خشونت علیه زنان و قتل زهرا بنی یعقوب در ایران! 

برگردان: لیلا پرنیان

 

 سرویس خبری جهانی برای فتح

 زنان و مردم روز 25 نوامبر در بسیاری از کشورها، به برپایی راهپیمایی و تظاهرات وفعالیتهای گوناگون پرداختند تا مبارزه برای پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان را به پیش ببرند. این تاریخ، یادآور قتل خواهران میرابل ، سه خواهر جوان و فعال سیاسی است که علیه دیکتاتوری تروجیلو در جمهوری دومنیکن که مورد حمایت آمریکا بود، مبارزه می کردند. از اوایل سالهای دهه 80 میلادی فعالین حقوق زنان این روز را به مثابه روز خشونت علیه زنان برگزار می کرده اند. در 1999، مجمع عمومی سازمان ملل فراخوان برگزاری این روز به مثابه روز خشونت علیه زنان را داد. سازمان ملل گزارش می دهد که " یک زن از هر سه زن در جهان  در طول عمرش حداقل یک بار مورد ضرب و شتم ، تجاوز و یا سوء استفاده جنسی قرار گرفته است. متجاوزین معمولا برای زنان افراد شناخته شده بوده اند. ... خشونت علیه زنان و دختران بدون اینکه تنزل یابد همچنان در همه قاره ها، کشورها و فرهنگ ها ادامه دارد." ( گزارش دبیرکل 2006).  این مسئله هر چه بخودی خود گویا باشد اما بازهم عمق و وسعت این آشکارترین انعکاس ستم بر زنان را بتمامی بیان نمی کند. 

خشونت علیه زنان علیرغم اینکه  در کشورهای غربی غیر قانونی است اما به همان اندازه واقعی و وسیع است. مثلا در انگلیس 30 درصد زنان توسط همسران و یا شریک زندگی کنونی و یاسابقشان مورد خشونت قرار می گیرند. در آمریکا بنابر آمارهای گزارش شده توسط  اف بی آی، هر ساله 1400 زن براثر "خشونت خانگی"  که تقریبا  همیشه به معنی همسر و یا دوست پسر می باشد،جان خود را از دست می دهند.

مقاله زیر نگاهی است به یک مورد خاص  در ایران تحت رژیم اسلامی ایران، در شرایطی که این مسئله در جهان امروز همچنان عمومی و عاجل می باشد.

 

روز 23 نوامبر یابود دکتر زهرا بنی یعقوب توسط خانواده، خویشاوندان، دوستان او و برخی از فعالین زنان در محل قبرستان بهشت زهرا در تهران برگزار شد. خانواده اش، یکبار دیگر ناباوری خود را نسبت به داستانهای زندانبانان که او خودکشی کرده است، اعلام کرد. پدرش گفت:« آنها به راحتی پرونده را دستکاری می کنند. ولی ما مدرک زیادی داریم که نشان می دهد دخترم خودکشی نکرده و به قتل رسیده است. روزی فرا میرسد که رسوا خواهند شد.»

زهرا بنی یعقوب 27 ساله در روز 11 اکتبرهنگامی که همراه با نامزد خود در پارکی در همدان در حال قدم زدن بود، توسط پلیس امر به معروف دستگیر شد. او هنگامی که در بازداشت بود مورد تجاوز قرار گرفت، و به فاصله 48 ساعت از دستگیریش، مرگش اعلام شد. علیرغم تلاشهای مذبوحانه مقامات برای جلوگیری از گسترش خبر،  مرگ او موجب بهت و خشم بسیاری شد.

 

کمتر کسی ادعای مقامات امنیتی جمهوری اسلامی مبنی بر خودکشی او را قبول کرده است. مردم با این گونه دروغها آشنا هستند. دوسال قبل مسئولین رژیم مرگ یکی از فعالان و رهبران جنبش دانشجویی به نام منوچهر محمدی را اعلام کردند. آنها گفتند که وی سکته مغزی کرده است اما بسیاری بر این باور بودند که او در نتیجه شکنجه های وحشیانه جانباخته است. واقعه خشم آور جدید در عین حال یادآور مرگ یک زهرای دیگر است، زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی – کانادایی که پرونده او انعکاس بین المللی یافت، او چند سال پیش توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر و به زندان انداخته شد. در زندان به او تجاوز شد و سپس به قتل رسید.

زهرا بنی یعقوب در حال گذراندن دوره انترن پزشکی خود در یکی از مناطق فقیرنشین در اطراف همدان بود.  بعد از دستگیری، نامزدش را به قید ضمانت آزاد کردند، اما او را در بازداشت نگاه داشتند. خانواده اش در تهران بعد از 24 ساعت مطلع شدند. اما قبل از اینکه پدر و مادرش خود را به زندان همدان برسانند، او جان باخته بود. خانواده اش قبول نکردند که دخترشان ممکن است خودکشی کرده باشد، و بیانیه های متضاد مسئولین امنیتی آنها را بیش از پیش مظنون کرد و بدنبال آن یک پرونده شکایت توسط خانواده و وکلیش تشکیل شد. شیرین عبادی، برای وکالت این پرونده اظهار علاقه نمود  که خانواده زهرا آنرا قبول کرد.

برادر زهرا در مصاحبه ای گفت که روز 13 اکتبر ساعت 8:45 با او تلفنی صحبت کرده بود، روحیه اش خوب بود. وقتی از او می پرسد که آیا با او بدرفتاری شده؟ او جواب می دهد که نه اما اضافه می کند که " یک نفر بالای سرم است و من باید بروم" و بعد مکالمه او قطع می شود. پزشک قانونی تایید کرد که او همان روز در حدود ساعت 21 یعنی فقط 15 دقیقه بعد از مکالمه تلفنی با برادرش، جان سپرده است.

این پرونده هنوز تحت بررسی است، و هنوز زمان درازی مانده تا به دادگاه کشیده شود. دوران بررسی به احتمال زیاد، دورانی برای پوشاندن و یا نابود کردن شواهد و همچنین حل و فصل و لاپوشی بیانیه های متضادی که مسئولین دولتی قبلا بیان کرده اند خواهد بود. اما اگر این مسائل هم مطرح نبودند، کمتر کسی انتظار یک قضاوت عادلانه را داشت. مثلا  پرونده و برگذاری دادگاه زهرا کاظمی علیرغم اینکه در زیر فشارهای بین المللی انجام گرفت، در واقع تلاشی برای پنهان کردن این واقعیت بود که او در زیر شکنجه جان باخته است- رای دادگاه این بود که او در نتیجه اعتصاب غذا از حال رفته و به سر او ضربه وارد شده است. 

بسیاری معتقدند که اگر زهرا بنی یعقوب خودکشی کرده باشد یا خیر، تغییری در اصل قضیه نمی دهد، به هر حال مسئولیت مرگ او بر گردن رژیم ضد زن جمهوری اسلامی است.

مرگ او یک تصادف منحصر به فرد نبود، و حتی بنظر نمی رسد که اصلا یک تصادف باشد- همانگونه که تجاوز به زهرا کاظمی و مرگ او یک تصادف نبود، همانگونه که تجاوز گروهی و اعدام عاطفه ( دختر نوجوانی که هنگامی که در بازدداشت بود مورد تجاوز گروهی قرار گرفت سپس توسط دادگاه به جرم زنا به مرگ محکوم  و سپس اعدام شد) یک تصادف نبود.

 

در حقیقت این وقایع و هزاران  تجاوز گروهی و دیگر خشونت ها علیه زنان که هر روزه رخ می دهند، محصول طبیعی جامعه ای است که ستم بر زنان نه تنها مشخصه مرکزی آن است بلکه بصورت قانون نیزنوشته شده است. همچنین در ایران امروز، این وقایع محصول برنامه ها و طرح هایست که علیه زنان در شش ماه گذشته تحت نام "امنیت اجتماعی" و در شرایط تشدید وحشی گری نیروهای امر به معروف به اجرا گذاشته شده است. وظیفه اصلی نیروهای امر به معروف کنترل رفتار زنان – از جمله تعیین پوشش، گفتار و رفتار، تعیین افراد همراه می باشد به گونه ای که اگر زنی به تنهایی قدم بزند مورد بازخواست قرار می گیرد،  اگر با یک مرد قدم بزند بازهم مورد مزاحمت قرار می گیرد مگر ثابت کند که او یکی از افراد نزدیک خانواده است.  حتی اگر زنی و یا دختری با برادر، پدر، پسر برادر و یا خواهر، یا عمو قدم بزند بازهم مورد بازخواست قرار گرفته و حتی اتفاق افتاده که دستگیر شده اند.

مسئولین رژیم تایید کرده اند که زهرا تحت طرح " امنیت اجتماعی" دستگیر شده است. تنها جرمی که باعث شد ماموران رژیم او را به مثابه تهدیدی علیه " امنیت اجتماعی" به حساب آورند و او را مورد تجاوز قرار داده و به قتل رسانند، این بود که او با کسی که رسما خویشاوندی نداشت قدم می زد. این نشان می دهد که زنان با کوچکترین تمایل به استقلال تهدیدی علیه سیستم و رژیم به حساب می آیند، سیستمی که در آن زنان هیچ چیز نیستند مگر جسمی برای به مالکیت درآورده شدن و یا برای تولید مثل و لذت جنسی. در نگاه آنها هر زنی یک فاحشه است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. و بندرت آنها به زنان این شانس را می دهند تا خلاف آنرا ثابت کنند- آنها اغلب جزا را قبل از محاکمه می دهند که در بسیاری مواقع به معنی تجاوز و مرگ است.

تجاوز به زنان زندانی سیاسی یک شیوه رایج در جمهوری اسلامی ایران از ابتدای موجودیتش بوده است. آنها این جنایت را مکررا انجام داده اند و حتی تلاش نکرده اند تا آنرا پنهان کنند. بخصوص در سالهای دهه 80  پاسداران به دختران نوجوان زندانی که از اعضا و یا هواداران نیروهای انقلابی بودند و یا اینکه به جرم پخش اعلامیه دستگیر می شدند، قبل از اعدام  تجاوز می کردند، تا اینکه قربانیان آنها، باکره نمیرند و در نتیجه راهی "بهشت" نشوند. اما حالا که رژیم با رفتارهای عصیانگرانه زنان معمولی که از سیاستهای ارتجاعی و زن ستیزانه رژیم به تنگ آمده اند، این شیوه شنکنجه را نیز بصورت روزافزونی در مورد زنانی که به خاطر مسایل غیر سیاسی نیز دستگیر شده بکار می برند. و در مورد زهرا، این عمل نیروهای امنیتی اینبار در لباس امربه معروف، نه تنها انعکاس کامل و واقعی یک رژیم شدیدا ضد زن است بلکه همچنین پیامی است به همه زنان ایرانی بخصوص آنانیکه که نمی خواهئد به رژیم تسلیم شوند. پیام اینست که اگر شما تبعیت نکنید، و از بردگی سرباز زنید، شما ممکن است زهرای بعدی باشید.  بدین ترتیب اگر زنی خودش قربانی تجاوز نباشد، بطور مسلم قربانی تهدید به تجاوز و دیگر جنایات و خشونت های دولتی است. و این دقیقا به گونه حساب شده ای است تا سلطه مردان بر زنان را تشدید کند. این شدت و حدت خشونت و تهدید علیه زنان بروشنی نشان می دهد که قوانین ضد زن، همراه با سنت های ضد زن که مناسبات اجتماعی عقب مانده آنها را پیوسته تولید و بازتولید می کنند، از کنترل عصیانگرانه زنان و دخترانی که مصمم اند خلاف آن بروند، عاجز مانده اند.

رژیم اسلامی ایران اختناق علیه مردم و بخصوص زنان را در 6 ماه گذشته شدت داده است. زنان جوان یکی از آماجهای طرح سرکوب گرانه « امنیت اجتماعی » است.  این حملات همراه با سیاستهای خفقان آور دیگر رژیم ، از یک طرف از روی ضعف و استیصال است و از طرف دیگر عکس العملی است در مقابل تهدیدات آمریکا به حمله علیه ایران. رژیم اسلامی ایران همانند همه رژیمهای مرتجع و ضد مردمی قادر نیست به مردم اتکاء کند. در عوض بیشتر از همه از مردم وحشت دارد،  آنها که  احتمال حمله آمریکا علیه ایران را رد می کنند در واقع مردم را در مقابل این حملات بی دفاع و نا آماده رها می کنند.

برای دهه ها آمریکا و دیگر امپریالیستهای غربی عموما با سکوت خود از سرکوب و اختناق علیه بخشهای مختلف مردم بخصوص زنان ایران دفاع کرده اند. اما حالا که آنها بدنبال بهانه های بیشتر برای حمله به ایران می گردند، تلاش خواهند کرد تا از جنایات جمهوری اسلامی ایران برای مشروعیت بخشیدن به دخالتگری خود که محرک اصلی آن منافع جهانی آنها است، استفاده کنند. آنها همان ادعا را در هنگام حمله به افغانستان و عراق به پیش گذاردند. اما این اشغالگریها شرایط را برای زنان بدتر کرده است. بر طبق یک گزارش سازمان ملل، خشونت علیه زنان در افغانستان از زمان اشغال بدتر شده است. در عراق تحت اشغال آمریکا، زنان حقوق خود را از دست داده اند، و مورد آماج خشونت های ارتش آمریکا و بنیادگرایان اسلامی قرار گرفته اند. شواهد بسیاری این مسئله را تایید می کنند.

 

تجاوز به زنان در زندانهای افغانستان، و موارد تجاوز به زنان توسط سربازان آمریکایی در زندان و در خانه هایشان، تنها مثالهایی از این موارد هستند. اگر چه حمایت آمریکا از خشونت علیه زنان تنها به عراق و افغانستان محدود نمی شود. سیاست آنها در مورد زنان زمانی بیشتر روشن می شود که آنها از کشورهایی مثل  هند و پاکستان حمایت کامل می کنند که  زنان پیوسته مورد ستم و خشونت های وحشیانه قرار می گیرند و زنان زندانی بطور سیستماتیک مورد تجاوز قرار می گیرند، و این در شرایطی است که نخواهیم ستم و خشونت علیه زنان در قلب جامعه آمریکا را بحساب آوریم. 

 

به این دلیل است که مردم ایران در حالیکه علیه یک رژیم ارتجاعی و  بی رحم اسلامی مبارزه می کند باید در مقابل تجاوز آمریکا بایستاند، مستقل از اینکه این تجاوز تحت چه بهانه ای انجام گیرد.

 

3 دسامبر 2007

Leila-parnian@hotmail.com