خود سوزی هما دارابی در اعتراض به حجاب اجباری

دکتر پرویز داورپناه

 

دوباره  یک روز روشـنا ،

سیاهی از خانه می رود

دوباره می سازمت وطن ،

اگرچه با خشت جان خویش

سیمین بهبهانی

 

دکتر هما دارابی روانپزشک ، استاد دانشگاه ، مبارزسیاسی و فعال حقوق زنان و کودکان بود.

زنده یاد هما دارابی در بیست و شش دی ماه 1318 در تهران زاده شد. پس از ورود به دانشگاه به حزب ملت ایران پیوست و در نخستین یادواره روز دانشجوکه در برابر دانشکده هنرهای زیبا بر پا گردید ، در کنار پروانه فروهر در آن شرکت کرد و به سخنرانی پر شوری پرداخت و یاد شهدای شانزده آذر 1332 را گرامی داشت و شیر زن دانشگاه نام گرفت.

کوشش ها و مبارزات سیاسی هما دارابی از سال 1338 در رژیم ستمشاهی آغاز گشت و پس از انقلاب با تاکید بر دفاع از حقوق پایمال شده زنان در رژیم کنونی همچنان ادامه یافت.

او در سال 1338 با همرزم خود منوچهر کیهانی ازدواج کرد و صاحب دو دختر بنام های آناهیتا و سالومه گردیدند که هر دو در رشته پزشکی به تحصیل روی آوردند.

هما دارابی و پروانه فروهر نخستین زنانی بودند که سازمان زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در کنگره اول جبهه ملی ایران در بهمن ماه 1341 در آن شرکت کردند.

در همین کنگره هما دارابی به عنوان نماینده سازمان زنان به سخنرانی پرداخت و با فرستادن درود به دکتر محمد مصدق  ، سخنانی را در باره ِی مقام زن و دفاع از حقوق زنان بیان کرد و از جبهه ملی ، خانه سیاسی دکتر مصدق تشکر نمود که زنان را در صفوف خود راه داده است.

هما دارابی پس از دریافت درجه دکترا در رشته بیماری های کودکان به آمریکا رفته و رشته روان پزشکی را هم با نهایت موفقیت به پایان رسانده و به عشق خدمت به وطن در سال 1353 به ایران باز می گردد و در کسوت استادی دانشگاه به تدریس پرداخته و به حّدی از لحاظ علمی موفقیت حاصل می نماید که در سال 1366 به بلند ترین درجه ممکن در رشته در رشته روان پزشکی کودکان و جوانان از آمریکا دست می یابد.

هما بنیانگذار « کلینیک » روان پزشکی سهامی گردید و در درمان کودکان سر از پا نمی شناخت و مهر آور خانواده ها بود.

زنده یاد پروانه فروهر در باره ی او چنین می گوید :

« به چشم او انسان برازنده کسی است که مسئول باشد. مسئول در برابر خود و در برابر همه دلواپسی هایی که در این میهن رنجور است. رسالت برابری زن و مرد را که مبتنی بر یک ساخت ذاتی عام ومستقل از جنسیت است را باور داشت و جز خیز گرفتن به سوی آینده ای باز و آزاد و سالم توجیه دیگری برای هستی نمی شناخت.

ناسیونالیسم ، این مشرب سختگیر و ریاضت آمیز که تلاش خاصی را طلب می کند، مکتبی است که بدان سر سپرده و در این راه پیوسته تلاش می کردکه موجودی مفید باشد و زندگی او ارزش زیستن یابد.

تعهد سیاسی ، نبرد برای آزادی ، پشتیبانی از آزادیخواهان ، اینها همه ویژگیهای اوست. در راستای دستیابی به کنه اندیشه های مصدق بزرگ ، این پیشتاز مبارزه ضد استعماری در شرق ، این راه گشا و مشعل دار استقلال و ناوابستگی ، هیچ فرصتی را از دست نمی داد و با شوقی پایان ناپذیر در زندگی این خرد همیشه بیدار ، کند و کاو می کرد.»

این شیر زن مبارز در مبارزه با استبداد شاهنشاهی نقش فعالی داشته و پس از انقلاب نیز لحظه ای راه آزادیخواهی را ترک نکرد و این خادم مردم وکودکان به بهانه بد حجابی از دانشگاه اخراج گردید و حتی مطب شخصی او را هم باز به بهانه آنکه چرا در برابر کودکان حجاب ندارد ، تعطیل کردند و این استاد ارزنده را از هر خدمتی محروم کردند.

پروانه فروهر در باره او می گوید:

«  در مورد زنان باورهای خاص داشت ، باور داشت که زن برای آن به وجود آمده تا به عنوان موجودی انسانی سرنوشت بشری خویش را کامل سازد و توقف زنان برای او موضوعی بس دردناک بود و سر انجام به این نتیجه دست یافت که اگر زنان می خواهند زندگی شان دگرگون شود باید خود کاری کنند. نباید چشم به راه آینده بمانند ، باید بی درنگ دست به کار شوند و وضع خود را زیر و رو سازند. این وجدان ، این خود آگاه ، بی گمان در برابر قدرت هوش ربای دستیابی به یک همبود انسانی ، هر چه حساس تر می شد ، اما از سوی دیگر نیاز به شناختن هر چه بیشتر جهان ، به طرز تفضیلی تر ، دقیق تر و زنده تر از گذرگاه برخورد واقعی با هم نوعان احساس می شد. با چنین احساسی است که تا شور زندگی در او جریان دارد از آموختن و افزودن در گستره دانش خویش باز نمی ایستد ، راه می جوید ، راه می نماید ،  پیکار می کند ، از بامداد تا شامگاه که سر بر بستر می نهد ، در تلاش است ، هیچ کجا تسلیم نشود.

هم پای کودکی که نبودها و کمبودها و تبعیض ها و نا ایمنی روانش را پریشیده ، از جان و دل می تپد ، می گرید ، می نویسد ولی سرانجام درد را در جای دیگر می یابد.تا رابطه های اجتماعی سامان نیابد ، تا انسان در جایگاه واقعی خود قرار نگیرد ، تا حرمت نداشته باشد ، تا حد و مرزش رعایت نگردد ، تا احساس برابری و همبود انسانی نداشته باشد، از این همه تنگنا به در نخواهد شد. »

امّا شب پرستان جهل و تعصب ، راه را از هر سو بر او بستند و چنان او را آزردند که وی نیز در انتخاب میان سوختن وساختن ،  سوختن را برگزید و مرگ را با آغوشی باز برگزید و عصر روز دوشنبه ، دوم اسفند ماه 1372خورشیدی ،  در یکی از میادین مرکزی شهر تهران در اعتراض به اختناق حاکم بر کل جامعه ایران و به ویژه زنان ، نخست حجاب تحمیل شده بر خویش و سپس جسم خود را به شعله های سوزان آتش سپرد و با این کار گوشه ای از وضعیت ناخوش آیند زنان ایرانی را به تصویر کشید.

 گر چه پزشکان با تلاشی گسترده کوشیدند که او را نجات دهند ، ولی سودی نبخشید   و بامداد سوم اسفند « قرة العین » دیگری دیده از جهان فرو بست  و غم و اندوهی سنگین بر سینه یاران بر جای گذاشت.

یادش گرامی باد که فروغ شعله های سرکش پیکرش ، روشنی بخش راه رهروانش خواهد بود.

 

منابع :

1 ـ سخنرانی پروانه فروهر در مراسم بزرگداشت دکتر هما دارابی

2 ـ احمد رناسی ـ  به یاد دکتر هما دارایی

3 ـ  کاوه کرمانشاهی ـ به یاد دکتر هما دارابی و به مناسبت سالروز خود سوزی او

4 ـ حمید رضا مسیبیان ـ دکتر هما دارابی

5 ـ  زندگی ، افکار و آثار دکتر هما دارابی در سایت ایشان به زبان انگلیسی www.homa.org