاهدند چگونه امثال بوش و دیک چینی که به دروغ دم از جهانی شدن دموکراسی ! می زدند ، یا نظائر خامنه ای و خزعلی که علی و عدالت مثل نقل و نبات از زبانشان می بارد ــ دنیای ما و این میهن مظلوم را فیلم کرده اند .
ما به ضعف های خودمان و اینکه در تحلیل نهائی از ماست که برماست ــ اشراف نسبی داریم . شرط خارجی به اعتبار مبنای درونی است که عمل می کند . اما ، در کشورهای جهان سوم از جمله ايران دست اجنبی در طراحی نقشه های پلید هویداست و تیز شدن روی دوز و کلک دشمن تکیه بر تئوری توطئه نیست . خاطرات و سفرنامه های بسياری از سفرای انگليسی و آمريکايی که نشان از نفوذ آنها در دربار و برنامه های کلان مملکتی داشته ، و نیز بخش ناچیزی از اسناد دخالت آمريکا [در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ ] که تا کنون منتشر گشته ، این موضوع را اثبات می کند .
لازم نيست دائي جان ناپلئون بود تا مثلا سرنگون شدن حکومت ملی دکتر مصدق یا سالوادور آلنده را به دست آمريکائيان توجيه کرد .
صحنه گردانان بی بی سی ، نئومحافظه کاران و تئوریسین های تیم بوش و آقایان مناشه امیر و نوری زاده و میبدی ، و ... می خواهند ما را از دقت روی آنهمه بلا که بر این جهان واژگون ، و ایران و ایرانی باریده است ، با تبلیغ اینکه این ها همه تئوری توطئه است ! ــ بترسانند . می خواهند ما باور کنیم که مسائلى چون نفت ،
سودجويى شركت هاى اسلحه سازى ،
مسائل ژئوپوليتيك ،
هراس خداوندگاران ثروت و قدرت در آمريكا از نفوذ آینده چين و روسيه پر بزرگ ترين منابع انرژى جهان ،
تضمین امنيت اسرائيل ،
سوداهاى توسعه طلبانه امثال آرمیتاژ و ريچارد پرل و ذلمی خلیل زاد ... ،
طرح خاورمیانه بزرگ و برنامه " آمريكاى قرن جديد" ــ دلائل جنگ افروزی در افغانستان و عراق نیست و تنها علت آنهمه خون و کشتار این است که بوش و بلر عاشق سینه چاک آزادی هستند !
مگر بی بی سی در گزارشی که راجع به « ولفوويتس » رئیس پیشنهادی کاخ سفید برای بانک جهانی نوشت از قول وی نقل نکرد که ما سال ۲۰۰۰ در « برنامه قرن نوين آمريکا » Project for the New American Century در سندی استدلال کردیم :
رويدادی مصيبت بار و تحرک بخش مانند يک « پرل هاربر » جديد [پایگاه نظامی امریکا در هاوائی که در ۱۹۴۱ مورد حمله ژاپن قرار گرفت و امریکا پس از آن رسما وارد جنگ شد] ، لازم است تا سيطره جهانی ايالات متحده تضمين شود ؟
پس چرا باید خیمه شب بازی های بعدی را فقط از چشم نوچه ها ، پادوها ، و بازیگران دست دوم و امثال القاعده ببینیم و روضه خوانی شبانروزی امثال « دونالد رامزفلد » و « فاکس نیوز » را باور کنیم ؟
***
مدعیان صاحب اختیاری جهان ، به القاعده و بن لادن نیاز دارند .
آیا دروغ است که بعدازظهر سیزدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ در حالی که حتی قو در آسمان آمریکا نمی پرید ! هواپیمای کوچکی از فلوریدا همراه با مسافرانی ویژه به پرواز در می آید ، سپس عزیز کرده ها با تدابیر شدید امنیتی به کنتاکی منتقل می شوند و خاک آمریکا را ترک می کنند ؟ آیا اعضای درجه یک خانواده بن لادن همراه مسافرین نبودند ؟ مگر روزنامه نگار مشهور آمریکایی « کریگ آنگر » این داستان را رو نکرد ؟ مگر رابطه ی درازمدت خاندان آل سعود را با کارتل های نفتی تگزاس زیر ذره بین نبُرد ؟ مگر سرمایه گذاری یک ونیم میلیارد دلاری خاندان سلطنتی عربستان در شرکت های نفتی و صنعتی را که خانواده بوش در آنجا از شرکای اصلی هستند بر مَلا نکرد ؟ و مگر فیلم مایکل مور « فارنهایت ۱۱/ 9 » که توسط کمپانی والت دیسنی از پخشش جلوگیری شد – از روی همین رویداد ها و روابط محرمانه پرده بر نداشت ؟
مگر ریچارد کلارک مشاور سابق دستگاه سیاسی بوش با کتاب
Enemies Against All Enemies « در برابر تمام دشمنان »
پرده از روی رویدادهایی که پیش و پس از حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر در کاخ سفید گذشت ، بر نداشت ؟ مگر حادثه مزبور به جای این که « علت » تغییر سیاست باشد در واقع «بهانه» اجرای سیاست هائی نشد که مدتی پیش تر تدوین شده بود ؟
مگر در انتخابات آمريکا [که بوش دوباره سر کار آمد] از مابهتران تلاش نکردند مردم آمريکا را از خطر حملهی تروريستی به خاک آمريکا بترسانند ؟ و مگر درست در همين موقع دشمنان بوش (!) اين برگ برنده را در اختيار او قرار ندادند ؟ آیا بن لادن را برصفحه تلویزیون نیآوردند و مردم آمريکا را تهديد به حملهی تروريستی نکردند؟ آیا همزمان ، فيلم و عکس مجلس آخوندها را که مثل همیشه بی محتوا شعار مرگ بر آمريکا می دادند ــ پخش نکردند ؟
مگر [در سال ۲۰۰۱] كارشناسان امور جاسوسی و وابستگان انتليجنت سرويس در گفتگو با کانال ۳ تلويزيون فرانسه فاش نکردند که تاريخچه بنيادگرايی اسلامي ، نه به بیست و چند سال پيش ، به دههی ۶۰ ميلادی برمیگردد ؟ مگر نگفتند که پس از روی كار آمدن سرهنگ قذافی در ليبی و ملی شدن نفت توسط او ، انگلستان از طريق راه انداختن يك جنبش بنيادگرا تصميم گرفت قذافی را سرنگون كند و به همین منظور با گروه اسلامگرايان «المقاتلين» [پیکارگران] شروع کرد و سپس، با تار و مار شدن اين گروه ، بن لادن را علم نمود ؟ و مگر افشا نکردند كه دومين سوء قصد به قذافی را هم همين گروه بن لادن انجام داد ؟! حالا بن لادن و القاعده غریبه شده اند ؟ و وابستگان آن ها پشت انفجارات لندن هستند ؟!
اشتباه نشود تردیدی ندارم که از چشمان ِآلت دست های بوش و بلر که به دروغ الله اکبر می گویند و سر می بُرند ، شقاوت می بارد . این رفتار چندش آور را حتا اگر بازتاب تحقیر صدها میلیون انسان ستمدیده و تحت اشغال هم جلوه دهند ، [حتا اگر مانند نمونه مادرید «خوزه ماريا آزنار» ، و متفقین بوش و بلر را هم کنار بزند ، که زد] با قدرت و شدت باید محکوم کرد و نگفت « این که مسئله ما نیست و به ما ربطی ندارد ! » این ها قوم و خویش مرتجعینی هستند که در قرون وسطی به نام مسیح بیداد می کردند !
بازم گلی به جمال هادی خرسندی ِ دلیر که نه تنها « جاهل دنیا محله » ! و « قهرمانان نطق های شاخ و شانه » را زیر سئوال بُرد ، به یاد هموطن ما « بهناز» ، نیز که در بمب بازی های لندن گم شد ، سرود :
...ای مرگ بر بمب!
ای مرگ بر اندیشه بمب!
ای تف به ریش و ریشه بی اعتقادت
بن لادن و ملاعمر ،
ملاعلی ، ملا تقی ، ملا نقی ؛ یا هرکه هستی.
یا هرکه روزی با یکی زینها نشستی !
(گر ریش داری یا نداری) ...
آری در محکومیت واپس گرایان سنگدل تردیدی نیست ، آنچه زور دارد این است که امثال دیک چینی و رامزفلد که شریک ، رفیق و آموزگار القاعده و بن لادن بوده اند می خواهند همه کاسه کوزه ها را سر آنها بشکنند و مردم جهان را فیلم کنند ! [۳]
***
راز درون پرده ز رندان مست پرس
وقتی همه به هم دروغ می گویند ، مردم ستمدیده جهان حق دارند به همه چیز با شک مقدس برخورد کنند . چرا کسانی که جهانی شدن جنگ و جنایت را « جهانی شدن دموکراسی » ! جلوه می دهند ، مردم جهان سوم را متهم می کنند که چون عقب مانده اند روی دخالت بیگانگان تیز می شوند ؟ چرا آن ها می خواهند هر آنچه می گویند همه باور کنند ؟
حتا برای روشنفکران ِ مردمی در خود غرب نیز تبلیغات جنگ افروزان پشیزی ارزش ندارد . فیلم افشاگر « بازرس حکومت »The Government Inspector ساخته «پيتر کوسمينسکی » ، که آخرين روزهای بحرانی زندگی دکتر « ديويد کلی » بازرس سلاح های شيميائی و کشتار جمعی حکومت بريتانيا در عراق را به تصویر کشیده ، [ و به مثلاً خودکشی وی ! اشاره دارد] به وضوح دست امثال تونی بلر را رو می کند و نشان می دهد همه دعوا ها بر سر لحاف ملا نصرالدین بوده است !
همزمان با کنفرانس گروه G8 که سران آمريكا ، انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، كانادا ، ژاپن ، ايتاليا و روسيه در انگلستان ، دور هم جمع شده بودند و نیز در میانه شادی مردم بريتانيا از انتخاب لندن به ميزبانی المپيک ۲۰۱۲ ــ ناگهان صدای انفجار می پیچد و پای القاعده و مل قاعده به میان می آید !
زمان نشان خواهد داد که جز اصحاب دغل و دروغ ، پیروان هیچ آئینی به اینگونه جنایات رو نمی آورند و تقلید از امثال رامزفلد که بعد از ۱۱ سپتامبر عکس مار را می کشید و کولی گیری در می آورد ! جز پاشیدن تخم کینه و شقه شقه کردن جامعه نتیجه ای ندارد . [آیا به همین دلیل پلیس انگلیس سعی می کند سر و ته قضیه را بند آورد ؟]
راستی چه کسانی پشت انفجارات لندن بودند ؟ از این جنایت تروریستی چه میوه ای می خواستند بچینند ؟ اصلاً هرآنچه را خبرگزاری رویتر و سی ـ ان ـ ان و سایر منبرهای الکترونیکی ادعا می کنند ، دربست می پذیریم ، بسیار خوب ، آیا تروریست های مرتجع واپس گرا ، که روز و روزگاری یار غار « مدعیان صاحب اختیاری جهان » بوده اند و دین برایشان « تكليف و تقليد و تكفير و تزوير و تازيانه و لعنت و خشونت و عربده و استبداد » شده ، هیچ ربطی به رفتار استعمارگران در همه سرزمین های اشغالی ندارند ؟ و آیا این علف های هرز در بستری از ظلم و نابرابری نیست که رشد می کنند ؟
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين کشف نيست زاهد عاليمقام را
***
پاورقی :
۱ - تنها ایرانی ها به « تئوری توطئه » مبتلا نیستند .
از قضاوت هملت [اثر شکسپیر]که مرگ پدرش برای او همواره رازآلود باقی ماند [و معتقدین به تئوری توطئه به عنوان نماد مطرح می کنند] ، می گذریم .
- مضمون کتاب هائی چون قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ و تأثیری که نویسندگانی چون « جورج اورل » در اذهان مردم داشته اند ،
- انفجار پارلمان رایشتاک در آلمان ، که فاشیست ها در پوش آن به بگیر و ببند آزادیخواهان پرداختند ،
- راز قتل آبراهام لینکلن ، مارتین لوترکینگ ، « کندی » ها ، و ...
- «اکتبر سورپرایز» و ساخت و پاخت حزب جمهوری خواه با آخوندها بر سر گروگان ها [دقیقا همون روزی که ریگان به ریاست جمهوری انتخاب شد هواپیمای حامل گروگان ها نیز پرواز کرد !] ،
- پشت صحنه جادثه تروریستی ۱۱ سپتامبر ، و ... ،
- حتا ماجرای ورزشی ِ صعود كره جنوبي به مرحله نيمه نهايي مسابقات جام جهاني ۲۰۰۲ [كه خود كره يكي از ميزبانان آن بود و ميلياردها دلار براي آن هزينه كرده بود] و آن قدر مشكوك و وابسته به انواع و اقسام الطاف داوران بود كه حتي خوشبينترين طرفداران فوتبال در سرتاسر جهان را هم بدبين كرد ... [همه نشان می دهد که توهم توطئه فقط مخصوص ما نیست]
یک نمونه دیگر :
نه تنها مردم عادی ، بسیاری از فیزیکدانان جهان نیز ! ادّعا می کنند که قضيه رفتن امريكايي ها به ماه يك خالی بندی بیش نبوده ! و قدم زدن آرمسترانگ فضانورد به عنوان اولين انسان بر روي كره ماه دروغي بيش نيست ! آنها می گویند « ناسا » اصلا در سال ۱۹۶۹ آنقدر پيشرفته نبود كه بتواند آپولو را به ماه بفرستد . تمام ماجراي سفر انسان به ماه يك فيلمبرداري ماهرانه بوده كه امريكاييها در هنگام جنگ سرد و براي قدرت نمايي در مقابل شوروي ‚ در يك استوديوي فيلمبرداري در زمين اجرا كردند !
البته این داستان سرائی است و هیچ پژوهشگری آنرا جدی نمی گیرد
در آدرس زیر صذای یکی از این مدعیان را [به زبان انگلیسی] می شنویم که برای نرفتن آمریکائی ها به کره ماه ، دلیل و برهان می آورد .
http://www.abc.net.au/science/k2/sound/sss19022004.ram
مدعیان مي گويند در هيچ كدام از عكس ها ستاره هاي پشت صحنه مشخص نيستند ‚ در خيلي از عكس ها سايه ها از چند طرف وجود دارند که نشان می دهد چندين چراغ در استوديو وجود دارد ‚ پرچم امريكا در حال تكان خوردن است در حاليكه در ماه اتمسفر و باد وجود ندارد ‚ جاي پاي معروف در سطح كره ماه بسيار عميق و مشخص است در حاليكه وزن انسان در ماه ۶/۱ است و چندين دليل ديگر ... البته « ناسا » و افراد مستقل جواب هاي مختلفي داده اند .
گزارشي از تلويزيون Fox امريكا
http://www.uwgb.edu/dutchs/PSEUDOSC/ConspiracyTheoryDidWeGototheMoon.htm
به آدرس زیر نگاه کنید :
http://www.apfn.org/apfn/moon.htm
از اینگونه افسانه ها [که در ظاهر علمی جلوه می کند ، اما محتوائی ندارد] پی می بریم که « تئوری توطئه » بر خلاف آنچه بنگاه سخن پراکنی بریتانیا می گوید ، واگیر ست ، و
گر حکم شود که مست گیرند
یقه خود بی بی سی را هم می گیرند !
***
۲ – سی و پنج سال از نگارش « دائي جان ناپلئون » رمان طنز معروف ايرج پزشكزاد می گذرد . سريال دائي جان ناپلئون كه با كارگرداني هوشمندانه ناصر تقوايي و بازي بازيگراني مانند غلامحسين نقشينه ( دائي جان ناپلئون ). پرويز فني زاده ( مش قاسم ).نصرت کريمي ( آقا جان ) .پرويز صياد ( شازده اسداله ميرزا ) .سعيد کنگراني ( سعيد ، راوي داستان ) . محمد علي کشاورز ( سرهنگ ). بهمن زرين پور( پوري فشفشو ) .اسماعيل داورفر ( دوستعلي خره ). پروين ملکوتي ( عزيزالسلطنه ). محمد ورشوچي ( آسپيران غياث آبادي ). مينو فرشچي ( طاهره ). محمود لطفي ( شيرعلي قصاب ... بر مبناي كتاب ساخته شده ــ هنوز در شمار محبوبترين سريالهاي تلويزيوني ايران است . از همین جا به آقای ایرج پزشکزاد درود می فرستم .
***
۳ – من و شما هر دو کسانی را می شناسیم که دم و دقیقه به آمریکا می تازند و جهل و ستمی را که در میهن شان می گذرد ، پشت گوش می اندازند . این گرایش بی محتوا که از هیچ عمقی برخوردار نیست [ و غالباً با هیستری ضد مذهبی هم همراه است]، آمریکا را نیز [همانند فرهنگ و مردم میهن خویش] به درستی نمی شناسد و امثال « ولفو ويتس » و « ریچارد آرمیتاژ » و « روپرت مُرداخ » و «دونالد رامسفلد» و « لئو استراوس » را ــ با ارزش ها ومردم خوب آمریکا یکی می گیرد .
یک نگاه ساده به « اعلامیه استقلال آمریکا » که ۲۲۹ سال پیش تنظیم شده ، و
بر حق آزادي ابناء بشر براي دنبال کردن خوشبختي ، بر حق مردم در تعيين سرنوشت خود و سلبناپذيري حقوقي همچون آزادي ، حيات و شادي ، تاکيد می کند ، و به صراحت می گوید : هرگاه دولتي کوتاهی کرد، مردم حق دارند آن را براندازند و دولت جديدي شكل دهند كه از امنيت و شادي آن ها حفاظت كند در غیر این صورت جنايات و آزارهاي مكرر مردم را موظف به طغيان ميكند ، و برحق فردی حفظ سلاح آنشین پا می فشارد تا صاحبان قدرت حواس شان باشد و هر اسبی دارند نتازند [ اگر چه معنا و مقصود آن با تجاوزات امپریالیستی گم و گور شده ] ــ
اما از افتخارات ایالات متحده است و نشان دهنده این است که ملت بزرگ آمریکا تنها در سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه ، و در سرمایه داران ( لاکهید مارتین و نورتروپ گرومن ، الي ليلي ، مونسانتو، مرک و دوپونت ) و دست های پشت پرده ای که حکومتهای ضد مردمی و آدمکش را بقدرت رساند تا صدها هزار انسان را شکنجه و زندانی کرده و به قتل رسانند ، تا جنبش نجات بخش ملی بعد از جنگ دوم جهانی در سه قاره را نابود و منافع انحصارات امريکائی را حفظ کنند .ــ خلاصه نمی شود . دامن زدن به گرایشات کور و بی محتوای ضد آمریکائی چه دردی را دوا می کند ؟
***
یک تقاضا از شما خواننده محترم :
پیش تر از « سعید سلطان پور » و شکرالله پاک نژاد ، و ...
آنچه را دیگران نگفته بودند ، نوشته ام . ای کاش دیگرانی که می توانند و باید بنویسند این کار را می کردند اما افسوس ...
دوست دارم از شهید والامقام « الله قلی جهانگیری » نیز یاد کنم و دارم مقاله ای در مورد او می نویسم ، آیا شما از این انسان فرزانه چیزی می دانید ؟ می توانید لطفاً مرا راهنمائی کنید ؟