نعمت پهلوان فر  استکهلم فوریه 2007  

جوهر کلام " صدای سوم "             

            نگاهی به مواضع همه فن حریف " جبهه سومیها"    

 

    اخیرا جلساتی تحت نام کمیته استکهلم در تاریخ 4 و 11 فوریه برگزار گردید  که  گرداندگان اصلی آن " حزب کمونیست ایران "  و " راه کارگر " بودند. افرادی از جریانات سیاسی دیگرنیز در آن شرکت داشتند  و نظرات خویش را در طی زمانهای کوتاه و محدود ؛ دو ، سه  و پنج دقیقه ای ابراز نمودند . من نیز بعنوان چپ مخالف تجاوز امپریالیستی به ایران دراین جلسه حضور داشتم و اکنون نظراتم راپیرامون این نشست و مواضع این جریانات اعلام میکنم به این امید که گام کوچکی درامرخنثی کردن تجاوز امپریالیستی به مردم ایران برداشته باشم.

                                              ..........................

    مسئولان دست اندر کار این کمیته بارها در طی برگزاری جلسات اعلان داشتند که این"کمیته" راهش ، برنامش ، شعارهایش و ... از قبل تعیین شده است  و هر کسی  که آنرا می پذیرد ، خوش آمده  و هر کس هم که آنرا نمی پذیرد ، می تواند در آن شرکت نداشته باشد . گرچه فراخوان این  "کمیته" توسط رادیو همبستگی پخش شد حاکی از آن بود  که  با تبادل نظرات دیگر تشکل های سیاسی  و افراد مترقی و آزادیخواه " کمیته "ای قدرتمندی جهت جلوگیری از حمله احتمالی آمریکا  به ایران تشکیل گردد ، تا  در همکاری با جنبش ضد جنگ بتوان بمثابه نیروی منسجم و قدرتمند در مقابل تهاجم امپریالیست آمریکا ایفای نقش نماید .      

    برای من علیرغم مشخص بودن مضمون سیاست " صدای سوم"  که در واقع همان " جبهه سوم " بود ، ولی با این امید  که شاید بتوان در بحث و جدلهای مطروحه  اساس سیاست بکار گرفته شده از طرف طراحان اصلی این " صدای سوم " را مو شکافی نمود  و  به تبادل نظر دوستانه پرداخت ، در دو جلسه شرکت نمودم  و متاسفانه همانطور که اشاره شد این دوستان از قبل قالب آماده شده ای را به جلسه ارائه دادند  که فقط دیگران می باید آنرا تایید می نمودند و نه چیز بیشتر . البته برای خالی نبودن عریضه بدیگران میگفتند  که می توانید پیشنهادات خود را ارائه دهید ، ولی هر بار هنگام اعلان جمعبندی همان برنامه و شعارهای از قبل تعیین شده اعلان می گشت ، بدون اینکه حتی برای احترام ظاهری به نظرات دیگران برای یکبار هم که شده فقط  اشاره ای به پیشنهادات آنان داشته باشند . دریغ از یکبار، بطوریکه یکی از دست اندرکاران این " کمیته " با وقاحت کامل چندین بار اعلان نمود ؛ همین است که هست ، می خواهید بفرمائید  و در غیر این صورت خوش آمدید .                   

    سخن بهیچ عنوان بر سر برخورد به شیوه های نا پسند بکار گرفته شده در این جلسات "دمکراتیک" نیست ، بلکه توضیح دلایلی است  که چرا من و بسیاری دیگر با مضمون سیاست این  " کمیته " مخالفیم .

 

 دلایل من چنین است :

 

    طی ارائه نظرات متفاوت در جلسات و بویژه جلسه آخر 11 فوریه ، نماینده " حزب کمونیست ایران " و کومله(بهرام رحمانی)  که از قضا  خود را نماینده تام الااختیار حزبش می داند  بارها سعی کرد با بزرگتر نشان دادن جمهوری اسلامی از قد و قواره امپریالیسم آمریکا ، مخالفین با برنامه هایشان را  تلویحاً متهم به طرفداری  از  رژیم گرداند  که البته در همان جلسه پاسخ مناسبی دریافت داشت . در آن جلسه از طرف مخالفین " جبهه سوم" ، با استناد به گفته بوش مبنی بر : " جنگ با تروریسم پایانی ندارد " ، توضیح داده شد  که در واقع این گفته بوش جوهر کلام انحصارات امپریالیستی آمریکا ست  که ؛  " جنگ علیه تروریسم " را بهانه ای جهت نفوذ هرچه گسترده تر بر جهان نموده است . توضیح داده شد که این همان سیاست جنگ افروزانه امپریالیستی علیه صدها میلیون ملل تحت ستم است . همان سیاست گستاخانه  و بی شرمانه انحصارات آمریکائی- صهیونیستی است  که قصد دارد با ؛ بمب و موشک  و با به عصر هجر فرستادن دیگر ممالک شیوه تولید استثماری  و استعماریش را بر مردم جهان تحمیل گرداند . توضیح داده شد ؛ یگانه مبارزه راستین  که قادر گردد دست نیروهای اسلامی  را از سرنوشت مردم منطقه کوتاه کند ، مبارزه روشن و قاطعانه خلقهای منطقه علیه امپریالیست ها  و صهیونیستهای اشغالگر می باشد . با قطع کامل دست اختاپوس امپریالیسم و صهیونیسم از منطقه است  که می توان اسلحه تبلیغاتی مبازرات " ضد امپریالیستی " نیروی های اسلامی را بی اثر  و خنثی نمود ، و کسب رهبری مبارزه راستین ضد امپریالیستی توسط نیروهای انقلابی را هموار گرداند . توضیح داده شد  که ؛ سرنگونی رژیم اسلامی ایران امر تعطیل نا پذیری است  که حتی لحظه ای درنگ در آن جایز نیست ، ولی بدست مردم ایران  و نه توسط امپریالیستها  که حاصلش علاوه بر کشتار صدها هزار انسان- نابودی شریان حیاتی کشور ، چیزی جز روی کار آمدن رژیم دست نشانده چون جلال طالبانی و حامد کراز نمی باشد .

    آقای رحمانی در مقابل  این نظر  که ؛ مقاومت نهضت مردم عراق امپریالیست آمریکا را زمین گیر کرده  و مانعی گشته تا یورش وحشیانه آمریکا به ایران به تعویق افتد، وی  برافروخته شد و  علنا  و بطور شفاف اعلان داشت  که  تمامی بمب گذاری ها  در معابر عمومی که هر روزه جان 100 ها نفر را می گیرد توسط آنان انجام می گردد . و بدین ترتیب به شیوه  حککا ؛  همصدا  و همزبان  با امپریالیست آمریکا ، صهیونیست ها ، جلال طالبانی  و رژیم اسلامی ایران ، نضهت مقاومت عراق را " تروریست های بمب گذار " نامید  و بر این مواضع اصرار می ورزید . پا فشاری وی در حالی بود  که نحوه مبارزه نهضت مقاومت عراق علیه قوای تجاوزگر توسط یکی از هواداران توفان توضیح داده شد  و همچنین یکی از هواداران  "راه کارگر" شیوه این گونه بمبگذاری های بغایت ضد انسانی در معابر عمومی  که توسط ایادی صهیونیستی و امپریالیستی انجام می گیرد را بدرستی بتصویر کشید . 

    در جلسه آخر نماینده " حزب کمونیست ایران " تلاش فراوان نمود  تا  با سیاهتر نشان دادن چهره فاشیستی مذهبی رژیم اسلامی ایران ، از موضع گیری صادقانه  و شفاف علیه امپریالیست تجاوزگر آمریکا طفره رود . وی در مقابل طرح این موضوع  که  در شرایط احتمال تجاوز آمریکا به ایران باید با تمام توان  و در همکاری با جنبش ضد جنگ مانع از تهدیدات اقتصادی  و نظامی علیه ایران  گردید  که تا کنون چند کشور را در راستای سیاستهای غارتگرانه اش  بر جهان، بخاک و خون کشانده است ، با تکیه بر" بمب اتمی" ایران همان نغمه همیشگی طفره از مبارزه شفاف علیه امپریالیست آمریکا را ساز کرد . این امر در حالی بود  که مجدداً یکی از هواداران "راه کارگر" اعلان نمود که ؛ در میز گرد پرسش و پاسخی  که  رادیو همبستگی در همان روز برگزار نموده بود  و از نماینده "حزب کمونیست ایران " آقای صلاح مازوجی سئوال کرد در شرایط تجاوز آمریکا به ایران شما ( یعنی حزب کمونیست ایران و کومله ) چه خواهید کرد ، ایشان        ( صلاح مازوجی نماینده حکا ) بصراحت پاسخ داد:

 " ما به نیروهای خود ، به مردم نمی گوئیم  که اسلحه بردارند  و علیه سربازان آمریکائی بجنگند ".                          

    در واقع این همان بیان سیاستی است که " جبهه سوم " در پیش گرفته است  و من  و جریانات دیگر سیاسی در صدد افشای آن می باشیم ، که اکنون آقای مازوجی بروشنی  و با صراحت کامل اعلان نمود . جالب توجه است  که درمقابل این اطلاعیه ، بهرام رحمانی  نماینده "حزب کمونیست ایران" که از قضا یکی از مسئولین جلسه بود ، با برافروختگی فریاد کشید ؛ مازوجی اجازه نداشت بدون اطلاع من مصاحبه نماید  و بدین ترتیب بند را به آب داد  که اولا  ایشان خود را نماینده تام الا اختیار حزب کمونیست می دانند  و بدون موافقت وی کسی را حق اظهار بیان نیست ، و ثانیا درکش را از دمکراسی در عمل نشان داد  که می باید انحصاری باشد . در واقع باید توجه داشت  که  برافروختگی ایشان نه ناشی از اتخاذ سیاست جدید حزب کمونیست ایران  که بلاخره دیر یا زود رو خواهد شد ، بلکه برملا  شدن دست آنان در ابتدای کار می باشد  که  قرار است این رل  تا حمله احتمالی آمریکا  به  ایران در نقش مبارزه علیه  " دو قطب تروریسم بین المللی " حفظ گردد .    

    شایان توجه است  که بهرام رحمانی در مصاحبه ای با رادیو همبستگی که اخیرا انجام شد ، اظهار داشت  که آمریکا قصدش از بمباران ایران فقط نیروگاههای هسته ای می باشد  و نه مناطق دیگر . گویا آقای رحمانی سفیر آمریکا است و از زبان آنان سخن می گوید  و بدین ترتیب می خواهد به مردم ایران نوید دهد  که بی جهت نگران بمباران وحشیانه ایران از نوع عراق نباشند ، بلکه غرض از این گوشمالی تنها فراهم نمودن اسباب سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است که در جهت منافع مردم ایران است . دقیقا همان دیدگاه کشور برباده ای  که " مجاهدین "  و " حزب کمونیست کارگری "  مروجین آنند . رحمانی  صراحتا اذعان داشت ؛ جمهوری اسلامی در مرکز بحران خاورمیانه قرار دارد و می باید در هر اکسیون و تظاهراتی سرنگونی رژیم را در صدر قرار دهیم . وی بطور شفاف عامل اصلی جنگ و جنایت و تروریسم در منطقه سوق الجیشی خاور میانه- در افغانستان و بویژه در عراق را رژیم اسلامی ایران ارزیابی می کند  و نه  قوای تجاوزگر امپریالیستی بسرکردگی آمریکا. بی دلیل هم نیست  که مازوجی بر اساس همین "تفکر" ، روشن می گوید در شرایط تجاوز آمریکا به ایران ؛" ما فراخوان می دهیم ، مردم علیه آمریکا نجنگند- نیروهای کومله به هیچ وجه علیه حمله آمریکا شرکت نمیکنند ، بلکه در پی سازماندهی در جهت حاکمیت خویش می باشند" . معنی دری آن یعنی ؛ به من چه  که در اثر تجاوز بربرهای وحشی آمریکائی صدها هزار تن قتل عام می گردند- به من چه  که زیر ساخت های یک کشور نابود می گردد- به من چه خلقهای دیگر تکه تکه می شوند ، بلکه فقط کافی است  که خلق کرد حاکم بر سرنوشت خویش باشد ، و نام این عمل را هم انترناسیونال پرولتری  و مبارزه  با  ناسیونالیسم می گذارند . دقیقا همان کاری  که  بخشی از کردهای عراق به رهبری مسعود بارزانی  و جلال طالبانی در شرایط تجاوز قوای بربر امپریالیستی انجام دادند . آنان بجای شلیک علیه سربازان آدمکش آمریکائی ، در رکاب قوای اشغالگر لوله تفنگ خود را علیه مردم عراق نشانه رفتند . رحمانی در واقع با پیشنهاد بستن سفارت- اخراج رژیم از مجامع بین المللی  و  توقف فناوری هسته ای ایران توسط دول امپریالیستی ، همان سیاستی را دنبال می کند  که  "حزب کمونیست کارگری" سر لوحه ی کارش قرار داده است . گویا ایشان نماینده  حککا در  حکا  می باشند.  

    بستن سفارت خانه های رژیم در خارج از کشور- اخراج از مجامع بین المللی آنهم توسط کشورهای امپریالیستی همان سیاست تحریم اقتصادی ، ولی بزبان دیپلماسی و آنهم از نوع شارلاتانیسم سیاسی است . نمی توان خود را مخالف دو آتشه تحریم های اقتصادی و تجاوز نظامی آمریکا نشان داد  و در عین حال خواهان تحریم اقتصادی از پنجره بود  و  در مقابل اشغالگران آمریکائی به بهانه های واهی از دست بردن به اسلحه خوداری نمود . راهی را که "حزب کمونیست ایران" برگزیده است ، بی راه است . نمی توان دو دوزه گرایانه در راه مبارزه سیاسی گام برداشت . سیاست بین دو صندلی نشستن برازنده مردان راستین مبارز نیست  و نمی تواند جامعه را به ساحل آزادی رهسپار گرداند . 

       در واقع این آن " سیاستی " است  که در فرادی تجاوز به ایران از طرف آنان تحت لوای "صدای سوم" بکار خواهد رفت . امری که یکی از علت های اصلی مخالفتم  با طیف طرفداران "جبهه سوم" است . جبهه ای مختوش و سر درگم ، که  نمی داند در شرایط تجاوز بربرمنشانه آمریکا  چه باید بکند . یکی جهت بدست آوردن حق حاکمیت کردها ؛ فراخوان می دهد که نباید به هیچ عنوان علیه سربازان درنده وحشی آمریکائی جنگید . و دیگری فراخوان می دهد ؛ تا توقف کامل فناوری هسته ای از پای نخواهیم نشست ، گویا  با رسیدن به "کردستان آزاد" و یا  توقف فناوری هسته ای، امپریالیستهای آمریکایی  از ادامه تجاوزگری دست خواهند کشید،  همانطوریکه "کردستان آزاد"  و سرنگونی صدام  نتوانست مانع استمرار قوای تجاوزگر در عراق گردد . اینان نمی خواهند از تاریخ بیاموزند  که برای امپریالیست آمریکا کعبه و بتخانه بهانه است ، بلکه منظور اصلی منافع آمریکا در ایران می باشد  و برایش تفاوتی نمی کند که رژیم اسلامی باشد و یا  لائیک .   

    اگر منظور از "صدای سوم" در شرایط قوای تجاوزگر آنطوریکه آقای ناصر زرافشان بدرستی می گویند؛ نیرویی است  که ریشه در بطن جامعه دارد  و جدا از ماهیت رژیم ها  که مهمانان  نا خوانده اند ، از سرزمین خویش علیه دشمن اشغالگر بدفاع خواهند پرداخت  و در راستای این دفاع حق طلبانه دولتمردان بی کفایت را زیر چرخ مبارزات توفنده خویش له خواهند نمود . پس روشن است در این صورت سخن نه از "صدای سوم" ، بلکه از نیروی دومی متشکل از تمامی آزادیخواهان- میهن دوستان و نیروهای انقلابی است  که در روند مبارزه  با  خصم تجاوزگر هرگونه موانع خرابکارانه را از پیش پای خویش خواهد روبید و تا دفع تجاوز و سرنگونی ستمگران از پای نخواهد نشست .       

 

    معنای شعار نه به جمهوری اسلامی  نه به آمریکا در تظاهرات ضد جنگ کدام است؟:

   

    اگر نه به رژیم اسلامی ایران ، نه به آمریکا ؛ بمعنی سرنگونی رژیم فاشیستی مذهبی توسط مردم ایران است ، پس چرا بجای تکیه بر نیروی میلیونی مردم ، باید به دول امپریالیستی دخیل بست  و بستن سفارت  و اخراج رژیم از مجامع بین المللی را از آنان خواستار شد . نکند طرفداران "صدای سوم" هم، چون "مجاهدین" از مردم قطع امید کرده  و حریف قدرتمند را که قادر است پشت رژیم را بخاک مالد در پیکر دول امپریالیستی به سرکردگی آمریکا جستجو میکنند . در این صورت بقول ناصر زرافشان؛ کسی که به بیگانه چشم داشته باشد حتی حق سخن گفتن از آزادی و دمکراسی را ندارد ، چه برسد به اینکه خود را بخواهد پرچمدار آزادی و دمکراسی معرفی نماید .  

    اگر حقیقتا مخالف حمله نظامی به ایران هستیم- اگر شرافتمندانه حاصل تجاوز نظامی به ایران را جز ؛ خون و باروت ، قتل عام و کشتار ، نابودی شریانهای حیاتی ، و در یک کلام جهمنی بدتر از عراق نمی دانیم  که چنین است ، پس چرا بجای تمرکز مبارزه علیه امپریالیسم آمریکا  که باید با بسیج هرچه گسترده تر نیروهای آزادیخواه- صلح طلب و ضد جنگ  و با هرچه  رسا تر شدن طنین میلیونی آنان مانع از این تجاوز بربرمنشانه گردیم ، بزعم شما باید با طرح شعارهای "چپ" روانه  و غیر واقعی به چوب لای چرخ جنبش ضد جنگ بدل شویم  و خرابکاری در جنبش را پیشه خود سازیم  تا سازندگی را .     

 آیا درک این مطلب مشکل است  که  رژیم جمهوری اسلامی ایران رژیم قرون وسطائی است  و باید بدست خلقهای ایران از طریق انقلاب قهر آمیز  به زباله دان تاریخ سپرده شود . بنابراین برای آزادیخواهان و نیروهای انقلابی همیشه  و همواره مسئله سرنگونی این رژیم در صدر برنامه شان بوده  و حتی لحظه ای نباید در امر سرنگونی تعلل  و تردید نمود . آزادیخواهان- انسانهای مترقی همراه با انقلابیون کمونیست می باید همواره در اکسیون های ضد رژیم از قبیل؛ روز زن (8 مارس)، روز کارگر(اول ماه مه)، روز دانشجو( 16 آذر) و یا به هر مناسبت دیگری ، این گونه اعتراضات بحق مردم تحت ستم ایران را  با سرنگونی رژیم اسلامی گره زنند  و اصولا احقاق حقوق زنان- کارگران- دانشجویان  و دیگر اقشار زحمتکش را منوط  به  سرنگونی رژیم قرون وسطائی بدانند. این امر الفبای مبارزه طبقاتی در عرصه ملی و امری تعطیل نا پذیر است.

 

   آیا درک این مطلب مشکل است  که  در شرایط مشخص تجاوز امپریالیسم آمریکا به ایران می باید تمام هم و غم خویش را مصروف جلوگیری از قوای تجاوزگر نمود . باید با تمام توان و هر وسیله ای افکار عمومی مردم جهان را بسیج کرد  تا مانع از این تجاوز شویم . چراکه در صورت اشغال سخن از مبارزه طبقاتی سخن پوچی بیش نخواهد بود . به عراق نگاه کنید ، شرافتمندانه پاسخ دهید ، آیا در شرایط اشغالگر وحشی  که جز؛ آدمکشی- بمب گذاری و تکه تکه شدن انسانها- آدمربائی  و شکنجه های پست فطرتانه- نا امنی اجتماعی و تجاوز به حریم انسانها نمی باشد ، فضای دیگری بر جامعه حاکم است، جداآیا می توان در چنین شرایط وانفسای دم از مبارزه طبقاتی زد  و خواهان حقوق عقب افتاده کارگران شد ؟ یا بر عکس می باید قبل از هر چیز نخست قوای اشغالگر را بیرون ریخت  تا  بتوان در روند این مبارزه ملی  و آزادی بخش بستر مبارزه طبقاتی را مهیا نمود ؟ عقل سلیم راه دوم را انتخاب می کند .   

    روشن است  که پیروزی نهائی در مبارزات ملی تنها در صورتی امکان پذیر خواهد بود  که رهبری این مبارزه توسط نیروهای انقلابی  و کمونیستی اداره گردد .

   

    کسی که حسابش پاک است از محاسبه چه باک است : 

 

    من کوچکترین تردیدی به ماهیت ضد انسانی رژیم و همچنین به ماهیت ضد بشری امپریالیسم ندارم ، و چون شما  با  خطرناکتر جلوه دادن یکی ، به دیگری چنگ نمی اندازم.  مبارزه در شرایط کنونی علیه رژیم اسلامی از کانال مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم می گذرد و نمی تواند چنین نباشد . معنی آن این است  که ؛ اگر بجای رژیم قرون وسطائی، رژیم دمکراتیک  و مردمی در جامعه مستقر بود  حمله امپریالیست آمریکا به ایران نه تنها منتفی نمی شد ، بلکه با شدت بیشتری انجام می گرفت . انرژی هسته ای- بمب اتمی و ... همچون سلاحهای کشتار جمعی و شمیائی عراق بهانه ای است در جهت هژمونی ابر قدرت آمریکا بر جهان . ایران حلقه مفقود شده سرکردگی آمریکا بر منطقه " خاورمیانه جدید " است .  

    این ارزیابی منطبق با واقعیات کنونی جهان است  و برای کسانی که ریگی در کفش ندارند  و خواهان مبارزه قاطع و روشن ، هم علیه رژیم جمهوری اسلامی  و هم علیه امپریالیستها بسرکردگی آمریکا هستند  اصولی ترین مبارزه انساندوستانه و حق طلبانه می باشد .   

    در واقع مبارزه راستین علیه " دوقطب " مبارزه ایست  که هدفش در هر مقطع مشخص تاریخی در خدمت مبارزه طبقاتی باشد . مبارزه ای  که قادر گردد در هر شرایطی با تشخیص درست تضاد عمده و اصلی مسیر مبارزه را علیه دژ سرمایه سمت و سو دهد .  

    پیکان مبارزه در شرایط رژیم سرمایه داری  با هر چاشنی مذهبی و از جمله چاشنی مذهب اسلام علیه دژ سرمایه است . در چنین شرایطی وظایف دمکراتیک انجام نشده جامعه در پروسه تضاد بین کار و سرمایه قابل حل است . یعنی از میان انبوه تضادهای موجود در جامعه ، تضاد بین کار و سرمایه تضاد اصلی و عمده است  که  حل دیگر تضادهای موجود  در گرو حل آن امکان پذیر می گردد .   

    در شرایط تجاوز دشمن بیگانه  به کشور مفروض تضاد عمده  و اساسی تغییر شکل داده  و به تضاد بین قوای تجاوزگر  و مردمانی که سرزمین شان مورد تجاوز قرار گرفته بدل می گردد . یعنی مبارزه طبقاتی  به مبارزه ملی تبدیل می شود ، و در حالی که مبارزه ملی عمدگی پیدا می کند ، اما بمثابه بخشی از مبارزه طبقاتی محسوب شده  و اگر کمونیست ها توسط سازمان طبقه کارگر رهبری مبارزه ضد امپریالیستی را در دست داشته باشند تکامل این مبارزه به انقلاب سوسیالیستی منتهی خواهد شد . و نه برعکس ، چون حککا  و  حکا  که با خطرناکتر جلوه دادن رژیم اسلامی  که آنرا مرکز بحران در خاورمیانه می دانند به عصای دسته امپریالیست امریکا  تبدیل شویم .       

    باز قابل توجه است  " حزب کمونیست ایران "  و  کومله  در چهار چوب برخورداری از مناطق  " آزاد " در کردستان عراق جهت داشتن پایگاه ، دائما  با  حزب دمکرات- کومله عبداله معتدی- مسعود بارزانی  و جلال طالبانی  در نشست  و برخاست بوده  و دارای یک سیاست مشترک در منقطه کردستان عراق هستند . لذا نمی توانند از سیاست خارجی حسن همجواری با یکدیگر و یا "سیاستی" نزدیک بیکدیگر برخوردار نباشند . بی دلیل نیست  که  کومله سازمان کردی"حزب کمونیست ایران" بمناسبت ریاست جمهوری حکومت دست نشانده قوای تجاوزگر امپریالیستی پیام تبریک برای جناب آقای جلال طالبانی می فرستد و خواهان موفقیت او می گردد . البته این پیام تبریک بزبان کردی  و بی سر و صدا  فرستاده شد  تا  مبادا همچون داستان پیام تبریک حزب دمکرات کردستان  که توسط آقای مصطفی هجری جهت تبریک به ریاست جمهوری بوش فرستاده شد ، بر سرشان آوار گردد .

    باید آگاه بود  آقای رحمانی  که خود را سوپر مبارز علیه رژیم اسلامی ایران تلقی می کند ، هرگز نشست و بر خاست خویش  با  نوکر خلق بگوش آمریکا یعنی جلال طالبانی   که از قضا صمیمانه ترین روابط را با دولتمردان اسلامی تهران دارد ، قطع ننموده است . بخوان حدیث مفصل از این مجمل !  

    در واقع باید گفت، رهبران "حزب کمونیست ایران" و  کومله  یک پله از "حزب کمونیست کارگری" هم عقب ترند . چراکه این حزب بی هویت( حککا ) در شعار ظاهری دم از مبارزه علیه "دوقطب تروریسم بین المللی" می زند گرچه در عمل در رکاب قوای تجاوزگر گام خواهند برداشت ، ولی رهبران حزب کمونیست ؛ با  عمده کردن رژیم اسلامی بعنوان مرکز بحران منطقه خاور میانه ، در شرایط تجاوز آمریکا از نیروهایشان می خواهند به هیچ عنوان با اشغالگران نجنگند، بلکه فقط بدنبال حق حاکمیت بر سرنوشت خویش باشند  و بی خیال بقیه خلقها که زیر فشار ماشین جنگی آدمکشان آمریکائی تکه تکه می شوند . و باز بی دلیل نیست  که اخیراً 40 تن از اعضای حزب کمونیست ایران و کومله  به هیئت رهبری خویش نامه نوشته اند که چرا ما( کومله ) نباید "سیاست" کومله عبداله معتدی را بکار گیریم ، که باعث گردیده تعداد زیادی از خانواده های کرد را با این "سیاست" بطرف خود جلب نماید .  

   به باور من در شرایط تجاوز و اشغال ایران تمامی نیروها  و انسانهای شرافتمند و انساندوست در کنار مردم  بدفاع از سرزمین تاریخی ایران خواهند پرداخت  و در راستای این مبارزه ضد امپریالیستی با تکیه بر خواسته های بر حق دمکراتیک مردم  هرگونه موانعی را از پیش راه خویش خواهند روبید  و در عمل نشان خواهند داد مبارزه علیه رژیم اسلامی  از کانال مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم می گذرد .   

    اکنون  با توجه به سخن نغز ناصر زرافشان  ؛ " کسی که خودش را در اختیار بیگانه می گذارد  و چشم به بیگانه دارد ، یقیناً هیچ چیزی از آزادی  و  دمکراسی نمی داند  و حتی حق صحبت کردن از آزادی  و  دمکراسی  را ندارد " ، باید منتظر شد  که  آیا  "راه کارگر" چون گذشته به مبارزات ضد امپریالیستی پای بند خواهد بود  و  با اعتقاد بر این مبارزه ضد امپریالیستی قادرخواهد شد همان رسالتی را  که هنگام گردش براست  حزب دمکرات  ایفا نمود ، بار دیگر  و این بار در مورد متحد متزلزل خویش یعنی "حزب کمونیست ایران" و کومله  ایفا  نماید یا اینکه اصول را فدای " تز" همه باهم  کند