سیامک بهاری

siabahari@yahoo.com

جنایات و مکافات

کشمکش انتخاباتی در اسرائیل بر سر چیست؟

 

امروز دوشنبه نهم فوریه سال ۲۰۰۹ آخرین روند کشمکشهای انتخابات پارلمانی در اسرائیل رو به پابان میرود٬ نتیجه هر چه باشد٬ مردم فلسطین و اسرائیل را از شر جنگ خلاص نخواهد کرد. به خصومت قومی٬ نژادی و مذهبی پاپان نخواهد داد. صلحی به ارمغان نخواهد آورد و این زخم شصت ساله را با تمامی عفونت و جراحتش٬ حتی التیامی سطحی نیز  نخواهد بخشید!

تاریخ جنایات جنگی شصت ساله دستجات تروریست و نژادپرست ارتش و دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین و بوی خون و باروتی که همچنان در غزه و شهرکهای موشک خورده اسرائیل فضا را مسموم کرده است و مردمی که از هست و نیست ساقط شده اند بیشک سایه سنگینش را بر فضای کشکمکش های سیاسی وانتخاباتی در اسرائیل انداخته است.

کشمکش بین احزاب در اسرائیل تازگی ندارد و بارها با دست به دست شدن قدرت میان احزاب "برادر" در اسرائیل هر بار صورت مسئله احقاق حق مسلم مردم فلسطین مخدوش شده است٬ اما اینبار انتخابات درست در میان معرکه ای از محاصره اقتصادی٬ جنگ و خون٬ باروت و آتش و بمب و موشک و کشتار صدها تن از مردم غیرنظامی٬ از زن و کودک از هر دو طرف که چشم جهانیان به آن دوخته شده است انجام می شود.

مرکز توجه همه وعده های انتخاباتی نه کار و معیشت شهروندان٬ نه رفاه و سعادت مردم که اساسا چگونگی ادامه نزاع و کشمکش خونین با مردم فلسطین است.

بعد از جنگ غزه٬ برای حاکمیت راست اسرائیل جایگاه حل مسئله فلسطین به چگونگی رابطه و جایگاه "حماس" تغییر مکان یافته است. این مائده آسمانی در حال حاضر همه احزاب پارلمانی اسرائیل را از تندپیچ حل مسئله فلسطین دارد رد میکند.

 

شکست توافق سیاسی میان احزاب اصلی پارلمانی برای تشکیل دولت ائتلافی اسرائیل به رهبری حزب کادیما٬ به انتخابات پارلمانی زود هنگامی منجر شد که این روزها در حال انجام است  و امروز آخرین روزش را می گذراند.

فشار رقبای سیاسی عمدتا احزاب لیکود٬ شاس وحزب یزرئیل بیتینو(اسرائیل خانه ماست) نیز رقابتهای درون حزبی در کادیما٬ پرونده اتهام فساد مالی گسترده ایهود المرت٬ شکاف سیاسی عمیق در دستگاه رهبری حاکمیت اسرائیل را آشکارتر کرده است.

 زیپی لیونی (Tzipi Livni) وزیر امورخارجه فعلی با کسب ٤٣١ رای بیشتر، در انتخابات درون حزبی برای تعیین رهبری حزب کادیما٬ بر سیاستمدار کهنه کاری چون شائول موفاذ پیشی گرفت.

انتخاب لیونی و شکست موفاذ دو شقه شدن حزب کادیما و عدم موفقیت در تشکیل کابینه ائتلافی٬ همراه با دو دستگی عمیق جناحهای مخالف در صحنه سیاسی اسرائیل را یکجا نمایان کرد.

پیشینه امنیتی زیپی لیونی بعنوان مامور موساد (سازمان امنیت اسرائیل) و نقش مستقیمش در سرکوب مبارزات مردم فلسطین و تعلق بی چون چرایش به سیاهترین دسته بندیهای سیاسی چه در حزب لیکود و بعدها به همراه آریل شارون در حزب کادیما و اعتماد دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی در رهبری اسرائیل بعنوان یکی از مهرههای سیاسی مهم درمذاکره با سازمانهای فلسطینی کاراکتر ویژه ای به او داده است.

تولد حزب کادیما و حتی پیروزی لیونی درانتخابات درون حزبی کادیما٬ درحقیقت بر پایه بیزاری مردم اسرائیل از جنگ و خصومت قومی٬ عدم اعتماد به احزبی که سالها قشون کشیهای نظامی و کشتار مردم بیدفاع در سرزمینهای فلسطینی و شش دهه جنگ بی سرانجام را رهبری و هدایت کرده اند٬ بود.

در آن دروان احزابی چون لیکود و کارگر را چنان دچار چند دستگی عمیق شده بودند که حزب کادیما بعنوان راه حلی میانه٬ مولودی جدید برای ایجاد سازش سیاسی جدید٬ از میانه این دو حزب تولد یافت. حزب کادیما بعد از انشعاب از لیکود٬ توانست با کسب ۲۸ کرسی در پارلمان اسرائیل اکثریت پارلمانی را به خود اختصاص دهد و با همکاری حزب کارگر موقتا دولت فعلی را تشکیل دهد.

زیپی لیونی همراه با آریل شارون و ایهود المرت و شائول موفاذ در پی پیشنهاد مصلحت گرایانه واگذاری زمین به بخشی از فلسطینیان و تخلیه شهرکهای اسرائیلی از لیکود جدا شدند و حزب کادیما را بنیان گذاردند. مدافعین دکترین راست و نژادپرستانه "اسرائیل بزرگ" و "هر اسرائیلی باید بر یک بلندی بایستاد" به سیاست "زمین در برابر صلح با فلسطینیان" تغییر موضع دادند.

حزب کادیما با توجه به تشتت سیاسی فزاینده داخلی بعد از انتخاب زیپی لیونی و نیز اختلاف سیاسی آشکار با احزاب رقیب٬ بخصوص لیکود و حزب راست افراطی "شاس"٬ که مشخصا خواهان خارج کردن اورشلیم از دستور و موضوع مربوط به مذاکرات صلح هستند٬ تلاش برای تشکیل کابینه ائتلافی جدید را بی نتیجه گذاردند.

کادیما در پی آن بود که بیش از هر چیز تعادل خود را در صحنه جدال قدرت سیاسی اسرائیل حفظ کند. با احزاب دیگر کنار بیاید و با تشکیل دولتی ائتلافی خود را سرپا نگهدارد. اما جنگ غزه چنگال خونین این حزب را علنی کرد و کادیما در صحنه سیاسی ــ نظامی این بار بدون روتوش و ظاهر سازی مقابل مردم قرار گرفت.

 

بدون تردید٬ چالش سیاسی عظیم و خونینی که شش دهه کشمکش درخاورمیانه و یک مسئله مهم بین المللی را شکل داده است٬ با تشکیل کابینه ائتلاف و صحنه پردازی و کاراکتر سازی حزب کادیما پاسخ نمی گرفت. و امروز هم با پیروزی لیکود و یا شکست کادیما پاسخ نخواهد گرفت.

واقعیت این است که ریشه مشکلات و مناقشات داخلی و جنگ و رقابت میان خانواده ای درحاکمیت اسرائیل عملا به سیاستهای خارجی اسرائیل گره خورده است.عدم پذیرش صلحی واقعی و پایدار و برسمیت نشناختن حقوق پایمال شده مردم فلسطین، نمایندگی کردن میلیتاریزم غرب در خاورمیانه بعنوان یکی از دو قطب تروریستی در رقابتهای منطقه ٬ صحنه های اصلی نبردی است که  هر کابینه ای از هر حزب و با هر ائتلافی بازیگر اصلی آن باید باشد. این نقش واقعی و اصلی راست در حاکمیت اسرائیل  است.

 

نارضایتی مردم از کشمکشها و راه حلهای میانه و راست.

نارضایتی بخش وسیعی از مردم اسرائیل از سیاستهای نظامی و جنگی٬ بندوبستهای احزاب و جناحهای سیاسی راست در اسرائیل که هر کدام به نوعی مانعی جدی برای دستیابی به صلح هستند٬ بیکاری و رکود اقتصادی بیسابقه٬ بی اعتمادی به سیاستهای راست و نفرت از آپارتاید قومی٬ اعتراضات گسترده به محاصره نوارغزه و کشتار مردم بیگناه٬ سرپیچی روز افزون از فرامین ارتشی در بدنه ارتش اسرائیل٬ از یکطرف و شعارهای انتخاباتی احزاب٬ بیش ازهر وقت دیگر بی ربطی این احزاب را به خواست و مطالبات مردم اسرائیل نشان میدهد.

چه شعار استراتژیک حزب کادیما "زمین در برابر صلح" و چه شعار انتخاباتی لیکود مبنی بر امید، امنیت و غرور که آشکارا کوبیدن بر طبل جنگ است ومخالفت صریح بنیامین نتانیاهو با طرح عقب‌نشینی آریل شارون و موافقتنامة صلحی که به امضای مناخیم بگین با مقامات کشور مصر رسید، و اعلام نظر اکثر نامزدهای انتخایاتی این حزب با اعلام سیاست خود بر ادامه شهرک ‌سازی و مخالفت با اعطای هر نوع امتیازی به فلسطینیان و هر نوع تلاشی برای از سرگیری مذاکرات با سوریه و خارج کردن اورشلیم از موضوع مذاکره با مقامات فلسطینی٬ برای مردمی که تشنه پایان این خصومتهای بی انتها هستند هیچ کدام صلحی به ارمغان نخواهد آورد.

حقیقت تلخ اما بسیار ساده و عیان این است که درغیاب احزاب چپ و سوسیالیست٬ درغیاب ابراز اراده کارگر و ارائه راه حلی عادلانه برای صلح٬ این جنگ و این بازی انتخابانی همچنان تسمه از گرده مردم  در هر دوسوی مرزهای سیال خواهد کشید!

انتخابات جدید امروز هم٬ بعید است شانس پیروزی اکثریت پارلمانی برای احزاب موجود بهمراه داشته باشد. ولی حزب لیکود و احزاب راست کوچکتر و هوادار سیاستهای تندروانه ترعلیه صلح را بهم نزدیکتر خواهد کرد. امکان به ائتلاف رسیدن احزاب نژاد پرست ملی مذهبی را افزایش خواهد داد.

 

مهمترین و تعیین کننده ترین پارامتر از هم گسیختگی احزاب راست٬ نارضایتی مردم اسرائیل از وضع موجود است. مردمی که حاضر به پذیرش مخارج و تامین نیروی انسانی ماشین جنگی احزاب راست و ادامه سیاستهای جنگ طلبانه و کشتار و سرکوب مردم بیدفاع فلسطین نیستند. با وجود این نارضایتی گسترده٬ تامین هزینه های سرسام آور سرکوب سیستماتیک واعمال فشارهای نظامی پرهزینه دیگر کار چندان ساده ای نیست.

مردم اسرائیل پیش از هر وقت دیگر نشان میدهند که از سیاستهای جنگی بیزارند. سیاست عدم پذیرش صلح و ایجاد راههای میانبر برای گریز از حقیقت محتوم پذیرش صلحی پایدار و فراگیر٬ دیگر با اوضاع کنونی خوانایی ندارد. میلیونها جوان اسرائیلی٬ نسل امروز٬ هیچ سهم و نقطه اشتراکی با حاکمین دولتی٬ با نژادپرستان و بنیان گذاران حکومت قومی٬ در ایده تصاحب سرزمینی که باید از نیل تا فرات گسترده گردد٬ ندارند! این نسل را به سادگی نمیتوان به ادامه سیاستهای جنگی قانع کرد. این نسل علاقه وتمایلی به سیاستهای کینه ورزی کور و تنفر قومی و نژادی و مذهبی به مردم فلسطین ندارد. این یکی از موانع بزرگ اجرای سیاستهای قلدرمنشانه و سرکوبهای خونین نظامی و لشگر کشی و بگیر وببندهای جنگی در منطقه  و مانع اجرای تصمیمات تندروانه است.

سیاست "زمین در برابر صلح"٬ اهرمی است که حزب کادیما مصلحت گرایانه در صحنه پر تشنج  منطقه٬ درمقابل رقبای سیاسی خود برای حل مناقشه فلسطین بکار گرفته است. این سیاست تلاش برای ایجاد سازش با بخش کوچکی از مردمی است که به زور اسلحه از خانه و کاشانه خود رانده شده اند و در نهایت بخشی از سیاست مسکوت گذاشتن کل مطالبات حق طلبانه مردم فلسطین است. حزب کادیما در پی یافتن و عملی کردن راه حلی که حقوق مردم فلسطین را به رسمیت بشناسد و به جنگ و مناقشه بشکل واقعی خاتمه دهد نیست. برای این حزب٬ پیمان اسلو و "نقشه راه" و غیره٬ امروز درگرو مصلحت دیگری است!

سیاست زمین در برابر صلح٬ بشار اسد و محمود عباس را هم پای میز مذاکره نکشاند! این سیاست دو لبه نه تنها به حل ریشه ای و تاریخی بحران منطقه بسود مردم فلسطین پاسخی نمی دهد٬ به شش دهه حاکمیت قلدرمنشانه پایان نمیدهد٬ به تروریسم رسمی دولتی نقطه پایان نمی گذارد٬ سرزمین های تصرف شده را به صاحبانش برنمیگرداند٬ به آپارتاید مذهبی و قومی خاتمه نمیدهد٬ بلکه تداوم پروژه خانه خرابی میلیونها آواره فلسطینی را همچنان ممکن و باز نگه میدارد. مردم آواره فلسطین را در نوار غزه و کرانه غربی گرفتار آمده در دام تروریسم اسلامی را به کام طوفانی دیگر میفرستد.

واقعیت این است که حاکمیت اسرائیل بعنوان متحد اصلی اجرای سیاستهای سرمایه داری امریکا٬ بعنوان یکی از خاکریزهای درجه اول در جدال دو قطب تروریستی درمنطقه خاورمیانه٬ قادر به حل مناقشه تاریخی و احترام به حقوق مردم فلسطین نیست! این حاکمیتی برای ایفای نقش ژاندارمی و تهدید صلح جهانی به سرکردگی امریکاست. بخشی از چماق و ماشین جنگی سرمایه داری غرب است که باید منافع و کارکرد سرمایه غرب را در خاورمیانه آشوب زده تسهیل و امکانپذیر کند. این حاکمیتی است که خود موجد تروریسم اسلامی بعنوان مانعی جدی برای حل مسئله فلسطین است.

بالا گرفتن بحران جهانی سرمایه و رکود اقتصادی در غرب٬ امکان ادامه این کشمکش به وضعیت سابق را طبعا دشوارتر از پیش نیز خواهد کرد.

 

احزاب کادیما و لیکود خود بخشی از سرسختی سیستم سیاسی و راست روانه در حاکمیت اسرائیل اند و نتانیاهو و زیپی لیونی هر دو بعنوان مهره های  وفادار و معتقد به این سیستم٬ به خوبی می‌دانند که مشکلات داخلی انعکاس مستقیم صحنه متشنج سیاست خارجی اسرائیل است.

برای کادیما این فرض مسلم است که مسئله‌ فلسطین قسمت اصلی و گود استخر سیاست در خاورمیانه و به نوعی درسطح بین المللی است. توسل به سازش با احزاب رقیب و شرکت دادن آنان در اجرای سیاست صلح در برابر زمین و عقب نشینی از شهرکهای اسرائیلی در محدوه حایل٬ رضایت به تصاحب بخشی از قدرت تصمیم گیری توسط احزاب رقیب٬ ایجاد ثباتی هر چند سست وموقت برای ایجاد تعادل سیاسی راست در اسرائیل٬ تنها جاده ناهمواری بود که حزب کادیما و زیپی لیونی می توانستند در آن برانند! همان راهی که آریل شارون مبتکر و آغازگرش بود.

متقابلا رقبای پرقدرت برای خنثی کردن حربه های رقیب٬ شرکت در کابینه ائتلافی را پس زدند و این راه را مسدود کردند و انتخابات امروز را برای بازگشت به صحنه قدرت تدارک دیدند!

جریانات تروریستی اسلامی نظیر حماس و حزب الله  و جهاد اسلامی که در سایه اعمال سیاستهای قلدرمنشانه و سرکوبهای خونین نظامی در اردوگاههای آوارگان و مناطق فلسطینی توسط ارتش اسرائیل٬ و شکست پان عربیسم موجودیت وهویت سیاسی یافته اند و با کمکهای بیدریغ مالی و سیل امکانات تدارکاتی ـ نظامی از سوی جمهوری اسلامی ایران و سوریه٬ سرپا مانده اند٬ بخش دیگری از سناریویی هستند که دولت جدید اسرائیل ناچارا وارد چلنج جدی تری با آن خواهد شد! سناریویی که یکی از موضوعات و مناقشات اساسی و حاد بین احزاب درگیر و رقیب در اسرائیل نیز هست.

راه حل و پاسخ حزب کادیما برای عبور از موانع سازمانهای تروریستی اسلامی٬ کنار آمدن با سوریه به منظور تضعیف جبهه اسلامی ها است. به همین دلیل آنها رسما از سوریه خواستند با دوری سیاسی از جمهوری اسلامی و جریانات اسلامی تحت امر آن٬ پای خود را از دعوای سیاسی درلبنان و همسویی با جمهوری اسلامی ایران کنار بکشد٬ به نقش خود بعنوان پل ارتباطی جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه خاتمه دهد. تا امکان امضا قرارداد صلح و باز پس دادن بلندیهای جولان به موضوع رسمی مذاکرات اسرائیل و سوریه بدل گردد. ارتش اسرائیل با عقب نشینی از این مناطق و واگذاری آنها به سوریه با شمشیر دولبه ای بازی میکند که جمهوری اسلامی بعنوان موتور وگرداننده اصلی تروریسم اسلامی و اتحادش با سوریه از سویی و درنتیجه منافع جدی و بلند مدت حماس و جهاد و حزب الله از سویی دیگر را در نظر دارد. درعین اینکه دست درازی سوریه در لبنان را کاهش میدهد و نفوذ خود را تسهیل می کند٬ درهمان حال نقش سوریه را بعنوان طرف مذاکره درخاومیانه جدی و پر رنگ میکند.

عوارض کنار آمدن با نقش استراتژیک سوریه درمناقشه سیاسی نظامی منطقه بعنوان جناحی که باید با او سرمیز مذاکره نشست و قدرتش را درهمسایگی پذیرفت٬ معامله ای اجباری با رقیب است که اوضاع پیچیده منطقه به حزب کادیما تحمیل کرده است.

بر عکس حزب لیکود بر گسترش شهرکهای اسرائیلی٬ تثبیت قدرت نظامی٬ تحمیل عقب نشینی های بیشتر به دولت فلسطین و اعمال فشار بیشتر بر متحدین جمهوری اسلامی مانند حماس و جهاد اسلامی و عقب راندن سوریه از مواضع سیاسی اش٬ و توصل به جنگ و قدرت نظامی برای گسترش "عرض موعود" است!

سیاست صلح و ایجاد ثبات واقعی درمنطقه و حل قطعی و عادلانه نقض حقوق مردم فلسطین و احتراز از تروریسم دولتی با سیاستهای یکی به میخ و یکی به نعل حزب کادیما و قلدر منشی لیکود و شرکا بکلی منافات دارد. این یک طرف دیگر از سکه اختلاف بین احزاب پارلمانی اسرائیل برای کسب قدرت است.

 

راه حل عادلانه چیست؟

جدا از عدم توافق  و رقابت و کشمکش میان احزاب در اسرائیل٬ این "سیاست بازی"  زندگی و هست و نیست میلیونها انسانی که شش دهه است اسیر تهاجم خشن نظامی و سیاسی هستند را به بازی مرگباری گرفته است. دولت اسرائیل به جای پذیرفتن روند عادلانه صلح٬ درپی استحکام مواضع سیاسی بلند مدت تر خود در منطقه و بند بست های جدید و شکاف درمیان رقباست.

کادیما و زیپی لیونی به تتهایی نتوانستند این سناریوی تو در تو را درهوای طوفانی منطقه و تندپیچهای سیاسی موجود در خاورمیانه به اجرا درآورند. لیکود و قلدرمنشی نتانیاهو نیز جز خون پاشیدن هرچه بیشتر بر صحنه جدالها٬ راه حلی ارائه نکرده است.

مناقشه فلسطین و اسرائیل راه حل نظامی و سرکوبگرانه ندارد! جهان متمدن برای حل بحران فلسطین و ایجاد صلحی پایدار٬ چاره ساده و کاملا قابل اجرایی دارد: همه ساز وبرگ جنگی و نظامی و محاصره اردوگاهای فلسطینی در اولین قدم باید متوقف شود. مردم آوراه فلسطین بدون هیچ قید شرطی به خانه و کاشانه خود٬ جایی که به زور اسلحه از آنجا رانده شده اند باز گردند. بعنوان شهروندان متساوی الحقوق با مردم اسرائیل در یک همه پرسی عمومی سرنوشت خود را رقم بزنند. ماندن در کشور اسرائیل بعنوان شهروند متساوی الحقوق و یا تشکیل کشوری به نام فلسطین حق پایه ای و بدون چون چرای آنهاست.

این سیاستی است که تمامی نقشه های جنگی جمهوری اسلامی را با توسل به حماس و حزب الله و جهاد اسلامی نقش بر آب میکند. و منطقه را از شر جریانات قومی مذهبی در هر دو سو خلاص می کند.

شکل حکومتی دراسرائیل ودیعه ای ابدی نیست٬ پایان دادن به حکومت قومی٬ نژادی ـ مذهبی در اسرائیل یک تصمیم چند فوریتی مردم ساکن اسرائیل خواهد بود که ذره ای منفعت در بقای وضعیت موجود و خانه خرابی میلیونها فلسطینی ندارند و شدیدا به آن معترضند. نسلی که نه درجنایات احزاب راست و دستجات تروریستی مانند "هاگانا" و "آرگون" و نظایر آن سهمی داشته است و نه در قتل عام صبرا و شتیلا و بیت اللحم و صدها جنایت جنگی دیگر منفعتی برده است. نسلی که همراه با میلیونها فلسطینی آواره و در کرانه غربی و نوار غزه علیه تمامی جنایات و سناریوی سیاهی است که منطقه خاورمیانه را به صحنه ای طوفانی بدل کرده است.

کارگران اسرائیلی و فلسطینی دشمن مشترکی دارند که با اتحاد و یکپارچگی٬ باهم٬ توان برانداختنش را خواهند یافت!

 

این راه حل ریشه ای؛ نه درتوان و نه در خواست سیاسی احزبی چون لیکود و کادیما است و نه دعوای خانوادگی حاکمیت نژادپرست و قومی مذهبی اسرائیل تحت نام هر حزب و دسته سیاسی٬ ذره ای به منافع مردم فلسطین مربوط است! جهان متمدن راه حل خود را دارد و برای تحققش می کوشد. این دست سوسیالیست ها و کمونیستها را می بوسد که با کسب هژمونی و قدرت سیاسی٬ به شصت سال خون و جنون و جنایت و توحش پایان دهند. حل مسئله فلسطین به یک بیان به قدرت اعتراض سوسیالیستی و احزاب کمونیستی گره خورده است.

سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان یکی از آتش بیاران معرکه توسط حزب کمونیست کارگری یک اقدام تاریخی برای حل مسئله فلسطین نیز هست.