کارزار زنان و دیدگاهها و رفتارهای مردسالارانه چپ سنتی!؟ 

حتماً همانطور که میدانید از چهار تا هشت مارس امسال به دعوت کارزار زنان ایرانی تظاهرات و راهپیمائی در شهرهای فرانکفورت، ماینز، کلن و دوسلدورف در آلمان و لاهه ( Den Haag ) در هلند برگزار شد. به دنبال دعوت زنان فعال در این کارزار، زنهای ایرانی در شهرهای مختلف دیگر کشورها هم به این ندا خوش آمد گفتند و بر آن شدند که آنها هم مراسمی در پشتیبانی از این حرکت داشته باشند، شاید که بدینگونه صدای حق طلبانه زن ایرانی را به گوش مردم دیگر نقاط این کره خاکی برسانند.
حال من در اینجا از این میگذرم که اگر حساب شده تر و با مشورت عمومی قدم برداشته میشد و اگر خواست قلبی دعوت کننده‌گان شرکت همه زنان ایرانی با هر نوع عقیده‌ای را شامل میشد و فقط خواست " برداشتن قدمهای مشترک بر سر کار مشترک" قوی بود (یعنی دقیقاً به این اعلامیه خود عمل میکردند) ، میتوانست اکسیونی موفق‌تر و عمومی‌تر و حتی به قول خود یکی از دست اندرکاران توده‌ای تر برگزار شود. در هر حال کاری بود بزرگ و باید قدر آنرا دانست و به برگزارکننده‌گان هم یک متشکریم گفت، به امید آنکه این تازه شروع کار باشد و بخواهیم نقص‌ها و کاستیها را ببینیم و آنان را از سر راه برداریم. و باز هم از این میگذرم که من در نامه‌ای کتبی نقائصی را که در سازماندهی این جریان میدیدم را به آنان تذکر دادم و با اینکه از سوی یکی از آن دوستان گفته شد که به آن جواب داده خواهد شد، من هیچ جوابی نگرفتم و بعدها هم متوجه شدم که انتقادات من اصلاً مطرح نشده.

ولی مواردی را که من میخواهم اینجا مطرح کنم بر میگردد به موانع و مشکلاتی که من شخصاً با عملکردها و عقاید بعضی از عزیزان دست اندکار این حرکت داشته‌ام.
١- در جلسات مقدماتی در برپائی این حرکت شرکت کردم و با اینکه از متن بیانیه‌ها و همینطور روح حاکم بر اطلاعیه‌ها میتوانستی برداشت کنی که اکثریت دعوت کننده‌گان از حرکتهای خود محوربین گذشته بریده‌اند و معتقدند که بر سر هدفهای مشخص و معین، حتی کوتاه مدت میتوان و باید قدمها مشترک برداشت، ولی با کمال تعجب چندین بار از بعضی از آنها شنیدم که این حرکت یک حرکت فراطبقاتی زنان نیست و این حرکت خواستگاهش فقط زنان کارگر و زحمتکش است. البته مشخص است که از آنجائیکه هیچکدام از دست اندکاران این حرکت کارگر نبوده و اکثر مخاطبین هم غیر کارگر بوده خواهند بود، میتوان اینجور فهمید که آنها میگویند: این حرکت فقط به آنانی خوش‌آمد میگوید که به هژمونی و پیروزی طبقه کارگر میاندیشد و تنها آن را راه رهایی و آزادی و در اینجا برابر حقوقی، جنسی میداند، و دیگران باید پشت درها بمانند.
من در همان جلسه اعتراض کردم و گفتم طبق اعلامیه خودتان در اینجا هر زن ایرانی میتواند چه به عنوان دست اند کار و حامی و چه به عنوان مخاطب مورد توجه واقع شود. یعنی شما (ما) هر زنی ایرانی چه در داخل و چه در خارج اگر مخالف سنگسار، مخالف حجاب اجباری، مخالف بازداشت و آزار زنان، مخالف فرود آمدن شلاق بر پیکر زنان، مخالف هر شکلی از مرد سالاری و در آخر مخالف کلیه قوانین نابرابر و قرون وسطایی جمهوری اسلامی علیه زنان هست، دستش را به گرمی میفشارید. پس این خودی و غیر خودی کردن زنان از برای چیست؟ در جواب به من گفته شد زنان طبقه بورژا میتوانند برای فرار از این نوع مسائل با پرداخت پول خودشان را رها کنند. ولی آیا مگر ما برای تغییر وضع موجود مبارزه نمیکنیم؟ پس چرا نباید برای این فریادمان بلند شود که رفع تبعیض و براندازی قوانین نابرابر و ضد زن برای هر زن ایرانی؟ چرا قانون نباید به گونه‌ای باشد که همان زن بورژا هم نخواهد با پول قانون را دور بزند؟ و آیااین استدلال روی همان سکه نیست که در اولین روزهای انقلاب به بهانه اینکه حجاب اجباری مسئله زنان بورژوا است و زنان کارگر و زحمتکش مشکلی با آن ندارند، زنان در اعتراضشان به دست درازی بر حق پوشش و حقوق دموکراتیک‌شان در خیابانها تنها ماندند؟

مورد دیگر در این خودی و غیر خودی کردن این دوستان انعکاس ندادن همه حرکات پشتیبانی زنان دیگر ایرانی از این حرکت بود. در حمایت از این راهپیمائی، زنان ایرانی چندین شهر اروپا و آمریکا و کانادا تظاهرات و یا اکسیونها برپا کردند که در گزارش صفحه کارزار اصلاً نامی برده نشده و حتی لینکی از آنها وجود ندارد. من خودم شخصاً خبرهای آتلانتا و شمال کالفرنیا یعنی سن خوزه و ساکرامنتو را به آنها گزارش کردم.

٢- شب گذشته یعنی نهم آوریل به دعوت کارزار زنان جلسه پالتاکی با عنوان جمع‌بندی راهپیمایی مذکور برگزار شد که منهم در آن شرکت کردم. حال از این میگذرم که مدت طولانی به خاطر مسائل تکنیکی که رایج است تلف شد ولی چیزی را که در همین جا به احساس عدم اطمینان به این جمع دامن میزد این بود که از قرار معلوم خانم آذر درخشان نزد خانم لیلا پرنیان ( هردو از فعالین گروه زنان هشت مارس ) بوده‌‌اند ولی نمیخواستند که این موضوع مطرح شود و به همین خاطر در صدد بودند که با دو آی دی جداگانه ولی از یک آی پی آدرس در پالتاک آنلاین شوند که خوب این تولید اشکال میکرد. دقیقاً به همین خاطر خانم درخشان اولاً نیمساعتی دیرتر از موقع مقرر به روم وارد شدند و در ثانی به علت همان مشکل قید شده صدای خانم درخشان به خوبی شنیده نمیشد و باز باید صبر میکردیم که چندین بار ایشان بروند و بیآیند تا شاید صدا بهتر بشود. در آخر وقتیکه دیدند نه خیر نمیشود و حسابی وقت حاضرین تلف شده و آنها را کسل و بی حوصله کرده‌اند مجبور شدند بگویند بله من، آذز درخشان، نزد لیلا پرنیان هستم و ما هردو با یک آی دی صحبت میکنیم. خوب شما اگر بودید چه فکر میکردید؟ چرا از همان اول ایشان اینکار را نکردند؟ نگران بودند که دیگران چه فکر میکنند؟ ( باید به اطلاع برسانم که یکی از انتقادها به این دوستان این بود که سکتاریستی عمل کرده و میخواهیند این حرکت را در دست گروه زنان هشت مارس نگاه دارند. برای مثال حتی شماره حساب کمک به کارزار شماره حساب بانکی گروه زنان هشت مارس بود) ولی خوب حالا آیا تأثیری به مراتب بدتر از خود باقی نگذاشته‌اند؟

٣- خانم گیسو شاکری در صحبتهایشان طبق معمول زنان این طیف گفتند که ایشان فمینیست نیستند. من یاد آن حرف گلناز ملک افتادم که میگفت فمینیسم همان بچه کوچیکه خانه است که تا هرکی از راه میرسه اول یکی میزنه تو سرش. و بعد هم در جایی گقتند که برنامه خوبیهایش بسیار بود و نقائصش ناچیز ( که البته آرزوی من هم همین بود چرا که پیروزی این حرکت را قدمی در راه پیروزی زن ایرانی میدانستم). ولی برای من این پرسش را برانگیخت که آیا دیگر نباید کاستی‌ها و نقائص را دید و گوشزد کرد؟ مگر نمیخواهیم به جلو برویم؟

٤- خانمی با آی دی زمان شعارگونه به کسانی که با کارزار همکاری نکرده بودند با القابی که برای همه آشنا است تاختند و آنها را محکوم کردند و بدون توجه به چرائی شرکت نکردن دیگران و به مانند گذشته هم همه گناهان را فقط از جانب آن دیگریها دیدند. و این آن دیگران بودند که میدان را خالی کردند ( از جمله زنان کلن، با توجه به اینکه هیچ کس از زنان کلن در جلسه نبود که بتواند از خود دفاع کند و از سوی آنها هم بشنویم که موضوع از چه قرار بوده).


٥- و در آخر سؤالی برایم مطرح است و آن اینکه چگونه است که دوتن از دوستان یعنی خانم پروانه بوکاه و خانم عزیزه شاهمرادی که در جلسات قبل هردو از طبقاتی بودن مبارزات زنان دفاع میکردند، یکی قضیه قتل صبیه را دنبال میکند و آنرا در سطحی وسیع (و به درستی) مطرح میکند ولی آن دیگری مخالف آن است چرا که شاید کسی بخواهد با متهم کردن علی چگینی به طبقه کارگر و مبارزان آن صدمه بزند؟ یعنی با اینکه هردو معتقدند از پایگاه زنان کارگر و زحمتکش دفاع کرده و مواضعشان مواضع آنان است عملکردی اینگونه متفاوت دارند؟ به نظر من که یک جای کار ایراد دارد، تا شما چه فکر کنید.

منيره کاظمی