فعالین جنبش کارگری، به کجا چنین شتابان؟

دوستان عزیز

جنبش کارگری ایران تا کنون نتوانسته یک تشکل فراگیر وراهنما از خود داشته باشد،چرا؟

این سوال فراروی یکایک ما وهرکسی که خود را در این صف میداند قرار دارد.

صرفه نظر از هرگونه پاسخی که ما برای خود داشته باشیم باید یکسری فاکتورها را در نظر بگیریم که در معادلات وتحلیل های ما اثر گذار هستند.اولین ومهمترین این مهم دانش واگاهی ما وشناخت از وضعیت موجود است .من معتقد هستم که کلیه دوستان به این امر کاملا واقف واوضاع را بخوبی درک میکنند.اما شناخت بتنهایی کامل وکافی نیست، بلکه ارایه راه حل های مناسبت در برخورد با اوضاع جنبش کارگری وبرون رفت از بحران های پیش رو است که  عنصر اگاه وپیشرو را  برجسته مینماید.

فعالین جنبش کارگری درایران وفعالین کارگری در خارج(کسانیکه مجبور به تبعید شده اند) همه متفقا براین نظر هستند که ما بدون تشکلات طبقاتیمان راه بجایی نخواهیم برد .

سرمایه داری تمام نیروی خود را بسیج کرده تا نگذارد که این تشکلات شکل بگیرد.با تمام قوا استفاد از زور وزندان شکنجه واعدام تامزدور سازی مثل خانه کارگریها وشوارهای اسلامی ،وحتی تطمیع ومرعوب نمودن بعضی افرادی که تا مقطعی همگام با جنبش هستند ولی یا از روی ترس یا با وعده رسیدن به مقام ومنصبی در خدمت سیاست های حاکم قرار میگیرند.در این میان بسیارفعالینی هستند که تمام وجود خود را اگاهانه در راه اهدافی که براساس یک شناخت صحیح شکل گرفته قرارداده و میدهند.مسلما این افراد در جستجوی هم در مقاطعی همدیگر را پیدا میکنند وسعی میکنند با نیرو گرفتن از یکدیگر یک تشکل قدرتمند ایجاد نموده تا بتوانند  با یک برنامه اصولی وعملی به اهداف خود دست یابند(این یک قانون کلی است) . جنبش کارگری در ایران  پس از سالها، علیرغم سرکوب وحشیانه حکومت اسلامی وپراکندگی حاصل از آن طی چهار سال اخیر توانسته در جهت تشکل سازی اقدامات مثبی را انجام دهد.تشکلاتی مانند سندیکای خبازان سقز ،سندیکای شرکت واحد  تهران،جمعی از کارگران ایرانخودرو،کمیته پیگیری وکمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری ،اتحاد کمیته های کارگری،اتحادیه کارگران بیکار واخراجی ،سندیکای کارگران نقاش وتزیینات ساختمانی و.......با اعلام موجودیت خود در مقاطع مختلف نوید یک حرکت رو به تشکل یابی و فرو ریختن جو رعب و سرکوب سرمایه داری اسلامی را به نمایش گذاشتند .این تشکلات با اعلام موجودیت خود علیرغم تهدید و سرکوب رزیم (یورش به سندیکای واحد،پلمب سندیکا ومضروب نمودن اسانلو ،یورش به کارگران سقز در روز اول مه ودستگیری سازماندهندگان آن)در مراحل بعدی متشکل تر ادامه دادند مانند اعلام موجودیت سندیکای واحد علیرغم مخالفت حکومت اسلامی وحرکت فعالین کارگری سقز دراول ماه مه  سال 84  در استادیوم سرپوشیده سقز و تهران،استقبال وعضویت کارگران در کمیته های پیگیری وهماهنگی ، همگی حکایت از استقبال طبقه کارگر از متشکل شدن خود داشت ودارد.تا اینجا همه مربوط به آن شناخت میشد که باید داشته باشیم .ولی در مرحله رسیدن بیک برنامه اصولی دچارمشکل هستیم(من بنا به ملاحظات امنیتی برای دوستان در ایران به جزییات نمی پردازم )بعضی از دوستان براساس حمایت های جهانی که با تلاش فعالین جنبش کارگری در تبعید از جنبش کارگری ایران از آنان شده بود چنان دچار غرور شده  در اجرای برنامه های خود به همان فعالین حامی جنبش کارگری پشت کرده، با ارایه تزهای سرمایه دارانه مانند سه جانبه گرایی  و... باعث بدبینی وبروز یاس میان دوستان داخل وفعالین تبعیدی شدند.(البته فعالین همچنان به این حمایت ها ادامه داده ومیدهند ولی تاثیر این حرکات بر حامیان جنبش کارگری  ایران درخارج منفی بوده است )کمیته پیگیری که تشکلی بیرون از محیط کارگری است خیلی  زود دچار بحران شده ونشانداد که از پختگی لازم برخوردار نیست.دعوای بیرونی کمیته هماهنگی نشان ازهم سرنوشتی این کمیته با دیگر تشکلات دارد .هر چند که دوستان در صدد وصله وپینه کردن این کاستی ها برآمده وتشکلاتی دیگر را بعنوان الترناتیو مطرح میکنند ،اما باید در جستجوی راههای مناسبتری بود.ولی یک اصل کلی هنوز پا برجاست وآن تخریب هر کس مخالف اتوریته من است سنتی که سالهاست بر جنبش های سیاسی واجتماعی ما مثل  موریانه مخرب عمل کرده ومتاسفانه تاکنون راه حلی برای آن موجود نمیباشد.

براساس کلیه تجربیات تا کنون ترور شخصیت وتخریب مخالفین نظرات محفلی ما امریست که تاکنون در خدمت سرمایه داری بوده ودشمن غداراز آن سوءاستفاده کامل نموده وهمه ما را با انگ های خودمان به مسلخ میکشاند.شما توجه کنید یک صحبت عامیانه در میان ایرانیان است  که میگویند اینها چهارتایشان  نمیتوانند با هم باشند (البته آنها کل به اصطلاح اپوزیسیون را در نظر دارند)ما باید بپذیریم که در یک طبقه اجتماعی میتواند تحلیل های مختلفی برای حل مشکلات آن طبقه وجود داشته باشد.واین بدان معنا است که در درون ما نظریه پردازان متفاوتی وجود دارند که ممکن است نظراتشان با ما همگون یا متفاوت باشد ،آیا ما بصرف هم رای ونظر نبودن با آنها باید بدترین حرفها را نثار طرف مقابل کنیم.

چگونه است که اول آشنایی همه چیز خوب وعالی است(همه رفیق وخادم ومبارزهستند)ولی هنگام اختلاف هرچه فحش وناسزا هست  نثار هم میکنیم همدیگر رو جاسوس وعامل نفوذی ورفورمیسم و....معرفی میکنیم). متاسفانه درطی این چند سال خصوصا هفته های اخیر شاهد برخوردهای غیر اصولی ازطرف دوستانی هستیم که با نوشته های خود سعی در الغای این یاس وبدبینی به کارگران ایران هستند که مانمیتوانیم درکنار هم قرار بگیریم ، هر چندتا ازما برای خود محفلی درست کنیم وبه بحث های تئوریک  بپردازیم تا ببینیم کی بهتر از دیگران میتواند بنویسد و تزهایی برای انقلاب کارگری بدون تشکل کارگری صادر کند،به هیچکس اعتماد نکنید فردا ممکن است رفیق بغل دستی ما نفوذی وجاسوس ومزدورسرمایه باشد همان کسانیکه امروز از همه زندگی خود گذشته فراری وبی پناه در کنار کارگران هستند   .ما باید به گذشته نگاهی عمیق بیفکنیم سازمانهای (سیاسی)روشنفکری که هر کدام در غیبت  جنبش نیرومند کارگری خود را نمایندگان طبقه کارگر معرفی مینمودند چنان در این باور خود غرق شده که با انواع برخوردهای نادرست بنام مبارزه ایدئولوزیک سعی در تخریب یکدیگر ودر نتیجه ایجاد جوء بی اعتمادی از طرف توده های کارگر وزحمتکش ،دانشجویان ،زنان  نبست به کل این سازمانها شدند البته سرمایه داری در این میان نقش مهمی  ایفاءنموده وخواهد نمود ولی اینها نیز فاکتور های مهمی را بدست آنان دادند.چگونه کارگران وزحمتکشان ما میتوانند به این روشنفکران که اینچنین خود دچار بحرانهای لاینحل (انشعابات وحتی جنگ مسلحانه درونی )هستند، اعتماد نموده با توجه به خاطرات تلخ تاریخی از انقلاب کبیر اگتبر گرفته تا فریبکاری جنایتکاران اسلامی در سال 57 به گفته های زیبا وشعارهای آنان ایمان بیاورند؟ فعالین جنبش کارگری که خوداین تجربیات تلخ را با خود همراه دارند واکثر آنها زمانی همکاری وسمپاتی با سازمانهای روشنفکری داشته در شرایط کنونی همه متفقا ازایجاد  تشکلات مستقل طبقاتی دفاع ودر جهت آن گام بر میدارند،چگونه خود در این دام سرمایه داری فرو میغلطتند و با برخوردهایی که دقیقآ ناشی ازهمان تفکر قدیمی آزموده شده با هم به بحث های  به اصطلاح تئوریک میپردازند.بدون آنکه مخاطبان و ناظرین را در نظر داشته باشند.کارگران نسبتآ اگاهی که مشتاقانه در این راه فعالند وقتی این برخوردهای غیر منطقی را میبینند دچار یاس وبدبینی میشوند ،شما به اعتراضات واعتصابات همین یکسال اخیر توجه کنید رشد کیفی شعارها وحرکت به سمت تشکل یابی ،تودهنی به عوامل وتشکلات رزیم ،چه کسانی در سازماندهی این حرکت ها نقش دارند؟وقتی کمیته پیگیری اعلام موجودیت میکند هزاران کارگر با این کمیته اعلام همراهی میکنند ، کمیته هماهنگی  نیز به همین شکل. ما درآن زمان آرزو میکردیم که این دو کمیته یکی شده با تمام اختلافات بتوانند نقش بهتری در ایجاد تشکلات مستقل کارگری ایفاءنمایند اما این بارقه امید بزودی به یاس تبدیل شد.هرکدام از این کمیته ها  چند شقه شدند.آنها از این شکست خود درس نگرفته  با انداختن گناه به گردن طرف مقابل به اصطلاح مرسوم روشنفکران ،خائنین را افشاء نموده وبار مسئولیت خود را کاستن.نوشته های اخیر نقطه عطف این نوع برخورد میباشد.من امیدوارم دوستانی که این مطالب را در مقابل هم نوشته آند یکبار در یک شرایط آرام این مطالب را بدقت مطالعه کنند آیا بجز اتهام زنی ونازسزا گویی چیزبیشتری از آن استنباط میکنند؟ حتی واقعیت های موجود در این مطالب تحت شعاع این ادبیات غیر کارگری گم شده است .من شرایط ایران را تقریبآ میدانم فاجعه ای بنام حکومت اسلامی را میشناسم ،همینطور ارزش کاریکایک  شما عزیزان در آن شرایط را می دانم ،ولی حرکات اخیرشما  جنبش کارگری را به پراگندگی هر چه بیشتر میکشاند تما م دستاورهای فعالین کارگری را درمعرض نابودی قرار میدهد جو بی اعتمادی وبی اعتقادی را کسترش میدهد .با توجه به اینکه اختلاف نظرها بر سر برنامه ریزی اهداف کوتاه مدت ودراز مدت  منطقی است ،ما باید به این نتیجه رسیده باشیم که نظرات خود را با زور نمیتوانیم به پیش ببریم یعنی بدون تعارف به هم نمیتوانیم تحمیل کنیم .پس باید دنبال یک راه حل منطقی ودمکراتیک باشیم.هرجریانی که خود را اگاهتر ونظرات خود را تنها راه حل نجات طبقه کارگرمیداند باید این نظرات را در یک فضای دوستانه با تلاش فراوان در درون طبقه به بحث بگذارد و دیگران را با خود همنظر نموده تا بتواند برنامه های اصولی خود را به پیش برده.البته من تکرار میکنم روی صحبت بحثم با تمام طرف های درگیر است ویک جریان خاصی را در نظر ندارد.

ما باید در درجه اول حواسمان به سرمایه داری جهانی وسرمایه داری حاکم بر ایران باشد که چگونه در دامن زدن به این اختلافات نقش بازی میکنند .باور کنید همانگونه که درزمان حکومت شاه هم دیدیم که چگونه عباسعلی شهریاری و دیگر مزدوران را به درون صفوف مبارزین وسازمانهای مبارزمیفرستادند تا هم انها را شناسایی وهم در مواقع لزوم در بهم ریختن آن تشکلات نقش خود را ایفاء کنند حکومت اسلامی در این مهم بسیار پیشرفته تر عمل میکند پس ما به همین راحتی نباید دست به افشاگری هایی از این دست بزنیم که بیشتر در خدمت حکومت است تا طبقه کارگر.با توجه به اینکه اکثر فعالین کارگری یا در زندانند یا فراری یا دارای پرونده وحتی وثیقه های سنگین آیا ما با این نوشته ها برای هم جرم با سند مکتوب درست نمیکنیم؟ما به خیلی مسائل ممکن است نظری انتقادی داشته باشیم این میتواند از کانال سالمی انجام شود برخوردها وابراز عقاید باید انجام شود ولی با یک شیوه دوستانه ودر جهت رسیدن به راه حل های منطقی نه یک عقد گشایی غیر منطقی .

من در این رابطه تجربیات خوبی آموخته ام از این بابت میدانم که کاریست شدنی فقط باید منافع شخصی ومحفلی را دور افکند ومنافع کلی طبقه را در نظر گرفت با اعتماد سازی نیروی اصلی که همانا کارگران هستند را فراخواند که در تشکلات کارخانه ای وکارگری فعالتر شرکت کرده تا با همفکری واتحاد بتوانیم دیو سرمایه داری را به زانو در آوریم .این کار صبروبرباری ودرایت لازم را میطلبد .

به امید اتحادو همبستگی کارگران

علی مبارکی

نماینده سابق سندیکای کارگران  پروزه ای آبادان