ما قتل زبونانه میلوسوویچ را توسط امپریالیستهای “دموکرات“ محکوم می کنیم

“خبر کوتاه بود،

اعدامشان کردند“

مرگ دکتر اسلوبودان میلوسوویچ دردناک ولی غیر منتظره نبود. وی که رئیس جمهور سابق یوگسلاوی بود با دسیسه امپریالیستها و در راسشان امپریالیست آلمان سقوط کرد و بدست جاسوسی بنام چینچیج که برای مقامات آلمانی کار می کرد و به ریاست جمهوری یوگسلاوی رسیده بود شبانه به دادگاه مسخره لاهه تحویل داده شد.

اسلوبدان میلوسوویچ تا لحظه آخر با توانائی های خویش و از جائی که حقیقت را در جانب خویش داشت دادگاه مسخره و نمایشی لاهه را دست انداخت و شهود فرومایه و خود فروخته ای را که برای محکومیت میلوسوویچ بسیج کرده و ساخته بودند در صحن دادگاه چنان افشاء و لجنمال کرد که دولتهای امپریالیستی اروپا دست بداما ن خدا شده بودند تا جان وی را بگیرد و آبروی امپریالیستها را حفظ نماید. قضات دادگاه کوچکترین مدرکی دال بر اتهاماتی که به میلوسوویچ وارد می کردند نتوانستند ارائه دهند و هین امر مورد تائید همه مطبوعات واقعبین جهان قرار داشت و سر انجام که از جسارت میلوسوویچ جانشان بر لبشان رسیده بود وی را در زندان زبونانه به قتل رساندند و از وی انتقام ستاندند.

میلوسوویچ گناهش این بود که از وحدت یوگسلاوی دفاع می کرد و علیه دسیسه امپریالیستها برای تجزیه یوگسلاوی بپاخاست. وی حاضر نشد به زیر سند ننگین “رامبولیه“ که قرارداد تسلیم یوگسلاوی بود صحه بگذارد و باین جهت پیمان تجاوزکار ناتو بیشرمانه و جنایتکارانه با یاری حزب اللهی های القاعده ی مسلمان، برای کشتار صربها، علیرغم محاصره یوگسلاوی توسط کشتیها و نیروهای نظامی ناتو،  با اسلحه “مخفیانه“ وارد بالکان شده و در تحت نظر آمریکائی ها در شهر “تیرانا“ در آلبانی در اردوگاههای تعلیماتی، دوره آدمکشی دیده و برای کشتن صربها و بریدن سرهای آنها به یوگسلاوی اعزام شدند. در کنار آنها سازمانهای دست پرورده نازیهای آلمان و مزدوران و جیره مواجب بگیران دست راستی از اقصی نقاط جهان حضور داشتند که لشگر کشی آلمان را به یوگسلاوی تقویت می کردند و چهره “مردمی و غیر نظامی“ به آن می دادند. از این طریق بود که امپریالیست آلمان موفق شد به یک جنایت بزرگ جنگی دست بزند. مناطق مسکونی را بمباران کرد، به پخش اخبار دروغ پرداخت، تصاویر جعلی در رسانه های گروهی نشان داد تا افکار عمومی را برای تجاوز به یوگسلاوی آماده کند. اقدامات جرج بوش و تونی بلر در حمله به عراق تنها تصویر کج و معوجی و رونویسی ناشیانه ای از نقشه های حسابشده ناتو در تجاوز به یوگسلاوی بود. امپریالیستها بر خلاف همه پیمانهای جهانی پلها، سفارتخانه های خارجی، کارخانه ها را هدف بمبهای خویش قرار دادند و برای نخستین بار از گلوله های رادیو آکتیو برای نابودی تانکهای یوگسلاوی استفاده نمودند و سرزمین یوگسلاوی را برای میلیاردها سال آلوده ساختند. راز این جنایت توسط بیماری سربازان ایتالیائی افشاء شد.

آنها در قبل از تجزیه یوگسلاوی با تبلیغات “نفرت ملی“ آغاز کردند و به صربها به عنوان آدمهای تنبلی که مفت می خورند و مفت می خوابند و مال کرواتها را می چاپند حمله نمودند. این نوع تبلیغات، تبلیغات نازیها در حذف یهودیان بود که آلمانها آنرا مجددا علیه نژاد “پست تراسلاو“ بکار می گرفتند و شبیه آنرا امروز ما توسط نوکران جمهوری آذربایجان و سازمانهای جاسوس ترکیه در ایران می بینیم. آنها تبلیغ می کردند که کرواتها از نژاد آریا هستند و منشاء ایرانی دارند. حقیقت ولی این بود که ملت صرب با فداکاری تمام دستآوردهای صنعتی خویش را برای نزدیکی به اروپا در آن زمان که کشور واحدی بودند در کرواسی و اسلونی برپا ساخته بود. زیرا آنها از اقتصاد واحد برخوردار بودند و مهم آن بود که کارخانه ها از نظر منافع اقتصادی در مقیاس یوگسلاوی ساخته شوند. همین امر از طرف امپریالیستها و “سازمانهای غیر دولتی“ آمریکا ساخته وسیله مبارزه ایدئولوژیک برای تجزیه یوگسلاوی قرار گرفت. یوگسلاوی کشوری بود که ضربات شدیدی به فاشیستها وارد کرده بود و مورد کینه و نفرت امپریالیست آلمان قرار داشت. “کینکل“ مسئول سازمانهای جاسوسی و سپس وزیر امور خارجه آلمان که پس از “گنشر“ وزیر قبلی بر روی کار آمده بود به صراحت بیان کرد که آنها نمی توانند مرزهای را که پس از جنگ جهانی اول (بخوانید انقلاب اکتبر-توفان) در جهان پدیدار شده است برسمیت بشناسند. آلمانها بر خلاف قرارداد “همکاری و امنیت اروپا“ که آنرا با یوگسلاوی به امضاء رسانده و مرزهای یوگسلاوی را برسمیت شناخته بودند وقتی تناسب قوای طبقاتی در عرصه جهان تغییر کرد به راحتی خوردن یک آب هویج از امروز به فردا اعلام کردند که کشورهای کرواسی و اسلوونی را بمنزله کشورهای مستقل برسمیت می شناسند تا بتوانند بدون کوچکترین مانع حقوقی و با بی شرمی به آنها کمک مالی، نظامی، و تدارکاتی برسانند. صدها کامیون نظامی و سلاحهای را که بعد از مصادره آلمان شرقی بدست آورده بودند با یاری افراد خیّر و شرکتهای “خصوصی“ به کرواسی فرستادند که در زمان خود افتضاح آن بعلت مشکلات گمرکی ماموران بی خبر در مرزهای جنوبی آلمان برملا شد. امپریالیست اروپا یوگسلاوی را تجزیه کرد زیرا ملتهای کوچک که به تنهائی امکان ادامه بقاء را ندارند بهتر می شود به بند کشید و قورت داد. هم اکنون ممالکی نظیر بوسنی هرزگوین و یا کوزوو تنها بر صفه کاغذ وجود دارند و به فاحشه خانه اروپا و انبار مواد مخدر تبدیل شده اند. اسلوونی و کرواسی مستعمره امپریالیستها هستند. زیمنس و دوچه بانک همه کرواسی را در دست دارند.

میلوسوویچ این امر را می دانست و باین جهت علیه آن مبارزه کرد. وی را علیرغم اینکه نیاز به معالجه قلب داشت درمان نکردند تا زودتر و قبل از پایان آخرین دفاعیه اش بمیرد. پیشنهاد روسیه را که حاضر بودند وی را برای معالجه بپذیرند نپذیرفتند و سرانجام وی را در زندان زندان شونينگن (Scheveningen) واقع در حومه شهر لاهه کشتند. جالب آن است که روزنامه فرانکفورتر روند شاو مورخ 07/03/2006 خبر داد که یکی از شهود دادگاه میلوسوویچ بنام آقای میلان بابیچ  Milan Babic که یکماه قبل به این زندان منتقل شده بود نیز خود را در این زندان نفرین شده کشت. این نخستین خود کشی زندان شونينگن (Scheveningen) نیست و نبود. آقای اسلاوکو دوکمانوویچ Slavko Dokmanovic  که یکی دیگر از شهود دادگاه میلوسوویچ بود، نیز در این زندان بدنام چندی قبل خود کشی کرده بود. علیرغم این همه خودکشیها مامورین نگهبانی زندان اقدامی برای ممانعت از آن نکرده بودند. پیدایش چنین وضعیتی در هر زندان عادی می تواند به انجام اقدامات ضروری و تجهیزاتی منجر شود ولی در مورد این زندان نفرین شده و بدنام کافیست که بر آن پرده فراموشی کشید.

معلوم می شود دادگاه لاهه برای آدمکشی زندانهای ویژه ای نیز دارد که بهمان سبک قتلهای زنجیره ای در ایران عمل می کنند. اگر بخاطر بیاورید در زمان کودتائی که بنام انقلاب نارنجی در اوکرائین کردند بیش از حد و مرز در مورد افسانه ای نعره می زند که از زهر دادن به رهبر اپوزیسیون اوکرائین صحبت می کرد. امری که هرگز ثابت نشد و معلوم نگردید که در اثر کدام نوع از امراض مقاربتی چهره این رهبر با “کیاست“ و نوکر آمریکا کریه شده است. حال بحث بر سر قتل سومی است که در یک زندان وابسته به دادگاه لاهه و مربوط به سازمان ملل متحد انجام می گیرد و به سادگی از کنار آن رد می شوند و آنرا ماستمالی می کنند. قتل سه انسان ارزش آن همه داد و قال در مورد چهره کریه رهبر دست نشانده اوکرائین را نیز ندارد.

امیلوسوویچ به نارسای قلبی دچار بود و دادگاه به این امر واقف بود. صدها جنایتکا ر جنگی نظیر پینوشه و باقیمانده نازیها را با مدارک جعلی پزشکی از محاکمه معذور و معاف کرده بودند ولی میلوسوویچ که بیماریش حقیقی بود باید تا سرحد مرگ تحت فشار قرار می گرفت تا آنها زودتر از شرش خلاص شوند. در نوامبر سال 2005 مركز درمانی باكولف (Bakulev Medical Center  ) مسكو هيئتی‌از دكترای ‌متخصص روسی را به شهر لاهه در هلند اعزام کرد تا از ميلوسوويچ معاينه پزشکی بعمل آورد. اين گروه پزشكی در گزارش خویش به ضروری و فوری بودن درمان میلوسوویچ تاكيد كرد. آنها برای نجات جان میلوسوویچ یک در خواست كتبی به دادگاه لاهه فرستادند تا میلوسوویچ را برای‌ معالجه به مسكو بفرستند. خانواده میلوسوویچ در مسکو درخواست این اقدام انسانی را از دولت روسیه به عمل آورده بود. دولت روسیه تعهد کرده بود که میلوسوویچ را در روسیه درمان کند و در تاریخ 23 فوریه وی را بدادگاه لاهه برای ادامه محاکمه برگرداند. دادگاه به این درخواست انسانی پاسخ رد داد زیرا از میلوسوویچ سالم بشدت هراسناک بود.

باین ترتيب مسئوليت مرگ دكتر ميلوسوويچ نه تنها بعهده جنايتكاران جنگی و امپریالیستهای‌عضو پیمان ناتو است، بلكه مسئولان دادگاه لاهه نیز در آن سهيم هستند. پاتريك رابينسون ( Patrick Robinson) ، او -  گون  كوان (O – Gon Kwan ) ، لين بونومی ( Lain Bonomy) نيز کسانی هستند که نمی توانند شانه خویش را از زیر بار مسئولیت خالی کنند. آنها نیز در اين جنايت دست دارند.

بنظر ما این اقدام حسابشده و غیر قابل انتظار حکم قتل رهبر سابق یوگسلاوی در زندان بدنام شونينگن (Scheveningen) می باشد که برخلاف همه هنجارها و پیمانهای بین المللی است.

حزب کار ایران(توفان) قتل بزدلانه میلوسوویچ را در زندان لاهه، بیان روشن نقض حقوق بشر و محتوی واقعی آن ارزشهای می داند که امپریالیستها باطنا به آن اعتقاد دارند. آنها مسلما جام شرابهای خویش را برای مرگ ملوسوویچ سرکشیده اند.

این تجربه باید به ما بیاموزد که امپریالیستها تا به چه حد ریاکار و خطرناک هستند و تا به چقدر با سرنوشت ملتها در جهت منافع اقتصادی و سیاسی خویش بازی می کنند. این تجربه باید کینه ما را به امپریالیستها و همدستان بومی آنها افزایش دهد و لحظه ای نیز ما را از افشاء مستمر آنها باز ندارد.

 

حزب کارایران(توفان)

دهم مارس 2006

www.toufan.org