ایده ما، آرزوی ما، پیروزی توده هاست!

(در مورد بیانیه پنج ماده ای زنان)

طرح و اعلام خواست های بحق زنان، گامی شجاعانه برای پی ریزی جامعه دمکراتیکی است که مردم ما در راه ایجاد آن  بپاخاسته اند. جنبش زنان ایران تا هر اندازه خواست های طیف های درون خود را شفاف تر منعکس کند بهمان مقدار جنبش عمومی مردم ما عمق بیشتری خواهد یافت. از این زاویه قبل از هر چیز باید به زنانی،(همچنین مردانی که در حمایت زنان)  شجاعانه پا پیش گذاشته و خواست های خود را پیش گذاشته اند درود فرستاد. این واقعیت است: درجه آزادی هر جامعه ای را می توان از مقدار آزادی زنان آن جامعه اندازه گرفت. ورود گردانی از زنان با بیانیه پنج ماده ای (هر چند که یقیناً احاد آن تا کنون به اشکال مختلف در گیر مبارزه بوده اند)، بمعنای حضور متشکلتر زنان در عرصه مبارزه است و این عالیست.

با این حال نمی توان رابطه و تاثیر جنبش عمومی بر جنبش زنان و شفاف بودن یا ناروشن بودن صف مردم در مقابل صف دشمن را نادیده گرفت. جنبش کارگری ایران ( شامل زنان و مردان کارگر و روشنفکران منتسب به طبقه کارگر) در دوره بلافاصله بعداز انقلاب ضدسلطنتی با کم بهائی به جنبش زنان در کنار ضعف های دیگرش تاوانی سنگین در مقابل ارتجاع اسلامی پرداخت کرد. مرتجعین تازه بقدرت رسیده اسلامی با حمایت قدرت های بزرگ سرمایه داری همراه با کارچاق کن های سلطنتی و توده ای و اکثریتی بعداز سرکوب جنبش نوپای زنان (جنبشی که مشخصاً علیه ستم جنسی بپاخاسته بود)، چنان توحش و سرکوبی را بر جامعه بپاخاسته سی سال پیش ایران حاکم کردند که نظیر آن در تاریخ مملو از تبهکاری سرمایه داری کمتر دیده شده است. آن تجربه خونین که فی نفسه تاکیدی بود بر نتایج نادیده گرفتن دروس بخون بدست آمده پرولتاریای انترناسیونالیست، اکنون با اضطرار دروس خود را در مقابل دیدگان ما قرار داده است. اولین و پایه ای ترین مسئله هر انقلاب و مبارزه مردمی، روشن کردن صف مردم و دشمنان مردم است. گرچه راه انقلاب و طرق مبارزه مسائل اصلی مبارزه هستند با این حال بدون روشنی بر روی حیاتی ترین مسئله مبارزه یعنی ترسیم شفاف صف دوستان و دشمنان، باحتمال قریب به یقین حوادث خونبار سالهای بعداز پنجاه و هفت مجدداً روی خواهند داد و این خطائی است که تاریخ بر پرولتاریای ایران نخواهد بخشید.

بیانیه پنج ماده ای زنان باوجودیکه با طرح خواست های زنان سعی میکند به روشن شدن صف مردم و دشمنان مردم کمک کند اما بویژه در میانه اوضاع کنونی نوعی از فرمولبندی را بکار گرفته که از حرکت مردم عقب تر است. بویژه بعداز مبارزات روز عاشورا زمانیکه مردم کبریت زیر ریش خامنه ای گرفته اند و برای ایلدریم بیلدریم های در و طایفه اش تره هم خورد نمی کنند، بیانیه می گوید:«لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز...» همه میدانند در ایران این قوانین اساساً اسلامی هستند و یا حداقل در فرمولبندی های اسلامی و شریعت بیان شده اند. برداشتن پسوند اسلامی از آن قوانین نوعی کلی گوئی است. می تواند این برداشت را داشته باشد که در قالب جمهوری اسلامی گویا میشود قوانینی غیر از شریعت داشت.

بیانیه پنج ماده ای زنان در بند پنج می گوید:«محاکمه کلیه دست اندر کاران، عاملان...» این فرمولبندی چند سال قبل که هنوز مردم در این وسعت به مبارزه بلند نشده بودند به نوعی عبای حکومتگران اسلامی را گیر میداد، اما امروز مردم ایران سران رژیم را علناً هدف گرفته اند. داستان قربانی کردن و ماستمالی آنهمه جنایت با نام چند تا پادو مثل سعید امامی و مرتضوی مال دیروز بود. محاکمه سران رژیم که شامل رنگ عوض کرده هایش کسانی مثل موسوی و خاتمی و گنجی نیز می باشد خواست امروز است. هر محکمه دیگری در این زمینه به پیوست چنین محاکمه ای معنای واقعی پیدا خواهد کرد.

در بیانیه خواست سرنگونی جمهوری اسلامی عنوان نشده است. این نکته زمانی برجسته می شود که به نام برخی از امضاء کنندگان دقت شود. این تعداد کسانی بودند که چند سال قبل هر چیزی بدون ذکر سرنگونی جمهوری اسلامی را آبکی و رفرمیستی می نامیدند. گرچه بحث آن زمان آنها غلط بود و طرح خواسته های زنان ابعاد سرنگونی را پررنگ تر می کرد و کماکان پررنگ تر می کند، اما بااین وجود هر چیزی را باید در ابعاد زمانی آن بررسی کرد. درست بعداز مبارزات روز عاشورا که علاوه بر باند حاکم باند اصلاح طلبان بویژه کسانی چون موسوی، خاتمی، گنجی...و غیره بوحشت افتاده و از زیاده روی و پرهیز از خشونت و صف خودی و غیر خودی دم می زدند و کماکان می زنند، بیانیه پنج ماده ای زنان روشن نمی کند در رابطه با زنان و مردانی که علناً در مقابل بازوی سرکوب رژیم شعار مرگ بر خامنه ای میدادند چه موضعی دارد، طرف آنها ایستاده یا آستین آنها را به عقب می کشد؟ سخن گفتن از تغییرات زیر بنائی و ساختاری بویژه در اوضاع کنونی بدون طرح سرنگونی جمهوری اسلامی در جائیکه عملاً مردم برای این مهم بپاخاسته اند، کند کردن لبه تیز حمله است. روشن است تغییرات زیر بنائی با تغییر رئیس جمهور مغایر است ولی تغییرات زیربنائی بدون سرنگونی جمهوری اسلامی غیرممکن است. اهمیت طرح این خواست در اوضاع کنونی یعنی رجوع به مردم. لغو قوانین ضد زن با بیان امروز یعنی بجای دم گرفتن با شعارهای اسلامی «یاحسین، میرحسین و الله اکبر...» فریاد زدن «حجاب اجباری را بسوزانید!»، «زنان متحد شوید!»، «زنان نیمی از آسمان هستند!»و...

طرح بیانیه «برون رفت از بحران» هر دو طرف در گیر در اوضاع کنونی یعنی مردم و دشمنان مردم را در یک کفه قرار میدهد. آقای موسوی و باندش می توانند نام بیانیه خود را «برون رفت از بحران» بگذارند چرا که برای آنها بحران یعنی فرو ریختن کاخ های خونخواری شان در حالیکه برای مردم اوضاع کنونی یعنی جشن. مردم با دستان خالی حکام اسلامی را مجبور به زوزه کشیدن کرده اند، این عالیست. کوس رسوائی رژیم را بر در و دیوار می کوبند، این جشن مردم است. رژیم با نهایت درنده خوئی به بند میکشد، شکنجه می کند، تجاوز می کند و بقتل می رساند، ولی مردم با سر بلند باز یورش می آورند. دیگر سرها از عذاب خون دل خوردن ها پژمرده نیست. زن و مرد یکصدا فریاد می زنند:«ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم!»

بیانیه پنج ماده ای زنان می گوید: «خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچ یک از این  بیانیه ها ملاحظه نشده است.» بیانیه زنان به شکلی عام به مرد سالاری موسوی و کروبی اشاره میکند. درست است مردسالاری بیماری مزمن و خونخوارانه ایست که در سرتاپای جامعه و نه تنها در ایران بلکه در جهان امروزی و نه تنها در مردان بلکه در بخش قابل ملاحظه ای از زنان نیز وجود دارد. با این حال تفاوت است بین مردسالاری مردمی که آلوده به این بیماری هستند با بیماری مردسالارانه کسانی که حافظ و بازتولید کننده آن هستند، کسانی مثل خامنه ای و موسوی و هم طبقاتی هایشان. راه و روش مبارزه با این معضل و بیماری درون مردم از طریق انتقاد و انتقاد از خود است، در حالیکه بین مردم و حافظان نظام دریائی از خون قرار دارد. بیانیه به شکلی روشن جایگاه موسوی و امثالهم را طرح نکرده است. در این هنگام که موسوی ها پوستین میش بر تن کرده اند و حتی برای جنبش مردم نقش رهبر را بازی می کنند، فراموش کردن دروس انقلاب پنجاه و هفت مصیبت بار خواهد بود. دعوا های امثال خمینی و خامنه ای و موسوی تا آنجا به ما مربوط است که اولاً نگذاریم از صفوف ما بعنوان گوشت دم توپ خود استفاده کنند. ثانیاً از آن فرصت استفاده کرده آن مرتجعین خونخوار را از تخت و بارگاه شان به زیر کشیم. مسئله آن نیست که از موسوی و باندش انتظار داشته یا نداشته باشیم که خواست های ما را مطرح کنند، مسئله آنست که خود موسوی ها آماج مبارزات مردم هستند. گیرم چند صباحی بخش هائی از مردم را فریب داده باشند، یقیناً اجازه نخواهیم داد آنها چون خمینی مردم را با چشمانی بسته به مسلخی جدید ببرند. مردم هم اکنون در مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی تجارب گرانبهائی را بدست آورده اند. سرنگونی کل نظام جمهوری اسلامی بر داشتن مهمترین مانع از سر راه حاکمیت کل مردم ایران است. خواست های خود را با صراحت، دقت و توجه به این مسئله عمده طرح کنیم.

سینا احمدی