آيا داستان سلمان ُرشدی با قتل عام زندانيان سياسی رابطه دارد ؟ همنشين بهار پشت فتواي خمينی و قتل عام سال شصت و هفت
قسمت ششم
در مقالات پيشين راه ُقدس از گوهردشت و اوين ميگذرد اين توبميری از آن تو بميری ها نيست کجاست سعيد ُسلطان پور تا چهره سيمون ماشار ِ ميهنمان را به صحنه آورد ؟ مبارزه با فراموشی وظيفه تاريخی ست از جهات گوناگون فتوای جنايتکارانه قتل عام زندانيان سياسي را که روی َدغل و ُدروغ سوار شده و تمامی دست اندکاران رژيم اعم از اصلاح طلب ! و ِافساد طلب ! روی آن ، حتی پيش از سال شصت وهفت ِاصرار و ِاجماع داشتند و براي اجرايش َسر و دست مي شکستند و . . . بررسی نموده ، وراتر از کينه هاي کوري که راه به هيچ جا نميَبرد و جز ُتخم ِ کين نميکارد ، چهره جلادانی چون آخوند نيری و مرتضی اشراقی و رئيسی و پور محمدی و . . . را زير چراغ گرفتيم و گفتيم نشان دادن ريشه های رنج و خشونت و کين از تکر ار خشونت و کين ميکاهد و اين وظيفه زندانيان آزادشده و نويسندگان و هنرمندان ميهنمان است که با فراموشی مبارزه نموده ، شقاوت دين فروشان و مظلوميت اسيران را به تصوير کشند تا فرزندان ما در آينده شاهداينگونه جنايات نباشند ، تا قدر آزادی " اين تنها خدائی که بايد به نيايشش برخاست. . . " را بدانند تا خمينی های جديد بر ذهنيت عاطفی و مذهبی مردم پاک ما سوار نشوند و رابطه ُمريد و ُمرادی نسازند . . . و اينک ادامه ماجرا شايد اکنون پس از سالها روشن شده باشد که حتی فتوای قتل سلمان ُرشدی بی ارتباط با قتل عام زندانيان سياسی در سال شصت و هفت وکنترل ِ " پس لرزه " های آن نيست. چرا ؟ چون در محافل درونی رژيم ، ُجدا از شخص منتظري ،اينجا و آنجا در بيت برخی از آيات عظام و . . . ِ پچ ِ پچ هائی در گرفته بود که خدا آخر عاقبت ِ ما را به خير کند ! آيا ريختن اين همه خون مشروعيت دارد ؟ آيا ُحرمت ِ ِدماء که شارع ِ ُمقدس آنهمه روي آن تکيه نموده و در ُکتب ِ اربعه و ِصحاح ِ ِسته شيعه و سني روي آن ُ اتفاق ِ نظر داشته و ساليان دراز در حوزه های علميه بحث ميشد ، َکشک بود ؟ آيا اين خونها يقه ِ ما را نمی گيرد ؟ بااينکه چند ماه از ُکشتار زندانيان گذشته بود ، اما آنچنان که خمينی ميخواست آبها از آسياب نيافتاده بود - البته نه آشکارا ، در خفا - مراجعی که در موارد ديگر نيز وی را ُدماغ در نمی آوردند ، اما و اگر ميکردند اين َسر و صداها به گوش خمينی هم می رسيد ، برخلاف تصور او به اين مسائل بی اعتنا نبود و همه چيز را زاغ سياه ميزد ! شصت اش خبر دار ُشد که بايد بجنبد و تک خالي را رو کند که به کار ِخارجه و داخله هر دو آيد ! او پی ِ ماس ماسَکی می گشت که آنراپيراهن ُِعثمان کند و پيدا کرد، چی ؟ کتاب ِسلمان ُرشدي
پيش
تردر پاکستان و جاهاي ديگر - مرتجعين ، مسلمانان ساده لوح را به خيابانها
کشيده و چندين نفر هم ُکشته شده بود ، اما خمينی عمدا لام تا کام سخن
نگفته بود گويا يکی از کارمندان محلی سفارت
جمهوري اسلامي در آنکارا تصادفا کتاب" آيات
شيطانی " را پيدا ميکند و بخشي با اين مائده آسماني !ناگهان فرياد ِ " واشريعتا " بلند شد و گوش فلک را َکر کرد
ای
مسلمانان چه نشسته ايد که سلمان ُرشدي انگليسی ! به پيامبر عظيم الشان
اسلام توهين کرده است و بايد خونش را ريخت، غلط بی جا ميکند کسی بگويد
بالای چشم پيامبر اسلام ابروست ! َدمار از روزگارش در می آوريم
خلاصه ُحقه بازی و کولی گيری آغاز شد و
امثال بلاي خميني ! برای ِسلمان رشدي در تاريخ 25/11/67نازل شد - يعنی پنج ماه ِ پيش از سپتامبر1988که انتشارات پنگوئن در لندن ايات شيطانی را ُمنتشر کرده بود خلاصه کتاب مزبور در زمانيکه خمينيی به آن گير داد - نوَبر ! نبود درست وقتيکه برخی از مقدسين ِ به قول خمينی بی درد ( البته نه با انگيزه های حق طلبانه ) فتوای قتل عام زندانيان را در محافل درونی زير سئوال ميُبردند و از کراهت اعدام به علت ارتداد سخن ميگفتند و در حاليکه پيش از آن کتابهائی چون توپ مرواريد از صادق هدايت ، معراج نامه از ذبيح بهروز و آثار شجاع الدين شفا وبخصوص بيست و سه سال علي دشتي و . . . واينگونه نوشته ها موجود بود و در مصر و جاهاي ديگرنيز کتبی چاپ ميشد که از بالا تا پائين اسلام فئودالي و مادون سرمايه داري ِ نوع ِ خمينی را آب ميکشيد ، خمينی فقط به کتاب ُرشدی بند کرد امام ِ طناب به دستان بر خلاف " تسويلها و تزئينها " که گويا همه حرکات و َسَکناتش در راه خداست ، نيت ديگر داشت ، اواز جمله ميخواست کشتار زندانيان سياسي را هم در رديف جنگ حق عليه باطل جازده و خود و ديگران را بازي دهد من شخصا در درستي آنچه گفتم ترديد ندارم ، اين را اکنون همه پس از ساليان دراز بهتر ميفهميم اين کتاب اساسا پيرامون زندگی پر از درد و رنج مهاجرين آسيائی است که گرچه کفش ژاپنی به پا دارند و لباس انگليسی می پوشند، اما قلبشان برای وطن خويش می طپد
گوئي
سلمان ُرشدی کوله باری از خاطرات ِ شاد و غمگين از جامعه های ُبزرگ ِ
آسيائی های بريتانيا و مسلمانان هند و حتی خود ِ هند ، اين طوطی ِ اسرار
آميز بر دوش دارد ، او از چهره های تماما بشری ِ نيرو های ِ ماوراء طبيعی
و حتی خدايان مات و مبهوت ميشود خيال پردازی های شاعرانه و ِکش دار سلمان ُرشدی ما را به ياد ِرمان های " گابريل گارسيا مارکز " مياندازد او در کتاب " آيات شيطاني " با بال خيال ، زمين و زمان را پشت سر گذاشته ، لاهوت و ناسوت را در نورديده و با رئاليسم ِ جادوئی ِ خويش به همه جا َسَرک ميکشد و با شنا در زمان ! سر ازعصر ِ بعثت هم در مي آورد و خواننده را گيج و مبهوت می کند آيات شيطانی کتابی ست در قلمرو ِ " رئاليسم ِ جادوئی " ، سراسر طنز و تخيل با بافت ِ سو رئاليسم ِ برگزی BORGESIEN و گرچه ُپر از استعاره و تمثيل است و در آن ميتوان چهره عبوس ِ " آيات ابليس " ! که به شيطان هم درس ميدهند وامامان ِ دروغينی مثل خمينی را هم تماشا نمود و به ياد پيش گوئی های شاه نعمت الله ولی ! افتاد و گرچه ُمرتجعين ِ مذهبی پا به پای ِ کسانيکه " َدَره َوری " ! و ياوه گوئی عليه معتقدات مردم را خدمت ! به سوسياليسم و رسالت ِ روشنفکری ! ميدانند ، هردو دسته از کتاب " آيات شيطانی " بد و بيراه به خدا و پيغمبر را نتيجه ميگيرند ، وميگويند سلمان رشدی در کتابش گوشه هائی به ابراهيم خليل زده و وي را َوَلدالزنا ! معرفي نموده ، مسئله وحی را زير سئوال برده ، به افسانه " غرانيق " و دستکاري هاي " سلمان فارسي " درقرآن و روسپي بودن زنان پيامبر ! اشاره نموده و منظور از " ماهوند "در ُرمان ِ رشدی و شيطان بازي هاي او خود ِِ محمد است و . . . اما اصلا کتاب آيات شيطانی آنگونه که مرتجعين مذهبي و ضد ِ مذهبی ! می پندارند در مورد اسلام و ايران نيست و خمينی تنها از آن سوء استفاده نموده ، توجهات را از قتل عام هزاران زندانی بيگناه منحرف کرده َخرش را از ُپل گذرا نده و بر آن نام دفاع از اسلام و ُحکم خداوند گذاشته است
همين
جا دوست دارم اضافه کنم که راستش ُمرغ ِ همسايه
خيلي هم غاز نيست ! بگذريم که بالاخره تاچران ! و تاجران موفق
شدند طوق ُعذر خواهی از خمينی را بر گردن رشدی بياندازند و وی رسما در
فوريه 89 از امام ِ طناب به دستان پوزش خواست و در نوامبر 90 نيز با بازي
" مبناي ِ ُمشترک " ! فريب مرتجعين را خورد و در عمل نامردی و تزوير
آخوندها را هم چشيد ،و بگذريم که مقاله کم ُمحتوای سلمان ُرشدي در نيويرک
تايمز در تحسين " هاشم آقاجري " نشان مي دهد که وي کلماتي را که از معنا
ُتهي ُشده و مسخ اش کرده اند ، به راحتي به کار ميگيرد ودر روزگار سياهي
که فاصله فقير و غني لحظه به لحظه اضافه مي شود و طالبان نفت و ُدلار هر
روز با بهانه هاي تازه به جان مردم ستمديده افتاده ، براي جهاني کردن
سرمايه جهاني را به جنگ و خشونت مي کشند ، بدون
پرداختن به ريشه هاي تعصب شعار ميدهد "
تعصب بس است " برگرديم به پيراهن ُعثماني که خمينی از مسئله سلمان ُرشدی َعَلم کرده بود. درست است که وی بخصوص پس از نوشيدن زهر ِ آتش بس ، براي جلوگيری از وارفتن دستگاهش وخواباندن جنگ جناحها که آنزمان هم سايه يکديگر را با تير ميزدند برای نسق گيری از نويسندگان کشورو اينکه پا روی نون خورده ! نگذارند برای ِ ُمقابله با گرد و خاک ِ منتظري برای ِ عقب نيافتادن از امثال ِ خوئي و گلپايگاني که مبادا زودتر ُجنبيده و فرياد ِ وا ُمحمدا َسر داده و وي را قال بگذارند برای باج خواهی ، ِارعاب و گروگانگيری که ُچماق ِ آخوندها ، به ويژه در روابط بين المللی ست و نيز براي دل گرمي دادن به گروگانگيران در لبنان و اين که در جهان اسلام اين " ُام القرا " و جمهوری اسلامی ست که حرف ِ اوّل را ميزند . . . نياز به اين َبلوا داشت ، اما علت اصلي فتوای قتل سلمان رشدی ، در ُمحاق بردن وپوشاندن قتل عام زندانيان سياسی بود همانطور که گفتم شدت اين جنايت همه را شوکه کرده و در باره اش اما و اگر شده بود ، خمينی به مسئله ديگری نياز داشت تا بر ذهنيت عاطفی و مذهبی معتقدين پاک و ساده سوار شود و هيچکس هم نتواند از او ايراد بگيرد که چرا در مقابل توهين به ساحت مقدس رسول اکرم ، يقه سلمان رشدی را گرفته است ! خلاصه کلام ، رشدی کافر شد و قتلش واجب ، و همانطور که ديديم در های و هوی اين فتوا ، قتل عام آنهمه زندانی معصوم و مظلوم ماست مالی شد وُتجار ِ ُمحترم غربی و محافل خارجی هم با کشف " گفتگوی ِ انتقادی " ! روی آن- مسئله ُرشدی - ويراژ دادند
مردم
شريف ايران بايد بدانند که بخصوص پس از داستان سلمان ُرشدي ، که امثال
مصباح يزدي و خزعلي عنوان کردند ــ ما در داخل کشورمان ، که کشور ِ آقا
امام ِ زمان است دهها سلمان ُرشدي داريم که مقدسات ما را زير سئوال مي
برند ــ با دستور تکميلی و شفاهی خمينی قرار شد فتوای ُکشتار فقط
زندانيان مقاوم را شامل نگردد و با احتياط و ُمشاوره با مُطِلعين و اهل ِ
فن ! فراتر رود قرار بر اين شد که با هر کس ، در هر مقام و شغلی ، و با هر زندانی آزاد شده که در خط ِ ِعناد و نفاق ! اصرار ورزد برخورد شود و در صورت ُلزوم اوت گردد بر خلاف تصور کسانی که می گويند خمينی اهل ملاحظه کاری نبود ، از قضا او فوق العاده آب زير کاه و مملو از هوشياری ضد انقلابی بود و جائی نمی خوابيد که آب زيرش را بگيرد ! او هر جا قافيه تنگ می آمد به " مسائل ِ ُمستحِدثه " و مصلحت نظام می چسبيد ، فراموش نکنيم خميني َسر ِ رژيمي ست که در وقت ُلزوم ُسرود ِ ملي " ای ايران ای مرز ِ ُپر ُگهر " را هم ! در وقت اذان - مثلا در هنگامه عمليات فروغ - از راديو سراسری پخش ميکند و بازجويی ُدعای ُندبه خوانش پيش از شلاق زدن و پخش نوحه های آهنگران ، پيش در آمد ِ سمفونی پنج بتهون ! را با سوت ميزند آري ماشين ِ ُکشتار زندانيان سياسي ُبکسوبات نکرده ! و همانطور که قبلا نيز گفته ام برخي از زندانيان ِ آزادشده و دگرانديشان را هم در بيرون زندان زير گرفت و خميني و اعوان و انصارش در وزارت خارجه و . . . که با مسئله سلمان رشدی حواس ها را پرت و سرگرم کرده بودند ، تازه يک چيزی هم طلبکار شده و مستقيم و غير مستقيم اينجا و آنجا ِالقاء ميکردند که غرب نه تنها نبايد در امور داخلی ما دخالت کند ، بلکه اگر عاقل است ! و فکر سرمايه گزاری در ايران است تازه بايد ممنون هم باشد که ما ايران اسلامی را از شر ِ کسانی راحت کرده ايم که برای همه ! خطر ِ بالقوه اند ، آنها آدم نبودند ! و ما هيچ آدمی را اعدام نکرده ايم کساني چون " محمد جواد لاريجاني " که به قول خودشان به جای " مو " و " َابرو " ، پيچش ِ مو ! و ِاشارت هاي َابرو ! می ديدند ، استدلال ميکردند " ايران ِ پس از آتش بس نه تنها غرب را نبايد برماند بلکه بايد بدون اينکه به زبان آورد ! از هر راهي که ميتواند ، به اقدامات ُحسن ِ نيت دست بزند " امثال او بدين ترتيب قتل عام سال شصت و هفت را براي نشان دادن ُحسن ِ نيت جمهوري اسلامي به طرف هاي خارجي مفيد ميدانستند و بعدا در جواب خبر نگاران خارجي ِابائي نداشند از آن دفاع نموده و با کنايه و رمز و راز ! به تحليل خاص خودشان هم اشاره کنند آنروزها شوروی ِ گورباچف ! مثل ِ کاسهِ شکسته صدا ميکرد و خيلی روی ِ آن حساب نمی شد و خمينی که بعدا آن نامه را برايش نوشت اين را بو برده بود ُمشخص بود که بالانس ِ قدرت به سمت غرب ُمتمايل شده است . . . ادامه دارد |