در جستجوی آزادی 

سالهای زیادی است که ایرانی در تب و تاب آزادی ، آنهم در دست کم ممکنی که یک ملت باید و می تواند داشته باشد رنج میبرد.

 این امام موعود اولین بار که آمد در فرودگاه مهرآباد و در بهشت زهرا قول داد تا خرابی های زمان شاه را  ترمیم کند ,سخنان شیرینی می گفت و از حلبی نشینها از کاخها و کوخهاو لزوم برقراری عدالت ,او حتی از بردن اجباری جوانان مملکتی که نفت دارد به سربازی و نیز تاخت و پرداخت مالیات را منع میکرد.

بیشتر ملت شیفته بی قرار این سید روحانی شدندو تصویرش را شبها در ماه وروزها در جماران زیارت کردند.

گذشت سالها اما نشان داد که همی وعده ها نه تنها شدنی نیست بلکه کشور بعد از روی کار آمدن رژیم اسلامی با وجود زالوصفتان ومتملقهای اطراف خمینی به قهقرا میرود.

مشخص شد که معتبر شدن گدایان چطور می تواند ملت و مملکتی را روبه ویرانی و نابودی برد ,هشت سال جنگ طاقت فرسا و پرهزینه که دو سال اولش میشد مقدار زیادی از تلفات اقتصادیش را به راحتی وصول کرد به ملت ایران تحمیل شد با شعار و بوق وکرنا جوانان متعصب به ناموس و وطن را به جلوی تانکها و روی مینها بردند تا حکومت کریه خویش را به ملت تحمیل کنند .

آری به همین سبب است که امام رژیم؛ جنگ را نعمت بزرگی خواند و نه برای ملت بلکه برای حفظ بقای حیوانی رژیم خویش.

بعد از نوشیدن جام زهر توسط خمینی, او آن زهر را بسر زندانیان سیاسی در بند خالی کرد وهمگی را با اهرم پلیدی به اسم جلاد خلخالی و لاجوردی به اعدام محکوم نمود .

سال 1367 سال فراموش نشدنی و تلخ در حافظه ملت ایران مانده و می ماند.

تا این مدت ایرانی رنگ و روی آزادی را بخود ندید و خفقان و سرکوب را در عوض تجربه نمود ,تجاوز به دختران و زنان در بند حکومت خونخوار, قبل از اعدام نیز نشان دهنده ی خوی حیوانی پلید رژیم دیکتاتور شمرده میشود.

پس از جنگ آن دسته از مردم نا آگاه هم فهمیدند که چه کلاه بزرگی برسرشان رفته و آن روضه بهشت زهرای خمینی تا چه اندازه برایشان گران تمام گشت.

همه درهای ممالکهای دیگر نیز بروی ایران بسته شدند و با ما نماند جز دولی که به قیمت خون و مال مردم ایران با جمهوری اسلامی قرارداد بستند.

نسل آقازاده ها از راه رسیدند ومانند زالو به شاهرگها و گلوگا ههای مملکت چسپیدند و تا حدی جلو رفتند که روی پدران آخوند خویش را سفید کردند این آخوندکها هم نشان دادند که جیب و کسیه گشادی را  برای ملت دوخته اند.

فرار مغزها و مهاجرت مردم به کشورهای خارجی نشان دهنده وجود رژیم فاشیستی و دیکتاتور ایران میباشد که البته مورد ارفاق و گذشت بعضی دول غربی هست .

چه حکومتی بیش از این میتوانست ممالک غربی را نخبه باران کند؟

و یا بازارهایشان را از نیروی کار ارزان اشباع گرداند ؟

و یا جنبش خودجوش و مردمی کارسازتر است؟

مسلما دومین راهکار معقولتر است اما با چه مکانیزمی میتوان نیروهای مردمی را برعلیه رژیم تقویت کرد و به پیش برد؟

این سوالیست که خود مردم با اتحاد و همبستگی خویش باید جواب دهند چون در این دوره یافتن قهرمان و قهرمان شدن بسی دشوار است .

درتمامی ادوار تاریخ ایران این مردم بودند که بپا خاستند و پادشاه یا زمامدار دیکتاتور را به دیار عدم سپردند و این مورد هم تافته ی جدا بافته ای نیست .

پس باید بپا خاست تا به خاک نشینند این ملایان دغلکار.

افشین بعیدی