در عراق رژيم تغيير نکرد.

 جان پيلجردرگردان: ز. مهابان
* در اواسط آوريل سال قبل ،نيروی هوايی آمريکا بيشتر از 19000 سلاح هدايت شونده و311000 روند کلاهک اورانيوم 10A در عراق تخليه کرد
* آمريکا وانگليس قاطعانه مانع آن ميشوند که آژانس انرژی اتمی جهانی آزمايشات سيستماتيک اندازه گيری آلودگی با اورانيوم را در منطقه انجام دهند .
* مجروح شدن ومردن کودکان دراثربمب های خوشه ای منفجرنشده به1000نفر در ماه می رسد
*بزرگ ترين گورهای دسته جمعی عراق محصول سازش بوش پدر و صدام است

 

 
بيماری های ناشی از تشعشعات راديو اکتيو اکنون در عراق شايع است. جان پيلجر روزنامه نگار به نام انگليسی در آخرين مقاله خود تحت عنوان " تروريسم آمريکايی"اطلاعات تکان دهنده ای در مورد اين فاجعه در اختيار خوانندگان گذاشته است. او در اين مقاله هم چنين نشان ميدهد اتحاد نامقدسی در جهان شکل گرفته است که اخبار واقعی جنگ و عواقب فاجعه بار آن را از نظر افکار عمومی پنهان کند . بخشی از نيروهايی که خود را ليبرال و مدافع حقوق بشر می نامند در اين اتحاد شرکت دارند و سعی ميکنند ظاهرا تحت عنوان مبارزه با تروريسم ولی در واقع برای همراهی با قدرت اين جنايات را " عادی سازی "کنند .

در خود انگلستان ماجرا ی خودکشی دکتر کلی و کميسيون هوتن و اطلاعات نادرست تونی بلر در مورد سلاح های کشتار جمعی موضوع اصلی رسانه هاست، اما پيلجر تاکيد ميکند که در حاليکه اين کميسيون برای سر هم بندی ماجرا و نجات بلر سازمان داده شده است،اما فاجعه جنگ به دروغ ها در مورد سلاح های کشتار جمعی صدام محدود نميشود ، بلکه مساله اين است که خود مدعيان مقابله با سلاح های کشتار جمعی نه تنها يک قتل عام جمعی را سازمان دادند بلکه خود از سلاح های واقعی کشتار جمعی ، در معنی دقيق کلمه ، استفاده کرده اند و اکنون بخش های بزرگی از عراق آلوده به تشعشعات ناشی از مواد راديو اکتيو است.

پيلجر در آغاز مقاله خود مينويسد فاجعه عراق دارد دستگاه بلررا می پوساند، خود بلر که به نظر ميرسد ديگر دارد با دنيای واقعی چنان فاصله ميگيرد که مثل مورد اخير که او ادعا کرد سلاح های کشتار جمعی در عراق " کشف " شده است ، حتی حاکمان آمريکايی بغداد هم مجبور شدند او را دست بيندازند.

لرد هوتن مجبور ميشود عليرغم اعتراف بلر به دروغگويی در مورد دکتر کلی به شيوه رسوايی آوری از فراخواندن بلر برای شهادت و مواجهه خودداری کند.

رسانه های غالب، نه فقط رسانه های راست و وابسته به محافظه کاران بلکه، حتی به اصطلاح ليبرال ها هم حالا همه تلاش خود را به عمل می آورند که آنچه را که بر اساس قوانين دادگاه نورمبرگ جنايت درجه اول محسوب ميشود " نرماليزه " کنند. پيلجر در اين مورد به ويژه از روزنامه گاردين و نويسنده قدر تمند و متنفذآن مارتين کتل نام ميبردو مينويسد:

گاردين در اين رابطه با جديت در تلاش است . مخالفت عمومی مردم با يک تهاجم غير قانونی و تحريک نشده از طرف عراق، که در بزرگتر ين تظاهرات تاريخ مدرن خود را به نمايش گذاشت ، مصرانه مورد تجديد نظر قرار ميگيرد .در آخرين روز های سال گذشته مارتين کتل مفسر و يکی از هدايت کننده گان گاردين در مقاله ای به مناسبت پايان سال نوشت : "شايدلازم باشد به مخالفان جنگ يادآوری کنيم که در حال حاضر افکار عمومی به نسبت دو به يک از تهاجم حمايت ميکنند."

پيلجر سپس تقلبی را که منشاء اين ادعاست افشاء ميکندو مينويسد منبع مورد علاقه نويسنده برا ی اين ادعا، نظر سنجی خود روزنامه گاردين است که در همان روز که بوش به لندن وارد شد صورت گرفت و در 18 نوامبر زير عنوان اول چاپ شد. عنوان بزرگ صفحه اول را اينطور زده بودند : "اعتراضات شروع می شود ولی اکثريت بازديد بوش را تائيد ميکنند، در حاليکه حمايت از جنگ افزايش می يابد." ! گزارشی که پيلجر از نظر سنجی خود گاردين به دست ميدهد نشان ميدهد در انتخاب اين عنوان چه تقلبی صورت گرفته است:
"از ميان 1002 نفری که با آنها تماس گرفته شده بود ،تنها 426 نفر از سفر بوش به انگلستان استقبال ميکردند ،اما در مورد جنگ اکثريت همچنان با آن مخالف بودند يا گفته بودند نميدانند . در اثبات جمله " حمايت از جنگ افزايش می يابد" اگر چه تعداد مصاحبه شوندگان به طور مسخره ای کم است ، ولی اکثريت همين تعداد هم با اين تهاجم مخالف بودند.
اکاذيبی از قبيل اين که " اکثريت از بوش حمايت می کنند" ،توسط ويليام شاکراس در CNN ، توسط ويليام سافير جنگ طلب در نيويورک تايمز و توسط رسانه های وابسته به مردوخ تقريبا د رهمه جا پخش ميشود. به اين ترتيب است که قصابی در عراق ، زير پا گذاشتن حقوق دمکراتيک و آزادی های فردی در غرب و تدارک تهاجم بعدی را " عادی سازی " ميکنند.

ادوارد اس هرمن در " ابتذال شيطان " " The Banality of Evil " نوشت : " انجام عمليات وحشيانه به شيوه ای سازمان يافته و سيستماتيک بر پايه " عادی سازی " صورت ميگيرد در اين رابطه معمولا يک تقسيم کار بين آنها که کار را انجام ميدهند و آنها که اعمال غير قابل تصور را عقل گرايانه جلوه ميدهند وجود دارد.به اين ترتيب که جنايت وکشتار توسط يک دسته افراد صورت ميگيرد..ديگران در کار توسعه تکنولوژی هستند( اتاق گازهای بهتر، ناپالم هايی که مدت بيشتر ی بسوزاند و چسبنده تر باشد، اجزای بمب که بتواند به شيوه ای که رد پا نگذارد در گوشت رسوخ کند) . اين ها وظيفه متخصصين است، ورسانه های جريان مسلط کارعادی سازی اين اعمال غير قابل تصور را برای افکار عمومی بر عهده دارند.
پيلجر نمونه ای از اين " عادی سازی " ها را در همان مقاله مارتين کتل مثال ميزند:

" در اين هنگام که سال 2003 به پايان خود نزديک می شود، مطمئنا اين القاعده است که تيره ترين سايه ها را بر روی آينده بريتانيا انداخته نه پيامد های جنگ عراق ." او اين را از کجا می داند ؟
البته از " انبوه اطلاعات سرازير شده بر روی ميز نخست وزير" ! او اين را (واقعيت تلخ ) می نامد .ولی آنچه که او ناگفته ميگذارد اين است که تنها اطلاعات معتبری " که بطرف ميز نخست وزير سرازير شدند" مويد همان درک عقل سليم بودند که تهاجم انگليسی_ امريکايی به عراق تهديد القاعده را افزايش خواهد داد.
آن چه که " عادی سازان " نمی خواهند شما بدانيد همانا ماهيت و گستره جنايات "ائتلاف" در عراق - چيزی که کتل آن را( اشتباه برداشت ) می خواند -و منبع حقيقی تهديد در جهان است.. به غير از کار چند روزنامه نگار بر جسته که حاضرند از محدوده رسمی فراتر بروند ،ابعاد جنايات انساني، و ويرانگری مادی در عراق به ندرت در معرض ديد مردم قرار گرفته است.
به عنوان مثال، تاثير استفاده از سلاح های اورانيوم توسط نيروهای امريکايی و انگليسی مسکوت مانده است . پزشکان عراقی وخارجی گزارش داده اند که بيماری های ناشی از تشعشعات در عراق عمومی شده است، به سربازان هشدار داده شده است به محوطه های آلوده نزديک نشوند .
ميزان آلودگی در تانک های منهدم شده عراقی در بصره که تحت کنترل بريتانيا ست آنقدر بالاست که تيم تحقيق وابسته به ارتش انگليس از پوشش کامل سفيد ويژه تشعشع ، ماسک های صورت ودستکش استفاده می کنند. در حالی که کودکان عراقی که به آنها هشداری داده نميشود،دور و بر و روی همان تانک ها بازی می کنند .

از ده هزار امريکايی که به علت بيماری ازعراق بيرون برده شدند، بسياری همان ( بيماری مرموز ) را دارندکه بی شباهت به بيماری سربازانی نيست که در جنگ اول خليج ديده شد. در اواسط آوريل سال قبل ،نيروی هوايی آمريکا بيشتر از 19000 سلاح هدايت شونده و311000 روند کلاهک اورانيوم 10A در عراق تخليه کرد . بر اساس گزارش 2003 "مرکز پژوهش های پزشکی اورانيوم" ،شاهدان عينی که در مجاورت فرودگاه بغداد زندگی ميکنند گزارش دادند پس از يک حمله هوايی صبحگاحي، انفجار هوايی بمب های آتش زا و ترمو باريک ،تعداد عظيمی جان خود را از دست دادند . بعد از آن ماموران آمريکايی روی زمين محوطه را "نشانه گذاری" کرده و دور آن را حصار بندی کردند.

جو وايلدينگ يک ديده بان انگليسی حقوق بشر در بغداد ،کاتالوگی از سقط جنين ،ريزش مو ،مشکلات وحشتناک چشمی ،پوستی و تنفسی در ميان مردمی که در نزديکی منطقه زندگی ميکنند در اسناد خود ثبت کرده است . با وجود اين آمريکا وانگليس قاطعانه مانع آن ميشوند که آژانس انرژی اتمی جهانی آزمايشات سيستماتيک اندازه گيری آلودگی با اورانيوم را در منطقه انجام دهند .

وزارت دفاع انگليس که پذيرفته است تانک های بريتانيايی اورانيوم در بصره واطراف آن تخليه کرده اند می گويد : سربازان بريتانيايی" وسايل اندازه گيری بيو لوژيک در اختيار دارند" . عراقی ها به چنين امکاناتی دسترسی ندارند و از هيچگونه کمک پزشکی تخصصی از اين دست برخوردار نيستند .

طبق گفته يک سازمان غير دولتي، مداکت ( Medact )، بين 21700 تا 55000 عراقی از 20 مارس تا 20 اکتبر سال گذشته کشته شده اند . اين شامل بيش از 9600 غير نظامی هم می شود. مجروح شدن ومردن کودکان در اثر بمب های خوشه ای منفجر نشده به 1000نفر در ماه می رسد. اين تخمين ها بسيار محافظه کارانه است .آسيب های ناشی از عواقب جنگ که سراسر جامعه را در می نوردد حتی قابل تصور هم نيست. ولی نه آمريکا و نه انگليس قربانيان عراقی را نمی شمارند. بر اساس گفته مقامات وزارت امور خارجه آمريکا ا رنج عظيم آنها مساله ای " نا مربوط "است. همان طور که قتل عام بيش از200،000 عراقی طی جنگ خليج فارس در سال 1991 ويا بلافاصله بعد از آن ، در جمع بندی مديکال اجوکيشن تراست " نا مربوط" تلقی شده و خبر به حساب نمی آمد."

پيلجر سپس به فسادی که حتی برخی سازمان های حقوق بشری را فرا گرفته و تحريف هايی که تحت عنوان مبارزه با ترور صورت ميگيرد اشاره ميکند و مينويسد:

"عادی سازان نگران آنند که يک بار ديگرترور تشخيص داده نشود و خطر بزرگتر ی که برای جهان دارد زير سايه القاعده قرار بگيرد .( بی بی سی با اطلاق اصطلاحات تروريسم و" خرابکاری" به مقاومت عراقی ها بهره برداری خود را ميکند). ويليام شولز مدير اجرايی عفو بين الملل آمريکا ، به جنبش ضد جنگ بخاطر نه پيوستن به ( جنگ با ترور ) بوش حمله ميکند، او ميگويد " چپ بايد به کار زار بوش ، حتی به جنگ های پيشگيرانه او به پيوندد، يا اين ريسک را بپذيرد که به نيرويی " نا مربوط " _ آ ن کلمه کذا- تبديل شود. اين پژواک صدای ساير عادی سازان ليبرال است که با نشستن بين دو صندلی پوشش تبليغاتی برای قدرت هار فراهم می آورند تا سلطه خود را زير عنوان " " مداخلات بشردوستانه " ? از قبيل بمباران افغانستان که به مرگ سه هزار غير نظامی منجر شد و جانشين کردن طالبان با جنگ سالاران متکی بر آمريکا- گسترش دهند.

انتقاد شولز حقايقی را که بررسی های خود عفو بين الملل منتشر کرده هم ناديده می گيرد . عفو بين الملل آمريکا گزارش می دهد که دولت بوش به هزاران شکنجه گر خارجی از جمله چندين قاتل توده ای پناه داده است . يک مقايسه ساده رياضی بين ترور های آمريکا و القاعده نشان ميدهدکه دومی فقط يک حشره کشنده می باشد . در پنجاه سال گذشته،آمريکا تروريست های زيادی در آمريکای لاتين ،افريقا وآسيا تربيت وحمايت کرده است . تعداد قربانيان آن ها به ميليون هانفر می رسد . سند آن ? باز هم - در پرونده های خود عفو بين الملل است. به گفته سيا کسب قدرت توسط ديکتاتور سوهارتو در اندونزی منجر به يکی از " بزرگترين جنايات توده ای قرن بيست شد" . آمريکا بود که اسلحه، تدارکات ، اطلاعات و ليست کسانی را که بايد به قتل ميرسيدند، تهيه ميکرد. بريتانيا تبليغات جنگی و سياه را برای لاپوشانی حمام خون بر عهده داشت. متخصصين اکنون تعداد قربانيان 66-1965 را يک ميليون رقم ميزنند، در تيمور شرقی او يک سوم جمعيت را به قتل رسانيد: يعنی 200000 مرد، زن و کودک.

اين جانی امروز دوره بازنشستگی مجللی را در جاکارتا ميگذراند و ميلياردها پول او در بانک های خارجی محفوظ است. برخلاف صدام حسين ، که در مقايسه با او يک آماتور بود، حتی سايه يک محاکمه او راکه درون شبکه ترور آمريکا باقی ماند تهديد نميکند. ( يکی از سفت و سخت ترين مدافعان و تو جيه گران علنی او در وزارت امور خارجه در سالهای 80 پل ولفويتز بود که اکنون" مغز" پشت تهاجم بوش است.)"

خطر بزرگ تر: دولت امنيت ملی
پيلجر خاطر نشان ميکند که مساله اين نيست که خطر القاعده و گروه های بنياد گرا واقعی نيست ، مساله اين است که جنگ طلبان و " عادی سازان" نميخواهند بگذارند خطر بزرگتری را که هم اکنون جهان را تهديد ميکند و خود به تروريسم دامن ميزند بشناسيم. پيلجر اين خطر را جايگزينی دولت دمکراتيک در کشورهای غربی با " دولت امنيت ملی" ميداند که ترکيبی از بنياد گرايی مذهبي، ناسيوناليسم فاسد شده آمريکايی و طمع شرکت های بزرگ سوخت آن را تامين ميکند ? دولتی که به گفته او موسولينی فاشيست ايتاليائی در پی ايجاد آن بود و آن را به اين ترتيب توصيف کرده بود" فاشيسم مدرن را به درستی بايد کورپوراتيسم خواند ، چرا که از به هم پيوستن قدرت دولت، نظاميان، و شرکت ها بوجود ميايد" .

پيلجر سپس به پيدا شدن گورهای دسته جمعی در عراق اشاره کرده و يادآوری ميکند آن چه بوش و بلر و عادی سازان نمی خواهند شما بدانيد اين است که بزرگ ترين گورهای دسته جمعی عراق محصول سازش بوش پدر و صدام است. بوش پدر ابتدا مردم عراق را به شورش عليه صدام حسين تشويق کرد و هنگامی که شورش آغاز شد: " واشينگتون، فاسق قديمی ديکتاتور که صدام را با 5 ميليارد دلار سلاح های غير هسته اي، بيولوژيک و شيميايی مجهز کرده بود به موقع دخالت کرد. شورشيان ناگهان خود را در مقابل آمريکا ديدند که از صدام عليه آنها حمايت ميکرد. نيروهای آمريکا مانع آن شدند که آنها به انبار سلاح های صدام دسترسی پيدا کنند، از پناه دادن به آنها خودداری کردندو برای گارد ويژه صدام راه امنی باز کردندتااز خطوط ايالات متحده بگذرد و به شورشيان حمله کند.

هليکوپتر های آمريکايی در همان حال که نيروهای صدام شورش را سرکوب ميکردند،در بالای سر آن ها دور ميزدند ، نظارت ميکردندو عکس ميگرفتند . در شمال هم همين اتفاق برای قيام کرد ها پيش آمد . نويسنده ميدل ايست سيد ابوريش نوشت :"آمريکا همه کاری برای صدام انجام داد ،بجز اين که مستقيما در کنار او وارد جنگ بشود . "

هيچ چيز عوض نشده است . همانطور که ميلان ری در کتاب جديد خود" رژيم تغيير نکرده است" می نويسد :" بالاترين عناصر خشن شبکه امنيتی صدام ،مخابرات ،حالا از آمريکا وانگليس حقوق ميگيرند ، و به آنها کمک ميکنند که مقاومت را درهم بشکنند و عناصری را به خدمت بگيرند که يک رژيم دست نشانده را در پشت يک نمای ظاهر ی بگردانند. يک گشتاپوی ده هزار نفره که تحت اداره CIA و از آن حقوق می گيرند همان نقشی را ايفا ميکنند که تحت رژيم صدام انجام داده بودند .

پيلجر سپس به افزايش فروش سلاح به خشن ترين ديکتاتوری های جهان توسط آمريکا و انگليس در همين دوره ای که از منع انتشار سلاح های کشتار جمعی صحبت ميکنند اشاره ميکند. از جمله به عربستان سعودی ، اندونزی و نپال.
پيلجر همچنين به سرو صدايی که در مورد خلع سلاح ليبی به راه افتاده اشاره ميکند، او يادآوری ميکند که" ليبی در واقع چنين سلاح هايی ندارد. همانطور که اسکات ريتر نوشته" اين يک توافق اجباری برای خريدن زمان است و هيچ روح همکاری در آن وجود ندارد." و در همان زمانی بسته ميشود که بوش و بلرزير مهم ترين قانون بين المللی زده اندکه خلع سلاح واقعی بر آن مبتنی است. در 8 دسامبر ،مجمع عمومی سازمان ملل يک سری قطع نامه برای خلع سلاح واقعی را مورد تصويب قرارداد . آمريکا با تمام موارد مهم آن از جمله در رابطه با سلاح های هسته ای مخالفت کرد . دولت بوش نقشه های احتمالی دارد ،که در برنامه موضع هسته ای پنتاگون در 2002 تصويب شده است و متضمن استفاده از سلاح هسته ای عليه کره شمالی ،سوريه ،ايران وچين است . به دنبال آن ،جفری هون ،وزير دفاع انگليس برای اولين باراعلام نمود که انگلستان به دولت های غير هسته ای با سلاح هسته ای حمله خواهد کرد- " اگر لازم باشد"

جان پيلجر در پايان مقاله خود ياداوری ميکند که اين درست مثل آن چيزی است که پنجاه سال پيش اتفاق افتاد و اکنون اسناد منتشر شده آن را فاش ميکنند. در آن زمان آمريکا و انگليس با هم تبانی کردند که " يک جنگ اتمی " پيش گيرانه عليه شوروی به راه بيندازند. به هيچ مباحثه عمومی اجازه داده نشد، وآن چه غير قابل تصور بود"عادی سازی شد". امروز تاريخ به ما هشدار ميدهد که يک بار ديگر ، تهديد واقعی اين جا در خانه خودمان است.