پویان انصاری        

 Pouyan49@yahoo.se                        

توپ فوتبال ِ  مسابقه زنان با پسران، سنگسار شد !؟

 

خبر به آن گُندگی! عجیب است که چرا خیلی کوچک و ساده، پخش شد، و خیلی ساده هم، فراموش شد. از یک جهت هم شاید این خبر، آش دهن سوزی نبود!  آخه خبر های مهم تر، آمدن یا نیامدن ممد چاخان (خاتمی)  است.

 

گویا هنوز ایشان تصمیم نگرفته که در این بازی تأتر انتخابات ریاست جمهوری!!! که چه کسی "ملیجک رهبر" بشود به ریشش حنا بگذارد یا نگذارد .

 

یا خبر شرط و شروط گذاشتن میرحسین موسوی کُت و شلواری،برای شرکت در مضحکه انتخابات با رهبر است .

 

طبق راویان سخن، ایشان گفتند:به شرطی در خیمه شب بازی انتخابات شرکت می کنم که لباسم را با خاتمی عوض کنم، یعنی من عبا و عمامه او را بگذارم او هم ، کُت و شلوار من را بپوشد! ( البته مقام الکی رهبری در چُرت شاهانه است ...)

 

و یا روزه سیاسی گرفتن رئیس جمهور باراک اوباما به خاطر رنگ کاخش ! که می گوید: وقتی خودم سیاه هستم و از نوع حسینی اش هم هستم، چرا کاخم باید رنگش سفید باشد!

 

مسلمأ با این حوادث مُهم علم الاشیایی کارگری، بازی تيم فوتبال بانوان استقلال تهران با تيم نوجوانان اين باشگاه در ورزشگاه مرغوبکار تهران، کم رنگ می شود!

 

ولی باور کردنی نیست، مگر می شود در حکومت قرون وسطایی جمهوری اسلامی در ایران،  آنهم از نوع اسلام ناب محمدی اش، دختر ایرونی،(خدایا چطور بیان کُنم،خودت به بزرگی ات از سر تقصیراتم بگذر، سنگم نُکن ... اصلأ به جهنم، هرچه میخواد بشه، میگم ) در برابر پسران بازی کنند!!! استغفرالله زبانم لال، فاجعه از این بالاتر . عُمق این فاجعه به دروازهای فرهنگ گفتگو های آخوندها کشیده شد.

 

اول با نزاع شدیداللفظی، اما از نوع (براندازی نرم ) شروع می شود، و در ادامه به پرتاب عمامه (براندازی وَلرم ) و در انتها به فحش خواهر و مادر (براندازی از نوع ناموسی اش ) بین طُلاب در گرفته است . طبق آخرین خبرها چند تن آنها سقط الاسلام، تنی چند ناقص العضو، و تعداد زیادی هم نصف العُمر شدند .

 

گویا این خبر به گوش پاسدار احمدی نژاد تیر انداز می رسد، ایشان که در ضیافت تصویب لایحه مُفت خوری شرکت داشت، سراسیمه با همان لباس مهمانیش ( پیژامه و نعلین ) خودش را به معرکه می رساند.

 

در هر حال این بازی با نتیجه 7 بر صفر، بنفع پسران تمام می شود! اما از آنجائیکه زنان در این بُرهه از زمان از هر لحاظی، به خصوص در امر مبارزاتی، پیش قدم تر از مردان هستند باید به این نتیجه شک ِ  صد در صدی از نوع شک بین دو رکعت کرد، بخصوص اینکه هنوز خبرگذاری آیت الله بی بی سی آنرا اعلام نکرده است!

 

و مهمتر اینکه این نظام  زن کُش، در سراسر عُمرش به جز دروغ و شیادی، و بقول معروف که یک روده راست در شکمش نیست، چیز دیگری نگفته است.

 

خوشبختانه در آن نزاع فرهنگی نوع آخوندیش،که ذکرش رفت، صحبت هایی رد و بدل شد که دال بر حقانیت حرف ماست .

 

در همان کُتک کاری مُشت و لگد مُفتخوران، آخوندی فریاد زد:خوبه که برادران چماقدارمان چشمان زنان را در حین بازی بسته بودند که خدای ناکرده زبونم لال، از سویی گُلی به پسران نزنند و از سویی دیگر هم  چشم شان به پر و پاچه آنها نیافتد.

 

آخوندمصباح یزدی که شلوارش هم زرد شده بود، جیغ کشان می گفت: مگر من فتوا ندادم که این دختران نانجیب باید به تعداد زنانی که سنگسار و اعدام کردیم گُل بخورند! مگر ما فقط تا بحال 7 تا را سر به نیست کرده ایم!؟

 

آخوند جنتی، حین پرتاب عمامه، در جواب می گوید: خجالت بکش، اصلأ به چه حقی در کشور اسلامی زن و مرد حق دارند به هم نگاه کُنند چه برسد به هم گُل هم رد و بدل کنند، خاک عالم بر سر ما ... که امشب زینب خون می گرید!

 

آخوند دیگری در حالیکه عبایش پاره شده بود، با لبخند کریه اش می گوید: آقایان، آبروی اسلام عزیز را نبرید! چرا شما نمی خواهید بفهمید این بازی به نفع کُل نظام  است، در فردای بازی " انتخابات " می فهمید که چطور میشود از آن استفاده کرد! و گر نه زن غلط می کند که پایش به پای مرد بخورد حتی اگر زن و شوهر باشند! راوی میگوید: او خاتمی بود! از او سئوال شد چطور او را شناسایی کردید؟ ایشان در جواب گفتند: این نوع لبخند به خصوص را جز این آخوند چاخان، هیچ آخوند بی پدر و مادری دیگری نمی تواند بزند .

 

ناگهان جن و پری تو جلد پاسدار احمدی نژاد ششلول بند وارد شد و او در حالیکه به سر و "مغزش"! می کوبید شَیهَه کشان گفت: وای بر شما که مرا می بینید و چنین حرفهایی را میزنید!

 

یکی از آخوند های نعلین بدست آماده برای پرتاب گفت: بله آقای رئیس جمهور، شما را هم خوب می بینیم، ولی چرا نباید از این حرفها بزنیم!؟

 

پاسدار محمودی مَشَنگ ، اینبار در حالیکه با شدت بیشتری به سرو سینه اش می کوبد و زار و زار گریه می کند، می گوید: آقا فرمودند برای مصلحت نظام باید این بازی انجام شود و در این بازی هم باید دختران 7 تا گُل، بخورند!؟

 

یکی دیگر از آخوندها در حالیکه شست انگشتش را تا آخر در دماعش کرده بود، پرسید: آقای رئیس جمهور، کدوم آقا !؟

 

که اینبار  داد و فغان محمودی بالا گرفت و  گریه کنان گفت: مگر هاله نور را پُشت سرم نمی بینید !؟ آخوند ِ گفت چرا می بینم که سخنگوی دولتت، آقای الهام با چراغ قوه پُشت ِ سرت ایستاده است ! ها ها ها ها

 

در هر حال، راوی می گوید که سر انجام ، این اوباش و ارازل تصمیم می گیرند که برای حل و فصل ماجرا به پا بوس آقا بروند.

 

وقتی به سراغ رهبر می آیند می بیننید هنوز ایشان در چُرت ملوکانه  بسر می برد، بالاخره ایشان را با صلوات بیدار می کنند و به بازگو کردن ماجرا می پردازند، ایشان گیح و منگ (مانند همیشه)  ناگهان به سبکِ سفیه راحلش امام ره می گوید: بس است، بس است، خجالت بکشید، این چه حرفی ست که می زنید!؟ من خودم تو دهان اون میدون فوتبالی می زنم که توش همچین بی ناموسی هایی اتفاق افتاده است! من خودم تو دهن اون توپی می زنم که هم به بدن دخترا خورده باشد هم به پسرا، این برخورد شنیع است ، اصلأ این توپ کجاست !؟ چرا شلاقش نزدید! چرا سنگسارش نکردید!  پس این شاهرودی مجنون کدوم قبرستانی!؟

 

بعدش هم، مگر زنان آدم اند!؟ چرا این پسران احمق به آنها 7 تا گُل دادند که آنها هم آنرا بخورند!؟ لابُد گُلهایش هم قرمز بوده!؟ باید به آنها  7 تا گِل میدادند تا بر سرشان بزنند! واقعأ که غیرت و شرف جوانان ما از بین رفته که روز روشن آنها به هم گُل رد و بدل کنند، و با فریاد می گوید:پس ما تو این 30 سال، چه گُ...ی خوردیم که ناگهان متوجه می شود همه آخوندا در آن فضای دود و دم، تو حال اند.

رهبر زورکی، در حالیکه بدنش را می خاراند ، زمزمه کنان گفت: ای کاش منهم جای آن توپ بودم .

 

ژانویه 2009 - استکهلم

 

 

 

پویان انصاری      

 

Pouyan49@yahoo.se

 

جایزه سیمون دوبووار آری!

جایزه نقدی نه !!!

 

همانطور که در سایتهای اینترنتی خواندیم و یا شنیدیم، جایزه سیمون دوبووار به کمپین یک میلیون امضاء که برای تغییر نابرابری زنان در جامعه حکومت الله در ایران تلاش میکنند، اعطاء شد! از طرف کمپین، خانم سیمین بهبهانی شاعر بزرگ و به قولی بانوی شعر ایران، نماینده دریافت این جایزه شد.

خوشبختانه ایشان با وحود کهولت، به خوبی و سلامتی به پاریس آمدند و جایزه را طی تشریفاتی روز چهارشنبه ۲۲ ژانویه دریافت کردند. و امیدوارم که ایشان صحیح

و سالم هم به ایران برگردند.

 

هر سال به همراه این جایزه، مبلغ ۳۰ هزار یورو نیز به برندگان آن،و امسال به کمپین تعلق گرفت . اما کمپین یک میلیون امضاء در این مراسم اعلام کرد که از دریافت این پول خود داری می‌کند .

نکته ای که باعث شد من چند خطی کوتاه در این مورد بنویسم نگرفتن این مبلغ از طرف کمپین بود!

 

مسلمأ کمپین با تجربه ای که از نظام زن ستیز جمهوری اسلامی در ایران دارد ! از بیم انگ خوردن و ... یا بهتر بگویم از ترس این رژیم ، از دریافت این مبلغ امتناع کرد. چرا که مبادا در فردای مبارزه‌شان برای برابری زنان در جامعه، مُستَمسَکی به دست آخوندهای با عبا و بی عبا بیافتد که احیانأ باعث آزار و اذیت و یا دستگیری آنها شود.

 

لازم به تذکر است  که این جایزه نقدی در کشورهای اروپایی و یا آمریکایی که به مناسبت‌هایی به افراد و یا سازمان‌هایی تعلق می‌گیرد ، از مالیات دسترنج مردم آن کشور است نه از غارتگران سرمایه‌های مردمی مانند مافیای شکر،سیگار، نفت و ... در ایران.

 

خیلی از نویسندگان و شاعران و ... .. در همین اروپا و یا آمریکا برای چاپ کتاب خود

و یا ... از این مزایا استفاده می‌کنند.

تعدادی از فعالین حقوق بشر و وکلا و دکترا و ... در ایران هم به برون مرز آمدند و از این نوع جایزه های نقدی بهره مند شدند. کسی هم از آنها، از گرفتن آن امتناع نکرد و تا آنجائیکه اطلاع داریم خوشبختانه هیچکدام به خاطر دریافت این مبالغ دستگیر و یا بازداشت نشدند.

 

اما سئوال در اینجاست، آیا جمهوری قرون وسطایی اسلامی در ایران،در این۳۰ سال حکومتش، برای دستگیری و یا به زندان انداختن و شکنجه و اعدام مبارزین همواره از حربه‌هایی مانند چماقش و انگ زدن که مثلأ طرف جاسوس صهیونیسم است و یا به کمک دلارهای آمریکایی قصد برهم زدن امنیت کشور را داشتند استفاده نکرده است.

 

خانم سیمین بهبهانی، این را خوب می‌دانید و آگاهید که اگر قرار باشد برای نمونه،رژیم فرهنگ‌کُش حمهور اسلامی،خود شما را به هر دلیل مسخره‌ای بازداشت کند، چه جایزه و پول گرفته باشید یا نگرفته باشید برایتان پاپوش درست می‌کند، و به ضرب منطق و سند چماقی‌اش، شما هم جاسوس اسرائیلی و یا آمریکایی می‌شوید که میلیون‌ها دلار و یورو و پوند هم در حسابتان واریز شده است!

 

مگر در مورد کسانی که تاکنون دستگیر و زندانی کرده و مورد ضرب و شتم  قرار داده، سندی از جاسوس بودن و یا واریز شدن پول به حساب طرف، نشان داده است !؟

 

ایکاش کمپین این پول را می‌گرفت و مثلأ به بچه‌های خیابانی کشور "عدل علی" که پناهگاهشان کارتن‌هاست کمک می‌کرد!

 

وقتی ملایان با عبا و بی عبا با درآمد بیلیاردی دلار ازفروش نفت،نان خالی هم به این کودکان گرسنه نمی‌دهد و(بقیه اقشار مردمی را بیخیال)در عوض،میلیون‌ها دلار صرف حماس، حزب الله، مقتدار صدر، حسن نصرالله ... و یا خانه و جاده سازی ... در کشورهای آمریکای جنوبی می‌کند، چه اشکالی داشت که یورو اروپایی، شکم تنی چند از کودکان خیابانی مانند دختران 12، 11 ساله را که بخاطر معیشت زندگی مورد آزار جنسی هم قرار میگیرند (که خود به آن اِذعان دارید) سیر می‌کرد!؟

 

و اگر رژیم این بچه‌ها را به خاطر اینکه با پول اروپائیان شکمی سیر کرده‌اند! دستگیر می‌کرد دیگر نمی‌توانست با انگ زدن جاسوس، بهایی ... و اخلال در نظم آخوندها یا همان امنیت ملی !  به خیال باطل شان  آنها را در انظار عمومی بی‌آبرو کند و یا آنها را حاسوس‌های کشورهای غربی بخواند.

 

هرچند از این رژیم کودک کُش هیچ کاری بعید نیست) در هر حال این واکنش هم می‌توانست یک نوع مبارزه مسالمت‌آمیز کمپین، مانند سایر تاکتیک هایش در مقابل نظام باشد!

 

باز هم ایکاش بعنوان " سمبولیک "  هم شده، کمپین یک میلیون امضاء و خانم سیمین بهبهانی این جایزه را به زنان مبارز خارج از کشور که سالهاست علیه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی مبارزه میکنند، اهدا می کرد !.

 

متاسفانه این حرکت کمپین (خود داری از دریافت پول) هیچ منطق و استدلالی را به همراه نداشت جز بیم از انگ خوردن و یا اینکه خدا نکرده بی آبرو شدن ... !!!

 

اما سئوال اساسی اینجاست، از طرف چه نظامی!؟  نظامی که کارنامه ننگین سی سال‌اش، بر همگان روشن است.

ژانویه ۲۰۰۹ - استکهلم