قومگرائی، گفتمانی استعماری!

 

فرهاد عرفانی – مزدک

گفتمان قومگرائی، گفتمانی استعماری است و باید با آن بشدت برخورد کرد! هر نوع قومگرائی، با هر توجیه و انگیزه ای، ارتجاعی است و بمثابه سد راه  جنبش های  ترقی خواهانه عمل خواهد کرد. بر این اساس، برخورد قاطع با حرکت نظری و عملی ِ مبتنی بر قومگرائی، و گرایش های گریز از مرکز، باید در دستور کار نیروهای مترقی قرار گیرد.

 

قومگرایان، ستون پنجم دشمنان ایران و مردم ایران هستند و هیچ نشانی از ترقی خواهی در جنبش ایشان وجود ندارد. حرکت قومگرایانه، حرکتی به عقب، از نظر اجتماعی – مدنی و حقوقی است و جامعه را به صورتبندی ماقبل سرمایه داری پرتاب می کند، و آنهم پس از جنگهای کثیف و خونریزی و ویرانی های بیشمار.

 

 جنبش های احیای هویت قومی – زبانی، تنها، پوششی برای طرحهای بغایت استعماری  و ارتجاعی است، که در راستای منافع راهبردی امپریالیستی، در گوشه و کنار جهان و بخصوص خاور میانه، طراحی شده اند و توسط ارتش های استعماری و گروههای  محلی قومگرا و تجزیه طلب، به اجرا در می آیند.

 

مصوبهء اخیر کنگرهء آمریکا، مبنی بر تجزیه عراق، مؤید تمامی نکات فوق الذکر است و در راستا و در ادامهء طرحهای راهبردی نابودی اتحاد شوروی، یوگسلاوی و ... هر نوع شکل گیری کانون متحد دیگری از این نوع، و فروپاشی اتحادهای سنتی و تاریخی در منطقهء خاورمیانه است.

قومگرائی، سد راه شکل گیری هر نوع جنبش سراسری برای عدالت و آزادی، و شکل گیری حکومتهای دمکراتیک و مردمی است. قومگرائی، سلاح برنده و خطرناک و هولناک امپریالیستها، در به انحراف کشاندن جنبش های مردمی و حاکم کردن خشن ترین و بدوی ترین تمایلات فاشیستی و غیر انسانی، بر جوامع کهن، متمدن و با فرهنگ مشرق زمین و بخصوص ایران است.

 

مقابله با قومگرائی و تجزیه طلبی و سرکوب  گرایشات اینچنینی، حرکتی مترقی است که متضمن تأمین دراز مدت منافع خلقهاست. لازم به ذکر است که گرایشات و تبلیغات جدائی طلبانه، روی دوم سکهء قومگرائی است و در اساس هیچ تفاوتی با آن ندارد. آن نیروهائی که با شعار جدائی طلبی پیش می آیند و قومگرائی را نفی می کنند، در اساس، همان سیاست قومگرایان را پیش می برند، در ظاهری دمکراتیک!! این نیروها نیز، نیروهای منحرف و یا دست ساز امپریالیسم هستند که هدفی جز راهبرد نابودی ملتها، تحت عناوین بظاهر مترقی، ندارند.

گفتمان قومگرائی، چه در شکل خودمختاری طلبانه و فدرالیستی و چه در شکل تجزیه طلبی و جدائی خواهانه، گفتمانی ضد مردمی و ضد بشری است، که از آن، جز غارتگران بین المللی، منتفع نخواهند شد!

 

تامین منافع و حقوق مردم، جز از طریق شکل گیری حاکمیتی  دمکراتیک، مبتنی بر حقوق برابر شهروندان و اتباع در حوزه های اقتصاد و سیاست و فرهنگ، و بر اساس به رسمیت شناختن حقوق انسانی ( فارغ از جنسیت و نژاد و دین و مذهب و زبان ) و تنها بر اساس انسان بودن، قابل حصول نیست!

 

جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانهء مردم، در بهمن پنجاه و هفت، با علم کردن خواسته ها و شعار های مذهبی به انحراف کشیده شده و منجر به حاکمیت سی سالهء ارتجاعی ترین جناحهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی ( بازار ) جامعهء ایران و عقبگرد در تمامی زمینه ها، بخصوص دستاورد مبارزات مردم در جریان مشروطه و ملی شدن نفت، شد.

هم اکنون نیز استعمار گران تلاش می نمایند تا با جا انداختن گفتمان قومی، بجای جنبش ملی برای آزادی و مردمسالاری و عدالت، بار دیگر، با  ایجاد تشتت در جامعه و از هم گسستن پیوندهای تاریخی مردم ایران، ملت را از دستیابی به  آرمانهای انسانی و حقوق حقه اش باز دارند.

 

ملت ایران باید هوشیار باشند و در دام خائنین و وطن فروشان و مزدورانی که در پشت نقاب حقوق قومی –زبانی و یا حتی استقلال قومی ؟! در صدد اجرای نیات شوم استعمارگران هستند، نیافتند و این خائنین را افشاء و از جامعه طرد کنند!

 

 نکتهء بسیار پر اهمیتی که روشنفکران، نویسندگان، رهبران سیاسی و همهء میهن دوستان باید به آن توجه کنند اینستکه، حساب قومگرایان و رهبران فرقه های اینچنینی، از حساب مردم عادی کوچه و بازار که با سنتها و آداب و زبان و گویش و تعلقات قومی مختلف در مناطق مختلف کشور زندگی می کنند، کاملأ جداست.

 مردم ایران، هیچگونه دشمنی و خصومتی با یکدیگر نداشته و ندارند و چند هزار سال زندگی مشترک، ایشان را چنان از هر منظر در هم آمیخته است که بمعنی واقعی کلمه، یک ملت هستند و در مقاطع مختلف تاریخی و بخصوص در بحرانهای بزرگ، این واقعیت را آشکارا و در عمل نشان داده اند.

 بعنوان مثال؛ در حادثهء زلزلهء بم، همهء دنیا شاهد بودند که چگونه ملتی، یکپارچه و با تمام وجود، به یاری اسیب دیدگان شتافتند، بگونه ای که شاید در هیچ کجای دیگر جهان، نتوان، نمونه ای مشابه را نشان داد.

 

 اگر حوادث مشابه و نزدیک به زمان زلزلهء بم، مانند زلزلهء پاکستان و وقوع سونامی در کشورهای جنوب شرقی آسیا و عکس العمل مردم آن مناطق را، با عکس العمل مردم ایران مقایسه کنید، می توانید به عمق همبستگی عاطفی، فرهنگی و تاریخی مردم ایران پی ببرید!  

این داستان در دراز نای تاریخ پرفراز و نشیب ایران، مثالهای فراوانی دارد؛ از مقاومت گستردهء مردم ایران در برابر هجوم وحشی خونخواری همچون اسکندر گرفته، تا حملهء جنایتکاران عرب، و از ترکتازی ترکان آدمخوار سلجوقی تا خونخواران مغول ...،  و تا آخرین موارد حماسهء ایستادگی، همچون رزم مشترک در برابر استبداد ترکان قاجار و نبرد مشروطه، یا انقلاب بهمن و جنگ هشت ساله و .. ، تمامأ، نشانگر یکدلی و اشتراک نظر یک ملت، در باور به هویت ملی خود، است.

 

ایرانی بودن، قرار دادی تحمیلی به اقوام و طوایف مختلف نبوده است! یعنی آن موضوع مسخره و مضحکی که نوکران امپریالیسم، تلاش می کنند در بین مردم  ایران تبلیغ کنند و جا بیاندازند! این احمقها! تصور می کنند وحدت بین ملت ایران هم، از نوع پیمانهای تحمیلی و نا همجنس و نا همگون و تحمیلی بین خودشان است، که با هزار چسب نا چسب، تلاش کرده اند و مردمی کاملأ از هر جهت متفاوت، بخصوص از منظر تاریخی! را گرد هم آورده و در قالب یک کشور، شناسنامه داده اند!

کشورهائی همچون کانادا، انگلیس!، سوئیس، آمریکا و ... بهیچوجه قابل مقایسه با کشورهائی همچون چین و هند و ایران، نیستند...

 

 ایرانی، یعنی یک شناسنامه تاریخی و فرهنگی و عاطفی مشترک، یعنی یک هویت! هویتی که به هیچکس، در این سرزمین تحمیل نشده است، بلکه انتخابی تاریخی بوده است که نظر به عمق پیوستگی، ناگسستنی است!

 

 آنچه استعمار در تلاش است که با دستاویز قرار دادن آن، ملت ایران را دچار تشتت و از هم گسیختگی کند، یعنی تفاوتهای زبانی و یا احیانا مذهبی، موضوعی است که از منظر تاریخی، ملت ایران، آنرا بخوبی حل کرده است. در فرهنگ ایرانی، زبان مشترک، یعنی فرهنگ و هویت مشترک! زبانهای محلی، بهیچوجه در تضاد و یا تناقض با تعریف فوق، قرار ندارند که اتفاقأ در درازنای تاریخ، یاری رسان آن بوده اند! وجود هزاران شاعر و نویسنده از طوایف و اقوام مختلف با زبانها ی گوناگون مادری، که آثار خود را بزبان مشترک ملی ( فارسی ) خلق کرده اند، موید واقعیت و حقیقت فوق الذکر است.

 

تلاش تجزیه طلبان خائن و وطن فروشان مزدور که زیر بیرق احیای زبانی و نشر دروغهای شاخدار، پیرامون سابقهء تاریخی زبانها و گویشهائی که حتی تا زمان حاضر، فاقد ادبیات نوشتاری و خط  و اعتبار تاریخی از منظر فرهنگی هستند، تمامأ آب در هاون کوفتن و زور زیادی زدن است! آنها نمی دانند ( و یا خود را به نفهمی می زنند! ) که بسیار پیش از ایشان و به دفعات، در طی تاریخ طولانی ملت ایران، جنایتکاران و وحشیان، تلاش کرده اند که با علم کردن هویتهای ساختگی، هویت ایرانی ملت ایران و زبان فاخر آنرا دچار تزلزل کرده و احیانأ نابود سازند، اما وجود زنده و شاداب هنر و فرهنگ و زبان قدرتمند فارسی، از شبه قاره تا قفقاز و ایران و حتی حوزهء زندگی اعراب، نشان از بیهودگی تلاش ایشان دارد!

 

 جانشینان اسکندر تلاش کردند تا زبان خویش را جایگزین زبان فارسی کنند، اما  نتوانستند !

 اعراب تا دویست سال، هر کس را که فارسی صحبت می کرد، مجازات کرده و تلاش می کردند تا زبان خود را جایگزین زبان فارسی کنند، اما نتوانستند!

 ترکان و جانشینان چنگیز نیز کوشیدند که همه چیز این ملت را بسوزانند و با خاک یکسان کنند و نشانی از فرهنگ و زبان این مردم بر جای نگذارند، اما بسیار زودتر از آنچه متصور است، در برابر عظمت این زبان و فرهنگ ساخته شده توسط آن، زانو زدند و حتی افتخار کردند که قادرند فارسی صحبت کنند و فارسی شعر بگویند!! و ...

 

آری چنین است که باید آب پاکی را بر دست تجزیه طلبان و قومگرایان ریخت که؛ اگر پشت گوششان را دیده اند، نابودی ملت ایران و زبان فارسی را هم، خواهند دید!!!

 

هموطنان، روشنفکران، نویسندگان و مبارزان سیاسی ایران!

قومگرایان را از صفوف خود بیرون بریزید! آنها را افشاء و طرد کنید و امکانات تبلیغی و ترویجی خود را در اختیار ایشان قرار ندهید!

 

سلاح قومگرایان، ایجاد تفرقه در صفوف متحد مبارزه سراسری و یکپارچه، تحت بهانه های موهوم قوم و قبیله ای است. با طرد این ستون پنجم استعمار، صفوف خود را از فرصت طلبان و خائنین پاک کنید!!!

 

www.maghalatemazdak.blogspot.com

www.farhadeerfani.blogspot.com

www.dastaneerfani.myfablog.ir

 

                                                                           10-  8- 86