چرا داریوش همایون نمی گذارد جامعه سیاسی ایران دوقطبی بشود ؟

 ناصر مستشار

 

چرا جامعه سیاسی ایران دوقطبی نمی شود اگر بشود چگونه خواهد شد؟ اگر نیروهای سیاسی ایران پاسخی مناسب برای این پرسش بیابند مطمئا پاسخ بسیاری از سئو.ال های کلیدی داده خواهد شد؟ تا در همان راستا موانع اصلی سرنگونی رژیم اسلامی برطرف گردد.رژیم اسلامی تاکنون خواسته وناآگانه از دوقطبی شدن جامعه سیاسی ایران جلوگیری کرده است وبا توطئه و رابطه گیری از طریق سفیران ویژه مانع فطب بندی جامعه سیاسی ایران گردیده است.( روزگاری که خاتمیسم در اوج خود بود وپیروان او در داخل وخارج پیروزی اورا نوید می دادند کار به جائی رسیده بود  که فرخ نگهدار خبر خوش تولد نوزادی را به همگان اعلام می کرد که نامش " اصلاحات" بود و وقتی نگارنده این سطور از نامبرده سئوال نمود م که مشخصات این نوزاد چگونه می تواند می باشد از پاسخگوئی یا عاجز ماند یا طفره رفت. فرخ نگهدار هنگام سخنرانی در شهرداری برلین در میان سخنرانیش رسما اعلام نمود که او رابطه فکری با نیروهای سیاسی داخل کشور برقرار نموده است و او بر روی نیروهائی خاص سیاسی در ایران تاثیر جدی می گذارد ،آنموقع حرفهای فرخ نگهدار را یاکسی  بدرستی درک نکرد یا اینکه آنرا جدی نگرفت اما بعد ها همگان از آن ارتباط وتاثیر گذاری سر در آوردند!) اما در حال حاضر مسئولیت  خطیر و تاریخی  فرخ نگهدار را که تحت نام "اصلاحات" تبلور یافته بود،  اینک تحت لوای "حفظ موجودیت ایران" آقای داریوش همایون به عهده گرفته اند وآقای فرخ نگهدار دیگر از گردونه خارج شده است ودیگر کبکش خروس نمی خواند بلکه این  بار این داریوش همایون هست که معرکه گردان صحنه سیاسی ایران شده  است تا با تئوریهای حفظ "موجودیت ایران" از شکل گیری قطب نیروهای سیاسی  در راه سرنگونی  حکومت اسلامی مانع تراشی نماید. در راه سرنگونی شاه هیچ مانع تراشی از جانب نیروهای سیاسی صورت نگرفت وفطب اصلی علیه او شکل گرفت و همه زمینه ها برای صعود خمینی مهیا بود و بهمین خاطر سقوط شاه بسرعت انجام پذیرفت اما اینک علیه جمهوری اسلامی از هرطرف  صداهای نا هماهنگ ونارسا ومخالف شنیده می شد و از شکل گیری قطب اصلی علیه حکومت اسلامی ممانعت بعمل می آورد. داریوش همایون بعد از نوشتن مقاله یک کشور یک ملت به یکی از مانع تراشان اصلی در راه قطب اصلی علیه سرنگونی رژیم اسلامی  تبدیل شده است.
داريوش همايون مي گويد:. (مدت های دراز است که بسیاری تصور می کنند می توان در هزاران کیلومتری ایران قدرتی بوجود آورد که بتواند جای جمهوری اسلامی را بگیرد)
در پاسخ به آقای داریوش همایون باید گفت مگر خميني از فاصله ائی که به هزاران کيلومتر می رسید ، برنامه حکومت اسلامي وانقلاب ارتجاعی خود را طراحي ورهبری نکرد؟شاید آقاي داريوش همايون آنچنان به دمکراسي کذائي رژيم اسلامي متقاعد شده اند که فکر مي کنند مي توانند در تهران زير گوش محسني اژه ائي مي توان برنامه آلترناتيو را طراحي کرد! همه نیروهای سیاسی وسازمان های بین المللی ، در ایران اسلامی تحت حکومت ولایت فقیه عاقبت اشخاصی مانند خانم هاله اسفندیاری ورامین جهانگبلو که اصلا کاره ائی نبودند که سر از اوین در آورده اند وسپس وادار به مصاحبه های اجباری با الفاظ در خواست شده از جانب رژیم شده اند  که همگان شاهد آن فجایع بوده اند و آن مظالم باعث شده است که دیگر کسی فکر اینکه  بیخ گوش رژیم نیز می توان کار سیاسی علیه رژیم پیش برد را در حافظه خود به بایگانی سپرده است! اما چگونه است که آقاي داريوش همايون از فاصله هزاران کيلومتر با ايران اين اثر را مي توانند داشته باشند که اگر پشت رژيم جمهوري اسلامي بروند"موجوديت ايران" حفظ خواهد شد اما از هزاران کيلومتر فاصله نمي توان با اينهمه ارتباط ماهواره ائي و فاکس واينترنتي و پيامک و تصويري  وآمادگی مردم ایران وغيره نمي توان با داخل ايران ارتباط عاطفي وسياسي با نخبگان سیاسی ومردم داخل ایران برقرار کرد تا جانشين جمهوري اسلامي را پي ريزي کرد؟

تاریخ تحولات جوامع تاکنون نشان داده است ما دامیکه یک جامعه ائی که با استبداد در نبرد است  دو قطبی نشود ، بدان معنی که جامعه به قطب آزدای خواهی وقطب خود کامگی تقسیم نشود هیچ پروژه سیاسی نمی تواند پیش برود! نه استبداد از بین می رود نه حاکمان مستبد به دمکراسی قانع می شوند ،تنها کشور رو به اضمحلال می رود که همین رخداد در باره میهن ما در حال شکل گیری است!  از دیر باز جنگ اهریمن و مهر در میان بوده است.در یک طرف اهریمن ایستاده بود و در طرف دیگر مهر قد علم کرده بود. در انقلاب ارتجاعی واسلامی نیز جامعه ایران دوقطبی شده بود که در یک طرف شاه ایستاده بود ودر طرف دیگر خمینی! که نبرد آنها را آنموقع جنگ دیو و فرشته  به جامعه  معرفی وغالب کرده بودند که به سرعت بر جامعه معلوم شد که نه شاه دیو بود نه خمینی فرشته! فرشته ائی که بنام خمینی بر تمام شئون وارکان مملکت دست انداخته بود بسرعت بسوی خود کامگی شرعی قدم برمیداشت و بخش وسیعی ازنیروهای سیاسی هنوز از شناخت فرشته دروغین ولی خود کامه تازه نفس قصور می کردند .همان سر پیچی که نیروهای سیاسی آنموقع در شناخت  حکومت اسلامی از خود نشان می دادند باردیگر در لباس دیگر همچنان ادامه دارد و این بار زیر پوشش" حفظ موجودیت ایران" خود را برجسته کرده است.  دیگر بر همگان  آشکار شده هست که موجودیت ایران را عاملی  بنام خود کامگی اسلامی که رویای جهانی شدن را در سر می پروراند تهدید می کند نه عامل دیگر!. جمهوری اسلامی احساس می کند همان خلاء قدرتی که در عراق ومنطقه بوجود آمده است به همان نسبت در جهان نیز بواسطه نابودی کمونیسم خلاء سیاسی بوجود آمده که جمهوری اسلامی در پس فرو پاشی اردوگاه سوسیالیست می تواند جای آنرا پر کند. در حال حاضر در میان  بخش های وسیعی از نیروهای  اصلاح طلب این موضوع به اثبات رسیده است که تهدیدات وتحریکات حاکمان اسلامی خود عامل تحریک وتهدید بیگانگان علیه ایران شده است ودر همین راستا تضاد های جناحی تا سطح مرجعیت ارتقاء یافته است  که در وضعیت کنونی عامل جنگ بار دیگر می تواند رحمت الاهی محسوب شود تا تمام دعوا ها فراموش گردد تا در برابر دشمن فرضی  همه جناح های  متخاصم رژیم خود را متحد سازند که در میان جای بسی شگفتی است که داریوش همایون سکولار وباز مانده از رژیم سابق چگونه می تواند در آن کارزار خود را شریک بداند تا جایگاهی برای خود بیابد!

تنها راه برون رفت از بن بست سیاسی در ایران ،ایجاد قطب اصلی شکل یافته از مهر ورزان به آزادی وحقوق انسانی  می باشد که همگان را پیرامون یک رهبری واحد گرد آورده باشد تا سرنگونی اهریمن راکه در کانون مرکزی حکومت ایران خود را مسلط ومتمرکز کرده است ،نظاره گیری کند!