بصير نصيبی

 

هديه نوروزی جمهوری اسلامی

به

سرنگون طلبان برلين نشين

 

سينمای نوين ايران ( ج.ا ) با حضور چهره های متعهد ودلسور انقلاب اسلامی توانست درک درست از مسايل و نقش موثری در نمايش واقعيت هاوچهره فرهنگی انقلاب در عرصه  جهانی برعهده بگيرد. (مسئول سينمايی ج.اگفتگو باهمشهری 29/12/82)

*

سينمای ايران کمی حق استعدادهای کشف نشده ساير کشور ها را خورده ودر واقع دردانه ونور چشمی تعدادی از بيننده های خارجی وبه خصوص جشنواره های اروپايی بوده است.

 (راسموس برند ستراپ منتقد دانمارکی)

*

 از کيفيت بی نظير هنری  فيلمهای پناهی (1)، مخملباف، کيارستمی(2) بنی اعتماد وديگران لذت می برم چون تصويری از ايران( ج .ا)ارايه می دهند که با تصوير منفی وسياه رسانه های غربی به شدت تفاوت دارد.

(کريس  بری استاد دانشگاه استراليا)

*

 کنفرانس اول جمهوری  اسلامی وکوشش حزب سبزها ی آلمان برای  ريختن آب توبه بر سر جمهوری  اسلامی با دعوت از نمايندگان ولی فقيه  البته اصلاح طلبانش با شکست مفتضحانه ای مواجه شد . همين دست نشاندگان مجلس ولی فقيه که  دولت فخيمه آقای شرودر ميخواست اصلاح طلب قالبشان کند  در انتصابات  دوره هفتم به  بيرون از مسجد شورای اسلامی پرتاب شده اند .  آخرين تلاش برای نحات باند خاتمی به همت دانشگاه  برلين وهمراهی جمهوری اسلامی خواهان سابق که به ضرورت شرايط واژه اسلام را موقتا پنهان کرده بودند؛ وبا نام پر طمطراق همايش شکوهمند جمهوریخواهان به ميدان آمدند عمرشان تنها تا انتصابات اسفند 82 دوام يافت . آنها در زمان کوتاه عمرشان دستور فرمودند که مردم به مفت خور های  بست نشسته بپيوندند  نه تنها  مردم وقعی به اينان نگذاشتند ولی فقيه هم به التماس های دست  نشاندگانش که سهمی در دوره هفتم طلب می کردند اعتنايی نکرد. رهبر گفتگوی تمدن ها هم  به ياران سابق حتی اخوی گرامش جفا کرد وهمچنان برکرسی  بی خاصيت رياست جمهوری چسبيد.

  فعلا برای  اتحاديه اروپا  صلاح نيست  از طريق  حمايت آشکار ازنمايندگان  دوره هفتم  به حکومت باج دهد  . حداد عادل  ونظايرش را نمی شود دراينگونه کنفرانس ها نشاند ( هرچند دولتمردان  ايتاليايی پيش قدم شده حمايت از مسجدهفتم را بلا مانع دانسته اند ) اما رابطه با جمهوری اسلامی  راکه نمی توان محدود کرد. ميليارد ها دلار وام به آخوندها  جه می شود؟ بهره از قرار دادهای اسارت بار را چگونه بايد  بدست آورد ؟ديگر شعار هايی مثل پشتيبانی از اصلاخات هم کاربردی ندارد.  پس بايد بخش سياسی حمايت ها را موقتا تعطيل کرد وبخش فرهتگی اش را گسترش داد.   حانه فرهنگ های جهان يا همان بنياد هنريش بل البته با توجه به شکست وافتصاح  کنفرانس  اول برخی تغييرات را مناسب دانسته است .اول اينکه چون در کنفرانس برلين روشنفکران  خاتمی چی بيرون مرزی  سرشان بیکلاه مانده بود ،معترض شدند واعلاميه صادر کردند . اينبار دست لطف سر وگوششان کشيده  شده و سهمی  برايشان در نظر گرفته اند. اما درهر حال کاملا مراقب اند غير خودی به اين برنامه نفوذ نکند .  با اينکه بعيد می دانم تماشاگرانی  که اين جلسات را آرايش داده اند ندانند چه می کنند واز چه کسانی استقبال می نماينداما يکی از همراهانم اعتقاد داشت که جمعی از شرکت کنندگان ممکن است واقعا ندانند چه کسانی با چه انديشه ای اين برنامه های با شکوه!! فرهنگی /هنری را شکل داده اند. اگرهم تصور کنيم مردم از بسياری از زد وبند ها بی اطلاع باشند.ايا بروشور برنامه های آنها را نخوانده اند ونديده اند که منتخبی از جشنواره  تئاترفجر  با اعلام صريح برنامه سازان بخشی از برنامه نزديک دور دست خواهد بود  .ايا ايرانيان مقيم برلين نميدانند که برنامه های دهه  فجر به مناسبت طلوع خو نخوارترين رژيم روی زمين برگذار می شود و ايا يک مخالف راستين جمهوری اسلامی می تواند از منتخب برنامه ای که اين نام ننگين را برخود دارد  استقبال کند؟

 واز اين گذشته ايا کسی هست که نداند که درجمهو ری اسلامی هم اکنون سانسور فکر وانديشه در نهايت بلاهت وحماقت چون گذشته اعمال می شود ؟وهر کاری که از جمهوری اسلامی خارج می شود در شورايی با حضور نمايندگان واواک؛ وزارت ارشاد؛ بنياد فارابی به دقت بررسی می شود واگر مناسب برای عرضه  در خارج از دارا لخلافه دانسته شد امکان آن فراهم می شود  وپشت همه  اين برنامه ها بدون هيج استثنايی سفارت جمهوری اسلامی خوابيده است ودر خوشبينانه ترين تعبير استقبال کنندگان در  واقعيت امر  از هنر سانسور استقبال می کنند و برای انتخاب های واواک هورا می کشند.

اما من با پوزش از خوانندگانی که نوشتار های گذشته ام را خوانده اند بار ديگر نمونه هایی ازحرفها ؛گفته ها ورفتار های سرشناس ترين اينان را تکرار کنم   تااگرحتی يک نفر هم  نمی  دانسته کجا می رود  نسبت به  اين برنامه نمايشی واهداف برگذاری آن آگاه شود.اما نياز نمی بينم به تک تک برنامه ها استناد کنم وقتی اهداف برنامه ای مشخص شد همه کسانی که  به نوعی در انجام  نيت شر جمهوری اسلامی ودول اروپا  حضور می يابند به سهم خود اگاهانه وگاه نا اگاهانه  به آن بهره می رسانند.

اول برنامه ساز را  بشناسيم

خانم بسيار محترمی که کار سروسامان دادن به اين جشن با شکوه را بعهده داشته اند رزا عيسی نام دارند اين خانم مقيم لندن است  وبعد از انقلاب خرداد76 به جمع واسطه های فرهنگی /هنری جمهوری اسلامی پيوسته است به پاس خدمت های ارزنده اش هر سال  در جشنهای مبارک فجر ( سالگرد نزول دارالخلافه ) ميهمان مقامات  سينمايی است برنامه های مشابه ای را  مرتبادر   مملکت حجت السلام تونی بلر!! برگذار می کند.  اما مشخص نيست که چرا اين خانم محترم از لندن به برلين اعزام شده تا اين ماموريت را در اينجا پياده کند؟ ايا کارچاق کن های فرهنگی مقيم آلمان لياقت چرخاندن اين پروگرام را نداشته اند؟ ويا اينکه ميزان اعتماد مقامات به ايشان بيشتر بوده والحق هم  در انتخاب شخصيت!!! ها به نحو احسن جوانب امر را در نظر گرفته است وانتخاب ها تا آنجا که من می شناسم  يا از  حاميان بخشی  از حکومت هستند که به ضرورت شرايط پوست عوض کرده اند( عباس معروفی ؛ فيلسوف دوزيستی داريوش شايگان و….)  ويا هنرمندان حامی کليت رژيم که دايم  تغيير ررنگ می دهند  نظير عباس کيارستمی که به تازگی يک برنامه تعزيه را در رم چرخانده است  وهمچنين نيکی کريمی که بارها به عنوان سفير هنری جمهوری اسلامی در محافل سينمايی  اروپا وامزيکا حضور داشته است و... يا کسانی که در سابقه شان  هيچ حساسيتی نسبت به رفتار های حکومت ثبت نشده  از آن جمله رصا قاسمی برنده ،جايزه  بهترين کتاب سال در دارالخلافه و… که معلوم نيست ايشان را بايد جزء بهترين های داخل قلمداد کرد يا خارج ؟ بهتر است ايشان را  جزء بهترين های داخل مقيم خارج طبقه بندی کرد!!

البته فيلم آقای صدر عاملی هم  حضور دارد که به يمن طلوع خورشيد خرداد76  فيلمسار مترقی شدند  من ترانه 15 سال دارم محصول تحولات ايشان است .البته به مانند ديگر دوم خردادی ها  وام دار رهبر عظيم شان انقلاب حمينی کبير هستندو با ساختن فيلم ايدئولوژيکی پرواز انقلاب  (بازی: داودرشيدی، سناريو :فريدون جيرانی) دين خودشان را به خمينی نازنين ادا کرده اند.

اقای بهمن فرمان آرا که معمولا سرش در جشنواره ها بی کلاه می ماند اينبار فرصتی به دست آورده که فيلم دوم خردادی بوی کافورش را که 5سال پيش چرخانده به غرب فاسد!! ارايه دهد. اين آقا در جمهوری اسلامی شرايطی  ترحم انگيز دارد  وچون قبل از انقلاب  شرکت گسترش  سينمايی را اداره ميکرده که دکتر بوشهری از وابستگان در بار  سرمايه گذارش بوده  دايم بايد زخم زبان آخوند ها را تحمل کند با اينکه برای اظهار ندامت به هر ساز رژيم می رقصد اما دست بردارش نيسنتد وهر چند يکبار گوشمالی اش می دهند. وقتی در امريکا بود برای بازار يابی فيلمهای ج.ا بسيار مايه گذاشت  الان هم در داخل در فيلم جديدش که توی  اين برنامه هم غايب است ،جلسه قرائت قرآن را گنجانيد اما رژيم حامی قرآن اين سکانس را هم سانسور کرده است . گفته می شودحتی جشنواره مقدس!  فجرهر سال از او که کارخانه آقا داداش را ميگرداند باج وحق السکوت  هم می گيرد. البته معلوم نيست چرا در  برلين در نقش گرداننده جلسه کيارستمی ظاهر می شود؟

خانواده مخملباف هم صد البته جاي شايسته شان را اشغال کرده اند تمام نوابغ  مخملبافان اين بار هم جمع آوری شده اند  والبته از چريک اسلامی پاپا محسن خبری نيست ، ميدانيم که يکی از شاهدان دوران حزب الهی پاپا جان ،حشمت رئيسي در برلين زنذگی ميکند شايد چندان صلاح ندانسته اند که پاپا جان هم  در اين شهر به جمع ديگر نوابغ بپيوندد. شايسته است بخشی از نامه محسن مخملباف به برادر لاجوردی  در زمانی که ايشان رئيس  گروه بلال حبشی بود وچپ گرايان را دستگير وبه برادر تحويل می داد باز چاپ کنيم.

اخوی بزرگوار حاج سيد اسداله لاجوردی؛ پيرومذاکره تلفنی؛ زندانی رژيم سرنگون

شده طاغوت حشمت ...رئيسی  را توسط گروه گشت بلال حبشی  به زندان اوين منتقل میکنم... فرد مذکورهمواره در افکار کفر آميز وضلالت های خود محکم واستوار بوده است آثار شکنجه هايی که بر بدن اومانده دليل آشکاری بر اين مدعاست... بايد اضافه کنم ايشان از سردمداران مبارزه عليه دين ؛ مذهب وروحانيت بوده...

 اخوی کوچک شما محسن مخملباف

   (جداشده ار مطلبی با عنوان آکتور کميته نوشته حشمت رئيسی)

يک تکه از اظهارلحيه سميرا اين دختر کم مايه و پر ادعا که تنها در سايه زد وبند پاپا محسن به موقعيتی دست يافته که شايسته اش نيست  ودلال ها ی فيلم ج.ا طلايه داز نسل جوان معرفی اش می کنند ؛را نقل می کنم:

«من فکر نمی کنم سانسور کلا بد باشدبه نوعی مي توان گفت مفيد هم هست چون نشان می دهد که ما مجبور نيستيم مثل هوليود فيلمهايمان را با سکس وخشونت پر کنيم

همينطور ايرانيان شرکت کننده اگر براستی از اهداف اين برنامه بی اطلاع اند می توانند از سينماگران حاضر وضعيت ُسينما در داخل ايران را سئوال کنند تا  در يابند اينان خود ار اين وضع بهم ريخته بهره می گيرند وپولی که بايد صرف پيشبرد  سينما بشود به جيب  چند سينماگر نورچشمی  ريخته می شود تا چهره کريه جمهوری اسلامی را آرايش  دهند  واگر دستمايه ای برای پرسش بخواهند می توانم به بيانات آقای حيدريان رئيس جديد امور سينمايی جمهوری اسلامی توجهشان بدهم.

ايشان در ماهنامه فيلم شماره 312 می فرمايند:

*به شدت نگرانم ومعتقدم ما صنعت سينما نداريم

ما اگر راه بيرون آمدن ازاين قعر را پيدا نکنيم، حجم سهمگين زمان معطل ما نمی ماند.

*از جمله اينکه به دليل کسادی، برای ُساخت سالن سرمايه گذاری نمی کنيم. سالن های ما بيشتر شبيه ويرانه است. از حدود 250 سينمای موجود 40% را تعطيل می کنيم نتنها هيچ سهمی در توليد در آمد ندارد. بلکه نشانی غلط هم به مردم می دهند. بيغوله هايی هستند که آدم رغبتی برای ورود به آن ها به عنوان سينما ندارد

در بخش موسيقی هم البته همان صوابط کلی به نحوی که  برنامه ريزی برای ضد انقلاب های متوازی طلب می کند رعايت شده است. گروه دستان وسرپرست شيرين پنچه اش که در کنفرانس اول برلين هم قرار بود هنرش را عرصه کند اما کار آن کنفرانس به رسوايی کشيد وايشان هم که سازَشان داشت از کوک می رفت به سالن انتظار منتقل شدند وحمعيت را مجانا مستفيض نمودند اما اينبار با دستی پر تر به ميدان آمده اند وآواز خوان حنجره طلا پريسا خانم(3 )را همراه خواهند داشت. ما  همصدا با ديگر سرنگون طلبان حاضر در برنامه نمايشی جمهوری اسلامی پايان اين نوشتار را با مصاحبه خدايی اين خانم به پايان می رسانيم.

«مهمترين قسمت تحول(!) موسيقی بعدازانقلاب آن است که فساد ازبين رفت وافرادی که واقعا موسيقی برايشان جنبه تقدس داشت در اين مملکت ماندند  (خانم پريسا وضعيت کسانی که در زمينه موسيقی کار می کردند واز وطن اسلامی گريختند واز آن جمله نوازندگان همراه شان حميد متبسم وبهنام سامانی را هم روشن کرده اند ) وکار کردند تا توانستند پيامشان را برسانند.
آنگاه خانم پريسا به شيوه رايج مقامات جمهوری اسلامی وروشنفکران همراه وهمد ل ومتمايل به رژيم؛ ناسزايی هم نثار غرب می نمايد وروضه کوتاهی اندر
مضار غرب فاسد ميخواند وبعد می افزايد:

«بشر عاشق خداست ؛یعنی خدا اين روح راخلق کرده است منتهی بشر در نتيجه عوارض دنيوی اين مايه را گم می کند ودر جای ديگر (!)مصرفش می کند واين عشق را در جای ديگر بکار می برد. عشق برای اين آفريده شده که آدم عاشق خدا باشد. خداوند وقتی جسم بشر را خلق کرد؛ روح پاک وبی آلايش حاضر نبود وارداين جسم آلوده شود . هفت ملک مقرب خداواردشدند وباسازوتنبورودف شروع به تسبيح حق تعالی می کنند واوراواردجسم می کنند ؛

 بااين قداست که در مجالس آواز خوانی ايشان جاری است می شود تصور کرد که شنوندگان آواز ايشان در برلين تنها به کنسرت نمی روند بلکه به عبادتگاه نيز مشرف می شوند اميد اين که ديگر برنامه های هديه نوروزی جمهوری اسلامی به نحوی برگذارشده وبشود که بعد از بازگشت؛ هنرمندان را  به باز خواست نکشانند وباز چند ماهی از وقت اپوزسيون سرنگون طلب!! صرف نامه پرانی برای آزادی  بازگشته ها نشود.چون تماشاگران کنسرت ايشان بنا به تعبير خودشان به زيارت  نيزمشرف می شوند اميد اينکه که زيارتشان نزد حضرت باری تعالی مقبول  افتد.

 آمين يا رب العالمين.

1- گفتند در داخل ايران قابل نمايش نيست ( فيلم طلای سرخ از جعفرپناهی ) ببرد خارج که ايشان هم  به خارج برد ونشان داد. روزنامه شرق شماره 128 /11/82 نقل نطر مسئول سينمايی حمهوری اسلامی که به صراحت ميگويد که نمايش فيلمهای ممنوعه در خارح به خواست حکومت است.

2-يکی از دلايل پيشرفت سينمای ايران ممنوعيت فيلم های اروپايی وامريکايی بود ونيز محدوديت هايی که جمهوری اسلامی گذاشت سودمند بود گذشته از سانسور محدوديت هايی از پيش تعيين شده وجود دارد که سينماگران به جای تلاش برای تغيير آن خودشان را با آن وفق مي دهند( عباس کيارستمی نشريه پيام امروز به نقل از نيوزويک خرداد75)

3-از نوشتاری از خودم با عنوان پ مثل پريسا برداشت کرده ام

بصير نصيبی 24 آوريل 2004 زاربروکن/ آلمان

تلفن 004968139224

Cinema-ye-azad@t-online.de