اسامی 66 نفر که سال 55 سپاس اعليحضرتا گفتند

همنشين بهار

سپاس سپاس اعليحضرتادر ارديبهشت سال پر ماجرای هزار و سيصد و پنجاه و چهار ، مدت کوتاهی پس از شهادت بيژن جزنی و کاظم ذوالانوار و . . . روزی سرهنگ مصطفی زمانی ، رئيس زندان قصر با توپ و َتشر زندانيان سياسی را در بند يک و هفت و هشت ، جمع کرد و از جمله گفت :حواستون را جمع کنيد ما جان نثاران خدايگان اعليحضرت همايونی در برابرشما سه چيز داريم که انتخابش باخودشماست . يک ـ قلم ، که با آن برايتان از پيشگاه ملوکانه تقاضای عفو کنيم . دو ـ شلاق که ُمعرف ِ حضور همه شما هست و سوم گلوله که نياز به توضيح ندارد
رژيم شاه که البته در شقاوت و عوام فريبی به َگرد ِ پای ِ آخوندها هم نمی رسيد ، در سال ُپر ابتلای پنجاه و چهار ، خيلی شنگول و منگول بود و جدا از ضرباتی که در درون و بيرون زندان به نيروهای انقلابی زده بود ، از " شريف واقفی ُکشی " و از نتائج آنچه آنروزها به اصطلاح تغئير ايدئولوژی ! خوانده ميشد ، کبکش خروس ميخواند و از شادی در پوست خود نمی گنجيد
برخوردهای ناصادقانه ، غصب امکانات ، استثمار تشکيلاتی ، تزريق و تحميل نظرات ، و دروغ و َدغل کسانی را که ادعا ميکردند از جهل اسلام ! به علم مارکسيسم ! عروج کرده ايم ـــ توی بوق ميکرد و با َعلم کردن امثال وحيد افراخته که علی رغم آنهمه مايه گذاری های پيشين ، به جلد خودشان رفته ، بازجو ! و َسفله شده بود ، برای بهره برداری تمام عيار از ترکشی که به اعتماد مردم خورده بود دست به کار شد و با يک برنامه حساب شده زير پای مرتجعين و " اصحاب کفگير و ملاقه " که در زندان همه را جز خودشان نجس محسوب ميکردند ! نشست و با سرپرستی شبانه روزی رسولی شکنجه گر ، آنان را عليه مجاهدين و مبارزين ميهنمان کوک کرد و موفق شد به استثنای آيه الله طالقانی و تا حدودی آيه الله لاهوتی ، همه را به هيستری ِضد ِ مجاهدين بکشاند و حتی عليه آنان فتوا بگيرد . آنچه به دست ساواک بهانه داد و براستی به اعتماد مردم ترکش زد ، تغئير عقيده و نظرگاه که حق شناخته شده هر انسانی ست ، نبود ، و همه هم وحيد افراخته و محسن خاموشی نبودند که با شرم که به قول کارل مارکس ، احساسی انسانس ست ، وداع گفتند

در ميان چهل و چند نفری که بعد از انشعاب تيرباران شده و يا در درگيری خيابانی و زير شکنجه جان باختند ، مبارزين فداکار و شريف کم نبودند ، هاشم وثيق پور ، محمد صادق فرد نقوی ، غلامحسين صاحب اختياری ، جواد چايچی عطری و نرگس قجر عضدانلو ، زير شکنجه جان باختند

آنچه باعث بروز زودرس جريان راست ارتجاعی شد ، برخوردهای اپورتونيستی و ناصادقانه َسردَمدارانی بود که با چپ نمائی ويراژ ميدادند ، بيهوده نبود که جدا از مجاهدينی چون مسعود رجوی و موسی خيابانی و . . . که همه تلاششان اين بود که تضاد اصلی که رژيم وابسته و ضد خلقی شاه بود ، گم نشود ، مارکسيستهای اصولی ، امثال شکرالله پاک نژاد و ناصر کاخساز و . . . نيز آنرا جز خوش خدمتی به ساواک شاه تحليل نکردند و عليه آن موضع گرفتند
برگرديم به رسولی شکنجه گر و نقشه ساواک پس از اين ماجرا

بازجويان ساواک ، بند يک زندان اوين را به اصحاب کفگير و ملاقه و مرتجعينی که ذکر و فکرشان اين بود که بايد هرچه زودتر مردم را در جريان آنچه گذشته است قرار دهيم ، اختصاص دادند و پس از مدتی آنان را تک و توک به بندهای ديگر هم صادر ميکردند تا " ويروس " خود را همه جا بپراکنند . سران ساواک که بعد از اين ماجرا نشست و برخاستشان را با آخوندها پنهان نميکردند ( شايد متفقاً ) به اين نتيجه رسيدند که بهتراست هرچه زودتر اضداد مجاهدين و مبارزين را از زندان آزاد کنند

يکی از اهداف رژيم شاه برای آزاد کردن امثال عسگراولادی و کروبی و انواری و . . . همين بود و اين را همه زندانيان سياسی زمان شاه تأئيد ميکنند

جدا از اين عامل درونی ، و نيز گزارش سازمان عفو بين الملل در باره نقض حقوق بشر در ايران و همچنين مقاله بو دار " تايمز " لندن که اختناق موجود در ايران را جار زده بود ــ آنچه بعداً رژيم شاه را به مانور به اصطلاح آزادی زندانيان واداشت ، شکست" جرالد فورد " و روی کار آمدن جيمی کارتر بود

پيش از آنکه " جيمی کارتر " در آمريکا قبای ِ رياست جمهوری بپوشد و با روضه حقوق بشر ديکتاتورهای خودی را پای منبر خودش بکشاند و " جيمی کراسی " ُمبَدل به سياست آمريکا شود ، کمسيون سه جانبه آمريکا ، اروپا و ژاپن برای خاموش ساختن کانونهای بحران و مهار آتشهای زير خاکستر ، دوز و کلک می چيد و طالبان نفت و دلار جدا از تحولات اسپانيا و نيکاراگو ئه ِ آنروز ، اوضاع ايران را هم زاغ سياه می پائيدند
به دنبال تحليل برژينسکی که آمريکا بايد تلاش کند تحولاتی را که مثل آش خاله ميماند ! و هيچ کاريش نميشود کرد ، از مسير هرج و مرج ، به مسير انتقال منظم بيندازد ، امير طاهری سردبير کيهان قبل از انقلاب ، مقاله معنی داری نوشت که نشان ميداد " َوَرق بر گشته است " و خلاصه مسيری در چشم انداز قرار گرفت که با اولدورم مولدورم های شاه که چندی پيش طی کرده و هی کرده بود که يا حزب واحد رستاخيز و يا ُهلفتونی و . . . جور در نمی آمد

جسته گريخته صحبت از پيله کردن صليب ُسرخ و عفوبين الملل و رعايت حقوق بشر به ميان آمد و کم کم شکنجه َاح شد ! و روزنامه نوشتند به دستور اعليحضرت احدی حق شکنجه ندارد ! آنگونه که تهرانی نيز بعد از انقلاب در دادگاهش فاش کرد شکنجه زندانيان سياسی نه در کميته مشترک و اوين که در خانه های امن ساواک صورت ميگرفت و ساواک دستور گرفته بود از خير کسب اطلاعات بگذرد ودر همان خيابان کلک ِ خرابکاران را ِبَکند ، جنايتی که بعدها آخوند موسوی تبريزی ، سندی بن شاهک و قاتل ديروز و آيه الله ! و اصلاح طلب امروز ، به آن اقتداء نمود و فرمان داد در همان خيابان زخمی ها را زخمی تر نموده و درجا بُکشيد
بگذريم . . . خانه از پای بست ويران بود ورژيم شاه که در بند نقش ايوان ! به برگزاری جشنهای پنجاهمين سال شاهنشاهی خاندان پهلوی می انديشيد ، برای اينکه با يک تير چند نشان بزند و منتقدين خودش را هم که در خارج َدم از حقوق بشر و زندان و زندانی ميزدند ، پی نخود سياه بفرستد ، بسيار بسيار نياز داشت تا از ميان زندانيان سياسی تعدادی را شامل عفو ملوکانه ! نمايد ، و چه خوب اگر در ميان اين عده کسانی هم باشند که بتواند روی آنها مانور دهد ، از همين رو تمام َدم و دستگاه اداره سوم ساواک به کار افتاد تا امثال صفر قهرمانی را که براستی قهرمانی برازنده اش بود ، به اين خيمه شب بازی ، يعنی شکستن مقاومت زندانيان بکشانند که اين آذربايجانی غيور برخلاف عسگراولادی و آخوند کروبی و دوستانش و نيز مارکسيست نما هائی چون منوچهر مقدم سليمی و . . . دست ساواک شاه را خواند و به ذلت و سپاس سپاس اعليحضرتا تن نداد
به جز افراد زير ديگرانی هم بودند که عالماً عامداً به ساز ساواک رقصيدند و افسوس ، چرا که برخی از آنان روزی که مبارزه را انتخاب کردند و به جنگ سياهی رفتند سرشار از انگيزه های پاک و شور انقلابی بودند

اسامی ۶۶ نفر اززندانيان سياسی که سال ۵۵ سپاس سپاس اعليحضرتا گفتند و از زندان آزاد ! شدند


--------------------------------------------------------------------------------

محمد مهدی ابراهيم عراقی ـ حبيب الله عسگر اولادی ـ ابوالفضل حيدری ـ منوچهر مقدم سليمی ـ احمد اولاد اعطمی ناديکلائی ـ محمد باقر محی الدين انواری ـ ظفر قلی رضائی ـ هوشنگ جمشيد آبادی ـ سليمان دانشيان ابوذر ـ علی اصغر سروری ـ محمد بيگزادی ـ ايمان علی پاسدار ـ بانو زهره رضائی ـ رحمت الله جمشيدی ـ محمد حسين والی زاده معجری ـ محمود شاهسوندی ـ بانو کبری نيک بخت ـ محمود رضائی . . . ـ محمود نجف زاده . . . ـ سيد موسی َکَرم زاده ـ محمد الله وردی ـ علی اکبر واسفی ـ رحيم اخلاقی پور بهرام ـ ارسلان فلاح حجت انصاری ـ محمد جعفر طاهری ـ محمد رضا توکلی ـ شبدرخ (؟ )صداقتيان ـ بانو زهرا محمد نادرخانی ـ محمد هادی روح الامين ـ قدرت الله آقا علی خانی ـ قربانعلی احبا ـ علی دادگر ـ بانو زهرا کريمی ـ بانو زهرا زمان ـ يدالله اعتمادی ـ عباس شهاب الدينی ـ مهدی کروبی ـ محمد خليلی ـ طه يعقوبی ـ سيد غلامحسين رضوانی ـ محمد ربيع اسلاميه ـ علی احمد سيدی ـ بايرام چوپانی ـ . . . حسام (؟ ) ـ محمد رضا رحيم زاده ـ غلامرضا مصدق رشتی ـ اسدالله اولاد اعظمی ـ حسين رضائی ـ حميد جعفری ـ مهدی ملک الکتاب ـ محمد رضا نوروزيان ـ داود بهائين ( ؟ ) ـ حسين رشتچيان ـ سيد علاالدين پير خضری ـ بانو نورالسادات وحيد غروی ـ سيد مهدی حسينی ـ عيسی سر پل ـ سيروس رسا ـ غلامحسين عارف آخر ـ بانو فريده گرجی ـ بهروز کفاش ژنده دل ـ محمد نوروزی ـ عليرضا حاجی بيگی ـ . . . مليت زمان صمغ آبادی ـ بهزاد ميثمی ـ ستواندوم سابق وظيفه علی . . . رشيدی

--------------------------------------------------------------------------------

چند توضيح
ـ منظور از " اصحاب کفگير و ملاقه " مرتجعينی بودند که با فرماليسم و برخورد صوری ، و نجس پنداشتن مبارزين و مجاهدين ، حتی کفگير و ملاقه خودشان را هم جدا کرده بودند و هنگام شام و نهار با کفگير و ملاقه اختصاصی خويش طاهر ميشد ند که تا ديگ غذا توسط کفار و منافقين ! نجس نشده ، غذای خويش را برداشته و نوش جان کنند. در مقاله " آيا براستی ما نجس هستيم ؟ " به برخورد اسدالله لاجوردی با شاعر شهيد سعيد سلطان پور ، در زندان شاه اشاره کرده ام
-------------------------------------------------------
ـ هر جا در بين اسامی علامت سئوال (؟ ) و يا نقطه چين وجود دارد ، نام دقيق و يا کامل نيست
------------------------------------------------------------
ـ محمد نوروزی که در ليست آمده ، با مجاهد شهيد " محمد نوروزی " که زمان شاه در زندان مشهد بود و در زمان خمينی تيرباران شد ، يکی نيست
------------------------------------------------------------
ـ نام حاج مهدی عراقی که در ابتدای ليست آمده ، ترور شادروان احمد کسروی مولف تاريخ مشروطيت را نيز به ياد می آورد که وی نيز در آن شرکت داشت و به آن می باليد ! . . . اما نامبرده علی رغم اينکه نه مارکسيست بود و نه توده ای ، در خاطرات شفاهی خويش که با عنوان " ناگفته ها " چاپ شده است ، نه تنها سعی ميکند علی رغم اصرار يکی از حاضرين ، عليه مجاهدين موضع نگيرد ، به سرهنگ سيامک شهيد نيزاشاره ميکند . در صفحه صد و بيست و سه کتابش وقتی از سی تير هزار و سيصد و سی و يک حرف ميزند ، داستان يک دختر فداکار توده اي را تعريف ميکند که پايش را زير تانک دشمن ميگذارد وميگويد در حاليکه شاهپور غلامرضا پهلوی در قسمتی از بهارستان فرماندهی را بعهده داشته ، سرهنگ سيامک از تانک خودش پياده ميشود و به مردم می پيوندد
قبح ترور انديشمند بزرگی چون احمد کسروی و واپس گرائی جريان پوسيده ای که حاج عراقی نيز متعلق به آن بود ، به جای خود ،
اما ، اين برخورد منصفانه حتی اگر از سوی حاج مهدی عراقی هم باشد ستود نی ست

hamneshine_bahar@hotmail.com