قافیه که تنگ آید   انسان به .... آید      

        (  درد دل" دو روزنامه نگار" مخالف مبارزه ضد امپریالیستی)

 

اخیرا آقای مجید خوشدل که مدعی روزنامه نگاری است مصا حبه تلفنی با آقای بهرام رحمالی  روزنامه نگار، عضو کمیته رهبری وتحلیل گر " حزب کمونیست کومله" پیرامون " چپ ضد امپریالیست و چپ کارگری..." انجام داده  و در هشت صفحه رابصورت مکتوب در سایتهای اینترنتی انتشار داده است. در این گفتگو  چند نکته قابل تعمق است که باید بطور جدی بدان پرداخت وآن را به نقد کشید. بنده بعنوان چپ انقلابی ضد امپریالیست و ضد جمهوری اسلامی که  عمیقا مخالف هر گونه تحریم اقتصادی و تجاوز نظامی به ایران هستم  و براندازی این رژیم را وظیفه مردم ایران می دانم و نه توسط قدرتهای خارجی، بانگاهی به مضمون این مصاحبه  و داده های تا کنونی  حزب متبوع آقای رحمانی و پراتیک این جریان جز این نیافتم که مصاحبه گر و مصاحبه شونده  در بی رنگ کردن مبارزه ضد امپریالیستی مردم منطقه و جهان و کم اهمیت جلوه دادن تجاوز نظامی به ایران، همسنگر و همنظرند. آقایان در این گفتگو، برای جا انداختن این خط ارتجاعی  که گویا چپ کارگری ضد امپریالیست نیست وهر کس ضد امپریالیست است هوادارجمهوری اسلامی و بن لادن است به توهین وارعاب ودروغ متوسل میشوند وبا توافق برسر شعار" نه به جمهوری اسلامی و نه به آمریکا " موضوع  تجاوز احتمالی به ایران و تاکتیک مبارزاتی ایرانیان خارج از کشور وچگونگی شرکت آنها  در تظاهراتهای ضد تجاوز به ایران را مورد سئوال قرار میدهند. این آقایان روزنامه نگار با طرح پرسش وپاسخ درموردتظاهرات ایرانیان استکهلم علیه متکی ، به واقع حرف دلشان که همان سیاست همه باهم و ادغام نیروهای چپ وراست در یک جبهه  است  را بیان میکنند و به افراد وجریاناتی چپی که با سلطنت طلبان ومجاهدین ونیروهای ارتجاعی به ظاهر چپ ، مرزبندی دارند  مورد انتقاد قرار میدهند و به تبلیغ تز "همه با هم" می پردازند.

 

 

 در اینجاه سخن بر سر عدم صداقت در امانت داری نیست چرا که از مدت ها قبل این امر از دستور کار جریانات " چپ " خارج گردیده  و ترجمان خود را بجای گفته های رقیب قرار می دهند ، بلکه سخن بر سر مضمون کلام طیفی است  که تلاش دارد  با  وارونه جلوه دادن واقعیت های طبقاتی ،      " اسلام سیاسی " را چون ترتسکیستها  خطرناکتر از امپریالیست ها  قلمداد  نماید  تا  با ایجاد سر درکمی هر چه بیشتر  آب در آسیاب سکانداران نظمی بریزند  که  در صدد است  قوانین  و احکام استعماری خویش را با بمب و موشک بر جهان تحمیل گرداند .  

در این مختصر قصد نیست که تمامی افاضه کلام رحمانی و همنظرانش نقد گردد چراکه قبلا این مهم توسط این جانب  که شخصاً در هر دو جلسه استکهلم حضور داشتم انجام گرفت ، بلکه نقد مختصری از نظرات ایشان است  تا  نشان داده شود حقیقت مضون آنچه در دو جلسه استکهلم گذشت چه بوده است . همانطور که گفته شد  من در مقاله جداگانه ای قبلاً چگونگی آن چه در این دو جلسه گذشت را مفصلاً توضیح داده ام . این مقاله در لنیک زیر ضمیمه است تا خواندگان خود قضاوت کنند . http://www.iranima.com/sozialism/pdf/seday3von-zede-Dialektik.pdf

 

 

 آقای رحمانی در این مصاحبه همه انسانها ونیروهای چپ ایران وجهان را متهم می کند  که اینان از نهضت مقاومت عراق که" نیروی واپسگرا وتروریستی است" دفاع میکنند و اگر تجاوزی به ایران صورت گیرد چپ های اروپایی ... به دفاع ازرژیم برخواهند خیز.

آقای رحمانی که امروز مخالف خروج بی قید وشرط ارتش متجاوز آمریکا  از خاک عراق است و همزمان از آقای جلال طالبانی دفاع میکند نمی تواند مدعی صادق مبارزه با حمله آمریکا به ایران باشد.  وقتی حزب آقای رحمانی به ریاست جمهوری عراق آقای جلال طالبانی که گماشته امپریالیست آمریکاست پیام  احترام  وتبریک ارسال میدارد نمی تواند نیروی صمیمی ضد امپریالیست و ضد   اشغال عراق باشد. چه خوب بود آقای خوشدل  کمی زیرکی بخرج میداد ومانند روزنامه نگاران حرفه ای  تناقضات کسل کننده حزب آقای رحمانی را بر میشمرد ومورد سئوال قرار میداد تا خواننده بیچاره میفهمید که مفهوم " چپ کارگری غیر ضد امپریالیست چه صیغه ای است.  ای کاش آقای خوشدل  طرح مینمود که اگر روزی امریکا به ایران حمله نظامی کند درعمل حزب آقای رحمانی چه خواهد کرد. آیا پیشمرگان  کومله مستقر درخاک عراق  که تحت کنترل آقای طالبانی هستند وارد نبرد با ارتش آمریکا خواهند شد یا اینکه طبق  رهنمود آقای صلاح مازوجی عضو رهبری حزب کمونیست کومله " به منع مردم به مبارزه علیه نیروی متجاوز خواهند پرداخت" ( مصاحبه با رادیو محلی همبستگی استکهلم). پس می بینید که آقای خوشدل از آنجا که با موضع گیری غیر ضد امپریالیستی رحمانی موافق است از طرح چنین سئوالاتی طفره رفته  و سئوالات را به گوشه ای کشانده  که خود با پاسخش موافق است . من که یک فعال ضد جنگ واشغال ایران وعراق وهر کشور دیگر هستم نمی توانم  از مردمی که در مقابل قوای تجاوزگر از سرزمین مادری شان دفاع می کنند لب بر نیارم و به مبارزاتشان مارک ارتجاعی وتروریستی بزنم.  من نمی توانم بعنوان یک انسان چپ وصلح دوست به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی و یا صدام حسین بر اشغال ویرانگرانه این کشورها توسط آمریکا چشم به بندم ودر رکاب امپریالیسم و به کمک نیروهای استعماری بدنبال  استقرار دموکراسی نوع عراق وافغانستان باشم. کسانیکه چنین نظریه ای دارند چپ هوادار امپریالیست اند همانطور که درعراق امروز نیز ما شاهد آنیم. از آقای رحمانی باید پرسید آیا آقای جلال طالبانی گماشته و نوکر بی اراده آمریکا و اسرائیل است یا خیر؟ آیا غیر از این است که حزب شما هم بدنبال همان خودمختاری و یا حکومت فدرالی است که درکردستان عراق برقرار گشته و درصورت حمله نظامی به  ایران شما دردرجه اول بفکر زد وبند با  نیروی خارجی در قالب استفاده از تضاد بین رژیم و آمریکا برای استقرار چنین خودمختاری در ایران هستید؟

 

در واقع آقای رحمانی و پرسشگر این مصاحبه اقای خوشدل صورت مسئله را وارونه می بیند  و آنرا عامدانه وارونه نموده اند . آنها هرگز به مردم نمی گویند وظیفه مردم عراق  در مقابل اشغال بربرمنشانه قوای تجاوزگر چیست؟!

 آیا  اصولا  مردم حق دارند در مقابل تهاجم  امپریالیستی ،این درنده وحشی از هستی و نیستی خویش، از کشور اشغال شده خویش دفاع  کنند  و یا اینکه بزعم شما؛ چون این مردمان دارای مسلک و مرام اسلامی هستند ، مستحق بمباران می باشند ؟!

  

آیا  اساساً  نباید قبل از پرداختن به ماهیت طبقاتی  و چگونگی وضعیت نیروهای مقاومت عراق( که رحمانی و حزب و طیف اش آنانرا تروریست هایی مینامند  که با عملیات انتحاری در معابر عمومی انسانهای عادی را تکه تکه می کنند- این در حالی است که این قبیل عملیات وحشیانه همواره توسط نیروهای مقاومت عراقی محکوم و جنایتکارانه شمرده شده است، ولی رحمانی و امثالهم  به دورغ اصرار دارند آنرا بنام مقاومت عراق جا بزنند  تا بلکه تئوری غیر واقعبینانه " دو قطب " را توجیه گردانند ) ، هر گونه تجاوزگری محکوم گردد و بدون اما و اگرها از نیروی مقاومت دفاع شود؟!

 

پرسش این جاست ؛ آیا قبل از تجاوز بربرمنشانه قوای امپریالیستی بسرکردگی آمریکا به عراق، سخنی از بر قراری صلح و آرامش و بی ثباتی منطقه حساس خاورمیانه در میان بود  که بخواهیم به ارزیابی وضعیت نیروی های مقاومت بپردازیم ؟!  

آیا  عامل اصلی این بی ثباتی و بر قراری جهنم چرک و خون،  نیروهای اسلامی بودند  و یا  قوای بربر متجاوز امپریالیستی  که قصد دارد کنترل انرژی خاورمیانه را در اختیار داشته باشد ، و در این صورت آیا قبل از پرداختن به ماهیت نیروهای مقاومت  نباید خواهان خروج بی قید وشرط قوای اشغالگری بود  که  عامل اصلی این سیاهی و تباهی است ؟!

و پرسش های بیشمار دیگری  که بارها در این مختصر تکرار  گردیده است.

 ملاحظه می گردد آقای رحمانی چگونه غیر واقعبینانه  و غیر خردمندانه  با  وارونه گردن صورت مسئله بجای محکوم نمودن قوای اشغالگر  و  خواهان خروج بی قید و شرط  بودن ، با "تروریستی  و  وحشی " قلمداد کردن نیروهای مقاومت  قربانی را در جایگاه متهم قرار می دهد  و بدتر از آن از دیگران هم می خواهد چنین کنند  وگر نه، به اتهام " همکاری با جمهوری اسلامی " مفتخر میگردند.

 امروز ملیونها مردم جهان وایران مخالف تجاوز نظامی و بمباران ایران هستند.  جنبش  ضد جنگ در سوئد، میکوشد که جلوی حمله آمریکا به ایران  را بگیرد و استقرار دموکراسی درایران را وظیفه مردم ایران میداند. آیا جنبش ضد جنگ چه درزمان صدام حسین وتجاوز به عراق و چه اکنون تجاوز احتمالی به ایران ، "  جنبش چپ ضد امپریالیست مدافع صدام و جمهوری اسلامی است؟  آقای خوشدل و آقای رحمانی! من هزار بار به شرکتم  در جنبش ضد جنگ افتخار میکنم و ننگ دارم برای دموکراسی دست گدایی به سوی امپریالیسم دراز کنم. چپ کارگری که درمقابل امپریالیسم کرنش کند چپ نیست، راست راست است و سرانجامش مانند حزب کمونیست کارگری و آقای مهتدی است که نشست وبرخواست ودریافت کمک مالی از آمریکا واسرائیل را عیب که نمی دانند هیچ بلکه بدان نیز افتخار میکنند.

مردم ایران علیرغم خشم ونفرتشان از حکومت اسلامی اما عمیقا مخالف تجاوز نظامی به ایرانند. مردم ایران شاهد فجایع عراقند ومن نیز بعنوان یک ایرانی چپ چیزی جزمنافع مردم و سعادت وخوشبختی و صلح نمی اندیشم. خوب است آقای خوشدل و رحمانی قبل از پرداختن به حمله احتمالی به ایران تکلیفشان را  نسبت به تجاوز به عراق و تاکتیک نیروهای عراقی .... روشن کنند تا با آموزش از آن درس تاکتیک به من و دیگران بدهند. روزگاری مخالفین صدام وی را خطرناکتر از  آمریکا جلوه میدانند و عامل بی ثباتی درمنطقه را رژیم بعث تحلیل میکردند. آمروز نیز چنین است. عده ای رژیم جمهوری اسلامی را عامل اصلی جنگ و تروریسم درمنطقه می دانند و با کم کردن وزن ونیروی امپریالیست آمریکا و تقلیل آن به دولت آمریکا، رژیم را خطر ناکتراز آمریکا جلوه می دهند.   

 

 

آقای خوشدل  در همین  مصاحبه پیرامون دمکراسی انحصارات امپریالیستی چنین افاضه کلام می نماید :   

    " جهانی  که در آن سرمایه یکه تازی می کند ، افسار لیبرالیسم نو گسیخته شده  و محافظه کاران جیدید یقه درانی می کنند ، ... با این همه اما  تفاوتی بنیادین جهان مزبور را از  دنیای تیره ای نظیر دنیای  ایران جدا  می سازد  که  همه گاه از نگاه طیفی از فعالین سیاسی چپ ایرانی  و غیر ایرانی به دور مانده است . "  و یا اینکه  " در دنیای نخست( یعنی در جهانی که افسار لیبرالیسم نوگسیخته شده  و محافظه کاران جدید امپریالیستی آمریکائی یقه درانی می کنند- نعمت) ،انسان شهروند با همه ی غل و زنجیرها ، برای حفظ دستاوردهای اجتماعی اش  با چنگ و دندان مبارزه میکند و ... تا  به یک معنا نظم موجود( سلطه گری امپریالیسم آمریکا- نعمت) را به چالش کشد . در این جهان نا برابر، " مراکز کنترل قدرت " با همه ی فراز  و نشیب های تاریخی اش  به سیاستمدار در قدرت  و به پلیس سیاسی  اجازه نمی دهد تا شهروند مخالف را ( از شاعر و نویسنده گرفته تا سندیکالیست و فعال سیاسی  و کارگری) در روز روشن شکار کند  و در زیر وحشیانه ترین شکنجه های جسمی  و  روانی آنان را به اعتراف به انواع و اقسام انحرافات جنسی  و اخلاقی  و  وابستگی  به بیگانگان وادار سازد . "  (پایان نقل قول- تکیه از نعمت )  

گذشته از تناقض آشکاری  که در متن گفته ایشان موجود است ، ملاحظه می گردد  که با چه آب و تابی از  دمکراسی دول امپریالیستی طرفداری می شود . در واقع از منظر جناب خوشدل و کلیه طیف شیفته دمکراسی غرب  که مابین دنیای وحشی  و تیره ایران  و جهان متمدن و شفاف غرب، شکنجه های بربرمنشانه  و بغایت رذیلانه مزدوران آمریکائی در زندانهای ابوغریب  و  گوآنتامانا  علیه مخالفین جنگ  عین دمکراسی است  و نه مخوف ترین جنایت علیه بشریت . جداً آیا بهتر از این می توان از منافع دول غربی  که کارنامه سراسر جنایت  و غارتگری اش بر هر کودک دبستانی روشن است بدفاع برخاست  و دیگران  را نا جوانمردانه  به  همکاری  با  جمهوری اسلامی ایران متهم نمود ؟! 

آیا  در این گفته های سراپا مشعشانه  و غیر واقعی ، ذره ای دفاع از انسانهائی  که در طول تاریخ امپراطوری سرمایه داری  و بویژه انحصارات امپریالیستی  به وحشیانه ترین شکل ممکن قتل عام- شکنجه- تحقیر  و سر به نیست گردیده اند  و می شوند ، می توان یافت  و نام خود را " چپ " گذاشت  و حامی منافع طبقه کارگر دانست؟!  و یا  آگر دفاع از انسانیت باشد، دفاعی ناسیونالیستی  و  فقط مربوط به انسان ایرانی است. انسانهای افغانی ، عراقی ، لبنانی ، فلسطینی ، آفریقائی ، لانین آمریکائی   که جسم و  روان شان زیر چرخ انحصارات امپریالیستی دول اروپائی  و  آمریکائی  خرد  و خمیر گشته  در قاموس آقای خوشدل قابل اغماض  و رویت شدنی نیست .  

آقای خوشدل ، شما با  کدامین استدلال ادعا می کنید ؛ " سیاستمدار در قدرت اروپائی  و آمریکائی  به پلیس سیاسی اش اجازه نمی دهد  تا  شهروند مخالف را  در روز روشن شکار کند  و در زیر وحشیانه ترین شکنجه های جسمی  و  روانی " قرار نمی دهد ؟؟؟!!!   آیا واقعاً  شما  در کره زمین زندگی  می کنید  و یا  در کره مریخ ، و یا  نفرت بحق تان  از رژیم جمهوری اسلامی خدائی نکرده  بینائی سیاسی تان را از کار انداخته است  که  قادر به دیدن دریائی از وحشی گری این مزدوران درنده  در روز روشن نمی باشید ؟!  

نیازی نیست به نمونه های فراوان تاریخی نقبی بزنیم ، کافی است پا  بر روی زمین خاکی بگذارید  تا  شاهد وحشی گری های درندگان(ببخشید پلیس سیاسی) انحصارات امپریالیستی آلمانی در ایام گردهمائی  جی 8  باشید  که چگونه در روز روشن  با نفربر های زره پوش جنگی- با هلیگوپتر توپ دار جنگی- با است وسگ- گاز اشک آور کور کننده- با  ماشین های آب پاش ویژه  که انسان را چون توپ فوتبال به هوا پرتاب میکند- با  باتون الکتریکی و ...  به  شهروندانی  که تنها  برای اعتراض به نظم موجود ، به جنگ و قتل عام ، به کشتار مردمان بی گناه افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و آفریقا  تجمع نموده اند  بربر وار یورش می برند  و هزاران نفر را  وحشیانه  آش و لاش ، دستگیر  و زندانی و شکنجه می گردانند .  

کجا هستند این " صدای سوم "  که قرار بود (همانگونه  که در عراق و لبنان و فلسطین کردند)  در راستای مبارزه با " دوقطب " علیه نمایندگان قطب تروریستی  که برای غارت هرچه بیشتر جهان در روستوک آلمان  جمع شده اند اعتراض کنند ؟!  و اگر احیاناً  این"صدای سوم" در این تظاهرات شکوهمند حضور داشته باشند ، حضورشان نه از زاویه اعتراض علیه جنایت علیه بشریت  بلکه چون مجاهدین بریده از خلق  که تلاش دارند با کنفرانس کذائی شان دول امپریالیستی را به لشگرکشی علیه ایران ترغیت نمایند، بمنظور خرابکاری در جنبش ضد جنگ می باشد . حضور  "صدای سوم" با  شعار غیر واقعی "نه به جنگ ، نه به جمهوری اسلامی"(گویا جمهوری اسلامی ایران یکی از 8 کشور شرکت کننده میباشد که ما از آن بی خبریم) با برجسته کردن نقش رژیم در جنگ خاورمیانه  و کم رنگ نمودن نقش عامل اصلی برپا کننده جنگ، در عمل به خرابکاری در صفوف جنبش ضد جنگ  که خواهان خروج قوای اشغالگر از عراق  و توقف حمله نظامی به ایران هستند منجر خواهد شد .

 ولی آقای خوشدل  و آقای رحمانی شما باید مطمئن باشید  که  همراه  با مردم ایران صدها میلیون انسانهای صلح دوست  و آزادی خواه در سراسر جهان علیه جنگ افروزان امپریالیستی علیرغم خرابکاری " چپ کارگری"صدای سوم، چهارم و پنجم" در جنبش ضد جنگ بپا خواهند خواست، همانطور که بارها چنین کرده اند.  پیروزی از آن چپ های واقعی و مردم تحت ستم جهان است.

 

 

آقای رحمانی شما می توانید مذهب اسلام را  که رژیم جهل و جنایت جمهوری اسلامی از آن جهت مسخ کردن انسانها بهره وری می کند  به زیر تازیانه نقد بکشید  و  دل و روده  آنرا جهت آگاهی طبقاتی توده های رنج و کار بیرون بکشید . همانطور که گاهاً بدرستی چنین کردید . نقد مذاهب  و از جمله نقد مذهب اسلام حق هر نیروی کمونیستی است ، ولی با مغلطه کردن  و  یکجانبه برخورد نمودن ، بطوریکه بانیان مذهب مسیحیت  و  یهودیت  این غدار ترین دشمنان بشریت از زیر ضرب امواج توده ها خارج گردند ، دیگر نمی تواند سیاست درست پرولتری محسوب گردد  و  در خدمت جنبش طبقه کارگران قرار گیرد . 

بواقع این تراوشات غیر طبقاتی  و غیر پرولتری ابراز شده توسط آقای بهرام رحمالی  به مصداق    " کمال هم نشین در من اثر کرد " ، نمی تواند  بی تاثیر از نشست و برخاست وی  با  دارودسته "حزب کمونیست کارگری" ، با حزب دمکرات مصطفی هجری  که از بوش خواستار حمله نظامی به ایران است ، با  جلال طالبانی  و  مسعود بارزانی  این نوکران آمریکا  و چاکران جمهوری اسلامی ایران باشد . آقای رحمانی این  دو گانگی  در گفتار  و  کردارش را چگونه می خواهد پاسخ دهد . مگر می شود خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران بود  ولی با  چاکران  و  کارچاق کنان رژیم نشست و برخاست داشت  و بمناسبت "نائل" گشتن به امر ریاست جمهوری عراق برای کاک جلال طالبانی این مزدور سینه چاک امپریالیسم  و کاسه لیس جمهوری اسلامی   پیام تبریک فرستاد  و  خواهان موفقیت برایش نمود . باید توجه داشت که "پیام" بزبان کردی از طرف کمیته مرکزی "حزب کمونیست ایران" ارسال گردیده است .

آقای رحمانی مبارزه طبقاتی ، معامله گری  و سازشکاری  با  ایادی امپریالیسم  و ارتجاع نیست . مبارزه طبقاتی امری آگاهانه ، شجاعانه  و با  مرزبندی قاطع  و روشن  با  امپریالیسم  و ارتجاع  با هدف خدمت به طبقه کارگر می باشد . حتی اگر در مقاطع تاریخی  و بطور تاکتیکی بمنظور پیشبرد منافع طبقه کارگر مجبور شویم  به پاره ای از مصالحه  با طبقات غیر پرولتری متوسل گردیم . نمونه های  این قبیل مصالحه ها توسط  آموزگاران پرولتاریا  در تاریخ جنبش کمونیستی فراوانند  و نیاز به تکرار آن نمی باشد . گرچه جنبش کمونیستی برای شما  و امثالهم از زمانی مد نظر است  که  منصور حکمت و اعوان و انصارش سر و کله شان در " مبارزه " پیدا شد . و شما شخصاً  همراه با حکمت افتخار می کنید  که در نقد نخستین اردوگاه سوسیالیسم در شوروی  که آنرا بورژوائی ارزیابی نمودید، حضور داشتید . بی جهت نیست  که با الهام از تئوری سناریوی سفید و سیاه  منصور حکمت از دمکراسی غربی شرمگینانه بدفاع می پردازید  و مدهوش شعار " مبارزه علیه دوقطب تروریستی" بی بو  و خاصیت ، که  تنها خاصیت اش دفاع خجولانه از منافع امپریالیسم آمریکا  و صهیونیستهای اسرائیل معنی می دهد، گشته اید .  

نعمت پهلوان فر  05/06/2007