بدبيني واتهام زني شعارنخستين اپوزيسيون در27 سال گذشته !!

 روز يكشنبه 16 مهرماه 85، ساعت 15/4 دقيقه بامداد،  حركت اعتراضي، يابروايت صحابه رژيم غائله ديگري، و به  تعبير بد بببينان و خودپسندان سياسي داخل وخارج،  وآنانيكه رفتن جمهوري اسلامي را معادل پايان حيات سياسي خود ميپندارند،  يك طرح يا پروژه و يا نقشه ديگري ازمجموعه حركتهاي اعتراضي مردم  كه درطي 27 سال گذشته باعنا وين وا شكا ل مختلف وبا طلب مطالبات به يغما رفته صورت گرفته بود، با شدت وبيرحمي خاص و با انواع واقسام نيروها وا بزا رآلات جنگي سركوب گرديد كه تا كنون هيچ اطلاعي از وضعيت بازداشت شدگان وسرنوشت آنها دردست نيست . حتي روشن نيست كه در اين سركوبي بامدادي كه همزمان با اذان صبح ومراسم سحري ماه مبارك رمضان صورت پذيرفت، چندنفر بازداشت، چند نفرزخمي، وچند نفر كشته شده اند. فضاي خبري چنان تنگ ومحصوراست كه باهيچ حيله وطرفندي نميتوان به كنه اين رخداداعتراضي وبرخورد خشونت آميز وتبعات بعدي آن پي برد ودريافت كه تلفات انساني تا چه ميزان بوده است . حتي شرايط اعزام بازداشت شد گان به بازداشتگاهها وبيمارستا نها با چنان تمهيد ومحدوديتهائي صورت گرفته كه تا حد امكان ازنفوذ اخبار به بيرون جلوگيري شود. اين حركت كه با محوريت آيت الله سيد محمد حسين كاظميني بروجردي شكل گرفته بود، بارديگراين مدعا رابه اثبات رسا ند كه جمهوري اسلامي فقط وفقط درپناه تفرقه ونفاق ودشمني درميان اپوزيسيون داخل وخارج ازيكسو، وعد م اطلاع رسا ني كا في ومحدوديتهاي پيش رودراين راستا كه بي خبري عامه مردم ازجمله آ نها ست، قادر بوده تا هرجنبش وهرحركت اعتراضي راسركوب وپس ازآنهم سكوتي قبرستاني را برفضاي خبري حاكم بنمايد.  با كمبود رسانه اي واطلاع رساني ومحدوديتهاي خواسته ونا خواسته موجود كه همواره برعرصه مبارزات اين ملت بي دفاع حاكم بوده است كاري نيست، چرا كه اظهرمن الشمس است و متاسفانه تا حالا هم هيچ اقدام عملي وقا بل قبولي  درجهت رفع اين معضل ا سا سي بعمل نيامده‌، اما درمورد موضوع مهمتر كه بس استخوان سوزتر ميباشد، يعني نفا ق و تفرقه ودشمني درميان اپوزيسيون وخط وخطوط غلطي كه بررسانه هاي خودماني يعني رسانه هاي لوس آنجلسي، لندني وواشينگتني وغيره حاكم است، حرف وحديث، وعيب وايراد فراوان است كه درحد بضاعت اين نوشتاربدان ميپردازيم .
بعنوان يك ايراني درون مرزي وبعنوان يك فعال و مبارز سياسي، رخداد مربوط به حركت بروجردي وهمراهان او را دنبا ل ميكرد م وآنچه را كه بعد ازسركوبي از رسانه ها شنيدم، دريافتم كه گوئي تاريخ همواره بايد تكرارشود. چرا كه ا ين جنبش هم به همان سرنوشتي گرفتار آمد كه ديگر حركتها وجنبشهاي اعتراضي بدان گرفتار آمده بودند. با اينكه موضوع بروجردي وهمراهان اودرتهران بود، مسئله چندان جدي گرفته نشد وكمتررسانه يا شخصيتي يافت ميشد تا درمورد اين مسئله موضع گيري، حمايت يا اظهار نظردرخورتوجهي ازخود نشان بدهند واگرهم بودند افراد يا رسا نه ها ئي كه به اين مهم پرداختند، شكل برخورد ديگران با اين افراد ورسانه ها همانگونه بود كه درپيوند باجنبش دانشجوئي، معلمان،  كارگران بطورعام، پرستاران و ... برخورد شده بود. بعضي رسانه ها چون فولادوند يا تلويزيون رنگارنگ كماكان با نثار بد و بيراه به دين و ملا و آخوند اين حركت راحركتي ساخته وپرداخته رژيم برميشمردند وخطاب به بينندگان وشنوندگان انحصاري خود اعلام ميكردند كه اينهم يك بازي است وبعد هم فحش وناسزا، مثل هميشه . البته تلويزيون رنگارنگ تكليفش روشن است وحاجتي به بيان نداشته وندارد، واگرقرارباشد تا شكوه وشكايتي پيرامون  مهره سازي وبازي سازي هاي رژيم اسلامي بميان بيايد، همين بس كه اين تلويزيون ازجمله شاخص ترين رسانه هاي ايراني خارج ازكشوراست كه با علم كردن شخصيت بي محتوائي چون دكترخالقي يزدي بعنوان تئوريسين پديده ((هخائيسم)) خشت اول حقه بازي وكلاهبرداري سياسي – رسانه اي را بنا نهاد وآن كرد كه همگان ازچند وچونش مطلع هستيم و نيازي به توضيح واضحات نيست، وحالا هم مدتهاست كه كليد قفل بزعم خود پيروزي را دربدوبيراه گفتن به اين وآ ن يا فته وبا تمسخرديگرشخصيتهاي اپوزيسيون نوعي لومپن ايسم رسانه اي را بنمايش گذاشته است .
ميماند رسانه هاي ديگركه البته با لاله زاريها وبشكن وبالا بندازها حرفي نيست، چرا كه آنها هم دارند كارخودشان را ميكنند وبحمد الله دلارهاي حمايتي رژيم اسلامي هم چون كوه پشت سرشان قراردارد وماشاالله هرزچند گاه هم دارند يك شبكه به شبكه هاي خود اضافه ميكنند. اما روي سخن بيشترباآن سه يا چهاررسانه ايست كه بهرحال صدا وتصويرشان ولومحدود وارد فضاي كشور ميشود واسمشان هم سياسي است. بايد گفت هزاررحمت به روح پدرو مادرآنهائي كه دارند لاله زاري عمل ميكنند، وخط وخطوطشان را براي هميشه با مردم روشن كرده اند . اگر باري ازدوش ملت برنميدارند، حداقل باري به كوله بار پر محنت ملت نمي آفزايند . درواقع مردم هم با آنها جنگ وجدالي ندارند، بلكه آن گروهي هم كه اهل رقص وآواز و قرطي گري هستند با مراجعه به آنها لذت ميبرند وچه بسا كه سپاسگذارشان هم باشند. اما هرچه را كه مبارزين وفعالين و مردم دردرون مرز  ميكشند وكشيده اند ازهمانهائي است كه مدعي سياسي بودن بوده وجزآ تش زدن به جان مبارزان ورها نمودن تير بسوي مبارزات چند ان عمل قابل توجهي انجام نداده اند.  تاقبل ازروزشنبه وبامداد روزيكشنبه كه منجربه سركوبي بروجردي وهمراهانش گرديد، اگركثيري از مردم ايران دردرون مرزازوقوع چنين حركتي مطلع نبودند، ميتوان ادعا نمود كه رسانه ها واربا ب آنها بطور اعم وشخصيتهاي اپوزيسيون بطور اخص ازوقوع چنين حركتي مطلع بودند وانتظار ميرفت كه رسانه هاي سياسي خودماني درلوس آنجلس و... وآن گروه قليلي كه مدعي مبارزه وبرنامه سازسياسي هستند،  چقدر خوب ميبود تا قبل ازآنكه شروع به سركوبي رواني وتبليغي چنين حركتي بنمايند ونوعي جفاپيشگي اختياركنند، حداقل براي تنوير  افكار خودشان هم كه شده  با يد  به     كند و كا و اين رخداد ميپرداختند وقصاص قبل ازجنايت نميكردند . با جرئت ميتوان ادعا نمود كه اكثريت دوستان گرا نقدررسا نه اي برخلاف آنچه كه ميگويند،  خود در زمره تخريب گران آن حركت وشريك بي چون وچراي آن سركوبي وحشيانه در با مداد يكشنبه بودند. اينكه آيت الله بروجردي چه كسي بود وبا چه اهدافي چنين حركتي را آغازكرد، اطلاعات عموم همانقدر بود كه بصورت جسته وگريخته ازرسانه ها، خاصه رسانه هاي بين المللي ولوس آنجلسي واززبان خود بروجردي بيان گرديده بود .
چيزي كه بصورت عيان بيان شده بود اينكه : اين ملاي حاشيه نشين وبدورازمحدوده قدرت حاكم صراحتا" براين موضوع پاي ميفشرد كه خواهان جدائي دين ازحوزه سياست، ومطالبات ايشان وهمراهانش همان چيزيست كه امروزيها آنرا سكولاريزم عنوان ميكنند . نگارنده كه در طول حيات جمهوري اسلامي از نزديك شاهدوناظربسياري ازحركتهاي اعتراضي صنفي ومردمي بوده ودرچند مورد آنها فارغ ازهرگونه وابستگي مسلكي به اين يا آن سليقه سياسي حضور فعال داشته وهزينه هائي را نيز پرداخت كرده ام وهمين حركت را نيزبدون حضوردرمركزثقل بحران ((منزل)) ازنزديك تعقيب مينمودم،  وقتي چند وچون سركوبي مذهبيون سنت طلب به رهبري آقاي بروجردي را شنيد م،  بلافاصله صحنه هاي سركوبي جنبش دانشجوئي در18 تير 78، حركت اعتراضي معلمان درسال 82 وحركت اخيرزنان در22 خرداد سال جاري برذهنم متبادرگرديد وچون يك فيلم سينمائي درام ازجلوي چشمانم عبورنمود كه درخلوت تاسف بسيارخوردم وبا اندوه عميقي مواجه گرديدم .  درچنين حالت روحي ازخودپرسيدم كه اين ملت تا چه زماني بايد هزينه پردازاين مبارزه باشد وتاچه زماني بايد شاهد كنار نشستن خوشه چينان وبدبينان وخودپسندان سياسي و تخريب گري آنها درچنين مواقعي باشد ؟ فرض را برآن نها د م كه اين ملاي ناراضي درسر داشته كه باچنين حركتي امام ديگري را شبيه سازي كند . با احتمال نزديك به محال پذيرفتم كه اين ملاي بقول خود اولاد  پيغمبر بدنبال آن بوده تا بهمراه آن دويست يا سيصد ياهزارنفرمريدان خود، با براه انداختن چنين حركتي  حكومت مذهبي ديگري را پي ريزي نمايند كه حكومتشان اسلامي، وآنطوركه ازگفته هاي بروجردي استنباط ميشد بدون پسوند ولايت فقيه وچه وچه باشد . از خود پرسيدم كه آيا چنين خواسته وچنين آرزوئي شدني بود؟ جواب چون روزروشن بود. خير.خير.خير.   
با خود گفتم چگونه متصور است كه باتوجه به تجربه بيست وهفت ساله اي كه ملت ايران تحصيل نموده، ونفرت و رويگرد ا ني عميقي كه مردم ايران خاصه نسل جوان از روحانيت ودين ومذهب سياسي پيدا كرده، بروجردي يا امثال اوبتوانند به چنين غيرممكني دست يابند؟     
مگر ممكن است كه يك ملاي يك لا قبا سربرآورد ودرمقابل يك تجربه 27 ساله تمامي سدهاي سركشيده در مقا بل دين وروحا نيت را درهم نورد وداعيه رهبري يك ملت زخم خورده را بعهده بگيرد ؟ وانگهي اگرچنين غيرممكني تصورممكن بودن پيدا كند، آيا بدان معنا نيست كه اين ملت بعد ازآنهمه مصيبتي كه درسايه حكومت مذهبي براورفته درس عبرت نگرفته وشعور سياسي اش به بلوغ نرسيده است كه بازهم فريب يك ملا رابخورد؟ با خود گفتم اگرچنين باشد كه بدبينان وكج انديشان بدان پاي ميفشردند، با يد اذعان نمود كه هرچه برسرچنين ملتي بيايد حق اوست . باخود انديشيدم كه اگرچنان ميبود كه بعضي برنامه سازان رسانه اي درلوس آنجلس ولندن و واشينگتن واين وآن ميگفتند،  اين بدان معناست كه ما ايرانيان ازرسا نه چي ها بگيريد تا سيا سيون ومخا لفين ومبارزين درداخل وخارج باهرمسلك وانديشه وعقيده هنوزعقب مانده باقي مانده ايم بطوريكه هرننه قمري ميتواند بيايد و اين ملت را بفريبد وبهمين دليل بايدازهرحركت وجنبشي بهراسيم، چراكه چون يكبارسرمان كلاه رفته ممكن است دوباره تكرار شود، پس بايد درطول تاريخ ازريسمان سياه وسفيد وحشت داشته باشيم كه مبادا مار يا افعي ديگري مارا بگزد.  درصورتيكه فلسفه مبارزات سياسي با چنين انديشه اي درتضاد ميباشد وبايد پذيرفت كه مبارزات ملت ايران آنهم درمواجهه با رژيم جباري چون جمهوري اسلامي بايد بگونه اي باشد كه ازهرحركتي بهره جوئي مناسب وازهرفرصتي به بهترين شكل ممكن  بهره بگيريم تا بتوانيم دشمن را هرچه بيشتربه عقب برانيم . اگر نمي توانيم چنين بيانديشيم بايد بپذيريم كه هنوز با يك پارا د وكس عميق تاريخي ومبارزاتي ورواني روبروهستيم . درعين حال بعقب برگشتم و باخود انديشيدم كه اگردرهمان زمانهائي كه  دوستان بدتر از دشمن، و  دشمنان فرضي خارجي كه هيچ اعتقادي به چنين دشمني هائي ندارم (( مشروط براينكه ملت ازقدرت ادراك برخوردار باشد)) يعني درفاصله زماني بين 1342 تا 1357 كه انبوه روشنفكران ومتفكرين چپ وراست، احزاب مونتاژي وخائني چون حزب خائن توده و... ، سازمانهاي ظاهرا" مذهبي چون مجاهدين خلق وديگر دستجات سياسي زير زميني و روزميني چون جبهه ملي ومشتقات آن، واز همه اينها مهمتر تشكيلات كنفدراسيون دانشجوئي خارج ازكشور نبودند تا دربوق انقلاب اسلامي ورهبري آقاي خميني بدمند، چگونه ميسر ميشد كه آقاي خميني بعنوان يك روحاني نه چندان مشهور بيايد و باسوارشدن برامواج حركت كور مذهبي مردم آنهم ازروي بي خبري و بيخردي سوار شود و بعنوا ن رهبر انقلاب چنين عمارتي را پي يزي و بنا نمايد؟؟؟ آنانيكه امروز و27 سال است هرحركت وهرجنبشي را ساخته وپرداخته رژيم ، يا پروژه ا ين يا آن تلقي ميكنند، بايد به اين سئوالها وآن نابخردي تاريخي نيز بپردازند كه رهبرسازي چندان هم ساده نبوده ونخواهد بود. با يد اين سئوال را پيش روي خودمان بگذاريم وببينيم كه دررتبه بندي هاي ذهني دربعد تاريخي وسياسي ونگرشهاي انقلابي گري ديروز و  بروز اين ويرا ني بزرگ درآن سالهاي پر طلاطم مردم عوام كجا بودند و نقش لايه هاي روشنفكري در كجا قرارداشته است؟ بايد پرسيد دارو دسته ملي_ مذهبي ها، نهضت آزادي، جبهه ملي وتوده اي ها و چپ هاي وابسته به چين وشوروي و ا ين وآ ن ودلسپردگان به تمدن وانديشه هاي غرب و... چقدردر شكلگيري آن انقلاب وظهور آقاي خميني بعنوان ((رهبر)) انقلاب دخيل بودند؟ وبعد ازهمه اينها ازخودمان بپرسيم كه آيا درشرايط امروزي ميسر واصولا" ممكن است كه ملائي چون بروجردي بيا يد وبهمين ساد گي د اعيه رهبري يك انقلاب را درسر بپروراند؟ نخير،‌بروجردي كه هيچ، پدر بروجردي وخيلي بزگتر از بروجردي هم نميتواند چنين داعيه اي را داشته باشد، مگر آنكه ملت ايران همان ملت 57و روشنفكران ومتفكرين وسياسيون امروزي هم همان روشنفكران مونتاژ شده سال 42 تا 57باقي مانده باشند. 

 پس اگربخواهيم منصفا نه و مقايسه اي بنگريم، به اين نتيجه ميرسيم كه آن حركت هم لزوما" يك حركت اعتراضي مثل ديگر جنبشها بود كه محتواي مطالباتش با ديگران متفاوت اما يك خواست اصولي مردم يعني جدائي دين از سياست را فرياد ميزد كه بايد ازهمين يك مورد نهايت استفاده بعمل مييامد. گذشته ازهمه اينها ا گرازاين فرضيات وتخيلات،  واين اگر و مگرها بگذريم، بايد بپذيريم كه اگربروجردي يا امثال اوچه ملا وچه كلاهي قصد رودرروي با رژيم را نداشتند، واگرمطالبات اوجنبه مادي ودنيوي داشت،‌ بساد گي ميتوانست هرآنچه را كه طلب مينمود را ازرژيم بستاند. آنهم نه براي خود كه براي بسياري ازمريدانش . خانمها وآقاياني كه بروجردي را مشابه خاتمي يارفسنجاني ويا... پنداشته ومي پندارند بايد بعد ازآن سركوبي به اين واقعيت دست يافته باشند كه دراشتباه بوده وچون گذشته درمسيري بيراهه طي طريق ميفرمودند، چرا كه اگراين ملاي ناراضي ميخواست تا همراه رژيم باشد، باز هم تگرار ميكنم، هيچ نيازي به اينهمه سروصدا و بگيروببند نبود، و بسادگي نوشيدن جرعه اي آب ميتوانست هرآنچه را كه ميخواست ازرژيم بگيرد ودرشرايطي چون ديگر ملايان دولتي به زندگي مرفه وشاهانه خود ادامه دهد و لزومي نبود تابا لباده وكفن به خيابان بيايد، ميكروفون بدست بگيرد وباصداي بلند فرياد جدائي دين ازسياست(( سكولاريزم)) را سربدهد، وآنچنان شجاعانه جنايات دستگاههاي سركوبگررژيم را افشا كند. مگرخطاب او به نيروي انتظامي وعوامل اطلاعات رژيم را نشنيديد ؟ درطي اين 27 سال كي ديديم وديديد كه يك ملا يا آخوند يا شيخ اينچنين فريادبزند، آنهم نه درخفا، كه درخيابان ودرانظارعمومي مردم رژيم اسلامي را به چالش بطلبد ؟ ا گراينها دليل مبارزه نيست، پس ادله وشاخصه هاي مبارزه چيست ؟؟‌ چگونه قابل توجيه است كه يك ملاي ناراضي بتوا ند با انگيزه هاي مالي يا با اهدافي غيرمعنوي، آنطور كه خود مدعي بود بيش از2000 مريد يا پيرو ياهوادار را بدور خود جمع كند وچنان شجاعانه درمقابل يك رژيم جبارصف آرائي نمايد . چرا حسينعلي منتظري، جلال الدين طاهري، محسن كديور، يا سيد حسين خميني وديگرآيت الله هاي ناراضي چنين شجاعتي را ازخود بنمايش نگذاشته ونميگذارند؟ طبيعي ا ست كه جمع آوري 2000 انسان يا حتي كمترازآن، بهرحال بايد داراي مبناي مادي يا معنوي باشد كه بنظر ميرسد حواريون اين ملاي ناراضي بجز دلبستگي هاي مذهبي ومعنوي واعتقاد به مبارزات بروجردي بعيد مينمود كه ازامكان وامتياز ديگري چون امتيازات مالي برخورداربوده باشند، چرا كه ازنزديك شاهد بوديم كه آن دويست، سيصد نفري كه دربا مداد يكشنبه مورد هجوم نيروهاي رژيم قرارگرفتند تا آخرين لحظه ايستادند كه چنين مقاومتي ازسوي هواداران مادي كه منطقا" مزدورتلقي ميشوند بعيد مينمايد . بازهم با دوستان وسروران گرامي درعرصه اپوزيسيون ورسانه ها اين پرسش را درميان ميگذاريم، چگونه ميتوان تصوركرد كه يك ملاي ناراضي كه ماهيت مخالفتش با رژيم ريشه اي حدود شانزده ساله داشته وپدرش بدست عمال رژيم بقتل رسيده ومسجد ومنبرپدري را ازاوگرفته وحتي مزار پدر را تخريب كرده اند را مهره رژيم قلمداد نمود وبه يكباره همه حيثيت مبارزاتي يك فرد ولو روحاني را به زيرعلامت سئوال برد؟؟ براستي ويژگيها وفا كتورهاي لازم براي ادراك مبارزه يك فرد يا  گروه ويا يك تشكيلات مبارزاتي اعم از دانشجوئي، روشنفكري، كارگري، صنفي وطبقاتي ولايه هاي اجتماعي وغيرو بايد چه وچگونه باشد كه ما وشما وديگران، خاصه آ نا نيكه راهشان را برتر ازديگران تشخيص ميدهند، وآن گروهي كه دچار بيماري خود پسندي وبدبيني و مشكلات درون رواني هستند، مبارزات را بپذيرند، و ديگران را به پروژه سازي وهمكاري بارژيم و... متهم ننمايند؟ مگرداستان پردازي براي زنده يا د سعيدي سيرجاني، سكوت درمورد جنبش كارگري ورها كردن سنديكائي شركت واحد اتوبوبسراني را از يا د برده اند؟ مگرآن اتها م زني ها و بد گوئيهاي ناروا به طبرزدي و محمدي، حتي باطبي و ديگران، درآن روزهاي بعداز سركوبي جنبش دانشجوئي را فراموش كرده اند كه چه مزخرفاتي را نثارشان ميكردند. نوارها موجود است. روي سخن قبل از هر كسي با آناني است كه هرحركتي را با انگ همكاري وپروژه سازي وغيرو، وهرجنبشي رابا هزارويك سئو ا ل ومعما ي بي محتوا روبرو ميسازند، ميباشد. آنانيكه تلاش ميكنند تا با مشتي موهومات افراد را ازگردونه خارج كنند، بايد بگويند كه كدامشان چنين شهامت وشجاعت ودلاوري را داشته ودارند تا بخيابان بيايند وازپشت ميكروفون يك رژيم خبيث وجبار وجنايتكار را آنچنان صريح  و شفا ف رسوا بنمايند، گرچه كه اين رژيم رسواتر ازاين حرفهاست. اگردشمني هم داريم، دشمني مان بايد داراي معنا ومفهوم،  وبا توجيه منطقي  باشد.  خانمها وآقايان. درلوس آنجلس چند صد هزارايراني زندگي ميكند ؟ وقتي اعلام تجمع ميشود چند نفرايراني دريك تجمع اعتراضي شركت ميكنند ؟  بارها شنيده ايم كه بيشتراز صد يادويست نفرحضورنمي يابند، آنوقت درتهران ودر2 خيابان بالاترازقصرولايت فقيه بيش ازشصد نفرتجمع ميكنند وآ نچنان بي باكانه جلوي رژيم مي ايستند، آنهم نه در روز روشن كه شب هنگام . اگراين ملا سياسي كاربود بايد درمي يافت كه ا نجا م چنان حركتي درآن ساعت شب بهردليلي نا مناسب واحتمال سركوبي آن حتمي است. ولي بروجردي وهمراهان او چنين   ميپنداشتند كه چون فريادآنها فرياد مردم است،  مردم اجازه نخواهند داد تا اووهمراهانش راآنچنان بيرحمانه بزنند وبكشند وببرند، وهمه چيز را درهم بكوبند. خارج نشينان كه ماشا الله همه شان (من) هستند ودرميانشان گرم ومثقال كمترديده ميشود اگرواقعا"اپوزيسيون سياسي بودند بايد اين رويداد وهر رخدادي را بابينشي سياسي بنگريدوموضع گيريشان بايد متناسب با آن رويد ا د ا تخا ذ گردد. في المثل بهروزصوراسرافيل . اين حضرت آقا درتمام اين مدتي كه پشت صحنه تلويزيون بوده اند بجز فحش وناسزا به اين وآن چه كرده وبراي برون رفت مردم ايران ازاين مصيبت 27 ساله چه طرحي جز پرخاشگري ارائه داده است، نه صوراسرافيل،  كه همه آنانيكه چون صوراسرافيل ميبينند ومي انديشندوخود را همواره برتر ازديگران ارزيابي نموده اند چه تا جي بسر اين ملت زده اند، ا لا تدا وم بدگوئي ومتهم كردن ديگران. حضراتي ازاين دست كه ادعاي مبارزه وستيز با جمهوري اسلامي را دارند بايد بگوئيد كه چه دليلي ميتوانند ارائه نمايند كه اثبات نمايد بروجردي با دستور رژيم چنين حركتي را آغازنموده بود . كدام آدم مصلحت انديشي راسراغ داريد كه بيا يد وآ نچنان بي پروا خامنه اي وكليت رژيم اسلامي را بچالش بطلبد؟ شايد بي باكي او باعث گرديد كه اورا مامور رژيم  بدانند . اگر اين ملا ميخواست كه با رژيم همكاري داشته باشد، چه نيازي بود كه چنا ن بلوا ئي  براه بيندازد وهمه چيز خود حتي همسر وفرزندان خود را درمعرض چنين مخاطرات قرار بدهد؟ شما رابخداوند سوگند اگردشمني هم داريد، دشمني مردانه وانساني باشد، ونه ازجنس ملائي وآخوندي. اگراپوزيسيون واقعي باشيم، واگربدنبال محواين بساط ظلم هستيم بايد يكبار ازخود سئوال كنيم كه چرا چنين حكومتي 27 سال تداوم يافته وچه عواملي باعث گرديده تا همه جنبشهاي گروهي وصنفي واجتماعي درداخل كشور با شكست روبرو وبا شد ت تمام سركوب شوند . يقينا"يكي ازپاسخها وشايد اولين پاسخ اين سئوال آن باشد كه همين بدبيني ها وبدنام كردنها ومتهم كردنهاي بيمورد ومسئوليت نا شناسي ها ازجمله مهمترين عوامل وبهترين بهانه ودليل براي رژيم اسلامي درسركوب تمامي جنبشها بوده است .     

                                           ايران – تهران             الف – بيقرار     22/7/85