کشتی به گل نشسته

کشتی امپریالیسم آمریکا همانگونه که حزب ما پیشگوئی کرد در عراق در اثر مبارزه قهرمانانه خلق عراق به گل نشسته است. فراموش نکنیم که نوکران امپریالیسم در ایران این مبارزه ملی جنبش مقاومت مردم عراق را به تروریستها، به آشوبگران به اراذل و اوباش و واپسگرایان منتسب می کردند و تا می توانستند با دروغ و ریاکاری به جعل اخبار در مورد مبارزه مردم عراق می پرداختند. آنها ماهیت این مبارزه ملی را که علیه یک ارتش خونخوار استعماری، تجاوزگر و اشغالگر بود خرابکاری “اسلام سیاسی“، “تروریستهای وارداتی“، یاران اسامه بن لادن و نظایر آنها جا می زدند و ماهیت جنبش مقاومت ملی مردم عراق را دگرگون جلوه می دادند. جنگی که در عراق در گرفته بود به نظر آنها نه یک جنگ برای استقلال ملی و اخراج نیروی اجنبی بلکه جنگی میان “تمدن امریکائی“ و “اسلام سیاسی“ محسوب می شد. ماهیت جنگ از نظر آنها جنگ میان واپسگرایان و فرهنگ و تمدن غرب بود. در راس این دروغگوئی کیهان لندنی سخنگوی فارسی زبان رامزفلد ورشکسته و هواداران منصور حکمت قرار داشتند که حال مترصدند که رنگ عوض کنند و خود را در صفوف مقاومت مردم عراق و هواداران آنها جا زنند. به مقالات گذشته کیهان لندنی که در حمایت از تونی بلر و جرج بوش در آدمکشی در عراق نوشته می شد نگاه کنید تا ببینید با چه وقاحتی امروز در مقابل ریاکاری سابقشان سکوت کرده اند. آنها مدعی بودند که امپریالیست آمریکا در چند روز آینده کلک چند تا “تروریست اسلامی“ را می کند و عراق “آزاد“ می شود و سپس نوبت ایران است. آنها می گفتند سرکوب چهار تا و نصفی “تروریست عراقی و یاران صدام حسین“ برای آمریکا مثل خوردن یک لیوان آب خنک است. آنها حتی جنایات در زندان ابو غریب را محکوم نکردند سربازی را محکوم کردند که بعنوان “خاطی“ این اسرار را به بیرون درز داده بود. حزب ما تمام نوشته های این قلمبدستان مزدور را در بایگانی خویش دارد و به موقع منتشر می کند. ولی کیهان لندنی که گماشته سان  دروغهای تونی بلر و جرج بوش را نشخوار می کرد و می کند در این کُر دستجمعی دروغگویان و ریاکاران تنها نبود. یاران منصور حکمت نیز از “چپ“!؟ زیر بال آنها را گرفته بودند تا جبهه اتهام زنان گسترده باشد.  

یاران منصور حکمت در شبکه اینترنت با همکاری از جمله گروه کارکشته یاران غیر ایرانی آنها از واشنگتن تا تل آویو با نامهای مستعار ایرانی، ولی بزبانهای زنده دنیا معرکه گرفته بودند، این جمعیت مرتب در انبوه مقالات سیل آسائی که برای تشتت افکار عمومی در جهان می نوشتند همه را از کمک مالی به این “تروریستها“ برحذر می داشتند و مبارزه قهرمانانه خلق عراق را تخطئه می کردند و “تروریستی“ می نامیدند. حال کشتی شکسته آنها نیز به گل نشسته است و آبروئی برای آنها در میان نیروهای مترقی باقی نمانده است.

امپریالیستها بویژه امپریالیست آمریکا در اثر فشار مبارزه مردم عراق و مردم جهان و از جمله مردم آمریکا ناچار می شوند بدون قید و شرط با سرافکندگی خاک عراق را ترک گویند، امپریالیست ایتالیا فعلا آخری آنها بود که میدان را ترک کرد. ولی هنوز نوکران بومی آنها در میان اپوزیسیون ایران از خروج بی قید و شرط امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکا از عراق حمایت نمی کنند. “شاه“ بخشیده ولی “شیخ علی خان ها“ی ایرانی نمی بخشند. آنها خواهان باقی ماندن امپریالیستها و بویژه امپریالیست آمریکا در عراق هستند تا با یاری ارتش تجاوزگر بشود “تروریستها“ را قتل عام نمود. امروز دیگر شعار خروج بی قید و شرط امپریالیسم از عراق کافی نیست. باید این جنایتکاران به مردم عراق خسارت بدهند. آنها باید در یک دادگاه جهانی بعنوان جنایتکاران جنگی محاکمه شوند. خروج امپریالیستها از عراق باید با این شروط مردم عراق کامل شود. جرج واکر بوش همان کابوئی که بر عرصه کشتی با سینه سپر کرده در چند روزی بعد از تجاوز به عراق “پیروزی“ ارتش آمریکا و خاتمه جنگ را اعلام داشت حال بدریوزگی افتاده و از ویتنام دومی صحبت می کند که گور سربازان آمریکائی را می کنند. از هم اکنون نقشه هائی در کار است که چگونه بشود نوکران بومی آمریکا را از منطقه سبز به خارج فرار داد بدون آنکه آنها مجبور شوند خودشان را به زیر چرخهای هلیکوپترهای آمریکائی آویزان کنند. تاریخ شکست در ویتنام در عراق در حال تکرار است.  برای این کار آنطور که کارشناسان می گویند نخست باید ارتش آمریکا را برای یک عقب نشینی حسابشده افزایش داد تا عقب نشینی آمریکائیهای فراری منظم انجام گیرد.

انتخابات میاندوره ای نمایندگان کنگره در آمریکا که به ضرر جناح هوادار جنگ در عراق تمام شد نشان داد که مردم آمریکا به دروغهای جرج بوش باور ندارند و روز به روز بیشتر از این دستگاه دروغپرداز و ضد دموکرات و کلاش منزجر می شوند. رئیس جمهوری که با تقلب در انتخابات بر سرکار آمد این بار موفق نشد با الهام از خمینی با هاله مقدس مذهبی مردم را بدنبال خویش روان کند. مردم آمریکا خواهان پایان جنگ در عراق هستند و مایلند که سربازان آمریکائی به خانه هایشان برگردند. دیگر ضربه روحی 11 سپتامبر 2001 برای عوامفریبی و نقض حقوق دمکراتیک و حقوق بشر در آمریکا و جنایت در عرصه جهانی موثر نیست. برای مردم آمریکا روشن شده است که مبارزه مردم عراق مبارزه ای برحق عادلانه و علیه یک قدرت استعماری و اشغالگر است. آنها می بینند که جرج بوش و دارودسته اش حیثیت مردم آمریکا را برباد داده اند و نفرتی که از آمریکا در سراسر جهان پدید آمده است در طول تمام تاریخ پیدایش آمریکا بی نظیر است.

دارودسته های حاکم در آمریکا پس از اینکه با این موج اعتراضی روبرو شده اند حال رونالد رامزفلد را که تجاوز به عراق را “یک ضرورت تاریخی برای دموکراسی“ خواند قربانی کرده اند تا کاسه کوزه ها را سر وی بشکنند حال آنکه در اینجا نباید بدنبال گناه و مسئولیت افراد گشت. رامزفلد بعنوان معمار جنگ عراق مهره ای در این نظام بیش نبود و نیست. گرچه که جرج بوش مرتب از وی و دیک چنئی بعنوان دو مهره مهم حکومتش ستایش می کرد ولی مصالح نظام ولایت فقیه بوش بسیار مهمتر از گوسفند قربانی ای بنام رامزفلد است. شورای تشخیص مصلحت نظام در آمریکا رای اش بر این قرار گرفت که با این مانور موذیانه نظر مردم را از اساس مسئله منحرف کند. امپریالیسم براحتی این مهره را عوض می کند. کل نظام سرمایه داری امپریالیستی در این جنایت شرکت داشت و دارد. در اینجا سخن بر سر اشتباهات نیست بر سر قانونمندی نظام سرمایه داری است که خون می طلبد و توسعه طلبی و تجاوز و سرکرده گرائی در ماهیت و ذات وی است. دموکراتها که امروز به میدان آمده اند خودشان در سیاست تجاوز به عراق دست داشتند و همه آنها این سیاست را مورد تائید قرار دادند. حال می بینند که خودشان باید جلو بیفتند و رهبری جنبش اعتراضی را بعهده بگیرند تا مبادا این جنبش رادیکال شود و کل نظام را به زیر پرسش ببرد. سیاست دموکراتها تسکین مردم و نظارت بر آنهاست. جرج بوش با الهام از اصطلاحات مذهبی ایران و سوریه وکره شمالی را محورهای شَرّ می نامید و حال مجبور شده است استفراغ خود را با اشتهای تمام صرف کند. سیاست احمقانه وافسار گسیخته امپریالیسم آمریکا در منطقه خاور میانه نه تنها به دموکراسی در این منطقه یاری نرساند، نه تنها نقض حقوق بشر را قانونی کرد و با اصل نسبیت آمریکائی شکنجه مزین نمود، نه تنها دیکتاتوریهای متعفنی نظیر عربستان سعودی و کویت و امارات متحده عربی و نظایر آنها را تقویت نمود، آب به آسیاب اسامه بن لادن و رژیم جمهوری اسلامی ریخت. جنگ آمریکا در عراق موهبتی برای جمهوری اسلامی ایران بود و آنها را از انزوای سیاسی بدر آورد و به نگرانی مردم ایران از تجاوز امپریالیسم آمریکا به ایران افزود. آنها با چشم خویش جنایات امپریالیستها و زورگوئی آنها را در عراق و لبنان و فلسطین می دیدند و می هراسیدند که با سرنگونی رژیم آخوندها ایران به عراقی دوم بدل شود. جرج بوش عملا زیر بغل رژیم جمهوری اسلامی را گرفت و علیرغم لاف و گزافش در مورد محور شَرّ حال ناچار است با همان ابلیس های حاکم در ایران با بی شرمی کنار آید.    

این نمایش تحت لوای کمیته مشترک مطالعات عراق برای بررسی وضعیت عراق به ریاست جیمز بیکر وزیر خارجه اسبق آمریکا و پاره ای شخصیتهای دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا شکل گرفته است تا راه خروج و بیرون رفت از بن بست عراق را بیابند. سیاست نگروپنته در عراق نتایج وارونه به بار آورده زیرا ترکیب مذهبی و قومی منطقه را در نظر نگرفته است. دیپلماتهای کور آمریکائی تفاوت آمریکای لاتین و خاور میانه را نتوانستند درک کنند. این کمیسیون بر این نظر است که بدون همکاری با ایران و سوریه امکان ایجاد تعادل در عراق نمی رود.

امپریالیست آمریکا می خواهد با رژیم ایران و سوریه بده بستان کند و در این راه طبیعتا پای اسرائیل نیز به میان کشیده می شود. پیشنهادات و توصیه های این کمیسیونِ مطالعاتی عراق دارای ابعادی وسیعتر از ایجاد وضعیت عادی و حفظ امنیت در عراق است. اسرائیل هرگز با عراق یک پارچه موافق نیست و با کردها در شمال عراق به دسیسه چینی اشتغال دارد تا اسرائیل دوم و یا متحد پایداری در منطقه برای خودش بیآفریند. آنها بسیاری از زمینهای شمال عراق را خریده اند و جاسوسان خویش را در میان کردهای شمال عراق پرورش داده و به آنها تعلیمات لازمه نظامی را داده اند. آنها با عراق متلاشی که در آینده نتواند موی دماغ صهیونیستها شوند موافقند. جنگ شیعه و سنی و کرد و عرب با سیاست اسرائیل و نگروپنته آمریکائی انطباق کامل دارد. زیرا نظرها را از مسایل اساسی اشغال عراق منحرف می کند و به جنگ داخلی شیعه و سنی دامن می زند و ارتش اشغالگر را از گزند مبارزان عراقی در امان می دارد. آنها تصور می کردند با دامن زدن به کشتار و ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی  و فقدان امنیت کار را بجائی می رساند که مردم به حضور قوای اشغالگر با رضایت تن در می دهند. حال آنکه نتیجه کاملا واژگونه است. مردم عراق حتی پاره ای ازحکومتگران عراقی این وضعیت را حاصل ادامه اشغال عراق توسط آمریکا ارزیابی می کنند. کمیسیون اگر بخواهد پای مذاکراه با ایران و سوریه را به میان بکشد باید راه حلی نیز برای مسئله فلسطین و لبنان ارائه دهد. بلندیهای جولان بخشی جدا ناپذیر از سرزمین سوریه است که در اشغال غیر قانونی و بی شرمانه صهیونیستهای اسرائیل قرار دارد. بنظر نمی آید که دولت سوریه از این حداقل خواسته خویش دست بردارد و با امپریالیستهای آمریکائی بدون هیچگونه جبرانی کنار آید. ایجاد “نظم“ در منطقه با تغییرات جغرافیائی همراه است. امپریالیست آمریکا می کوشد که میان ایران و سوریه جدائی افکند و پس از آرامش بخشیدن به جبهه شمالیِ اسرائیل، یک تنه با ایرانِ تحت فشار به مذاکره پردازد. نعره های جرج بوش که شرط مذاکره با ایران کنار گذاشتن غنی سازی اورانیوم است تلاشی برای گرفتن امتیازات بیشتر در حالی است که مواضع آمریکا بکلی درهم شکسته و از موضع ضعیفتر با ایران وارد مذاکره می شود.

ایران تا کنون در عراق با انگلیسها و آمریکائیها بر خلاف آنچه ادعا می شود همکاری داشته است. آنها در عین موش دوانی در میان اکثریت شیعه ولی هرگز حاضر نشده اند سلاحهائی در اختیار آنها بگذارند که دمار از روزگار آمریکائیها در آورند. اگر ایران اراده می کرد با آمریکا در گیر شود حتی یک هلیکوپتر آمریکائی نیز نمی توانست بر فراز بغداد پرواز کند و یا خودروهای آمریکائی قادر نبودند در بغداد رژه بروند. در عین حال جمهوری اسلامی ایران مرز دخالت علنی خویش در عراق را می شناسد و نمی خواهد خشم نیروهای مسلح آمریکائی را علیه خویش بدون نیاز برانگیزد. جمهوری اسلامی ایران با سر و سامان گرفتن اوضاع عراق موافقتی ندارد زیرا اوضاع بلبشو و فقدان امنیت زمینه نفوذ بنیادگرایان مذهبی را که امنیت سبک خویش را حاکم می کنند فراهم می سازد. ما با این درهمریختگی و بحرانسازی توسط رهبران جمهوری اسلامی در ایران آشنا هستیم. ایران در عین حال می بیند که سرگرم کردن نیروهای متجاوز آمریکا در عراق مانع تجاوز آنها به  ایران می شود و امکان تنفس بیشتری به جمهوری اسلامی می دهد.

امپریالیسم آمریکا که خودش موجب فقدان امنیت در عراق است قادر نخواهد بود در عراق یک تنه و یا به یاری سایر امپریالیستها و مرتجعین منطقه امنیت مورد نظرش را بر قرار کند. با سیاست نگروپنته و آریل شارون شیرازه امور در عراق از دست همه دست اندرکاران در رفته است. آنها تصور می کنند که از طریق مذاکره با سوریه و ایران بتوانند از تجزیه عراق و کنترل نفوذ شیعیان ممانعت کنند.

ممالک سنی مذهب منطقه نظیر عربستان سعودی و اردن و کویت که در همسایگی عراق قرار دارند از نفوذ فزاینده ایران در عراق و بویژه در میان شیعیان بشدت نگرانند. آنها هوادار ایجاد تعادل در عراقند به شرطی که قدرت سنیان در این توازن نیروها در نظر گرفته شود و مانع شود که رژیم جمهوری اسلامی یکه تازمنطقه گردد. لیکن این سنیان همان نیروهای حامی حزب بعث عراق هستند که رهبرشان صدام حسین در زندان نیروهای اشغالگر به اعدام محکوم شده است. تقویت نیروهای سنی در مقابل ایران با دامن زدن به جنگ شیعه و سنی با سیاست ارتجاع منطقه می خواند. امپریالیست آمریکا ولی با وضعیتی که پیش آمده است خطر آتش افروزی در منطقه را تشدید کرده است و منابع نفتی به خطر افتاده است در کلاف سردرگمی گیر کرده است که راه برون رفت از آن را نمی یابد. سرکوب شیعیان مورد موافقت آمریکائی ها نیز هست ولی این سرکوب ناقض اصل برقراری امنیت در عراق خواهد بود و به وخامت اوضاع عراق یاری می رساند. بهر صورت برای جلب نظر سنیان باید نخست اعدام صدام حسین را که رئیس جمهور واقعی عراق و در اسارت نیروهای اشغالگر است به تاخیر انداخت.

ترکیه از جدائی کردها بیش از سایرین ضربه می خورد و ادامه حیاتش به زیر سئوال می رود. وحدت ترکیه که بزور ارتش ترکیه حفظ شده است با تجزیه عراق و تقویت جنبش جدائی طلبانه در ترکیه زمینه را برای اعتراض ارامنه و علوی ها در ترکیه تقویت می کند و یونان را ترغیب می کند تا سرزمینهای از دست رفته را طلب کند. ترکیه در این وضعیت در آستانه تجزیه قرار می گیرد و قدرت دیکتاتوری ارتش کمالیستی نمی توانند از این تجزیه جلوگیری کند. در این میان پای اتحادیه اروپا که ترکیه می خواهد به عضویت آن در آید نیز به میان کشیده می شود. خطر تجزیه ترکیه مسلما در سرزمینهای قفقاز بی تاثیر نیست و منطقه را متلاطم می کند. این تلاطم تامین سوخت اروپا را که از طریق قفقاز و لوله های انتقال نفت از ترکیه است به خطر می اندازد. تجزیه ترکیه یک رویداد انتزاعی و منفرد منطقه ای باقی نمی ماند و ابعاد گسترده تری دارد. ترکیه با تجزیه عراق مخالف است و در این سیاست با متحدش اسرائیل در منطقه سیاست مشابهی ندارد.

وضعیت کردهای ناسیونال شونیست عراق که همدست امپریالیستها و صهیونیستها بودند و به خلقهای منطقه خیانت کردند از همه دشوارتر است. آنها یا باید از راه رفته بازگردند و برای تامین وحدت و یکپارچگی عراق گام بردارند و تلاش کنند که به حقوق دموکراتیک خویش در چهارچوب حفظ تمامیت ارضی عراق در کنار اعراب و ترکها زندگی مشترکی را آغاز کنند و یا اینکه باید آلت فعل اسرائیل در منطقه شوند و به تجزیه عراق دست زنند و یا پایگاه سیاسی نظامی اسرائیل را در منطقه ایجاد کنند. خطر اینکه ناسیونال شونیستهای کرد به دست نشانده اسرائیل و صهیونیسم بین الملل بدل شوند منتفی نیست. چنین جنبشی سراپا ارتجاعی و ضد مردمی است و باید با تمام قوا با این پایگاه جدید و احتمالی ارتجاع در منطقه مبارزه کرد. نه امپریالیستهای اروپائی و نه ارتجاع منطقه و نه امپریالیست آمریکا هیچکدام با تجزیه عراق که عواقب غیر قابل پیشبینی دارد موافق نیستند. تنها اسرائیل است که کردها را تشویق به جدائی می کند زیرا منافع استراتژیک خویش را در همدستی با ارتجاع کرد و ناسیونال شونیست کور آنها می بیند. تا کنون جاسوسان اسرائیلی بیش از 160 دانشمند و اساتید دانشگاههای عراق را ترور کرده اند تا کشور عراق نتواند هیچگاه به روی پای خویش بایستد. خلق کرد باید به دوستی با سایر ملل منطقه تکیه کند و به اتفاق آنها برای کسب حقوق دموکراتیک همه خلقهای منطقه مبارزه کند. آزادی خلق کرد در ایران جدا از آزادی سایر ملل ایران نیست. خلق کرد باید از مبارزه مردم لبنان علیه تجاوز اسرائیل به حمایت برخیزد و آنرا اعلام کند. خلق کرد باید از مبارزه مردم فلسطین علیه نیروی اشغالگر صهیونیستی حمایت کند و باید خواهان آن باشد که مردم فلسطین بتوانند در سرزمین ابا اجدادی و مستقل خویش از حق تعیین سرنوشت برخوردار باشند و صهیونیستها را از سرزمین خویش به بیرون بریزند. این سیاست است که در منطقه آینده دارد و بدوستی خلقهای منطقه یاری می رساند. ناسیونال شونیستها که فکر می کنند می توانند فقط گلیم خویش را از آب بیرون بکشند کور خوانده اند و تاریخ معاصر منطقه نشان می دهد که ناسیونال شونیستهای کرد تا به چه حد فلاکت و بدبختی برای مردم کردستان همراه با نفرت ملی بوجود آورده اند. خلق کرد قربانی ناسیونال شونیسم کرد است. مبارزه با ناسیونال شونیسم کرد گامی بزرگ برای رهائی خلق کرد است.  

در این محاسبات آنچه که از نظر فرو می افتد نقش مبارزه مردم عراق و کسانی است که مستقل از تعلقات مذهبی و قومی برای اخراج نیروهای اشغالگر مبارزه می کنند. این نیروی مقاومت تنها نیروی مشروعی است که حق تعیین سرنوشت کشور عراق را دارد. این نیروی مقاومت که پیروزیش محتوم است باید بطور عمده به رخنه گری رژیم جمهوری اسلامی، عربستان سعودی و اسرائیل در عراق خاتمه دهد و تلاشهای ناسیونال شونیستهای کرد را که همدست امپریالیسم بودند و تمامیت ارضی عراق و استقلال آنرا فروختند سرکوب کند. ارتجاع کرد تنها برای خلق کرد فلاکت و بدبختی و کور بینی سیاسی به ارمغان آورده است.

کمیسیون آقای جیمز بیکر با سیاست پایان اشغال عراق به جائی نمی رسد. بیکر نیز نماینده امپریالیسم آمریکاست و دلش برای مردم عراق نسوخته است. برای این کمیسیون مطرح است که ضرر را از کجا بگیرد تا برایش منفعت باشد. بیکر قصد دارد نفت عراق را خصوصی کرده به شرکتهای خصوصی واگذار کند و این شرکتها با شرکتهای آمریکائی قراردادهای کلان و طویل المدت امضاء کنند. خروج قوای آمریکا از عراق باید بنحوی صورت گیرد که این منافع استراتژیک امپریالیسم تامین شود. در عین اینکه به صورت ظاهر سرباز آمریکائی در خیابان نیست ارتش دست نشانده عراق منافع این شرکتهای خصوصی را تامین نماید. ولی همین کمیسیون می تواند سکوی پرشی شود تا ایران را در آغوش امپریالیست آمریکا قرار دهد. سیاست با پنبه سربریدن جای شمشیر از رو بسته را گرفته است و این در دراز مدت بنفع تقویت رژیم جمهوری اسلامی نیست. نیروهای انقلابی ایران با درک این تضادها و مبارزه آنها با یکدیگر باید از مبارزه مردم عراق با تمام وسایل حمایت کرده و خواهان خروج بی قید و شرط امپریالیستها با پرداخت غرامت به مردم عراق باشند. تنها این مبارزه است که پیروزی آن در تقویت مبارزه اپوزیسیون انقلابی ایران نیز موثر است و پایه های رژیم جمهوری اسلامی را متزلزل می کند.  گرچه هنوز مرکب پیشنهادات کمیسیون بیکر خشک نشده ولی آقای جرج بوش با نعره جنگ طلبی افزایش نیروهای نظامی در عراق را طرح می کند ولی علیرغم این دلگرمی دادن ها و این جار و جنجالهای تهدید آمیز سیر حوادث از خطر شکستن جبهه جرج بوش – چنئی –رامزفلد نمی کاهد. شکست جرج بوش در منطقه یک شکست استراتژیک است و آنها باید پس از این ضربه سیاسی و نظامی جل و پلاس خود را در عراق جمع کنند. آنچه روشن است این استراتژی کنونی که بنام جنگهای بازدارنده و یا پیشگیرانه معروف بود در اثر مقاومت خلقهای جهان و بویژه منطقه با ورشکستگی کامل روبرو شده است. امپریالیسم آمریکا انتظار سرنوشت شوم دیگری نظیر سرنوشت خویش در ویتنام را دارد و باید به انتظار آن روز، با کمیسیون بیکر و یا بدون آن روز شماری نماید.

 

 

بر گرفته ازتوفان شماره  82   دی ماه  1385  ارگان مرکزی حزب کارایران

   www.toufan.org   

 toufan@toufan.org