خانه کارگر و دبیرکل آن دشمن کارگران اند!

 بهرام رحمانی

bamdadpress@telia.com

علیرضا محجوب، نماینده حزب اسلامی کار در مجلس شورای اسلامی و دبیرکل خانه کارگر رژیم، در مصاحبه­ای با ماهنامه تولید، منصور اسانلو رییس هیئت مدیره اتحادیه را که در زندان بسر می­برد، با شنیع­ترین کلمات مورد حمله قرار داده است و رسما و علنا برای او پرونده­­سازی می­کند. وی به صراحت می­گوید: «4 نفر آدم غیرقانونی قطعا هر کجا که باشند ما برخورد می­کنیم، از این به بعد برخورد می­کنیم بنویسید از این به بعد خود خانه کارگر رسما برخورد می­کند.» وی می­افزاید: «برابر قانون یا شورا یا انجمن صنفی و یا نماینده کارگر باید در یک واحد نمایندگی کارگران را به عهده گیرند. هر سه با هم نمی­توانند.» او حتا فراتر از این می­رود و تاکید می­کند: «اگر می­خواهند در ایران زندگی کنند باید از این کلمه سندیکا استفاده نکنند، ما هم نمی­گذاریم.»

بدین ترتیب دبیرکل خانه کارگر جمهوری اسلامی، به مهاجم بودن خانه کارگر به طبقه کارگر اقرار می­کند و بار دیگر یورش سال 1358 چماقداران حزب جمهوری اسلامی به سردمداری محجوب و ربیعی و ... به خانه کارگر که در آن دوره مکانی برای تجمع فعالین جنبش کارگری سوسیالیستی و چپ بود را در افکار عمومی جامعه تداعی می­کند.

محجوب، در این مصاحبه، در جواب سئوالی که خبرنگار ماهنامه تولید از او در رابطه با حمله عوامل خانه کارگر به سندیکای شرکت واحد تهران و ضرب و شتم سندیکالیست­ها از جمله اسانلو و به غارت بردن اسناد و مدارک سندیکا و صندوق حق عضویت اعضا در روز 19 اردیبهشت 1384، چنین جواب می­دهد: «... بعد آقا بلند شده­(اسانلو) خودش را کوبیده به شیشه، همه جاش که خونی شده داد و فریاد کرده که من را زده­اند. در گزارش نیروی انتظامی هم است که می­گوید خودزنی کرد، بعد هم همین آدم رفته شکایت کرده است. اما از سوابق ایشان معلوم است، ایشان یکی از همان یک­صد نفری است که نامه معروف قتل­های زنجیره­ای را امضا کرده، بحث­هایی که کرده بحث­های خاص و ویژه است که بوی مارکسیستی می­دهد. آن روز فریاد می­کشید که عکس امام را پاره کرده­اند، آی مردم قرآن را پاره کرده­اند. من از دادستان وقت گرفتم، بروم صحبت کنم، آن­ها­(سندیکالیست­ها) شکایت کردند و احضاریه آمد برای کسانی که علیه افراد برخورد کرده­اند این چه توجیه قانونی دارد که مراجع قضایی شکایت را پذیرفته­اند؟»

موضع بی­شرمانه و غیرانسانی محجوب علیه اسانلو، نشان­دهنده این واقعیت است که خانه کارگر تاکنون چند صد و چند هزار کارگر را روانه دادگاه­های تفتیش عقاید کرده است؟ چند صد نفر از دستگیرشدگان اعدام و یا در زندان­ها زیر شدیدترین شکنجه­­ها قرار داده شدند؟! همچنین محجوب این واقعیت را یک بار دیگر در مقابل جامعه و به ویژه کارگران قرار می­دهد که خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار به عنوان بازوی پلیسی رژیم در درون جنبش کارگری فعالیت دارند. بنابراین، پرواضح است که انحلال خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و غیره می­تواند یکی از خواست­ها و مطالبات جنبش کارگری باشد.

سئوال و جواب بین خبرنگار ماهنامه تولید و محجوب چنین ادامه می­یابد: « خبرنگار ماهنامه: این که می­گویید خودزنی کرده چگونه است که می­گوید وسط زبانش تیغ کشیدند؟ محجوب: با سر می­آید شیشه پشت سرش که داد و فریاد می­کرده زبانش کشیده می­شود به آن شیشه که خودش شکسته بود. خبرنگار: یعنی موقع فریاد زدن زبانش گرفته به شیشه؟ محجوب: کسی نه زبان وی را بریده و نه گردنش را و نه کسی به دستش زده. ما مدعی هستیم که ایشان خودزنی کرده و کسانی که برای او تبلیغ می­کنند بدانند که از آن­ها شکایت می­کنیم. خبرنگار: آقای صادقی­(رییس شوراهای اسلامی کار کشور) آن­جا چه کار می­کرد؟ محجوب: آقای صادقی صاحب شورا است یعنی چی چه کار می­کرد؟ خبرنگار: وی­(اسانلو) گفته عیوضی گلویش را گرفته و فشار می­داده. محجوب: اگر می­گفت صادقی باز توان جسمی­اش قوی است. خبرنگار: می­گوید آقای صادقی با کلت زده به دهنش. محجوب:­(با خنده و تعجب): با کلت؟...»

محجوب، ادعا می­کند که مراسم اول ماه مه 84 خانه کارگر در ورزشگاه آزادی تهران را اسانلو و 200 نفر اعضای سندیکای شرکت واحد به هم زدند. خبرنگار از او می­پرسد: «آقای محجوب چگونه امکان دارد 200 نفر بتواند 14 هزار نفر را به هم بریزند؟ محجوب: شعار جاوید شاه چگونه از دهان او درآمد؟ عکس با کروات را برایتان بفرستیم؟ خبرنگار: خب بفرستید. محجوب: می­گوییم نیروی انتظامی که کارش این است باید اقدام کند این دیگر کار ما نیست ما چرا باید خودمان را درگیر کنیم؟..» محجوب، در جای دیگری از این مصاحبه ادعا می­کند: «همه سرکردگان این جریان آدم­های سیاسی هستند. آدم صنفی داخل آن نیست، آن هم نه جریان سیاسی داخل نظام، در واقع با مقاصد سیاسی براندازان خارجی هماهنگ شده­اند اهدافشان را بر این اساس برنامه­ریزی کردند...»

لازم به یادآوری است که در اول ماه مه 84، خانه کارگر مراسم اول ماه مه را در استادیوم آزادی برگزار کرده بود؛ محجوب و صادقی و...، قصد داشتند این مراسم را به محلی برای اعلام علنی کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری و محلی برای تبلیغات سیاست­های او تبدیل کنند که کارگران آگاه این مراسم را بر هم زدند. کارگران در حالی که دسته­دسته استادیوم آزادی را ترک می­کردند علیه خانه کارگر، رفسنجانی، مجلس شورای اسلامی و کل رژیم جمهوری اسلامی شعار می­دادند.

بدین ترتیب محجوب، با دروغ و تزویر و ریا، اسانلو را به هواداری از کمونیسم و شاه می­نماید، در حالی که هر انسانی که الفبای سیاسی و حقوقی را می­داند ریاکاری و تناقض توطئه­گرایانه محجوب و پرونده­سازی او را علیه اسانلو به سادگی تشخیص می­دهد. اعضای هیئت رئیسه سندیکا و شخص آقای اسانلو تاکنون با خوش­باوری به سیاست­های وزارت کار جمهوری اسلامی فعالیت کرده­اند و کلیه اسناد و مدارک خود را نیز برای ثبت «قانونی» سندیکایشان در اختیار این ارگان قرار داده­اند. بعلاوه سیاست­های سندیکالیت­ها به حدی راست بوده است که در هر سخنرانی مورد انتقاد قرار می­گرفتند، این را محجوب هم بهتر می­داند اما آگاهانه و عامدانه آن هم در یک مصاحبه مطبوعاتی براندازی نظام، شاه­دوستی و کمونیستی و خودزنی را به اسانلو نسبت می­دهد، تصور کنید که این­ها در نزد ارگان­های مخوف اطلاعاتی و در زندان چه رفتار وحشیانه­ای می­توانند با اسانلو دیگر زندانیان سیاسی داشته باشند؟! هر کس که گفتگوی محجوب با نشریه ماهنامه تولید را می­خواند به راحتی حس می­کند که به هر درجه­ای که طبقه کارگر پیشروی می­کند به همان درجه نیز سردمداران جمهوری اسلامی، خانه کارگر و شوراهای اسلامی و غیره به وحشت می­افتند و از سر ترس و وحشت به هر توطئه و روش­های پلیسی و سرکوب فعالین جنبش کارگری و دیگر جنبش­های اجتماعی متوسل می­شوند.

همان­طور که می­دانیم، فعالین سندیکای شرکت واحد٬ بدنبال دستگیری اعضای هیئت رئیسه و فعالان سندیکا از طرف جمهوری اسلامی، در ۴ دی ماه ۸۴، دست به اعتصاب زدند که این اعتصاب، با استقبال اقشار دیگر جامعه نیز رو­به­رو شد. هر چند که در این اعتصاب همه رانندگان شرکت واحد شرکت نکردند اما با این وجود تهران 12 میلیونی فلج شد و صدای اعتراض کارگران سندیکای شرکت واحد در سراسر کشور و خارج کشور پیچید. اما سازمان­دهندگان اعتصاب بدون چشم­انداز و با توهم به وعده­های بی­پایه مسئولین دولتی به اعتصاب خود پایان دادند. اگر چه تمام دستگیرشدگان آزاد شدند٬ اما هنوز منصور اسانلو، رییس هیئت مدیره در زندان است و سناریوهای غیرواقعی و مارک­های غیرانسانی به او نسبت داده می­شود. همچنین  دفتر سندیکا لاک و مهر شده است و هیچ­کدام از وعده­های قالیباف، شهردار تهران و دیگر مقامات ذیربط رژیم به کارگران شرکت واحد عملی نشده است. در چنین شرایطی، طبیعی است که کارگران شرکت واحد به اعتراض و اعتصاب خود با حمایت و پشتیبانی بخش­های دیگر جنبش کارگری و مردم محروم و تحت ستم و آزاده تا آزادی بدون قید و شرط اسانلو و برآورده شدن دیگر مطالبات کارگران شرکت واحد به ویژه آزادی تشکل مستقل و اعتصاب و تجمع و آزادی بیان ادامه دهند. بنابراین کارگران فقط با اتکا به نیرو و اتحاد و همبستگی طبقاتی­شان می­توانند خواسته­های خود را به سرمایه­داران و دولت حامی سرمایه تحمیل کنند. البته مبارزه و اعتراض و اعتصاب کارگران شرکت واحد، در اشکال مختلفی در جریان است.

در واقع اراده و پیگیری کارگران شرکت واحد در سازمان­دهی و برگزاری اعتصاب، قالیباف را مجبور کرد که به تجمع کارگران معترض در استادیوم آزادی برود و به سئوالات آن­ها پاسخ گوید. لازم به یادآوری است که مهدی چمران، رییس شورای شهر تهران، قبلا به صراحت اعلام کرده بود که سندیکا قانونی نیست و شورای شهر با مبحث غیرقانونی حرفی ندارد.

بنا به اطلاعیه «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری»، _­24­_­10­_­1384­_ روز جمعه 23­_10­_­­84،... کارگران شرکت واحد در میدان الغدیر واقع در شرق تهران... تجمع کردند... کارگران معترض در حالی که پارچه نوشته­ای با خود حمل می­کردند که روی آن نوشته شده بود «اسانلو آزاد باید گردد» جلو در تعمیرگاه تجمع کردند. در این موقع کارگران شعارهایی چون «شورا­(شورای اسلامی کار) خیانت می­کند، پلیس حمایت می­کند»، «سندیکای شرکت واحد ایجاد باید گردد» و «اسانلوی قهرمان آزاد باید گردد» سر دادند. بر تعداد پلیس ضدشورش افزوده می­شد. مردم در دو طرف خیابان تجمع کرده و شاهد تظاهرات کارگران بودند. با وجود پلیس راهنمایی و نیروی انتظامی، ترافیک خیابان هر دم بیش­تر می­شد. بعضی از رانندگان خودروها سرشان را بیرون می­آوردند و با صدای بلند شعار می­دادند: زنده باد کارگران شرکت واحد!... با پایان زمان کار کارگران تعمیرگاه در ساعت یک بعد از ظهر، کارگران معترض نیز به تجمع خود پایان دادند.»

شایان ذکر است که موقعیت کارگران شرکت واحد در جامعه، بسیار حساس و حائز اهمیت است و هر گونه اعتراض و اعتصاب آن­ها بلافاصله جامعه و رژیم را تحت تاثیر قرار می­دهد. بنابراین بسیار مهم است که کارگران شرکت واحد و همه فعالین جنبش کارگری این فرصت را از دست ندهند. ما تجربه اعتصاب کارگران شرکت نفت را در انقلاب 1357، به یاد داریم که چگونه ادامه اعتصاب کارگران قهرمان شرکت نفت به سرنگونی رژیم سلطنتی منجر شد.

 

رژیم جمهوری اسلامی، پس از سرکوب خونین انقلاب و ممنوعیت فعالیت سازمان‌های سیاسی، انحلال شوراها و اتحادیه­های کارگری، سرکوب دانش­جویان و بستن دانشگاه­ها، حمله به زنان آزادی­خواه و برابری­طلب، حمله به خوزستان، ترکمن صحرا و کردستان، اعدام­های دستجمعی و...، در سال‌های اوایل انقلاب 1357، از جمله دست به ایجاد ارگان­های ضدکارگری برای کنترل طبقه کارگر در کارخانه­ها و دیگر مراکز کاری زد.

­شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی با رهبری بهشتی، ارگان­های سرکوب خود را با هدف کنترل کارگران در محیط­های کاری ایجاد کردند. اولین شوراهای اسلامی کار، در کارخانه جنرال موتورز تهران به رهبری علی ربیعی، به وجود آمد. آیت­الله بهشتی، مسئولیت ایجاد فعالیت شاخه به اصطلاح «کارگری!؟» حزب جمهوری اسلامی را به علیرضا محجوب و علی ربیعی و حسین کمالی واگذار کرد.

عوامل حزب جمهوری اسلامی، با حمایت نیروهای حزب­الهی به سردمداری علیرضا محجوب و علی ربیعی در سال 1358، به خانه کارگر­(تحت کنترل نیروهای چپ بود)، یورش آوردند و این مکان کارگری را در کنترل خود گرفتند. طولی نکشید که ربیعی، به یکی از مهره­های اصلی وزارت اطلاعات تبدیل شد.

از آن تاریخ خانه کارگر رژیم، به عنوان یک ارگان سرکوبگر نقش مهم و حساسی در حاکمیت ایفا می­کند. علیرضا محجوب، به عنوان دبیرکل آن و علی ربیعی یکی از مدیران رده بالای وزارت اطلاعات، این ارگان را هدایت می­کنند. به دلیل حساس و مهم بودن نقش خانه کارگر در کنترل طبقه کارگر، علی ربیعی، مدت­ها در پست «معاونت وزارت اطلاعات»، دبیرخانه «شورای امنیت ملی» پست معاونت و مشاورت اجتماعی کابینه خاتمی، کار کرده است. علیرضا محجوب، علاوه بر ریاست خانه کارگر، به عنوان نماینده «کارگران» نیز در مجلس شورای اسلامی، جا خوش کرده است.

بدین ترتیب بی­دلیل نیست که عوامل خانه کارگر از جمله علی محمد عرب، حسین کمالی، علیرضا محجوب، سهیلا جلودارزاده، عبدالرحمان تاج­الدینی، ابوالقاسم سرحدی زاد  و...، از بدو اشغال خانه کارگر تا دور دوم ریاست جمهوری خاتمی، نقش اساسی در انتخاب وزیر کار و امور اجتماعی و نمایندگی مجلس ایفا کرده­اند.

روزنامه کار و کارگر به عنوان ارگان رسمی خانه کارگر، در دهه 1360، به عنوان هفته نامه فعالیت خود را آغاز کرد. نخست مسئولیت این روزنامه به عهده سيدتقی علی حسيني بود، اما سپس این مسئولیت به علي ربيعی، که عضو شوراي مرکزی خانه کارگر بود واگذار گردید. تهایتا، مرتضی لطفی، عضو سابق شورای شهر تهران، مدیر مسئول روزنامه کار و کارگر شد.

«مرکز آموزش علمی کاربردی خانه کارگر»، شاخه‌ای از «دانشگاه اسلامی کار» است که در ۲۲ شهر کشور، با صرف هزینه­های میلیاردی، در زمینه‌های مختلف از زبان انگلیسی، خبرنگاری، حسابداری، گرافیک، روابط عمومی، علوم سیاسی، ماشین افزار، تعمیرات مکانیک شیفتی و نرم افزار و سخت افزار، فعالیت دارد.

همچنین خانه کارگر، «اتحادیه امکان» بزرگ­ترین تعاونی مصرف کشور را در دست دارد و از سال ۱۳۶۸، با فعالیت در عرصه ساخت و ساز، به امکانات مالی کلانی دست پیدا کرده است و یکی از عمده­ترین سرمایه­گذاران محسوب می­شود.

خانه کارگر در سطح بین­المللی مانند سازمان بین‌المللی کار، اتحادیه‌های بین‌المللی کارگری و کنفدراسیون­های بین‌المللی کارگری، خود را به عنوان یک تشکل «مستقل کارگری» جا می­زند تا در این جوامع نیز سیاست­های ضدکارگری جمهوری اسلامی را توجیه کند. حتا خانه کارگر در این سال­ها تلاش کرده است که در جوامع بین­المللی کارگری مانند کنفدراسیون بین‌المللی اتحادیه­های کارگری آزاد (ICFTU)، عضو شود.

از سوی دیگر خانه کارگر، به عناوین مختلف خودش را حامی کارگران معرفی می­کند، در حالی که روز روشن از هاشمی رفسنجانی «سردار سازندگی؟» و پرچمدار خصوصی­سازی دفاع می­کند که بنا به اقرار خود محجوب، فقط در آغاز خصوصی­سازی در سال 1373، که رفسنجانی رییس جمهور بود، 500 هزار کارگر براساس رای مراجع رسمی و دولتی از کار اخراج شده­اند، بنابراین نباید دیگر باز هم برای کسی شبهه­ای وجود داشته باشد که خانه کارگر مدافع «کارگر» است.

نهایت امر وزارت کار رژیم، ظاهرا سه جانبه گرا و ناظر بر روابط کارگر و کارفرما است. یعنی در مذاکرات سه جانبه، مثلا برای تعیین حداقل دستمزدها، دو نماینده «کارگری»، دو نماینده کارفرمایی، زیر نظر نمایندگان وزارت کار مذاکره و تصمیم می­گیرند. با وصفی که در بالا از خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و انجمن­های کارفرمایی داشتیم در واقع از قبل روشن است که کلیه تصمیماتی که درباره کارگران از جمله تعییین حداقل دستمزدها گرفته می­شود کارگران هیچ نماینده­ای ندارند. و تازه اگر هم داشته باشند در اثر قانون سه جانبه­گرا، رای کارگران در مقابل نمایندگان کارفرمایان و رژیم حامی آن­ها رای دو به یک است و همواره مذاکرات به نفع سرمایه­داران و به ضرر کارگران پایان می­یابد. بنابراین مذاکرات سه جانه­گرا، به ضرر کارگران است و باید نمایندگان واقعی کارگران با کارفرمایان در مداکرات دو جانبه برای تعیین حداقل دستمزدها با در نظر گرفتن تورم و گرانی واقعی به مذاکره می­نشینند. در صورت لزوم نماینده دولت نیز می­تواند به عنوان ناظر در این مذاکرات حضور پیدا کند. برای مثال اگر برای سال آینده حداقل دستمزدها را با توجه به تورم و گرانی در نظر بگیریم رقمی حدود 500 هزار تومان برای هر خانوار پنج نفری است. روشن است که کم­تر از این رقم، خانواده­های کارگری را بیش از پیش دچار مشکلات زیست و زندگی خواهد کرد.

تحقیقات و بررسی­ها نشان می­دهند که کم­تر از دو درصد کارگران عضو ارگان­های به اصطلاح دست ساخته کارگری جمهوری اسلامی هستند.  شوراهای اسلامی کار، براساس قانون، در کارگاه­های دارای 35 نفر کارگر و بیش­تر تشکیل می­شود و در همه شوراها، کارفرما نیز نماینده­ای دارد که در جلسات شرکت می­کند. در حال حاضر بنا به گفته مقامات خانه کارگر، تعداد شوراها به 850 شورا تقلیل یافته است. طبق آمارهای موجود، حدود 15 هزار کارگاه مشمول اجرای قانون شوراهای اسلامی کار در کشور وجود دارد که در مطلوب­ترین حالت کم­تر از دو درصد کارگران عضو شوراهای اسلامی کار هستند. شوراهای اسلامی کار، از زمان تشکیل­شان در سال 1363، زیر مجموعه خانه کارگر محسوب می­شوند. انجمن­های صنفی کارگری نیز که عمدتا از دوم خرداد  به بعد 1376 تاسیس شده­اند به حناح دوم خرداد وابسته هستند و در حاشیه قرار دارند. انجمن­های صنفی کارفرمایی که به ثبت رسیده­اند تعدادشان از انجمن­های صنفی کارگری بیش­تر است. «کانون عالی انجمن­های صنفی کارفرمایی»، با حمایت حسن کمالی و تنی چند از اعضای کارفرمای «خانه کارگر» به وجود آمده­اند. بنابراین، نه تنها کارگران هیچ منافع صنفی و سیاسی و اجتماعی در عضویت شوراهای اسلامی کار و تشکل­های به اصطلاح صنفی کارگری رژیم ندارند بر عکس، کارفرمایان عضو این تشکل­های دست ساخته رژیم و جناح­هایش هستند که مستقیما در استثمار طبقه کارگر منافع مشترکی با جمهوری اسلامی دارند و عضویت در این ارگان­ها به مبارزات و مطالبات و همبستگی و اتحاد طبقه کارگر لطمه می­زند.

بدین ترتیب، خواست انحلال خانه کارگر و کلیه زیر مجموعه­هایش که به عنوان بازوی پلیسی جمهوری اسلامی در درون جنبش کارگری فعالیت دارند و برپایی تشکل­های مستقل ضدسرمایه­داری کارگری مهم­ترین مطالبه این دوره کارگران است.

بهترین مقابله با پرونده­­سازی ارگان­های سرکوب رژیم و محجوب­ها علیه منصور اسانلو و آزادی بدون قید و شرط وی، دیگر دستگیرشدگان شرکت واحد و همچنین لغو احکام دستگیرشدگان اول ماه مه 1383 سقز، ادامه اعتراض و اعتصاب کارگران شرکت واحد و حمایت و پشتیبانی همه جانبه بخش­های دیگر طبقه کارگر، دانش­جویان، زنان و مردم آزاده در داخل و خارج کشور از این مبارزات و اعتصابات است.

 

هجدهم ژانویه 2006