توضيح در مورد مطلب "زن ايرانی"

 

خاطرات زندان ث دال که در سالهای 76 – 78 در زندان اوين بند نسوان بود، بطور خلاصه برای آگاهی هموطنان به ويژه نامه ماه نوامبر ديدگاه " زن در زندان" ارائه شد. مسلما تا تمام موارد باتوضيحات کامل نوشته نشود برای بعضی ها که با جنايات غيرقابل تصّور رژيم زن ستيز آخوندهای خائن آشنائی کافی ندارند، باورکردنی نيست. با دادن  توضيحات کامل بايد يک کتاب را منعکس میکردم که  خارج از حوصله شرايط ويژه نامه ديدگاه است. ولی انتظار نداشتم که زندانی سياسی سابق اين رژيم بسيار منحط، از جمله ايرج مصداقی، چنين برخورد بسيار خصمانه با تمام موردهای اين يادداشتها بکند. لازم به ذکر است که اين مصاحبه حدود سال 80 در کشور سوئيس انجام گرفته است.

 

بنده تمايل به نوشتن جوابيه به جملات توهين آميز مصداقی نداشتم ولی سکوت اينجانب حمل بر صحّه گذاشتن بر توهين های ايشان و توهّم ديگران می شود که در نهايت رژيم بهره برداری می کند. در زير توضيحات آورده شده و جملات ايشان پررنگ نوشته شده است.

 

ث دال بعد از يکسال و نيم در بند1نسوان اوين با راهنمائی قبلی وکيل و کمک ديگران در انتقال به دادگاه عمومی ونک از زندان فرار کرده و بعد از پشت سر گذاشتن وقايع گوناگون توانسته خود را به اروپا برساند.

 

با سازماندهی کردن يک کنفرانس مطبوعاتی در سازمان ملل، ملاقات رسمی با کاپيتورن در ژنو توسط فريدون گيلانی، ث.دال، وکيلش و اينجانب و ملاقات با دفتر اصلی صليب سرخ در برن پايتخت سوئيس و رساندن نوار های پر شده از گفتگو با ث.دال به فريدون گيلانی که در آن زمان در نيمروز قلم می زد،به چاپ رسيد و مصاحبه های هفتگی روزهای سه شنبه در راديو اسرائيل، وظيفه خود را تا حدودی در راستای روشنگری مردم نسبت به رژيم جرثومه های فساد ارتجاعی تا حدودی به انجام رساندم. يکی ازنتايج اين افشاگری ها تغير در شرايط زندان اوين شد و خواهر او که 2 بار بعد از فرار ث دال به زندان افتاد، بعنوان شاهد که با مقاماتی از طرف عفو بين الملل( اينطور خود را معرّفی کردند) در زندان گفتگو کرده ، سنديت دارد.

 

مسئله ای که فکر مرا به خود مشغول کرده، برخورد بسيار غريب و خصمانه  آقای ايرج مصداقی با نوشته های اينجانب است. در واقع با جناياتی که در زندان اوين بند نسوان به وقوع پيوسته. البته اين وقايع آنقدر شنيع هستند که چون خلاصه بيان شده باور کردنش کمی مشکل است. ولی برخورد آقای ايرج مصداقی که تمام موارد را به نقد کشيده و به سخره گرفته و عجيب برآشفته برای من غريب است.

 

مگر آقای ايرج مصداقی در زندان اوين بند 1 نسوان در اطاق خانم ث دال بوده است که از سرنوشت تمام افراد اين اطاق اطلاّع داشته باشد؟ مگرهر زندانی سياسی بايد به شرايط  تک تک تمام زندانيان اشراف داشته باشد و از کم و کيف سابقه و شکنجه های اين افراد با خبر بوده باشد؟ ث دال تمام وقايعی را که افراد اين اطاق و اين بند خودشان بيان کرده اند را به پاس صداقت و وظيفه ای که در قبال آنها احساس می کرده بدون اينکه آنها را رقيق کند، بيان کرده و برای رساندن صدای اين افراد، از جان خود گذشته و متحّمل بيشترين سختيها شده و لی با رژيم کنار نيامده است.

 

 

بايد خاطر نشان کنم که در اين بند افراد با سابقه های مختلف، افراد سياسی فعّال و غير فعّال، غير سياسی و طبق معمول متهّم به جاسوسی! و نشر اکاذيب و تشويش اذهان عمومی!  و غيره همه در کنار هم قرار داشتند.  اگر که مطلب خام و پرداخت نشده، نگاشته شده است، ولی دال بر "توهّم داشتن و آسمان و ريسمان به هم بافتن" نيست. "قصّه های هزار و يکشب، فريب کاری، پشت هم اندازی ، دروغ و ريا، جعل و تقّلب از اجناس و کالاهای مرغوب" ! نيست، بلکه وقايع وجنايات هزار و يکشب است. بيان بی پرده وقايع زندان سياسی زنان " درد و شکنجه يک نسل به گونه ای مستهجن به بازی گرفتن" نيست بلکه آشکار کردن چهره واقعی مزّوران قرون وسطائی است. " چگونه می توان انتظار داشت که فردا حقيقت گفته شود؟" اگر امروز ملاحظاتی سنتی مانع از بيان حقيقت نشود و تابو شکنی شود، فردا هم حقيقت گفته خواهد شد.

 

بيان اين اتفاقات نه تنها توهين به زن زندانی سياسی نيست بلکه بيانگر استقامت و سربلندی زن زندانی سياسی است که برای ميليمتری آزادی چه مصيبت ها که تحمّل نکرده است. و نشانگر اينست که سهم زن ايرانی در فردای آزادی در قبال پرداخت هزينه ای بسيار سنگين بدست آمده است. بيان اينکه شيرزن شرافتمند ايرانی در زندانهای سياسی رژيم فناتيک متحجّر الفکران مورد تجاوز قرار گرفته "فريب، و اشاعه فرهنگ منحط" نيست، بلکه نهايت دنائت و خونخواری رژيم ملايان را به نمايش می گذارد.بيان اين درد ها " نمک پاشيدن به زخم قربانيان و انتشار ويروس دروغ و جعل و فريب" نيست، بلکه افشاگری و آگاه کردن متوهّمين ساده انديش به مذهبی انگاشتن اين رژيم قرون وسطائی لامذهب است. آقای ايرج مصداقی در ادامه می نويسد " در مقابل توليد و نشر آثار مخّرب و نادرستی که بر همه چيز سايه افکنده چرا سکوت پيشه می شود"! آقای مصداقی تابو شکنی و بيان جنايات روا شده بر شيرزن زندانی سياسی بدست دژخيمان رژيم آخوندی بر چه چيز سايه افکنده؟ بر تلاش های خاتمی جهت خريدن مشروعيت برای اين نظام تا خرخره فاسد و سخنرانی در سازمان ملل با عنوان " گفتگوی تمدّنها " و تور امريکا و اروپا جهت ماله کشيدن بر خرابکاری های پاسدار احمدی نژاد ؟ ما سکوت پيشه نخواهيم کرد و فراموش هم نخواهيم کرد و "باری به هرجهت گذر" هم نخواهيم کرد.

 

تمام اين جريانات صحّت دارد و پاسداران و ماموران شکنجه گر رژيم جنايتکار ، به بيشتر افراد اين اطاق و بند، هرکه جوانتر و برو رو دار تر بوده به عنوان  نوعی ازشکنجه تجاوز  جنسی کرده اند. و اين بانو يکی از شير زنانیست که دهان باز کرده وعلی رغم تابو بودن اين مسئله، چهره کريه بسيار مزّور رژيمی که با سنگسار زنان سعی می کند خود را اسلامی به عبارتی دينمدار جلوه دهد را، آشکار کرده. اينکه در زندانهای سياسی به زنان تجاوز می کنند امر جديدی نيست ولی هيچ کشوری مانند رژيم خلافت آخوندی مدعّی مذهبی و اسلامی بودن نيست و در خلوت چنان فاسد و گنديده است که بوی گندش دماغ شما را هم آزرده،  چه شده که بجای دفاع از حقوق اين زندانيان سياسی عقيدتی، جنابعالی به دفاع از رژيم فاضلابی آخوندهای مکّار پرداخته ايد؟!

 آقای مصداقی می نويسد" آيا قحطی رقّاص بود که يک زندانی دانشجو 22 ساله را برای رقصيدن در بزم های سران مملکتی ببرند؟" جهت اطّلاع شما بايد عرض کنم که در مرام جانيان مسلّط در راس قدرت کشورمان تحقير و شکنجه زنان در زندان سياسی حدّو مرزی ندارد. البتّه برای منهم بسيار دردناک است که با بهترين فرزندان اين مملکت اينگونه برخورد می شود و بسيار دردناک است که( فتّانه) اين گونه شکنجه را تحمّل کرده و بعد از افشاگری لت و پارش کردند و اعدام شد. مطمئنم که از درد شنيدن اين وقايع تحمّل ناپذير است که باور کردنش برای شما هم صقيل است.

 

چه کسی گفته که همه زندانيان بايد از تمام وقايع گذشته در زندان سياسی با خبر باشند و تعداد دقيق آنها و کشته شدگان را بدانند؟ و از کجا می دانيد که از سال 70 ديگر زن زندانی سياسی در زندان اوين در بندنسوان وجود ندارد؟! به چه دليل بايد به ادعّا های شما اعتماد کنيم؟ چطور می توان تاريخ تمام وقايع اتفاّقيه در ايران و يا در زندانهای رژيم را مثل کامپيوتر دانست؟! چرا با اين موارد مانند مغرضان برخورد کرده ايد؟ مگر اين جنايات از رژيم تا خرخره فاسد، تروريست، مختلص و زن ستيز آخوند ها بعيد است؟ اگر ث دال آنجا را مانند هتل اوين تشريح می کرد و مثل بسياری از کتابها که همه چيز را رقيق کرده اند و يا جزو پروژه های رژيم ادای وظيفه کرده و سعی در بزک کردن چهره رژيم کرده اند، عمل می کرد، می بايست معترض می شديد. بعد از اعتراضيه بلند بالای شما به افشاگری های ث دال ، نفر رژيم جملات شما را کپی کرده و برايم فرستاده و دارد بشکن می زند، شرم آور است. شرط صداقت آنست که بجای رّد و تمسخرکردن اين جنايات و لرزاندن ارواح پاک اين جانباختگان راه آزادی و زنان گرفتار در بند رژيم سفاک و زن ستيز آخوندها، تقاضای توضيحات کامل از بنده و يا از اين قربانی رژيم که دچار بيماريهای عديده در اثر شکنجه و شرايط وحشتناک زندان شده، میکرديد و بعدا نظر می داديد.

 

 برادرم حسين عرفانی با تحمّل شکنحه ها ی فراوان از جمله قپانی در ارديبشت 61  در رابطه با سازمان مجاهدين اعدام شد و پيکر پاکش را هم به ما ندادند. حتما سئوال می کنيد از کجا فهميديم که او را قپانی کردند؛ زيرا برادر ديگرم جعفر عرفانی همزمان در  زندان بود و در حسينيه در لحظه ای کوتاه با هم برخورد داشتند و حسين با حرکت دست به او نشان داده بود. آيا خواهرم ليلا عرفانی  که 4 سال در زندان بود و برادر ديگرم حسن عرفانی و همسرش شهناز جمشيدی و برادرش مهرداد ومسعود را می شناسيد؟ مسعود در سال 67 بعد از تحمّل 7 سال زندان اعدام شد. به احتمال بسيار قوی آنها را نمی شناسيد و منهم تعّجبی نمی کنم، زيرا رژيم خائن مّلا های قرون وسطائی هر که به دستشان می رسيده به زندان افکندند و آن ها را از هم دريدند و خون خوردند. مگر می شود از شرايط و تعداد تمام جانباختگان راه آزادی در دوران حکومت پاسداران جهل و جنون و خرافه با اطلاّع شد؟!

 

نوشتن 4 جلد کتاب بدون نوشتن اين واقعيات و جنايات و ترتيب اثر داده نشدن به تغير شرايط زندانيان سياسی و برنداشتن گامی جهت نابود کردن زندانهای سياسی، خدمتی به بشريت نمی کند. من کتاب های شما را نخوانده ام و گرنه می توانستم بيشتر به هويت شما پی ببرم، من احتياج به خواندن اينهمه کتاب ندارم تا بتوانم با جنايات رژيم آشنا شوم . از عمق جنايات اين بربر ها با خبرم . از آنجائيکه دستی بر آتش دارم تنها با خواندن يک کتاب می توانم به ددمنشی رژيم جنايتکاران پی برم. زن نيستید  تا به ماهيت اين جنايتکاران بيشتر پی ببريد.

 

اگر صداقت داريد و با درد زندان آشنا هستيد، به آدرس ای ميل بنده که در پايان مطلب بود دوستانه همانگونه که از يک زندانی سياسی سابق رژيم انتظار می رود می نوشتید و از اينجانب در مورد تاريخ ها و جابجائی احتمالی و توضيح، دوستانه يادآور می شدید و اينگونه گستاخانه تجاوز جنسی به بهترين فرزندان اين مرزو بوم را به باد تمسخر نمی گرفتید و اين چنين بر نمی آشفتید! گوئی که شنيدن اين موارد خيلی بر جنابعالی سنگين آمده است! گويا اين رژيم هرگز دست به اين جنايات نمی زند و اين رژيم مّلايان نيست که قبل از اعدام به دختر باکره تجاوز می کند تا به بهشت نرود!

زهرا کاظمی و رويا طلوعی نمونه هائی از دريای بيکران جنايات رژيم به اصطلاح "جمهوری اسلامی"! هستند.

 

ازآقای ايرج مصداقی انتظار دارم که نوشته هايش با عنوان "چه کسی مسئول است" را به علّت عجول بودن پس بگيرد.برای اينکه حّق و خون پاک باختگان و جان باختگان زائل نشود، منتظر جواب اين مدّعی هستم و از کنار اين قضيه به راحتی عبور نخواهم کرد تا بفهمم "مچ چه کسی را بايد گرفت"!! در مورد تزريق ويروس به بدن زندانی سياسی پروانه رحيمی، او با تمسخر نوشته است" مگر جنگ ميکروبی بود؟" بايد خدمتتان عرض کنم که بله، روش های متفاوت برای از سر راه برداشتن زندانی سياسی از ترفند های بيشمار اين جانيان است و بنده معتقدم که به بدن زندانی سياسی آقای مهرداد لهراسبی هم از اينگونه ميکرب ها تزريق شده که ايشان  طبق اخبار واصله بدنش تاول هائی به بزرگی يک نعلبکی می زند و اضافه وزن کشنده ای پيدا کرده است.

 

بانو ث.دال عضو هيچ سازمان سياسی نبوده و تعصّب بخصوصی هم به جريانی نداشته، بلکه تمام گفته های زندانيان هم بند و ديده های خودش را بيان کرده و با شهامت هم پای گفته های خود ايستاده، زيرا نمی خواهد که حّق را زير پا بگذارد . از جان گذشته است، نه تواّب شد و نه می بخشد و نه فراموش می کند.

 

روز يکشنبه 12 نوامبر در سوئيس شهر زوريخ ايرج مصداقی و منيره برادران در رابطه با بزرگداشت جانباختگان قتل عام زندانيان سياسی سال 67 سخنرانی داشتند. از آنجائيکه بنده بسيار مايل بودم مصدافی را از نزديک ببينم با وجود برنامه های ديگر به اين جلسه رفتم. ايشان فقط کلّی گوئی کرد و بنده بيشتر با هويت ايشان آشنا شدم و تازه فهميدم که در هتل اوين! تلويزيون رنگی هم در هر اطاق قرار داده بودند! اين جناب از 7 سال در گوهر دشت سخن می گفت. ث دال هم حضور داشت و ايرج مصداقی با يکدندگی غريبی به او می گفت که اطاق 12 متری در بند1 نسوان اوين وجود ندارد! آيا برای شما اين توهّم ايجاد نمی شود که:

 

1 -  ايرج مصداقی زمانی در بند نسوان بوده!؟

2 –  يا به سهو  يا به عمد دروغ می گويد!؟

 

هر چند متاسفانه در اين جلسه افراد زيادی حصور نداشتند که البته دليلش هم برای اينجانب روشن است، اکثر افراد بسرعت جلسه را ترک کردند. آيا ايرج مصداقی ديگران را کودک به حساب می آورد و يا ترجيح می دهد که ملاحظه افرادی را که در رفت و آمد به ايران هستند و پای صحبت ايشان نشسته اند را بکند تا به جائی برنخورد و محافظه کاری لازم انجام گرفته باشد.

از حضور فردی که در جلسه شرکت کرده بود، متعجّب شدم، زيرا هرگز در يک جلسه سياسی شرکت نمی کرد.

 

فريبا مرزبان که خود زندانی سياسی بوده در مقاله " بازگوئی يک حقيقت 1-2 " می نويسد؛ تناقض هائی در کتاب "نه زيستن و نه مرگ" وجود دارد که سئوال برانگيز است. و ايرج مصداقی موظف به پاسخگوئی است! و بايد مشخّص شود که مصداقی ، با چشم بسته (چشم بند)، چگونه و از چه طريقی به اسناد و مدارک زندان دسترسی داشته است؟ از چه منابعی تغذيه می کند؟ پاسخ به اين سئوالات ضروريست!!"...

 

زری عرفانی

زوريخ نوامبر 2006

Za.erfani@freesur.ch