جابر کلیبی

djaber_ka@yahoo.ca

 

یادمان کشتار زندانیان سیاسی یا لوث کردن مبارزه ی سیاسی علیه رژیم جمهوری اسلامی؟

(در باره اهداف و دیدگاه های "کمیته یادمان کشتار دهه 60" در مونترال)

 

اعضای "کمیته ی یادمان کشتار دهه 60"*در مونترال تاکنون مصاحبه ها و ابراز نظرهایی کرده اند که در باره مسایل نامتعارف، متناقض و غیر اصولی که آن ها در این مصاحبه ها مطرح ساخته اند می توان و باید به بحث نشست. بحث بر سر این یا آن دیگاه و نظر نادرست شخص معینی نیست که به نام خود و با مسئولیت خویش اقدام به انتشار عقاید و اهداف خود می کند. اگر چنین بود مسایل مطرح شده از جانب افراد کمیته از هیچ اهمیت و تازگی برخوردار نبود و ما با این گونه نظرها، از زمانی که جمهوری اسلامی قدرت سیاسی را بدست گرفت، آشنا هستیم. اهمیت و تازگی مساله اما در این است که چنین نظراتی در قالب و به بهانه ی برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه 60 ابراز می شوند، جنایتی که در واقع نمونه بارزی از خصلت ضد مردمی رژیم جمهوری اسلامی و  یکی از مهمترین نقاط ضعف آنست. از این رو، هرگونه دست کاری در مضمون سیاسی این حادثه عظیم تاریخی و هر کوششی که به خواهد از آن استفاده تاکتیکی یا هدفمند کند و یا آن را تبدیل به بازیچه ای در میان جناح های رژیم نماید، دانسته یا ندانسته، کاری جز خدشه دار کردن آمال و آرزوهای قتل عام شدگان که با "نه" تاریخی گفتن به کلیت رژیم، آگاهانه به میدان های تیرباران رفتند، نمی کند. البته مراد نویسنده به هیچ وجه یک کاسه کردن همه کسانی که به نحوی از انحاء در این کوشش ها سهمی به عهده گرفته اند نیست. نویسنده به خوبی به بغرنجی مساله آگاه است و علاوه بر این می داند که چه بسا افراد شرکت کننده در مونترال ، یا کسانی که به دعوت این کمیته با هدف افشای این نسل کشی در این یادمان شرکت می کنند، شاید از نظرات و ماهیت سیاسی جریانات و افرادی که مبتکر این حرکت هستند، به خوبی آگاه نباشند. در عین حال هستند کسانی که در جریان بحث ها بوده اند و به خوبی از ماهیت قضایا با خبرند ولی، درحقیقت انتخاب سیاسی خود را کرده اند. بنا بر این ما با یک مجموعه ی ناهمگون روبرو هستیم که ناگزیر  باید وضعیت هرکدام از عناصر این مجموعه را بطور جداگانه بررسی کنیم. یک چیز اما ازهماکنون روشن است و آن این که تا زمانی که افراد کمیته ی یادمان و اطرافیان آن ها با مواضعی که تحت نام این کمیته و یا بصورت مصاحبه افراد آن با نشریات و ...، تاکنون شده است، موضع روشن نگیرند، این مواضع بنام آن ها نیز ثبت می شود.

نظری اجمالی به آنچه تاکنون کمیته و اعضای آن  بیان کرده اند نشان می دهد که  سیاست و اهداف کمیته از همان ابتدا بر سه پایه استوار بوده است :

1-     با تمرکز بر روی موضوع "بررسی هنر و ادبیات مقاومت در زندان" محتوا و مضمون سیاسی و جنبه مبارزاتی یادمان را زیر سایه می رود،

2-     نفی مبارزه سازمان یافته نیروهای سیاسی که با بی اهمیت جلوه دادن فعالیت های آنها در زمینه یادمان کشتار زندانیان سیاسی، بیان آشکار خود را می یابد،

3-     از طریق توجیه و تئوریزه کردن رفت و آمد افراد کمیته به ایران، ترور و اختناق در کشور را نادیده می گیرد و این در واقع تبلیغ ضمنی این مساله است که در ایران شرایط آنقدرها هم سنگین و خفقانی نیست که مانع فعالیت افراد علیه رژیم جمهوری اسلامی شود!

اما چرا در مورد مسایلی ازاین قبیل که با اصول و موازینی که بر جنبش و اپوزیسیون ضد رژیمی حاکم است، بیگانه اند، باید هشیار و حساس بود و هر کوششی که این اصول و موازین ضد رژیمی را تضعیف یا مخدوش می کند، افشاء و طرد نمود؟  

برای اینکه بهتر و شفافتر اوضاع کنونی را دریابیم اشاره کنیم که این تنها برخی جناح های حاکمیت اسلامی، از قبیل اصلاح طلبان و طرفداران توده ای و اکثریتی آن ها در داخل و خارج نیستند که در این زمینه فعال شده اند؛ بلندگوهای امپریالیستی از قبیل صدای امریکا، رادیو فردا، سایت "گذار"* و ...، نیز به تازگی کشف کرده اند که در زندان های جمهوری اسلامی زندانیان سیاسی به جوخه های مرگ سپرده شده اند. این ها همه در عینحال که نشانه ی وضعیت وخیم رژیم و انفراد بیش از پیش آن در جامعه است، بیان این نیز هست که ارتجاع اسلامی و قدرت های امپریالیستی برای کنترل اوضاع در ایران می کوشند در فرصت های مختلف و با چهره های گوناگون ابتکار عمل را، از جمله در زمینه یکی از حساس ترین نقطه ضعف های رژیم، یعنی کشتار زندانیان سیاسی نیز بدست بگیرند و باین ترتیب آن را از محتوای سیاسی، به عنوان عنصری مهم در جهت سرنگونی رژیم، خالی کنند. آن ها به خوبی می دانند که با رشد و گسترش جنبش های اجتماعی، زمینه برای نفوذ و تاثیر گذاری ایده های رادیکال چپ، بویژه کمونیستی و سوسیالیستی نیز فراهم می شود؛ از این رو از هر وسیله ای برای جلوگیری از چنین روندی استفاده می کنند. هدف جناح های باصطلاح اصلاح طلب رژیم و دستگاه های تبلیغاتی امپریالیستی از این همه تبلیغات و طرح جنایت های جمهوری اسلامی نه تغییر رژیم سرمایه داری حاکم بر ایران- که در واقع مسبب اصلی جنایت و سرکوب در این کشور است، بلکه حقنه کردن تز اصلاحات از بالاست. برای چنین منظوری در وحله اول باید هر نوع ایده سوسیالیستی، کمونیستی و سازمانیابی انقلابی را بی بهاء کرد و توده های مردم را دوباره به دنبال ورشکستگانی چون دوم خردادی ها و اعوان و انصار آن ها کشاند. بنا بر این در آشفته بازار کنونی که به دلیل شدت و حدت بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، تضادها و جناح بندی های درون رژیم نیز فعال شده اند، باید دقیق تر به اهدافی که پشت اشک تمساح ریختن آن ها برای کشتار زندانیان سیاسی قرار دارد، توجه کرد. نمی توان هم علیه این کشتار- که دقیقاً قربانیان آن از رزمندگان جریانات سیاسی بودند و همه چیز خود را در راه سرنگونی رژیم گذاشتند، موضع گرفت و همزمان برای بی مقدار کردن فعالیت های انقلابی درجهت سرنگونی تمامیت نظام کوشید. این محکی است که در شرایط کنونی باید در همه زمینه ها برای شناخت انقلاب از ضد انقلاب بکار گرفت.

در مورد برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی توسط جریاناتی که یا هویت سیاسی و سازمانی خود را اعلام نمی کنند( مثل "کمیته یادمان کشتار دهه 60" در مونترال که گویا از "افراد" تشکیل شده است!) و یا مربوط به جریانات راست و بینابینی هستند( از قبیل "کمیته یادبود ..." در هلند که با کمک رادیو زمانه، که در کنار رادیو فردا، صدای امریکا و ...، در جهت تحقق سیاست های امپریالیستی نسبت به ایران می کوشند، موازی با برنامه یادمان اعلام شده توسط نیروهای ضد رژیم در این کشور  تدارک دیده شده است و نیز همزمان با آن، برنامه دیگری نیزدر کلن، برلن و استکهلم توسط جریانات رسوای توده ای و اکثریتی نیز ترتیب یافته اند، باید تاکید نمود که همه آن ها در یک نکته با هم مشترکند و آن طرح مساله کشتار زندانیان سیاسی از دیدگاه حقوق بشر و مقابله با رادیکالسم سیاسی است.  

 امنستی اینترناسیونال نیز، که تازه پس از بیست سال پذیرفته است که آنچه در ایران اتفاق افتاده "قتل عام زندانیان سیاسی" بوده است ولی در عین حال از "مقامات ایران می خواهد که در این مورد "تحقیقاتی جامع و بی طرفانه انجام دهند و مسئولان آن را شناسایی و تسلیم عدالت کنند"!!( عفو بین الملل، 19 اوت 2008) باین ترتیب این سازمان از مقامات ایرانی، که خود در این کشتار و صدها قتل عام و ترورهای فردی و جمعی دیگر سهیم اند، می خواهد تا خود دلایل محکومیت خویش را فراهم کنند؟! بنا بر این و براساس آنچه در رابطه با خالی کردن محتوای سیاسی و سمت و سوی مبارزاتی سالگرد کشتار زندانیان سیاسی توسط مدعیان بی هویت، راست و هدایت شده توسط عوامل قدرت های امپریالیستی در اطراف ما می گذرد، همه نیروهای مبارزه و انقلابی حق باید نسبت به کوشش هایی از این قبیل، حساسیت نشان دهند و افشاء نمایند.       

نویسنده از چنین زاویه ایست که به مسایلی که "کمیته یادمان کشتار دهه 60" در مونترال و افراد آن تاکنون مطرح کرده اند، برخورد می کند.       

قبل از هر چیز اشاره باین نکته ضروریست که برخی از این ابراز نظرها را می شود به حساب نپختگی و سطحی نگری افراد کمیته  گذاشت و برخی دیگر اما، موضع گیری های سیاسی و بیان اهدافی است که آن ها از این فعالیت ها دنبال می کنند. هنگامی که آن ها در مقابل این سئوال که بودجه قابل توجه سمینار سه روزه از کجا تأمین می شود، پاسخ می دهند : "امیدواریم بتوانیم بخشی از هزینه ها از طریق Amnesty international Droit et democracy تهیه کنیم؛..."؟!(مصاحبه با نشریه دو هفتگی پیوند، 15 ژوئن 2008) باید این ناشی گری سیاسی و کمبود آگاهی آن ها نسبت به امنستی انترناسیونال را به حساب بی تجربگی آنها گذاشت. چه کسی است که از حداقل تجربه سیاسی برخوردار است ولی نداند که امنستی انترناسیونال و اصولاً سازمانهایی از این قبیل نه تنها بودجه ای برای کمک به دیگران ندارند بلکه خود این مراجع برای فعالیت های حقوقی خود نیاز به کمک مالی دارند؟ این گونه مسایل بی اساس و غیر منطقی در اعلام نظر افراد کمیته کم نیستند.

ولی زمانی که مدعی می شوند : "دیگر نمی خواهیم (...) باسم زندانی سیاسی، میهمانی خانوادگی برگزار کنیم"!(مصاحبه ی مجید خوشدل با خانم شهرزاد آرشدی و آقای مهرداد از برگزار کنندگان سمینار سه روزه، مندرج در سایت www.goftogoo.net) یا هنگامی که در پاسخ به سوال یکی از خوانندگان نشریه پیوند مبنی بر این که : "حداقل دو تن از اعضاء این کمیته به دلایل شخصی و یا با توجیه "جلب سیاحان" به "میهن اسلامی" مسافرت می کنند "، در عین حال که آن را مورد تایید قرار می دهند، می نویسند : "موضوع رفتن دوستانی از این کمیته به ایران در کار کمیته اخلال ایجاد نکرده و ما آن ها را انسان های واقعی و پرکار و با وجدان اجتماعی و حساس به این فاجعه دیده ایم." و ادامه می دهند : "ما در جایگاه تعیین تکلیف برای رفتن یا نرفتن افراد نیستیم ولی به یک مساله واقف هستیم که تردد ایرانیان بسیار بیشتر از قبل است و این دسته با توجه به حضور وسیع نسل جوان که در ایران پرورش یافته  نگاه و توجه خاصی را می طلبد. ما باید آغوشمان را گشوده و این عده ی کثیر را در فعالیت هایمان شرکت دهیم، مشارکت این جوانان در فعالیت های سیاسی و اجتماعی بسیار مهم و حیاتی است و در این بین ما فکر می کنیم هرگونه تقسیم بندی افراد که آیا به ایران رفت و آمد دارند را به وجدان اجتماعی آنان واگذار کنیم و مشتاقان فعالیت را یار و همراه باشیم، تجربه ما بسیار مثبت بوده و از کارکرد دوستانمان در کمیته راضی هستیم."(پیوند 15 اوت 2008)، آنوقت باید از لابلای این گفته ها اهداف سیاسی آن ها از برگزاری سمینار سه روزه در مونترال را دریابیم. این مطالب، صرفنظرازکلمات دوپهلو و استدلاهای نارسا که معمولاً برای توجیه چنین مقوله های حساسی مورد استفاده قرارمی گیرند و باید هوشیارانه نیّات و اهداف نویسندگان آن ها را از میان انبوه تضادها بیرون کشید؛ در کل اما روشن و دارای سمت گیری سیاسی مشخصی هستند. با این همه، یک نکته را پیشاپیش باید روشن کنیم و آن این که رفتن افراد به ایران گرچه مساله ای شخصی و مربوط به خود افراد می شود که می توان در مورد زیان های سیاسی آن برای کلیت اپوزیسیون و سودهایی سیاسی و اقتصادی که رژیم از این مساله می برد، به بحث نشست، اما هنگامی که این مساله مربوط به اعضای کمیته ای می شود که مدعی برگزاری یادمان بزرگترین فاجعه ای است که در تاریخ ایران توسط  رژیم حاکم علیه مردم ما اعمال شده است و خود کمیته نیز به توجیه و تئوریژه کردن آن می پردازد، در چنین حالتی باید در سلامت سیاسی این کمیته و افراد آن تردید نمود. این همه درشرایطی است که  ترور و خفقان بر ایران غوغا می کند و رژیم برای جلوگیری از برگزاری یادمان در ایران، خانواده ها و افرادی که درسال های گذشته تجمع در خاوران را تدارک دیده بودند را با یورش مسلحانه به محل برگزاری مراسم و ضرب و شتم آن ها، با خشونت کامل آن ها را دستگیر و تهدید می نماید.  کمیته در واقع با این تحلیل و اتخاذ چنین مواضعی به تایید کوشش های رژیم برای جلب ایرانیان خارج از کشور پرداخته و بر سیاستی که از زمان رفسنجانی تحت عنوان باز کردن درها بروی ایرانیان خارج آغاز شده بود و منجر به پاسیو کردن بسیاری افراد گردید، صحه گذاشته است. 

باز می گردیم به بخش هایی از نظرات و نتیجه گیری های کمیته و افراد آن در مصاحبه ها و اعلامیه ها، تا بهتر به سیاست و اهداف آن ها از برگزاری "یادمان کشتار دهه 60" پی ببریم. مجید خوشدل در مصاحبه ای که با دو تن از اعضای "کمیته یادمان کشتار دهه 60" انجام می دهد، می نویسد : "می گویند : دیگر نمی خواهیم با خودمان درد دل کنیم؛ نمی خواهیم اشتباهات گذشته را تکرار کرده و به اسم زندانی سیاسی، میهمانی خانوادگی برگزار کنیم.(همه مطالب در گیومه از مصاحبه مورد بحث نقل شده اند) 

اطلاق عنوان "میهمانی خانوادگی" به فعالیت هایی که تاکنون- با وجود همه نقصان ها و کمبودهای آن، در بردن مساله کشتار زندانیان سیاسی به میان افکار عمومی موثر بوده ، توهین سنگینی است به همه کسانی که در ایران و خارج، در زمانی که خانم آرشدی و آقای مهرداد در بهترین حالت تنها دستی از دور بر آتش داشته اند، در این راه کوشیده اند. نا متعارف بودن این اتهام در عین حال از این روست که برای اولین بار از زمان برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی تاکنون، عده ای برگزاری آن را با بی بهاء ساختن فعالیت دیگران در این زمینه، توجیه می کنند. معمولاً در چنین رابطه ای که سخن از یک جنایت هولناک و بی سابقه در تاریخ ایران است، رقابت های گروهی و پلمیک های بی ارزش نباید جایی داشته باشند، زیرا فاجعه آنقدرعظیم است که از حدود و منافع این یا آن جریان سیاسی، این یا آن گروه اجتماعی فراتر می رود. در یک کلام، یک انسان سیاسی آزادی خواه و مترقی در این میان، برای کار خود "نرخ" تعیین نمی کند و اگر چنین کند آنوقت اصالت سیاسی خود را مخدوش کرده است.

به حرف دیگر، ادعای افشای کشتار زندانیان سیاسی، هنگامی که همراه با نفی مبارزه سیاسیِ سازمان یافته و تخطئۀ  فعالیت سالیان دراز سازمان ها و گروه های سیاسی علیه رژیم اسلامی- که تازه قتل عام شدگان اعضاء و هواداران آن ها بوده اند، انجام گیرد و در مضمون خود فاقد عنصر اصلی، یعنی سرنگونی نظامی باشد که هر لحظه ی آن ترور و سرکوب آشکار است، در چنین حالتی باید در نیت سیاسی مدعیان چنین امری تأمل بیشتری نمود. بویژه زمانی که بدانیم برخی جریانات "اصلاح طلب"درون و برون رژیم  اسلامی نیز برای حفظ منافع عمومی نظام حاکم، پس از مدت ها سکوت و بی اعتنایی نسبت به این جنایت هولناک اینک برای خالی کردن آن از محتوای سیاسی و در واقع نجات مسئولان این جنایت، یعنی همه ی جناح های حاکمیت، به نوعی به آن اذعان کرده اند. همه ما این گفته ی اکبر گنجی** پاسدار پیشین و "اصلاح طلب" کنونی مبنی بر اینکه "ببخشیم ولی فراموش نکنیم" را بیاد داریم و اشک تمساح فرشاد امیر ابراهیمی ، عضو سابق انصار حزب اله را نسبت به قتل عام شدگان مرداد  67 را نیز شاهدیم .

همین جا یاد آور شویم که هیچ جریان سیاسی جدی که برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و برقراری یک نظام دموکراتیک  مبارزه می کند، نمی تواند از اینکه افراد و گروه هایی، در حد توان و امکانات خود، درجهت افشای جنایت های رژیم اسلامی فعالیت نمایند، استقبال نکند. طبعاً هرچه طیف مخالفان رژیم گسترده ترشود، انفراد رژیم نیز وسیعتر خواهد بود و این به سود مبارزه نیروهای مترقی و انقلابی است که برای سرنگونی رژیم فعالیت می کنند. با این همه، باید هشیار بود و از وسیله شدن برای تحقق اهداف این یا آن جناح رژیم خود داری نمود.

و حرف آخر این که ما دقیقاً میان کمیته ی برگزار کننده ی یادمان دهه 60 در مونترال با کسانی که به عنوان سخنران و غیره در آن شرکت می کنند، تفاوت قایلیم و به این امید هستیم که آن ها بتوانند رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی را  هرچه بیشتر افشاء کنند!

جابر کلیبی

اول سپتامبر 2008

 

*اعضای این کمیته عبارتند از : شیرین مهربد، سیامک امیری، شهرزاد آرشدی، آرام بیات، الهه شکرایی، نادیا کردی و سحر مفیدی)

**سایت "گذار" به کمک بخشی از بودجه 45 میلیون دلاری وزارت خارجه هلند و "خانه آزادی امریکا" ایجاد شده است. شرکای دیگر این پروژه نشریات رادیو فردا، روزآنلاین، شهرزاد نیوز و رادیو زمانه می باشند. این جریانات در راستای سیاست خارجی امریکا و اتحادیه اروپا در مورد ایران فعالیت می کنند.   

***اکبر گنجی چندی پیش به دعوت "انجمن حقوق بشر مونترال" در این شهر سخنرانی داشته است. فعالان این انجمن که در عین حال فعالان انجمن زنان مونترال نیز هستند، از برگزار کنندگان سمینار سه روزه مونترال می باشند.