آیادخالت های امریکا وجمهوری اسلامی در سطح جهان به یک اندازه محکوم است!

ناصر مستشار

جمهوری اسلامی ،امریکا را محکوم می کند که این کشور بی دلیل در امور داخلی کشورها دخالت می کند اما خود جمهوری اسلامی نیز در امور کشورهای جهان بخصوص همسایگان بطور مستقیم وغیر مستقیم دخالت  می کند وتاکنون برای آن دخالت ها  بهانه های گوناگون دست وپا کرده است. دخالت های امریکا در راه پیشبرد دمکراسی خود را پوشش می دهد اما دخالت های جمهوری اسلامی خود را در پناه اسلام عزیر مستتر می نماید.بخشی از روشنفکران ایران وجهان به دخالت وکمک های امریکا که تحت لوای پیشبرد دمکراسی انجام می پذیرد دل بسته اند که شوربختانه آن دمکراسی گاهی اوقات باید با چکمه نظامی خود را پیش ببرد وتا کنون موفقیتی نداشته است اما علیرغم آن این روشنفکران از وحشت امپراتوری اسلامی به دمکراسی وارداتی از امریکا کرنش می نمایند. بخش دیگر روشنفکران ایرانی به ناسیونالیست ایرانی در آمیخته با اسلام مبتلا شده اند وپیشروی هرچیزی که بنام ایران باشد مقدس می شمارند و کاملا جانب جمهوری اسلامی را می گیرند و به هرچه دمکراسی و تمدنی که از غرب برخاسته باشد بی اعتنائی ولعنت می فرستند. در این بین تنها جنبش مستقل ملی و دمکراتیک  مردم ایران که در گرایش به صلح  و در رشد وتکامل بشری تنیده باشدهنوز خود را بدرستی سازمان وسامان نداده است که باید در راه آن تلاش جدی صورت بگیرد که تاکنون نگرفته است واگر تلاشی هم گرفته باشد بسیار ناچیز بوده است چرا که فقدان آن هویدا می باشد!

امریکا از سال 1332 با کودتای بیست وهشت امرداد بطور آشکار در امور ایران دخالت کرده است ودولت کلنیتون نیز بدان اشاره نموده واز ملت و دولت ایران معذرت خواهی کرده است.پس از آنکه امریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم جایگاه انگلستان را بدست آورد شروع به دخالت در کشور هائی نمود که یک زمانی حوزه نفوذ استراتژیک انگلستان بوده اند.از آنجمله کشورها ایران بوده است.قدرت نظامی واقتصادی برتر امریکا همواره پوششی بوده است تا انگلستان پشت آن خود را مستتر نماید تا سیاست های خود را پیش ببرد.  ورود واشغال همزمان عراق نفت خیز از جانب انگلستان وامریکا بر همین محور طرح ریزی واستوار گشته است.امریکا در صدد است جهان اقتصادی نه جهان جغرافیائی را فتح نماید. اگر روزگاری امریکا در رقابت با شوروی در کشورهای جهان بدنیال دست نشاندگان سیاسی واقتصادی می گشت اما در حال حاضر متقاعد شده است  که اختیارات سیاسی را به عهده عناصر ملی متمایل به غرب از درون همان کشورها بگذارد چون دیگر خطری از جانب شوروی احساس نمی کند اما حوزه اقتصادی همان کشور را همچنان می خواهد در سیطره خود نگاه  داشته باشد. امریکا این بار با شعار دمکراسی به میدان آمده است.همان شعار حقوق بشر ودمکراسی که جیمی کارتر در دهه هفتاد سر داد تا کمربند سبز امت اسلامی را پیرامون اتحاد شوروی پدید آورد که خواسته ویا ناخواسته به نفع روی کار آمدن خمینی گردید اما سپس همان حکومتی که از طرح های جیمی کارتر بیشترین بهره برداری نمود تا خود را به مصدر حساس ترین کشور منطقه وجهان برساند ابتدا همان حکومت تازه به قدرت رسیده  که رویای امپراتوری اسلامی را در سر می پرورانید در نظر داشت که کشورهای اسلامی منطقه وجهان را که در حوزه و تحت نفوذواسترا تژیک  امریکا بودند را از اختیار وکنترل امریکا خارج کند که در همانجا تصادم تاریخی بین ایران اسلامی وامریکا دمکراتیک وامپریالیسم  شکل گرفت وتا به امروز ادامه دارد. از یک طرف امریکا با شعار دمکراسی وخاورمیانه بزرگ وارد کارزار شده است واز طرف دیگر جمهوری اسلامی با شعار صدور انقلاب اسلامی به تمام بلاد اسلامی دست به کار شده است. اروپا وژاپن تنها به فکر بازار های خودشان هستندند واصلا برایشان فرق نمی کند که در کشور خریدار کالا های آنها اسلامی حکومت می شود یا دمکراتیک! تنها بمب اتم جمهوری اسلامی کشورهای مذبور را نگران می کند ودر همین راستا کشورهای یاد شده را بطور متزلزل وناپیگیر متحد امریکا می نماید.کشورهای  وروسیه وچین ظاهرا در دراز مدت با اتمی شدن جمهوری اسلامی  مخالفند اما اگر موشک های اتمی فعلا بسوی امریکا نشانه گیری شود آنها را خشنود می سازد. اولین کشوری که در این میان به سختی با اتمی شدن جمهوری در هراس بسر می برد کشور اسرائیل می باشد که رژیم اسلامی ایران بخاطر بدست گیری رهبری مسلمانان جهان وعده نابوی اسرائیل وآزادی قدس مقدس را بعنوان قبله گاه دوم مسلمان جهان را از هم اکنون به آنها وعده داده است. حکومت اسلامی ایران دخالت در کشورهای دیگر را به قانون مندرج در قانون اساسی رسمی خود تبدیل نموده است ودر مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی صدور انقلاب اسلامی به سراسر گیتی را به یک ایدولوژی و تکلیف وفریضه اسلامی ارتقاء داده است و مشروعیت نبرد خود را باز یافته از اسلام می داند.اخیرا با روی کار آمدن احمدی نژاد شاگرد با وفای مصباح یزدی ،ظهور مهدی(عج) که امر جهانی می باشد به یک فریضه کاملا اجباری ملتها تبدیل شده  است که همه جهانیان چه مسلمان وغیر مسلمان باید به آن گردن بگذارند

به اسناد زیر که از قول حجت اسلام جهانگیر محمودی از سایت اینترنتی (بازتاب) گرفته شده است  بطور کامل توجه نمائید سپس متوجه می شوید که جمهوری اسلامی چگونه دخالت ودستیابی بر همه کشورهای جهان را به یک فریضه  الهی ونهادینه شده و اجتناب  ناپذیرتبدیل نموده است:

"اساس فلسفه تاريخ اسلامي خوشبيني به تحقق يافتن جامعه ايده آل اسلامي به رهبري امام زمان عجل الله تعالي فرجه مي‌باشد. دراين که جامعه جهاني روزي به اين جامعه ايده آل خواهد رسيد مورد اتفاق همه فرقه‌هاي اسلامي از شيعه وسني وغيره است. زيرا وعده حاکميت جهاني صالحان ومستضعفين درقرآن آمده است. براساس آيات شريفه هرمسلماني بايد درانتظار فرج امام زمان (ع)باشد وگرنه به انکار امري پرداخته که قرآن صريحا به آن اشاره کرده است. قرآن کريم درموردکساني که به برخي از دين ايمان آورده وبرخي از دين را کافراست، هشدار مي‌دهد که عذاب خوار کننده‌اي درانتظار اوست."

"همه مسلمانان يک امتند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست کلي خود رابر پايه ائتلاف واتحاد ملل اسلامي قرار دهد و کوشش پيگيري به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي وفرهنگي جهان اسلام راتحقق بخشد...."

. "دربخش اول به تاثير ناسيوناليسم نوين در ايجاد ملت بزرگ جهاني به رهبري مهدي موعود (ع) خواهم پرداخت.

ازمنظر دين هرچه امر خدا وپيامبر وائمه اطهار به انجامش درميان باشد، جزو واجبات است و هرچه را نهي کرده باشند ازمحرمات است. علي هذا با توجه به اينکه درايات شريفه فوق امر به وحدت شده است و از لحاظ فقهي واصولي امررا دليل بروجوب مي‌دانند وترک واجب نيز عملي حرام است. بنابراين ترک وحدت ميان مسلمانان گناه کبيره وعملي

حرام به شمار مي‌آيد"

با تمام اوصافی که از دخالت های رسمی و ایدولوژیکی که ازجانب جمهوری اسلامی در سطح جهان شرح داده شد اما تا کنون رژیم اسلامی در عرض این بیست وهشت سال دست به دخالت ها وحمایت های مالی ونظامی وبمب گذاریها وترورهای  مختلفی دست زده است که کم وبیش همگان از آن باخبرند ونیازی به تکرار آنها نیست.اولین کسی که در راه رسیدن خمینی به قدرت  سیاسی در ایران مانع تراشی کرد ،امام موسی صدر بود که همواره روحانیت شیعه را از قرار گرفتن در راس هرم قدرت برحذر می داشت لذا امام موسی صدر در آغاز انقلاب ارتجاعی واسلامی پنجاه وهفت با اشاره اطرافیان خمینی به رهبر لیبی معمر قذافی از میان برداشته شد تا قدرت گیری خمینی در ایران هموار گردد.