گزارش جلسه "انقلابی که به آن خیانت شد" در مونترال- کانادا به مناسبت کشتار زندانیان سیاسی دهه 60

(ضرورت مبارزه و همبستگی بین المللی در دفاع از مبارزات کارگران و زحمت کشان ایران)

چند نکته به عنوان مقدمه

همانطور که قبلاً به اطلاع همگان رسیده بود، این جلسه در روز جمعه، 4 سپتامبر ساعت 7 بعد از ظهر، در کتابخانه ی نورمن بتیون با شرکت افراد و گروهای مختلف سیاسی چپ کانادایی، به زبان فرانسه برگزار شد. برای تدارک سیاسی این جلسه، نشریه پرچم سرخ، ارگان دفتر تبلیغ سیاسی حزب کمونیست انقلابی کانادا، مصاحبه مفصلی تحت عنوان "انقلابی که به آن خیانت شد" در مورد شرایطی که منجر به جنبش انقلابی سال 1979 گردید و چگونگی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی ونیز جنبش اخیر مردم ایران، با جابر کلیبی انتشار داده بود.

این اولین بار است که یک نیروی انقلابی خارجی پیشقدم می شود و خود ابتکار برگزاری یادمان کشتار زندانیان سیاسی را به عهده می گیرد. بدون تردید، این نتیجه ی شرکت عملی فعالان کمونیست ایرانی، در مبارزات طبقاتی بین المللی است که مسایل مبارزه توده های زحمت کش ایران علیه جمهوری اسلامی را به میان افکار عمومی مترقی و نیروهای انقلابی خارجی برده و توانسته بخش هایی از نیروهای جنبش بین المللی ضد سرمایه داری را نسبت به مسایل ایران ومبارزه طبقاتی در این کشور حساس سازد. این نمونه گویای آنست که مسایل مبارزه در ایران به تدریج در حال تبدیل شدن به به جزیی از مسایل مبارزه نیروهای مترقی و انقلابی خارجی می شود. چنین رویدادی می تواند تجربه ای مثبت برای ایجاد یک جبهه جهانی در حمایت از مبارزات زحمت کشان ایران در جهت سرنگونی رژیم اسلامی گردد.

تجربه سالیان دراز مبارزه برای ایجاد پشتوانه ی همبستگی جهانی با مبارزات زحمت کشان ایران علیه رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی بطور کلی، و برگزاری این جلسه بطور مشخص، نشان می دهد که برخلاف این تصور که با برگزاری سالی یک بار "یادمان کشتار زندانیان سیاسی" آنهم میان ایرانیها، آنهم صرفاً با سخنرانی چند "شخصیت" و احیاناً یکی دو زندانی سیاسی سابق و بدون تظاهر و نتیجه عملی، نمی توان مسایل جنبش را به میان افکار عمومی مترقی و جنبش های ضد سرمایه داری در کشورهای مختلف برد وازاین طریق پشتوانه مطمئنی برای حمایت از مبارزات مردم برای آزادی و دموکراسی ایجاد کرد. چنین امری نیاز به کوششی مستمر و شرکت مستقیم در مبارزات اجتماعی وسیاسی مترقی در کشورهای مختلف دارد. فراموش نکنیم که ایران و مسایل آن بخشی تفکیک ناپذیر از یک نظام جهانی است و بنا براین، مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی جدا از مبارزه علیه نظام سرمایه داری بطور کلی نیست.

متاسفانه درزمینه شرکت عملی در مبارزات بین المللی مترقی و ضد سرمایه داری، در میان نیروهای چپ و مترقی ایرانی چندان کوششی عملی به چشم نمی خورد. همه انتظار دارند که افکار عمومی، بویژه نیروهای چپ و انقلابی به حمایت از جنبش مردم ایران برخیزند ولی زمانی که مبارزه در کشورهای سرمایه داری امپریالیستی در جریان است، کمتر تمایلی برای شرکت در این مبارزات از طرف افراد ونیروهای "چپ" صورت می گیرد. 

از جانب دیگر، این توهم در میان بسیاری از نیروهای اپوزیسیون وجود دارد که گویا دولتها، مراجع حقوقی و جریانات بورژوایی می توانند از مبارزات زحمت کشان ایران برای رهایی از رژیم اسلامی و برقراری دموکراسی در این کشور، به دفاعی جدی بپردازند. در این شکی نیست که در این طیف برخی جریانات و افرادی یافت می شوند که در شرایط معینی از حقوق بشر و موازین دموکراتیک دفاع می کنند و در بخش هایی حتا با سیاست های کشور خود نسبت به این یا آن کشور مخالفند. با این همه، باید در نظر داشت که سازمان ها و مراجع حقوقی در کشورهای امپریالیستی، بویژه جریانات رسمی بین المللی از قبیل حقوق بشر، امنستی انترناشنال، کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل، و ...،  اساساً و در تحلیل نهایی قادر نیستند فراتر از منافع عمومی نظام سرمایه داری پیش بروند. افراد و جریاناتی که تحت عنوان مستقل فعالیت می کنند نیز بهر حال و از نظر طبقاتی دارای چنین رسالتی نیستند. این به این معنا نیست که از همین دفاع اخلاقی و انسانی محدود آنها از مردم ایران و مخالفتشان با ترور و خفقان در جمهوری اسلامی، در تقویت مبارزه عمومی مردم در جهت انفراد رژیم در میان افکار عمومی استقبال نکرد و به آن دامن نزد. منتها اگر بخواهیم متحدان واقعی و استراتژیک زحمت کشان ایران را مشخص کنیم، طبعاً باید سراغ نیروها و گروه های اجتماعی در کشورهای متروپل امپریالیستی برویم که از نظر موقعیت اجتماعی و اهداف سیاسی با جنبش آزادی خواهانه زحمت کشان ایران همسو هستند. چنین نیروهایی را ما درمیان جنبش ضد سرمایه داری، احزاب و جریانات انقلابی و زحمت کشان و کارگران این کشورها می یابیم. بنا بر این اگر سخن از یافتن پشتوانه جهانی برای همبستگی با مبارزات زحمت کشان در جهت پایان دادن به رژیم اسلامی و برقرای یک نظام دموکراتیک ِ اجتماعی است، تنها می توان بر نیروهای طبقاتی معیین، یعنی نیروهای انقلابی، مترقی و کارگری در کشورهای امپریالیستی، تکیه نمود. درست در همین راستاست که برگزاری جلسه در مورد کشتار زندانیان سیاسی، توسط یک نیروی انقلابی کانادایی، اهمیت می یابد. پس از این مقدمه کوتاه می پردازیم به گزارش جلسه :

جلسه توسط یکی از اعضای دفتر تبلیغ سیاسی حزب کمونیست انقلابی کانادا آغاز شد. ایشان طی سخنان مبسوطی به چگونگی به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی، سیاست سرکوب و اعمال جنایتکارانه ی این رژیم از همان آغاز به قدرت رسیدن، سرکوب کارگران، زنان، دانشجویان، ملیت ها و ...، با تمرکز بر کشتار زندانیان سیاسی در دهه 60، اشاره نمود. سپس رشته سخن را به جابر کلیبی داد که ایشان سخن خود را با سپاس از برگزار کنندگان جلسه که با ترتیب چنین آکسیونهایی در واقع به وظایف انترناسیونالیستی و انقلابی خود در قبال مبارزات طبقه کارگر و زحمت کشان ایران عمل می کنند. نکات برجسته این بحث به طور مختصر به شرح زیر است :

جامعه ایران، جامعه ای پویا و دینامیک است و هیچگاه در مقابل استبداد و رژیم های سرکوبگر تسلیم نشده و همواره کوشیده با تکیه بر جنبش های وسیع توده ای، نظام دیکتاتوری حاکم را به زیر بکشد و سرنوشت خود را بدست بگیرد. اگر بخواهیم در باره تاریخ معاصر ایران به ارزیابی بنشینیم و حوادث برجسته آن را از نظر بگذارانیم، ایران اولین کشور در منطقه خاور میانه است که کوشیده تا انقلاب بورژوایی(جنبش مشروطه 11-1906) را تجربه کند. در این جنبش، کمونیست های ایران نقش سیاسی و نظامی مهمی بازی کردند. پس از ناکامی جنبش، اولین جمهوری شورایی در آسیا، در خارج از شوروی، در گیلان منطقه ای در شمال ایران، توسط اتحادی از افراد حزب کمونیست ایران با یک جنبش چریکی که متشکل از خورده بورژوازی رادیکال بود، تشکیل شد و16 ماه دوام یافت. این جنبش در سال 1921 توسط ارتجاع حاکم با کمک امپریالیسم انگلیس سرکوب گردید. چندی بعد، انگلیس طی یک کودتا، فرد دست نشانده خود، یعنی رضا خان، فرمانده تیپ قزاق را به سلطنت رساند. از این زمان به بعد، دوران سلطنت خاندان پهلوی آغاز می شود که با وابستگی به کشورهای امپریالیستی، یک دیکتاتوری تمام عیار را بر جامعه ی ایران برقرار کرد. با این همه، جنبش های توده ای و اعتراضات مردمی، علیرغم سرکوب خشن توسط رژیم شاهی، ادامه یافت و به مجرد یافتن موقعیتی برای ابراز مخالفت با دیکتاتوری، مردم به خیابانها می ریختند و برای آزادی و استقلال، علیه رژیم به مبارزه می پرداختند. در سال های پس از جنگ جهانی دوم ، جنبش ملی کردن صنعت نفت به رهبری مصدق (1952-1950) جریان یافت که با کودتای مشترک امریکا و انگلیس علیه دولت مصدق پایانی خونین یافت. پس از آن نیز جنبش های توده ای در اشکال مختلف، از دانشجویی گرفته تا کارگری، علیه رژیم ادامه داشته و همواره با سرکوب شدید و خونین ارتجاع حاکم روبرو شده است. به عبارتی استمرار سرکوب و ترور در ایران، وجود پتانسیل انقلابی در میان توده های زحمت کش در جامعه است.

در متن چنین شرایطی است که باید به جستجوی ریشه ها و علل جنبش انقلابی سال 1979 پرداخت. این جنبش برخلاف تصویری که از آن در افکار عمومی ترسیم شده است، که گویا از همان ابتدا اسلامی و تحت رهبری روحانیت بوده، یک جنبش به تمام معنا دموکراتیک و استقلال طلب بوده و علیه سلطنت و سلُطه امپریالیسم جریان یافته است. درست به همین خاطر است که قدرت های امپریالیستی که منافع خود را در خطر دیدند، برای سرکوب جنبش و تهی کردن محتوای مترقی آن، روحانیت و خمینی را انتخاب کردند. خمینی در این دوران در فرانسه، از وسیعترین حمایت های تبلیغی و سیاسی امپریالیست ها برخوردار بود و تصادفی نیست که در کنفرانس سران کشورهای صنعتی در گوادلوپ، از طرف ژیسکار دستن، رئیس جمهور وقت فرانسه به عنوان آلترناتیو در مقابل رژیم شاه که دیگر قادر نبود جلوی جنبش را بگیرد، پیشنهاد شد و مورد پذیرش قرار گرفت. ژیسکار دستن بر این نظر بود که چنانچه جنبش ادامه یابد، ایران ناگزیر وارد جنگ داخلی خواهد شد و در این جنگ، کمونیست ها ابتکار عمل را بدست خواهند گرفت. بنا بر این تنها راه تعویض شاه با خمینی است.

ارتش شاهنشاهی که در بطور ارگانیک وابسته به امریکا بود و حدود 400 مستشار امریکایی همه ارکانهای آن را کنترل می کردند، به دستور ژنرال هایزر، معاون ژنرال هیگ فرمانده ناتو در اروپا آماده شد تا در انتقال ارگانهای دولت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی کمک کند.

رژیم اسلامی از همان بدو به قدرت رسیدن جنبش های مردمی از قبیل کارگری، ملیت ها، زنان، دانشجویان و ...، را به شدت سرکوب نمود و لحظه ای از عمر این رژیم بدون خون ریزی، اعدام، سنگسار، شکنجه و زندان، تجاوز جنسی و ...، سپری نشده است. بدون تردید اعمال وحشیانه رژیم تنها با رژیم های فاشیستی قابل مقایسه اند.

یکی از لکه های ننگی که برای همیشه بر دامان خونین این رژیم نشسته، قتل هام زندانیان سیاسی در سال های 88-1982(دهه 60) است. در این سالها هزاران زندانی سیاسی که دوران محکومیت بسیاری از آنها به پایان رسیده بود، به دستور شخص خمینی و با نخست وزیری موسوی، بدون هیچ محاکمه ای قتل عام شدند. در این قتل عام همه جناح های جمهوری اسلامی شرکت داشتند و کسانی که امروز می خواهند چهره دیگری از خود نشان دهند، مثل آقای موسوی، کروبی، خاتمی، رفسنجانی و ...، ابتدا باید پاسخگوی این جنایت و البته جنایت های بیشمار دیگری که طی این 30 سال حاکمیت جمهوری اسلامی مرتکب شده اند، باشند.

در مورد جنبشی که تحت عنوان "جنبش سبز" در اعتراض به تقلب در انتخابات جریان یافت باید تأکید کنیم که رنگ سبز این جنبش، رنگ اسلامی است و مدعیان رهبری آن، یعنی کروبی، موسوی و خاتمی از مهرهای اصلی رژیم می باشند که هرکدام سابقه سیاهی در سرکوب و کشتار مردم ایران دارند. این که امروز از در مخالفت با احمدی نژاد در آمده اند، مساله به هیچ وجه بر سر دموکراسی و آزادی نیست بلکه رقابت بر سر قدرت و منافع اقتصادی و سیاسی آن ها در مقابل گروه حاکم است. در جمهوری اسلامی ببرکت استثمار و چپاول مردم ایران و در اختیار گرفتن امکانات مادی جامعه، یک مافیای واقعی تشکیل شده است.

جمهوری اسلامی تنها به سرکوب توده های مردم و آزادیخواهان ایران نمی پردازند بلکه به عنوان یک رژیم ارتجاعی، مرکز ضد انقلاب سرمایه داری در منطقه است. پس از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در ایران، وتجربه مثبتی که کشورهای امپریالیستی از این طریق بدست آوردند، جریانات اسلامی در منطقه با کمک ایران وعربستان سعودی رشد و گسترش یافتند. این جریانات که در واقع جای ناسیونالیسم شکست خورده و به خفت کشیده شده ی عرب را گرفتند، به دلیل ماهیت ارتجاعی و خصلت ضد کمونیستی خویش وسیله ای در خدمت سرپوش گذاشتن بر مبارزه طبقاتی و تضعیف جریانات انقلابی و کمونیستی شدند. آنها چیز دیگری جز سرمایه داری اسلامی، از قبیل ایران، عربستات سعودی و ...، نمی خواهند و در این زمینه بهترین حافظ منافع سرمایه داری می باشند.  مخالفت ظاهری آنها با امریکا، اسرائیل و کشورهای امپریالیستی، مخالفتی تاکتیکی و تا زمانی است که آنها هنوز از قدرت سیاسی دور هستند. ولی به مجرد کسب قدرت سیاسی، همانطور که در ایران شاهدیم، تبدیل حافظان منافع امپریالیسم در منطقه می شوند.    

با توجه به تاریخ مبارزات کارگران و زحمت کشان ایران و ماهیت طبقاتی رژیم هایی که تاکنون با شیوه استبدادی بر این جامعه حکم رانده اند، تنها راه برون رفت از شرایط سیاسی و اقتصادی ضد مردمی کنونی در ایران، انقلاب اجتماعی و برقراری یک نظام سوسیالیستی است.

سپس جلسه وارد سوال و بحث در مورد مسایل مطرح شده گردید که طی آن بسیاری از حاضران در جلسه، ابعاد مختلف مسایل در مورد جمهوری اسلامی و نقش جریانات مذهبی اسلامی در منطقه را دنبال کردند.

10 سپتامبر 2009

پروانه قاسمی

جابر کلیبی