او به ضيافت مرگ مهمان شده بود بی آنکه بداند مينای عقيق زهر در جانش می ريزند
|
|
بر
دارهايتان می رقصيدند با آهنگ سرخ سحرگاهان - که چنين است رسم
عاشقان
|
پور محمدی |
مرتضی اشراقی |
همانطور که قبلا نيز در مقاله " گزارشگر امين واقعيتها باشيم ، هرچند بر عليه ما باشد " گفته ام شهيدان بزرگواری چون پروين گلي آبکناري ( از راه کارگر ) وسهيلا درويش ( از اکثريت ) و فاطمه ُمدرسی تهرانی - سيمين - ( از حزب توده ) در رابطه ديگری ( و نه با موج قتل عام ) جان باخته اند مهين مدوی که البته دوست داشتني ، مقاوم و خار چشم دژخيمان بود ، با شنيدن خبر اعدامها و اينکه تقريبا تمامي زنان و دختران مجاهد را دار زده اند ، خود رگ دستش را ُبريد و جان داد - مهين ، پروين ، ُسهيلا و دهها پروين و ُسهيلای ديگر به نوعی شهيد و شاهد ِ جنايات آخوندهاهستند که رودر روي مضمون رهائي بخش پيام انبياء و اولياء و نص صريح کتاب آسمانی که ميگويد " هيچ اجبار و اکراهی در پذيرش دين نيست " با شلاق و شکنجه و بگير و ببند ميخواهند احکام عصر شتر چرانی را به نام اسلام که البته برای خودشان جز دکانی نيست ، قالب کنند.
فتوای خمينی صرفا
شامل زندانيان نشد و در بيرون ِ زندان مبارزين بسياري ُربوده و ُکشته
شدند ، جواد صفار ، امير غفوری ، جلال متين زاده ، زهرا افتخاری
، مرتضی عليان نجف آبادی ، سيد محمود ميدانی و . . . در مشهد که
گاليندوُپل در صفحه يازده کتاب قتل های زنجيره ای از آنان ياد کرده و
ُزهره مظاهري و . . . در اصفهان ، . . . دهقان و ديگران در ُبرازجان و
بسياری در شهرهای ديگرنمونه هائی از اين دست هستند.
مرتجعين کتاب خدا را نيز به بازي گرفته و با تفسير به رأی ازسوره احزاب و . . . ملعونين اين ما ثقفوا ، اخذوا و قتلوا تقتيلا ، ِبُکش ِبُکش راه انداختند، در حاليکه انکه مطرود و ملعون است نظام جهل و جنايت ويزيدها و پينوشه هائي ست که از پستان دين شير دنيا ميدوشند ، نه فرزندان دلير و شريف اين ميهن که برای بهروزی و پيروزی خلقشان و برای مبارزه با فقر و جهل و تبعيض بپا خاستند و از آب و آتش هم گذشتند.
جدا از پيری خمينی و احتمال مرگش ، کينه های کور او به انقلابيون که وی دجالگرانه آنان را کافر و ُمنافق خطاب ميکرد ، و نيز عمليات فروغ و حتی آتش بس ، فتوای قتل زندانيان سياسی و ُپشت بندش فتوای قتل سلمان ُرشدی ( که به آن خواهيم پرداخت )را بايد بيش از همه در تدارک بقا و ُثبات رژيم ولايت فقيه و حل مساله ُمناقشه آميز در مناسبات جريان هاي درون حکومتی و رقابت های شخصی برای کسب قدرت در چشم انداز ِ " پسا خمينی " ارزيابی نمود.
بعلاوه رژيمي که باورش اينست " هرکه عين ِ من نيست دشمن من است " و به عناصر خودي نيز رحم نمی کند ، طبيعی ست که از حضور و جمع ِ زندانيان آرمانخواه که داغ و درفش و تابوت و قيامت و گرد و خاک توابين و خائنين را از سر گذرانده و تسليم نشده اند وحشت داشته باشد.
براي يک رژيم مرتجع قرون وسطائي ، الزامات پذيرش آتش بس گشايش و رحمت
نيست ، اصلا گروه خون ! حجاج های زمانه که روی " سندی بن شاهک
" و پرويز ثابتی و عضدی و رسولي و ساير ِشکنجه گران ساواک را سفيد
کرده اند ، با صلح و صفا نميسازد ، وگرنه پس از آنهمه مصيبت ها و بي
خانماني های جنگ کشتار فرزندان اين ميهن مظلوم چه توجيه انسانی دارد و
با کدام معيار و ارزش معنوی جور در می آيد ؟
" چوب به دست داران قريه ورزيل " ! که جز به داغ و درفش نمی انديشيدند
، پس از صدور فتوای قتل جار زدند يالله ، بجنبيد به سرعت دست به کار
شويد ، ُحکم ِ خداست و نبايد روی زمين بماند !
زندانيان را َسرند نموده و نخاله ها را
دور بريزيد ، بي معطلی تند و تند اعدام کنيد.
اين کار اما بايد در خفا !
صورت گيرد ، ُمدام مي گفتند نبايد از زندانيان، از يک ُمشت منافق و
کافر َرکب بخوريم ، هيچ زنداني تا سر وقت خودش
نرسيده ، نبايد کوچکترين بوئی از فتوای حضرت امام ببرد ، اگر می
بينيد َسر و صدا می شود در موقع اعدام الله اکبر و شعار های ديگر ندهيد
، همه چيز بايد در سکوت مطلق انجام شود ، بايد دائما روي اين موضوع که
اين هيئت برای عفو زندانيان ! آمده است ، مانور دهيم
پخش اخبار و تصميم امام ُحرمت شرعي داشته و
مسئولان و خدمه زندانها حق ندارند حتی ذره ای از آنرا به اهل و عيال
وبيرون خود منتقل کنند.
مسئولان زندان نبايد تحت تاثير نماز و روزه منافقين که از
ُکفار بدترند قرار گرفته و اشتباه کنند ، ابن ُملجم ِ خبيث و همه خوارج
نيز چنين بودند ، َرحم بی َرحم ، هرکس هم که دل نازک است جاي خودش را
به ديگر ان بدهد.
می بايست برای نقل و انتقالات در زندان از کلمات رمزاستفاده نمود مثل
حاجي بريم عبادت ! که منظورطناب ِکشي و آماده کردن جّرثقيل ها و . . .
بود ، " اين ها را ببريد بند هايشون " ! که منظور بردن زندانيان براي
اعدام بود ، بپا معصيت نکني - يعنی هيچ منافق و کافری از قلم نيافتد ،
فاضلابها بايد زودتر تخليه شود - که منظور شناسائي هر چه سريعتر
زندانيان مقاوم بود ، همه به گوش باشند ما گفتيم بعدا کسي گله نکند -
که منظور آماده باش پاسداران براي به دار کشيدن قريب الوقوع زندانيان
بود و اينکه هر کس مي خواهد با لگد زدن به شکم يا صندلي زير پاي
اسيران ، فيض ببرد !
کمسيون مرگ آنقدر در تاريکي و خفا ياس ها را داس ميزد که هر چه آن تک و توک زندانياني که با هيئت برخورد کرده بودند ، فرياد می کشيدند بابا دارند تند و تند اعدام ميکنند ، کسي باور نميکرد و به راستی هم تصور آنهمه جنايت و در عرض چند روز ممکن نبود.
يکی از تصميمات
سران رژيم اين بود که وقتی آب ها از آسياب افتاد ، خبر اعدام زندانيان
را به خانواده هايشان بدهند و در اين مورد هيچ تعجيل نکنند ،
آنان ميخواستند بيدادگاههاي چند دقيقه اي خود را
، دادگاههاي عادلانه اي که ُپروسه قضائي در آن به دقت رعايت شده قالب
کنند ، اما قطع شدن ملاقات ها و پيگيري و نگرانی خانواده ها
ُمزاحم اين تصميم بود ، با اين حال مسئولين زندانها هر آنچه ( تکرار
ميکنم ، هر آنچه ) در مورد تاريخ شهادت زندانيان به خانواده هايشان
گفته اند ، واقعی نيست
در گوهر دشت اما ، ماشين ُکشتار هشت روز تمام
ِدرو مي کرد ، روزهاي هشتم ، نهم ، دوازدهم ، پانزهم ، هيجدهم ، بيست
و يکم ، بيست و دوم و بيست و پنجم مرداد
در رابطه با کمسيون مرگ ، از زندان ِ اوين تا کنون اطلاع دقيقي ندارم ،
اين را ميدانيم که هيئت خميني ( نيري و اشراقي و پور محمدي ، و گاها
شوشتري و رئيسي و رازيني و مبشري و . . . ) به تناوب در اوين نيز خون
مي ريخت و اعدامها در زندان اوين زودتر از گوهردشت ــ در ششم مرداد ِ
شصت و هفت حدود ساعت دو و نيم نصف شب آغاز شده است.