برما چه رفته است که « دعا » را تکه پاره می کنند؟ !

فریدون گیلانی

gilani@f-gilani.com

 

فیلم را که دیدم ، یخ کردم ، قفل کردم و رفیقی که داشت کار می کرد تا آن سند عقب ماندگی و توحش را از سایت هشت مارس به سایت جنبش منتقل کند ، برای نخستین بار بود که می دید من پدیده ای را دیده ام و خفقان گرفته ام . مانده بودم گریه کنم ، یا فریاد بکشم و خاک برسر بریزم . و فردایش که اول ماه مه بود ، سه جریان از ساعت ده صبح تا نیمه  شب در هامبورگ تظاهرات اعلام کرده بودند و من باید در هر سه تظاهرات شرکت می کردم و تقریبا همه ی هامبورگ را راه می رفتم و فریاد می کشیدم . قرارم این بود که مثل همیشه ، روز پیش از تظاهراتی با آن طول و عرض و در گیری احتمالی بافاشیست ها و پلیس هوادار فاشیست ها ( که همین طورهم شد ) ، بروم بدوم تا بدن آماده ی راه رفتن و کتک خوردن سنتی ! باشد . رفتم ، اما گیج بودم . پایم نمی کشید . نزدیک بود پیش از نیمه راه برگردم که برخود نهیب زدم . اما به مردم جوری عصبانی نگاه می کردم که انگاری من و آن ها آن دختر هفده ساله را در سلیمانه سنگباران و لگد کوب کرده ایم . تکه پاره اش کرده ایم . نمی توانم آن طور که می خواهم حالتم رابیان کنم . خودتان فیلم را روی یکی از سایت های که گفتم و نشانی اش را هم در پایان این رنج نامه می نویسم ، نگاه کنید ، ببینید چه حالی پیدا می کنید و آیا می توانید آن حالت را بیان کنید ؟

به آن رفیق عزیز درود می فرستم که بی درنگ خبرم کرد این فیلم را نگاه کنم و یادم بیاید که تحول انسان غار نشین و گذر انسان از چند مرحله ی طبقاتی ، امروز این حاصل را در برابر ما می گذارد که همان انسان مسلح به تیر و کمان و نیزه که ابزارتولیدش بود ، امروز با بمب های ده تنی و قتل عام مردم عقب نگه داشته شده ، امپراتوری خود را می سازد و مردم طالب رشد و دانائی و جریان تحول اجتماعی را در هم می کوبد ، یا چنان در پیله ی تعصب و تفاوت گذاری میان زن و مرد و پررنگ کردن سند مالکیت برخصوصی ترین و مشخص ترین تمایلات زن که می گوید مغزش کوچک تر از مرد است ، به خود اجازه می دهد بسا عقب مانده تر از دوران غار نشینی و برده داری ، زنان را سنگسار کند ، یا به صورتی که عشیره ی دختر هفده ساله ای به نام « دعا » عمل کرده ، او را به جرم انتخاب ، در مرحله ای بالاتر از سنگسار که سنت جمهوری اسلامی است ، در سلیمانیه تکه پاره کند .

صحنه عراق و افغانستان را که دارید هر روز و هر شب می بینید . این خبر را هم دارید که دختران سومالیائی را ، حتی در دانمارک ختنه ! می کنند . این خبر را هم دارید که پس از ویتنام ، سربازان آمریکائی در عراق ، وحتی در زندان ابوقریب ، چگونه دختران و زنان عراقی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند ، مثل افغانستان وسایر نقاط جهان که نیروهای آمریکائی که رهبران شان ادعا می کنند از عالی ترین اخلاق جهانی برخوردارند، از دختران و زنان به عنوان ابزار فرونشاندن عطش جنسی خود استفاده می کنند . همین عمل را ، مهاجمان آمریکائی در فیلیپین و کلمبیا هم انجام می دهند . چندی پیش ، چند تن از رهبران جنبش ملی فیلیپین به رهبری حزب کمونیست این کشور که از نقاط اصلی تمرکز نظامی ایالات متحده است ، در جلسه ای گزارش دادند که در مانیل پایتخت فیلیپین چند سرباز آمریکائی وارد رستورانی شدند ، دختری زیبا را با خود بردند ، هر پنج سرباز به او تجاوز کردند و در اطراف شهر رهایش کردند . این خبر را هم دارید که تجاوز جنسی به زنان زندانی در زندان های جمهوری اسلامی چه سابقه ای دارد ، چگونه پاسداران و آخوند ها زنان و دختران را در حاکمیت 29 ساله ی خود مورد تجاوز و تحقیر قرار داده اند ، چگونه زنانی را که خارج از ازدواج نوع آخوندی و بوزژوازی ، از بدیهی ترین حق انسانی خود استفاده کرده اند ، در ملاء عام و چاله های سنگسار اوین سنگسار کرده اند ، چگونه دختران بی پناه را در مراکزی به نام به زیستی جمع کرده اند و علاوه بر فروش آنان به دلالان دولتی و شخصی ی مورد حمایت دولت برای صدور! به شیخ نشین های خلیج فارس ، با استفاده از موقعیت های خود از میان این دختران بی پناه به کار شکار جنسی پرداخته اند ، چگونه صیغه ، یا به قول خمینی در توضیح المسائل ، « متعه » را وسیله ای برای ارضای جنسی خود قرار داده اند و چگونه همین امروز – بخصوص از اول اردیبهشت ماه سال 1386 – به جان زنان و دختران افتاده اند و بگیرید بروید تا بالا.

همه این خبرها را که از جانب مرتجعین و امپریالیست ها علیه زنان و دختران صورت می پذیرد ، دارید و از جای تان تکان نمی خورید . یا ، دست بالا به ایجاد سازمان های محدود و متفرق زنان ، و تشکیل جریان های لوکس فمینیستی بسنده کرده اید . والا که مرا شیر فهم کنید چه جریان توفنده ای را در داخل و خارج از کشور که دست تان بازتر است ، علیه شرایط ماقبل دوران غار نشینی راه انداخته اید ؟. نشستن پای کامپیوتر ، چانه های صدمن یک غاز در اتاق های پالتاکی و صدور مقاله که کاری و فایده ای ندارد جز آن که فرصت طلبی ها و خودنمائی ها را ارضا کند و تا آن جا که به مفهومی به نام کمونیسم مربوط می شود ، ما را تبدیل به کمونیست های اتاق گرم کند . در میدان های متحد توفانی کجای کاریم وقتی به قول برتولت برشت ، خبر چنین هولناک است ؟!

این خبرها را دارید ، نگاهی هم به فیلم کوتاه تکه پاره کردن « دعا » دختر هفده ساله ی کرد در سایت های جنبش و هشت مارس  www.jonbesh-iran.com  و  www.8mars.com بیندازید و صحنه ی انسان ما قبل دوران غار نشینی را در سلیمانه که در حاکمیت دموکراسی آمریکائی متحول !! شده است ، ببینید .

« دعا» به یک جوان مسلمان و خارج از قبیله دل بسته بوده و می خواسته با او ازدواج کند . دختر قبیله ی تحت حاکمیت دموکراسی آمریکائی ، به مقام های دولتی پناه می برد . مقام های دولتی ، او را تحویل قبیله می دهند و قبیله ، با مشت و لگد و سنگ و تکه های بلوک سیمانی ، او را برهنه می اندازد وسط و تکه پاره اش می کند . نه صدای صاحب اخلاق عالی ! در می آید ، نه صدای سازمان های کردی که خود را به آمریکا فروخته اند تا برای ایرانی ها هم ، مثل عراقی ها و افغانی ها ، دموکراسی به ارمغان بیاورد .

تازه ، خانمی هم که یادش نمی رود « دکتر » را پیش از نامش بیاورد ، به جای تحلیل اساسی تعصب و نقش تاریخی بریتانیا و ایالات متحده و آلمان و فرانسه در تشدید این تعصب ، می فرمایند که فقط «عرق شرم » باید « برجبین همه ما کردها بنشیند » و فقط کردها باید شرمنده باشند که چنین جنایتی رخ داده است .

این گونه برخوردها ، احساساتی است . مبارزه اما ، ضمن آن که از احساسات و فقر و فلاکت سرچشمه می گیرد ، طبقاتی است . مختصات طبقه ، تکیه برمذهب و دامن زدن به تعصب است تا به امر ناموسی و درگیری های قبیله ای عهد عتیق مشغول باشد ، و چنان کوردل بماند که با شصت هزار پیشمرگه ی کرد ، طلایه دار ورود سربازان آمریکائی از شمال به عراق شود ، به این امید که رئیس جمهوری و وزیر امور خارجه بدهد ، بی آن که بداند سیکوپیکو یعنی چه و امپریالیست ها از جنگ اول جهانی به بعد ، چگونه با مطالبات خلق کرد بازی کرده اند .

دهه هاست که بسیاری از کردهای تنگ دست بخش ایران و عراق و ترکیه و سوریه ، دختران شان را با « مال » ، یعنی اسب و قاطر و پول معاوضه کرده اند . قرن هاست که در جوامع مسلمان ، حتی از نوع پیشرفته ی سرمایه داری آن ، دختران را به پول و مال فروخته اند و اسمش را مهریه گذاشته اند. قرن هاست که آخوندهای همه فرقه های اسلامی ، از زن وسیله ساخته اند. « دعا » در سلیمانیه و آنهمه زن که در ایران سنگسار شده اند و زنانی که در شمال آفریقا و دارفور سودان ، علنا مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند ، عرق شرم بر جبین انسان معاصر می نشانند ، نه فقط بر جبین قومی خاص .

وقوع چنین حوادثی ، باید ما را متوجه کند که به جای استفاده از آن ها برای مطرح کردن خود ، ریشه های درد را پیدا کنیم . وقتی با وحدت عمل علیه این ریشه ها توقان به راه نمی اندازیم ، معنایش این است که یا این ریشه ها را پیدا نکرده ایم ، یا ، دست بالا ، به آن پی برده ایم و آن را نفهمیده ایم . اگر فهمیده باشیم ، فهم را تبدیل به عمل می کنیم . به قول لنین ، در حاکمیت بورژوازی، زن برده خانگی است . با برده هر کاری که ارباب بخواهد ، می تواند بکند .  می تواند او را صیغه کند ، می تواند او را کتک بزند ، می تواند او را سنگسار کند ، می تواند او را از بدیهی ترین مزایای اجتماعی محروم کند و ... و ... و ... بورژوازی به دین و مذهب ؛ از هر نوع و فرقه ای ، برای بقای خود نیاز دارد و مدام به تعمیق آن می پردازد . تعصب و جنایات ناشی از تعصب ، دست افزار سرمایه داری است . تا سرمایه داری و موتورهای نگه دارنده اش وجود دارند ، « عرق شرم » باید بر پیشانی آن هائی بنشیند که منافع وخودخواهی ها و منم زدن ها و تمایلات خود به سرکردگی و رهبری مالیخولیائی را بر یافتن راه کارهای مدرن برای بازیابی ریشه های درد و مبارزه اساسی با آن در وحدت عمل انقلابی ، ترجیح می دهند و به محفل گرائی و واکنش های لحظه ای بسنده می کنند.

اگر « زوربای یونانی » کازنتزاکیس را خوانده باشید ، یا دست کم فیلمی را که از آن ساخته اند دیده باشید ، عین جنایتی را که قبیله ی آمریکائی « دعا » بر او روا داشته اند ، در تکه ای از داستان برزنی روا می دارند که خارج از قبیله با قهرمان داستان که اهل جزیره « کرت » یونان نبوده رابطه ایجاد کرده است. آن ها مسیحی بوده اند ، این ها مسلمان سنی اند و آخوندها هم مسلمان شیعه و سربازان آمریکائی هم مسیحی های کاتولیک یا پروتستانت . این مائیم که از مبداء غار نشینی و دوران برده داری و فئوالیسم و بورژوازی ، باید به دوران معاصر تحول یابیم تا خود را برای سوزندان ریشه های تحجر و تحمیق و توسعه طلبی و زورگوئی ؛ به هر شکلی و در هر مرام و مسلکی که باشد ، سازمان بدهیم .

دوم ماه مه 2007