همنشين ِ بهار
راه ُقدس از اوين
و گوهر دشت می گذرد
پشت ِ فتواي ِ
خمينی و قتل عام ِ زندانيان ِ سياسي
قسمت ِ ُدّوم
خلاصه قسمت پيش
در مقاله بايد
گردن ها را بزنيم
گفتيم که
با شدت گرفتن بيماری خمينی در سال شصت و هفت ،خمينی های کوچکی که برای
دوران پس از او کفش و کلاه کرده بودند علاوه بر جنگ و منتظری ، با
ُمعضل ِ زندانيان سياسی هم روبرو بودند و ميخواستند تا وی نمرده است از
شر ِ هر سه مسئله راحت شوند
طناب به دستان ِ ُمستبد برای ِسر به نيست کردن اسيران در بند و
عمليات ِ گردن شکني ! که مدتها پيش از مرداد و شهريور شصت و
هفت خوابش را ديده بودند ! اين پا و آن پا ميکردند . . . و اينک ادامه
ماجرا
با عمليات چلچراغ
که مجاهدين شعار ِ امروز مهران ، فردا تهران را َسر دادند ، ُچرت رژيم
پاره شد و توطئه ها شتاب گرفت دستگاههاي امنيتي با نشست پشت نشست حساسيت
اوضاع را برجسته ساخته و براي قتل عام زندانيان آتش
تهيه ريختند آنان ُمدام روضه
ميخواندند ما چشم و گوش ولی فقيه هستيم و در روز ِ قيامت در پيشگاه
خدا مسئوليم ! و ظيفه شرعی ماست که
حضرت ِ امام را به ِاشراف برسانيم ، روزی نيست که در جبهه های جنگ
ُکشته و مجروح ندهيم ، آنوقت منافقين که به صدام ِگرا ميدهند ! تا شهر
ها را بزند ، از ُپشت به امت ِ حزب الله خنجر ميزنند
باران ِ ُشَبهات ، جنگ
با عراق ، َاجساد ِ تکه تکه ُشده ، نخل هاي سوخته ، سوء استفاده ارتجاع
از عواطف ِ مذهبی ِ توده ها ی ِ روستائی و کنار شهری ،
دروغ ُپشت ِ دروغ و کوه تبليغات بر عليه
نيروهای انقلابي و نا آشنائی برخي از آنان با ُخلق و خو و
زبان ِ مردم - َبر خلاف ِ خمينی که از اين نظر
فوت ِ آب بود ! و بعلاوه با عنوان ِ دروغين ِ نائب ِ امام ِ زمان ! و روح
ِ ُخدا ! و ِسيّد ِ اولاد ِ پيغمبر !
رهبری سياسی و مرجعيت دينی را باهم در خود ِگره زده
و به قول ِ
بی - بی - سی ، مردم او را صاحب کرامت ! شناخته و تصويرش را در ماه
می ديدند و . . . همه و همه باعث ميشد که بسياري از پاسداران
و ب سيجی های ساده که از محرومترين اقشار جامعه بودند ، ذره ای ترديد در
اين به اصطلاح مسئوليت شرعی نداشته باشند و حتی از بگير و ببند و شکنجه و
اعدام برادران و خواهران خويش احساس ِ رضايت ِ خاطر ! هم نموده ، و از
نوک ِ پا ، تا فرق ِ َسر در ِجلد ِ خميني ! روند و دست حسينی و ساقی
وتهراني و ديگرجانيان ِ ساواک را هم از ُپشت ببندند
چندين
بار قضات ، دادستانها ، امثال ِ آية الله ! خوشبخت ، مقتدائی مصباح يزدی
، خزعلی ، جنتی ، فيروز آبادی که از دوران دانشجوئی در دانشگاه مشهد تشنه
به خون مجاهدين بود ،
عسگر اولادی ،بادامچيان ، احمد پور نجاتي ، مروی ِ
سماورچی ، جواد منصوری و برادرش احمد که زندانيان سياسی زمان شاه
آنها را خوب ميشناسند . . . بازجويان و سران رژيم با خميني خلوت نموده
" اجماع مقامات قضائي و امنيتي را مبني بر
اصلاح ناپذيري زندانيان سياسي " يادآور شده چاره جوئي کردند ،
به همين دليل فتوای ِ ُکشتار زندانيان سياسی ، چيزی نبود که برای سران ِ
حکومت غير ِ ُمنتظره باشد، آنها از پيش توی ِ باغ ! بوده اند
کم کم
به سر فصل قبول ِ آتش بس ميرسيم
آخوندها نيز با هشياري ضد انقلابي خويش اينرا مي فهميدند که با پايان
جنگ و قبول آتش بس ، با يک دست دو هندوانه نميتوان بر داشت
قاتلين زندانيان سياسي آنقدر پخمه نبودند که شرائط
و الزامات پس از آتش بس را نشناسند - بايد زندانها تخليه مي شد !
خب ، يک سيستم ارتجاعي ِ ُمتعلق به عهد ِ بوق که ذکر و فکرش هجوم به
آرمان های مردم و آدم هاي آرمانخواه است - ظرفيت و توان آزادي زندانيان
معترض خويش را ندارد ، پس چاره اي جز قلع و قمع و قتل عام نمي ما َند
دجالگري و کلاه شرعي اين جنايت هم ساده است و براي خميني از آب
خوردن راحت تر
آنان ميدانستند که اگر از شر ِ زندانيان سياسي
راحت نشوند اول ِ َمعِرکه است و فردا و فردا ها مسئله دارند ، آنان
شاهد رشد جنبش خود انگيخته خانواده ِ زندانيان بودند که هر روز يک جا
بساط گرفته و بست مي نشينند
آخوند هاي عمامه دار
و بي عمامه تجربيات زمان شاه و ساواک را هم داشتند و از ديد خودشان قلع
و قمع زندانيان َرد خور نداشت پس بايد گردن ها را می زدند تا
رابطه َسر و بدنه قطع گردد
آنان از اينکه زمينه
عينی رشد ارتباطات و تشکيلات فراهم باشد و نمونه مادران زندانی به ُکل
جامعه سرايت کند، وحشت داشتند
ميدانيم که پس از فتح
خرمشهر جنگ با عراق مشروعيت اش را از دست داد اما اعوان و انصار
خمينی برای اينکه نان خودشان را بپزند آنرا به تنوري ُمبّدل کردند
که دودش را به چشم مردم محروم ميفرستاد و هيزمش جوانان ميهن بود ، وقتی
َسر ِ تسبيح به دستان ِ ُمستبد به سنگ خورد و آتش بس را
پذيرفتند ، ِ دق ِ دلشان را َسر ِ زندانيان بی پناه در آوردند و براي
ايجاد ُرعب و وحشت َنَسق گيري کردند ، گوئی راه
ُقدس از فتح زندانهای کشور ! و از اوين و گوهر دشت می گذرد
! مجددا روی عمليات " گردن شکني " يعني
تصميم کشتار زندانيان سياسي که بر خلاف تصور، ناگهانی وفقط مربوط به
عمليات فروغ جاويدان نبوده و سران رژيم به ويژه رفسنجاني و
عسکر اولادی و ري شهري و ُمحتشمی وِ مسئولين ِ سازمان مجاهدين ِ انقلاب
اسلامي . . . مدتها پيش آشش را ُپخته بودند ــ تاکيد دارم و شخصا
مطمئنم که بسيا ر پيش تر از مرداد و شهريور شصت و هفت همه سران رژيم
روی َسر به نيست کردن و ُکشتار زندانيان به توافق رسيده بودند
از همين رو صحنه
سازی های سيد علی خامنه ای و موسوی اردبيلی و . . . که خود را به آن
راه ميزنند ،هيچکس را نمی فريبد
سيد علي
خامنه اي در شهريور شصت و هفت پيش ِ آية الله منتظري ميرود و
ميگويد ، ُحکمی از امام گرفته اند و می خواهند مارکسيست ها را ُتند و
تند اعدام کنند چاره جوئي نموده ! و وانمود ميسازد از اعدام
زندانيان غير مذهبي ناراحت است - صفحه347 سيصد و چهل و هفت
کتاب خاطرات آية الله منتظری - او در جواب منتظري . . . خود را به
آن راه ميزند که از فتواي اول خميني مبني بر به دار زدن زنان و مردان
مجاهد خلق ، آنهم پس از ماه خونين و غمگين ِ
مرداد ، اصلا خبر ندارد ! اين دروغگوئی و ايز ُگم کردن ها
را حتی برادران همسرش ( آقايان ُخجسته ) نيز که لااقل يکی از آنها -
جواد - با اتهام کمونيستی به زندان شاه رفته باور ندارند ، مگر
ممکنست در مرداد ماه شصت و هفت ، در اوين و گوهردشت و زندانهای سراسر
ايران از ُکشته ُپشته بسازند و رئيس جمهور وقت مملکت که شخصا نيز جدا
از دستگاههای امنيتی همه جا جاسوس و خبر چين داشته است بی اطلاع
بماند
اين فقط
سيدعلي خامنه ای نيست که دروغ ميگويد ، موسوي اردبيلي نيز که در
مورد اعدامها از خميني کسب تکليف ميکند - صفحه520 پانصد و
بيست ِ کتاب خاطرات آية الله منتظری - يک جوري ُپرسش ميکند که هر
کس که نداند خيال ميکند بيچاره گير افتاده و نميداند چه کساني را
اعدام کند يا نکند ، غافل از اينکه به قول قديمی ها
خدا
صدای تاق تاق گردو را می شنود و ماه زير ابر نمي ماند
َرَجز خواني
های وی و امثال جنتی که برای اعدامهای بيشتر ، شور و ُفتور و پا
منبری می کردند ، فراموش نمی شود
سيد علي خامنه اي همراه با موسوي اردبيلي و ديگران از جمله بسياري
از همين اصلاح طلبان کنوني که حالا ولتر و منتسکيو را هم دماغ در
نمي آورند ، کار چاق ُکن ِ فتل عام سال شصت و هفت هستند و اين را
دکتر عبدالکريم سروش ، آية الله طاهری ، موسوی ِ خوئينی ها ،
محتشمی ، ُشعله سعدی و موسوی تبريزی ، بهزاد نبوی ، فاطمه حقيقت جو
،جلالی پور ، شمس الواعظين ، محسن آرمين ، سعيد حجاريان . . . و
بخصوص حسين خمينی که تا کنون لام تا کام در اين مورد حرف نزده
نيز به خوبی ميدانند ، امثال ِ خاتمی و سازگارا و گنجی و باقی . .
. که جای خود دارد
گرچه خون
زندانيان سياسی در درجه اول به گردن خمينی ست و به قول مولوی "
ماهی از سر َگنده گردد ، نی ز ُدم " ، اما هيچ مقام مسئولی
نميتواند از زير اين جنايت شانه خالی کند
اين واقعيت دارد که خمينی بعضا يکدندگي
خاصي داشت و گاها َسر ِ َ لج وِ ِنر ِ ِسيدّي ! هم می
افتاد خودش می دوخت و می بريد و تصميمات عجيب و غريب ميگرفت ، به
ياد داريم که مهندس بازرگان از اين بابت دل ِ خونی داشت ، در قضيه
ُمنتظری يکبار نامه ای نوشت که به قول رفسنجانی اگر از راديو - تلويزيون
خوانده ميشد خون بپا ميکرد
رفسنجانی
ميگويد با هزار زحمت من و مقام معظم رهبری - خامنه ای - مانع پخش اين
نامه شديم
اما فتوای قتل زندانيان ضمن اينکه به گفته آية
الله منتظري ، گويا با دستخط احمد بوده ، بی مشورت با سران رژيم تنظيم
نشده است
صرفنظر از
محتويات نوشته هاي خمينی واينکه علي رغم تکيه بر اجتهاد و مسائل ُمستحدثه
و چه و چه ، با تفکر پوسيده و ايستا احکام عصر ِ
ُشتر چراني را به نام اسلام قالب ميکند ، و با جناياتش ، نه تنها
فرزندان دلير ميهن ، کلمات ِ طيبه را نيز به صليب کشيده و فاتحه هر چه
سالک و عارف و صلوة و معراج را که ترجيح بند ِ نوشته های اوست ، خوانده
است اما اين واقعيت دارد که وی علی رغم آنکه در ُسخنرانی های
شفاهی براي گرفتن ِ رگ ِ خواب ِ پيروانش عاميانه و شلخته سخن مي گفت و
مردم هم برايش دست گرفته بودند "
اتوبوس از ميني بوس ُبزرگتر است " ! صاحب
نظر ، ُملا و اهل ِ قلم بود و از اين نظر چند َسر و َگردن از هم دوره
ها و ُرقبايش پيشي داشت و از جمله به همين دليل حرفش را ميخواندند و
جلويش ُلنگ َپهن مي کردند ، تحرير الوسيله نسبت به کتاب ِمنهاج ِ خوئی و
. . . و بخصوص کتاب معراج السالکين و صلوة العارفين که دومی با
نثری موزون و زيبا نوشته ُشده آنچه را گفتم اثبات ميکند ـــ ولی با
تمام ِ اين اوصاف متن فتواي قتل عام کار فقط خود ِ او نيست
خمينی خود
وسواس عجيبی داشت که از لغات فرنگی استفاده نکند - ،
در سطر دوم ِ فتواي قتل عام آنجا که صحبت
از جنگهاي کلاسيک ِ مجاهدين مي کند ، انشاي خميني نيست ،
ضمنا گرچه تلاش کرده مثلا دقيق بنويسد ، آنجا که ميگويد " منافقين . . .
به اقرار سرانشان از اسلام ارتداد پيدا کرده اند " روي دست جعفر ِ کذاّب
بلند شده است ! بي ُمرّوَت ها کجا چنين چيزي واقعيت دارد ؟ منکه مجاهد هم
نيستم دروغ شما را مي فهمم
سران مجاهدين چه کساني هستند ؟ نکند منظورتان حسين روحاني ست ؟ آن بيچاره
را هم که مجبور کرديد شهادتين بگويد ، تازه همه ميدانند پس از داستان
ُاُپورتونيست هاي چپ نما ، امثال وي در تشُکل ديگري بودند و ربطي به
مجاهدين نداشتند ، هر چند در گذشته در نجف از سوي مجاهدين خدمت حضرت آية
الله رسيده باشند
راه و روش ِ حنيف کبير و ياران پاکبازش ،
همچنين موسي خياباني و مسعود رجوي که رودر روي ُدکان امثال خميني و اسلام
فئودالي و مادون سرمايه داري ، سقف ي جديد و طرحي نو در انداختند ، دروغ
امام ِ طناب به دستان را ِافشا مي کند
به راستی
چه دليلي دارد کسی که خود را روح خدا ، روح الله لقب داده ، در مقام
مرجعيت و زعامت نشسته و مردم برای استقبالش فرش خون پهن نموده ، و با همه
وجود به او اعتماد کردند و . . . َدَبَه در بياورد و دروغ بگويد ؟
مگر دروغ شاخ و ُدم دارد ؟ وقتي فتوای
ُکشتار بهترين فرزندان اين ميهن مظلوم ، ُحکم ِ ُخدا ! َلقب مي گيرد و
ازسطر اول روی دروغ سوار ميشود ،
همه کسانيکه با سکوت خويش برآن ِصّحه گذاشتند ،
حتي اگر در شمار کسانی نبودند که به زندانيان دستبند و چشم بند و تير
خلاص زدند ، در شقاوت خميني مشارکت دارند و درست به همين
دليل خاتمي و همه َاعوان و انصارش نارو ميزنند و دروغ ميگويند
بگذريم . .
. در يک کلام برخلاف سکوت رفسنجاني که يک کلمه از دخالت خودش در قتل عام
سال شصت و هفت ، در خاطراتش نياورده ، و علي رغم اينکه وزير ارشاد وقت
خاتمي َسرش را مثل ِ َکبک زير برف ميکند و جدا از تظاهر موسوي اردبيلي و
خامنه اي که گويا روحشان هم از تصميم خميني ُمطلع نبوده ،
خون پاک و ُمطهَر شهيدان به گردن تمامي
آنهاست اين موضوع از اين نظر اهميت دارد که مردم شريف ما بدانند
هيچ مقام مسئولی نميتواند از زير اين جنايت شانه خالی کند
َ ُکلکم راع و ُکلکم مسئول
همه و همه از صغير و
کبير و از اصلاح طلب ! و ِافساد طلب ! در شقاوت ِ خمينی ُمشارکت دارند
. . . ادامه دارد