فراماسونری و اثرات آن در تاریخ معاصر ایران  

 

 

 

 

دورة قاجار در تاريخ معاصر ايران به دلايل متعددي كه عمده‏ترين آنها ارتباط نزديك ايران با كشورهاي عربي است، داراي اهميت بسيار است. توجه غربي ها به ايران در اين دوره در چارچوب رقابتهاي استعماري انگلستان، روسيه و فرانسه شكل گرفت.

روند وابستگي جامعه ايران به غرب با ورود اولين دسته از ايرانيان به مجامع فراماسونري كه در آغاز منحصر به سفرا و محصلان اعزامي به اروپا بود، تشديد شد و رفته‏رفته با گسترش يافتن شبكة لژهاي فراماسونري و افزايش اعضاي آن كه عمدتاً از ميان طبقات صاحب نفوذ سياسي، اقتصادي، اجتماعي گزينش مي‏شدند، ابعاد گسترده‏تري يافت.

فراماسونري يكي از عوامل مؤثر در تحولات است كه بايد در كنار ساير عوامل به نحو شايسته مورد بررسي و تعميق قرارگيرد. فقدان يك مفهوم روشن از فراماسونري در بين افراد جامعه و حتي مجامع علمي و دانشگاهي از تبعات ديگر اين بي‏توجهي است كه منجر به كلي‏گويي، ساده‏انگاري، و بزرگنمايي در اظهارات و مكتوبات شده است.

درخصوص كم‏توجهي به نقش فراماسونري در تحولات تاريخ معاصر معمولاً توجيهات زير عنوان مي‏ شود : الف : كمبود اسناد و اطلاعات. ب : كم اهميت دانستن موضوع. عده‏اي كه غالباً يا ماسون هستند و يا اطلاعات جامعي از ماهيت اين جمعيت ندارند بر اين باورند و يا چنين وانمود مي‏كنند كه فراماسونري اساساً يك حركت اخلاقي است و اصلاً موضوعيت سياسي ندارد. منظور اين عده از طرح چنين ديدگاهي كم اهميت نشان دادن تأثير فراماسونري در تحولات تاريخ معاصر است و با همين انگيزه از طرح هرگونه بحثي در اين زمينه خودداري مي‏كنند. اين ايراد بر نظرية توطئه كه به شكل افراطي و گاه سطحي سعي در نسبت دادن وقايع به عوامل خارجي و مراكز توطئه‏گر دارد وارد است، اما از سوي ديگر بايد دانست كه توطئه‏گران هيچ‏گاه به شكلي آشكار و عريان اقدام نمي‏كنند تا بتوان فعاليت آنان را با معيارهاي رايج مورد بررسي قرار داد.

نمونه‏اي از اين‏گونه نگرش به تحولات تاريخ معاصر ايران را مي‏توان درمقالة آقاي احمد اشرف درفصلنامه گفتگو شمارة ۸ مشاهد كرد. نويسنده كه در سرتاسر مقالة خود اصرار در رد نظرية توطئه دارد، خود گرفتار آن شده و توهم توطئه را درخصوص فراماسونري ناشي از توطئة دربار و غيره مي‏داند. در منابع از عسگرخان افشار رومي به عنوان اولين فراماسون ايراني نام برده‏اند. وي در ضمن انجام يك مأموريت سياسي كه عبارت بود از جلب حمايت ناپلئون به نفع ايران در جنگهاي ايران و روس، به وسيلة جاسوسان انگليسي درفرانسه شكار شد و به عضويت از فراماسونري طريقت پاريس (order of Paris) درآمد. دومين فراماسون ايراني ميرزا ابوالحسن‏خان ايلچي است كه در ۱۲۲۴ از طرف فتحعلي شاه به انگلستان رفت و از همان ابتدا تحت تاثير شئون مادي و نفساني تمدن غرب قرار گرفت.

بعد از اين دوره ايرانيان ديگري نيز كه به خارج سفر كردند در اين سازمان جذب شدند، افرادي نظير مهندس ميرزاصالح شيرازي، ميرزا جعفر مهندس كه بعدها مشيرالدوله لقب گرفت، سه شاهزاده فراري ايراني (رضا قلي ميرزا، تيمورميرزا و نجفقلي ميرزا پسران حسنعلي ميرزا فرمانرواي فارس) و ... نهايتاً ميرزا ملكم خان كه منادي غربگرايي و وابستگي به غرب بود.

فراموشخانة ملكم به فرمان ناصرالدين شاه در۱۲۷۸ پس از چهار سال فعاليت و وارد كردن تعداد قابل توجهي از اعضاي دربار و افراد متنفذ به جرگة فراماسونري، تعطيل شد. اما بعدها مجمع آدميت و جامع آدميت براساس تعاليم ملكم تأسيس شده به فعاليت جدي مشغول شدند. با تشكيل لژ بيداري در ۱۳۲۵ قمري كه از حساس‏ترين مقاطع تاريخ معاصر ايران است مداخلات گستردة اين لژ در امور مربوط به نهضت مشروطه اوج مي‏گيرد و نهايتاً منجر به حاكميت اين لژ بر روند نهضت و جريانهاي اجتماعي كشور مي‏گردد.

لژ بيداري درخصوص ادارة كشور از لژ گراند اوريان فرانسه نيز كمك مي‏گرفت، براي مثال مي‏توان به استخدام آدولف پرني داديار دادستان پاريس به عنوان مستشار وزارت عدليه اشاره كرد كه با تقاضاي حسن پيرنيا وزير عدليه و كمك مؤثر گراند اوريان فرانسه صورت گرفت.

در سال ۱۳۲۸ مقدمات تشكيل لژي به نام پهلوي به وسيلة فردي به نام محمدخليل جواهري در ايران فراهم شد، همانطور كه مي‏دانيم اين سالها مقارن با شروع نهضت ملي شدن صنعت نفت و بروز اختلاف بين ايران و انگلستان بر سر اين موضوع بود. دخالتهاي گستردة لژ پهلوي در دعواي مزبور به نفع انگلستان، به اثبات مي‏رساند كه لژ پهلوي اساساً براي مبارزه با نهضت ملي شدن نفت ايران به وجود آمده بود.

دخالت لژهاي فراماسونري در عرصه‏هاي اجتماعي و سياسي و فرهنگي پس از سقوط دولت دكتر مصدق نيز همچنان تا پيروزي انقلاب اسلامي ادامه پيدا كرد. يكي از جالب‏ترين وقايعي كه پرده از دخالت گستردة ماسونها در امور كشور و توطئه‏هاي پنهاني آنان برمي‏دارد اتفاقات مربوط به انتخابات دورة بيستم مجلس شوراي ملي است كه بر اثر مخالفت ماسونها با دكتر اقبال، كه از فرمانبرداري كامل از دستورهاي لژهاي انگليسي و مشخصاً لژ روشنايي و لژ تهران خودداري كرده بود، روي داد.

شدت مخالفتها كه موجب مستأصل شدن اقبال گرديده بود وي را به صرافت انداخت كه با توسل به برادران ماسون خود از شدت مخالفتها بكاهد، لذا به وسيلة دكتر غلامرضا كيان از اعضاي لژ تهران به گردانندگان لژ روشنايي و لژ تهران پيام داد و از آنها خواست كه دست از مخالفت با وي بردارند، اين بار ماسونها كه حريف را درمانده يافته بودند پيغام دادند: هيچ‏گونه تعهدي دربارة ادامه نخست‏وزيري شما نداريم.

هدف عمده اين مقاله جلب توجه محققان تاريخ معاصر ايران به يكي از پديده‏هاي خطيري است كه متأسفانه كمتر مورد عنايت قرار گرفته و شايسته است كه با نگرشي نو به اين موضوع و تلاش و جست وجو در اين زمينه پرده از روي پاره‏اي ابهامات تاريخ معاصر ايران برداشته شود.

جاوید ایران بزرگ

سازمان پارس و شورای براندازی

  

B.P. 6593 -- 75065 Paris Cedex 02 France – TEL : 0033(0)140266630

FAX: 0033(0)140266051 – Site Web: www.pars1.com -- www.armanemihani.com

           info-Iran@aliceadsl.fr      ---       sazmanepars@aliceadsl.fr