جواب است ای برادر اين نَه جَنگ است

کلوخ انداز را پاداش سنگ است

                                                                                   (سعدی)  

محمد حسيبی

18 سپتامبر 2006 برابر با 27 شهريور 1385

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گويا احمدی نژاد رئيس جمهور غير قانونی و از فيلتر گذشته ولايت فقيه قرار است فردا، 19 سپتامبر به عنوان رئيس جمهور ايران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کند و شايد به ايراد سخنرانی نيز بپردازد. حضور او، و اينکه جهانِ غرب و سازمان ملل متحد وجود او را به عنوان نماينده منتخب، معتبر،  و قانونی ملت بزرگ ايران می پذيرد تيری است به قلب يکايک ملتی که دکتر محمد مصدق نماينده منتخب و معتبر و قانونی خود را 55 سال پيش در  15 اکتبر1951 (22 مهرماه1330 ) به همين مکان  اعزام داشته بودند تا از حقوقِ پايمال شده شان دفاع کند. سابقه اين امر را فرزندِ آن بزرگمرد (دکتر غلامحسين مصدق) که در اين سفر همراه او بود در کتاب خاطرات خود چنين شرح می دهد:

روز پنجم مهر ماه 1330، وزارت امور خارجه انگليس، طی اعلاميه ای تصميم دولت ايران را در مورد اخراج کارکنان انگليسی شرکت نفت از آبادان، به عنوان تخلف از قرار تأمين صادره از ديوان دادگستری بين المللی و در حکم  توسل به زور و مغاير با اصول بين المللی اعلام کرد. در اعلاميه وزارت خارجه انگليس گفته شده بود:

« . . . با وجود اين که تصميم دولت ايران، استفاده از قوای نظامی را برای حفظ منافع انگليس موجه می سازد، مع هذا، دولت انگليس برای حفظ قدرت سازمان ملل، از توسل به زور خودداری خواهد کرد . . . و در عين حال برای جلوگيری از فروش نفت ايران به ديگران، به هرگونه اقدام مقتضی مبادرت خواهد نمود . . . »

دولت انگليس در همانروز، نامه ای به دبيرکل سازمان ملل فرستاد. در اين نامه تقاضا شده بود: چون دولت ايران به قرار صادره از سوی ديوان بين المللی دادگستری توجه نکرده است، شورای امنيت موضوع را قبل از اخراج کارمندان انگليسی، مورد بررسی قرار دهد و دولت ايران را ملزم به رعايت قرار موقت ديوان دادگستری نمايد.

شورای امنيت سازمان ملل، شکايت انگليس را در دستور کار خود قرار داد. سپس روز 6 مهر، به دولت ايران اطلاع داد: هيئت نمايندگی ايران در جلسه شورای امنيت، که بنا به تقاضای ايران روز 22 مهر تشکيل می شود حضور يابد. ناگفته نماند که دولت ايران روز 11 مهر، باقيمانده کارکنان انگليسی شرکت سابق را از آبادان اخراج کرده بود.       

 

دکتر محمد مصدق صبح 22 مهرماه در شورای امنيت پس از اقامه ادعای « سِر گلادوين جِپ» نماينده انگليس بر عليه ايران  پشت تريبون قرار گرفت و چنين سخن آغاز کرد:

·    آقای رئيس، آقايان اعضای محترم شورای امنيت امروز من در اين شورا حاضر شده صدای مردم ايران را در مقابل ادعاهای بي اساس دولت انگلستان به گوش شما و مردم جهان مي رسانم.

 

سپس با تلنگری هوشمندانه به وجدان و ضمير باطن نمايتدگان ملت های جهان طی چند جمله دقيق و حساب شده که در زير می آيد راهِ حمايتِ بی دليل و سرِ تسليم نهادن به کشورهای زورگو و پر نفوذ  انگليس و امريکا را مسدود مي کند. او به آن ها می گويد:

 

·    شورای امنيت برای اين درست شده که ملل کوچک باکشورهای بزرگ دور هم بنشينند و در تحت مقررات منشور و به موجب اصول مندرجه، صلح دنيا و امنيت بين المللی را حفظ نمايند. اين موسسه وقتی موفق خواهد شد که اين هدف عالی را اجرا نمايد که دول بزرگ به مقررات آن احترام بگذارند و کشورهای کوچک و بزرگ آن را پناهگاه خود بدانند.

 

دکتر محمد مصدق پس از گوشزد کردن وظيفه اصلی و مهم شورای امنيت، خواسته قانونی و بر حق ملت ايران را طی چند جمله ساده به شرح زير خلاصه کرده و در ذهن نمايندگان ثبت می کند . وی ضمنِ اشاره به نام چند کشور از جمله هندوستان که استقلال خود را به تازگی باز يافته بودند چنين می گويد:

 

·    ملت ايران نيز از کشورهای بزرگ و از يک موسسه بين المللی جز اين انتظار ندارد تا آن را کمک کنند تا بتواند استقلال اقتصادی خود را به دست آورده و در سايه آن رفاه اجتماعی خود را تأمين و به اين وسيله استقلال خويش را تقويت کند.

 

سپس چون خوب مي داند که کشورهای زورگوئی مثل انگليس و امريکا مطابق ذات و سرشت تجاوزگرانه خود بر سازمان ملل نيز دست اندازی خواهند کرد و سعی خواهند کرد که از چنين موسسه بين المللی نيز ابزاری برای پيشبرد اهداف امپرياليستی خود بر عليه منافع کشورهای ضعيف جهان بسازند پيشاپيش با شهامت وشجاعتی بی سابقه به نمايندگان شورای امنيت هشدار مي دهد که وظيفه آن ها فقط حفظ صلح در جهان است نه کمک به کشور زورگوئی برای دخالت در امور داخلی کشوری مثل ايران. وی با نفوذ کلامی برخاسته از راستی و صداقت به نمايندگان چنين ابراز نمود که:    

 

·    اگر دولتی مسئله ای را که در صلاحيت شورای امنيت نمي باشد در اين شورا مطرح کند و شورای امنيت بنا به دلايل و جهات سياسی تصميم بگيرد که به آن مسأله رسيدگی کند در اين صورت شورای امنيت وسيله ای برای مداخله يک کشور در امور داخلی کشور ديگر خواهد شد و به اين ترتيب اعتماد مردم از آن سلب خواهد گرديد و شورای امنيت از انجام وظايفش که حفظ صلح جهان مي باشد باز خواهد ماند.  

 

دکتر محمد مصدق پس از آماده نمودن اذهان نمايندگان و بيدار کردن وجدان و به ثبت رسانيدن وظايف اصلی شورای امنيت در ضمير پنهان حاضران اولين ضربه را برای نشان دادن ميزان ظلم انگليس به مردم ايران می گويد:

 

·    . . . درسال 1948 برطبق دفاتر شرکت سابق نفت ايران در آمد خالص شرکت در حدود شصت و يک ميليون ليره بوده که فقط نُه ميليون ليره آن به ايران داده شده و هشت ميليون ليره آنهم بابت ماليات به خزانه داری انگليس تحويل داده شده است. در اينجا بايد اضافه کنم مردمی که در آبادان يعنی جايگاه معروف ترين تصفيه خانه نفت جهان زندگی می کنند با فقر و پريشانی بی حد و حساب دست به گريبان هستند و حتی از ضروريات اوليه زندگی نيز محروم می باشند. اگر بنا باشد که در آينده نيز مانند گذشته درآمد نفت ما را خارجيان ببرند، اگر قرار باشد که کارگران ايرانی در اراضی نفتخيز مسجد سليمان، آغاجاری، کرمانشاه و تصفيه خانه آبادان در بدترين شرايطی به سر برند و استثمارگران خارجی همچنان عملا کليه درآمد نفت را تصاحب کنند مردم ايران تا ابدالآباد در فقر و پريشانی خواهند ماند.  

 

در جای ديگر دکتر مصدق انگليس را به باد تمسخر گرفته و در رابطه با ملی شدن صنعت نفت که آن کشور به شورای امنيت بر عليه ايران شکايت برده است می گويد:

·    اگر منظورِ انگلستان اين است که ملی شدن صناعت نفتِ ما صلح را به خطر انداخته معلوم نيست که چرا دولت انگليس که اينهمه صنايع خود را ملي کرده به عنوان اين که اساس و پايه صلح را متزلزل نموده است به شورای امنيت دعوت نشده؟. اين موضوع کاملا شبيه دعوای گرگ و ميش است!   

 

متن کامل نطق نخست وزير ايران قريب چهل صفحه است که خواندن آن را به علت مريضی و ضعف جسمانی گاه به اللهيار صالح محول می کرد. قسمت ديگری از اين نطق به شرح زير است:

 

·    نماينده انگليس از اين که ما سياست دولت او را امپرياليستی می خوانيم معترض است. ايران ترجيح می داد که در اين خصوص سکوت کند به شرط اين که آن ها باب اين فصل را مفتوح نمی کردند. در هرحال نمی توانم قبل از اين که در باره سياست اقتصادی انگليس در ايران جزئياتی بگويم کتاب امپرياليسم انگلستان را ببندم. 

·    بحث ما از سال 1872 و امتيازنامه رويتر شروع می شود. در اين موقع انگلستان اقداماتی انجام داد که ايران را از لحاظ اقتصادی تحت نفوذ خود درآورد.

·    در سال 1901 امتيازی به يکی ديگر از اتباع انگليس به نام ويليام نوکس دارسی اعطا شد. در اين امتياز به وی اجازه داده شده بود که برای مدت 6 سال در تمام نقاط ايران به غير از  5  ايالت شمالی به بهره برداری نفت مشغول شود.

 

آنچه در بالا به نظر هم ميهنان رسيد مشتی بود نمونه خروار از آن دفاع جانانه در بيش از نيم قرن پيش که توسط آن بزرگمرد بی همتای ايران در شورای امنيت سازمان ملل متحد به جهانيان ارائه شد و ايران و ايرانی را صاحب شناسنامه و هويت افتخار آميزی جدا از ديگر کشورهای مسلمان نشين منطقه نمود. اما در اين روزها موج تازه ای از سوی مشروطه خواهان دروغين و چپ های وامانده و سرگردان در تلويزيون های ماهواره ای شرق و غرب امريکا برای بيرون راندن خاطره و نام نيک مصدق از ذهن مردم و برداشتن مانع بزرگی از سر راه برای دستيابی به قدرت در ايران به راه افتاده است که به يک مورد در زير اشاره می شود:

چندی پيش يکی از روزنامه نگاران و سرسپردگان مارک دار نظام آريامهری به نام محمد عاصمی در يک برنامه تلويزونی در شهر لوس آنجلس مدعی شد که « دکتر محمد مصدق به علت خودخواهی، مصلحت ملی ايران را ناديده گرفت !».  او پس از تعريف وتمجيدهای اغراق آميز در رابطه با مهره های بيگانه پرستی مانند علی دشتی و تقی زاده و مقايسه آن دو نوکر قسم خورده استعمار انگليس با مرد فداکار و نيک نفس و مبارزی بنام دکتر محمد مصدق  از سخنان خود چنين نتيجه گيری نمود که:

« . . . چنانچه دکترمحمد مصدق پيشنهادهای 50 و 60 درصدی سهم سود فروش نفت به انگليس را قبول کرده بود نه کودتای 28 مردادی پيش می آمد و نه انقلاب بهمن ماه 57 و نه امروز ايران به روز سياه نشسته بود! »

 

اين روزنامه نگار معلوم الحال يا نمی داند و مصدق را نمی شناسد، يا اينکه می داند و می شناسد ولی برای خدمت به اربابان استعمارگرِ انگليسی/ امريکائي خود انجام وظيفه می کند زيرا هدف بزرگ و اصلی زنده ياد دکتر محمد مصدق فقط کوتاه کردن دست بيگانه از دخالت در امور داخلی ملت و کشور ايران بود. بر سر ميزان درصد منافع مالی از نفت دکتر محمد مصدق توافق داشت. به راستی کدام عاقل و فرزانه و تاريخدانی است که نداند:  ايران از قرن 18 تاکنون زير سلطه و دخالت های غير قانونی سياستمداران و شرکت های بزرگ نفتی انگليسی و امريکائي اينچنين به روز سياه گرفتار شده؟. کيست که نداند کودتای 28 مرداد 1332 برای نابود کردن نهضت ملی ايران به رهبری دکتر محمد مصدق که شعار و هدفی به غير از استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی برای ايران نداشت انجام شد؟  

به نمونه ای از سخنان دکتر محمد مصدق در اين باب که در شورای امنيت ايراد نمود در زير نگاه می کنيم « تا سيه روی شود هرکه در او غش باشد» و بخواهد ذهن مردم و جوانان ايران را از مبارزات بی امان ملت ايران به رهبری دکتر محمد مصدق در دوران زمامداری وی دور نموده و به بيغوله های استعماری انگليس رهنمون سازد. جوانان ايران بايد بدانند درد ايران از ديرباز « دخالت بيگانگان و امپرياليزم انگليس/ امريکا در امور داخلی ايران» بوده و امروز نيز به غير از اين نيست:

·      تنها اختلاف موجود بين کشور من و دولت انگليس مربوط به عمليات مداخله آميز انگلستان در امور داخلی کشور ايران است که البته اين عمل با قوانين بين المللی مغايرت تام دارد. تأسيسات نفت ما به انگلستان مربوط نيست و اگر اين منازعه خطری به صلح وارد می کند به هيچ وجه مربوط به تأسيسات نفت نيست بلکه رويه انگليس است که سعی می کند با تهديد نظامی ما را از اجرای امور داخلی درکشورمان باز دارد.  

 

حضور فعال اسلام سياسی در جهانِ امروز، و استيلای حکومت جمهوری اسلام ناب محمدی بر ايران دست آورد سياست های انگليس و امريکا است. ( رجوع کنيد به مستندات و شواهد محکمی که نويسنده ارجمند آقای رابرت درايفوس در کتاب خود به نام DEVIL"S GAME يا « بازی شيطان» آورده است. ترجمه قسمت اعظم اين کتاب به وسيله مترجم و نويسنده محترم آقای فريدون گيلانی به اتمام رسيده و در سايت www.chebayadkard.com قابل دسترسی است که برای هم ميهنان در درون ايران در صورت درخواست به وسيله ای ميل فرستاده خواهد شد.)           

پاداشِ؛

bullet چنين روزنامه نگاران و ؛
bullet عموم کلوخ اندازان به مصدق و نهضت ملی ايران در روزها و ماه های قبل از کودتای 28 مرداد و؛
bullet عموم سياستمدارانی که امروزه در کشورهای غرب به ويژه در انگليس و امريکا فريادشان از تروريسم اسلامی به آسمان هفتم بلند است و؛
bullet ما مردمی که از فردای کودتای 28 مرداد دست روی دست گذاشتيم و دربار ننگين پهلوی را تحمل کرديم و راه مصدق را برای زنده نگاه داشتن نهضت ملی ايران به طرزی موثر و کارساز پيشه نکرديم و ؛
bullet رضا پهلوی و شيپورچيان راديو/ تلويزيوني وی در رسانه های 24 ساعته ماهواره ای و ؛
bullet عموم دلالان جمهوری ننگين اسلامی در راديو/تلويزيون های غلط انداز ماهواره ای در امريکاو؛
bullet عموم پيروان دروغين راه مصدق زير عنوان جبهه ملی ايران در همان راديو تلويزيون ها و ؛
bullet عموم ما ايرانيانی که هم اکنون از تجربه تاريخی و ارثيه پر ارزشی که مصدق بزرگ برايمان به جای گذاشت بهره نمی گيريم و گريبان خود و ميهنمان را از بلای خانمانسوز دخالت بيگانه در امور داخلی کشورمان رها نمی کنيم « سنگ» است.

بلی، ما را پاداش « سنگ» است.

مصدق را نشناختيم، او را نخواستيم، رهايش کرديم

تا در زندانِ شاه و امريکا و انگليس دق کند.

از راه و رسمش نه درگذشته حمايت

کرديم،  نه راه او را امروز

پی می گيريم!

پاداشِ ما که او را نخواستيم و نمی خواهيم؛

احمدی نژاد است که فردا در سازمان ملل بجای نماينده قانونیِ ما می نشيند!